کتک خوردن امین زندگانی از الیکا عبدالرزاقی به سبک بروسلی!+ فیلم
سایر منابع:
سایر خبرها
چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟/ یقین پیرغلام اهل بیت از روضه صحیح برای دردانه سه ساله
زایمان شروع شد. صاحب خانه می گوید: همسرم رابه بیمارستان بردم و خودم برگشتم، آمدم نزد حرم حضرت رقیه (س) و به ایشان متوسل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم رانجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه ام را به تو تقدیم می کنم. مدتی مشغول توسل بودم، بعد به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم روی تخت نشسته و بچه دربغلش سالم است. همسرم گفت: کجا رفتی؟ گفتم رفتم جایی ...
حامد بهداد دست به رنگ کردن موی بهروز وثوقی زد/ حامد بهداد از شما بعیده!
حامد بهداد هنرمند مطرح کشورمان متولد 26 آبان ماه سال 1356 در مشهد است. حامد بهداد هنرمند کشورمان در خانواده ای هنر دوست متولد شد، زنده یاد پدر حامد بهداد محمود بهداد اهل شعر و ادب بود. نام مادر حامد بهداد نسرین قدمگاهی است. حامد بهداد یک برادر کوچکتر از خود به نام حسام دارد. حامد بهداد تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس بازیگری تئاتر در دانشگاه آزاد اسلامی تهران ادامه داده است. حامد بهداد دست ...
تمام زندگی ام مصطفی بود
کردیم و از سال 76 به خاطر شرایط شغلی پدرم، ساکن شهریار شدیم. تحصیلات حوزوی دارم. از همان زمانی که در شهریار و کُهَنز ساکن شدیم، در پایگاه بسیج فعالیت می کردم. بعد از ازدواج با شهید صدرزاده، تحصیل و فعالیت فرهنگی را ادامه دادید؟ بعد از ازدواجم با آقامصطفی، درسم را ادامه می دادم. ایشان یکی از مشوق های اصلی بود برای اینکه درسم را ادامه بدهم. بعد از تولد فاطمه خانم، من نمی خواستم ...
برای غیورمردان نیروی انتظامی؛ مردانی که شهید کنار نامشان نشست
...> می شود، جان داد برای سینه ای که سپر شد به خاطر حال خوب من و تو و ما. می شود، جان داد برای رفیقی که برای رفیقش زار می زد. می شود، جان داد برای حرف هایی که نزده از دهان افتاد. می شود، جان داد برای مادری که اشک هایش خشک شد. می شود، جان داد برای همسر (خواهری) که آرزوهایش را در کف کوچه روی قطره قطره خونی که هنوز ردش مانده است، چال کرد. می شود جان داد برای ...
بچه ها حجت را تمام کردند!
شهدا رنگین شده بود. متأسفانه در زمان عبور گردان از کنار خاکریز، چند نفر از نیرو های ما هم مورد اصابت تک تیرانداز دشمن قرار گرفتند و شهید و مجروح شدند. جلو رفتم و فریاد زدم: کسی از بچه های مهندسی اینجا نیست؟ راننده جوان جوان کم سن و سالی جلو آمد. گفتم راننده بلدوزری؟ جواب داد: بله. گفتم چرا خاکریز را تمام نکردید؟ جواب داد از صبح تا الان حدود سه راننده بلدوزر مشغول کار و زدن خاکریز بودند ...
خبر فوری سازمان تامین اجتماعی برای بازنشستگان | ترمیم حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی کلید خورد | حداقل ...
ه جوان در گزارشی ماجرای جالب دستگیری تعدادی از سارقان تلفن همراه را روایت کرد، سارقانی که وقتی برای خوردن آب دوغ خیار قرار گذاشته بودند به چنگ قانون افتادند. متن کامل این گزارش به شرح زیر است: سردار علی ولی پور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران گفت که مأموران پلیس در جریان بازداشت 45 سارق و مال خر 700 گوشی سرقتی کشف کردند که در بین آن ها چهار دختر و پسر هم به صورت باندی از م ...
نیم ساعت قبل از شهادت گفت: شاید امشب شهید شوم!
داعشی به حرم، لحظه ورود فرزاد بادپا و زمین خوردن تروریست داعشی را ضبط کرده است. فیلمی که اگر نبود خیلی ها این قهرمان ملی را نمی شناختند. نیکوی که خودش هم خادم حرم و هم طلبه سطح سه حوزه علمیه است، ابتدا از گفتگو فرار می کند و سر باز می زند و بعد از اصرارها، حاضر به گفتگو می شود و شرط می کند که اسم و عکسی از او منتشر نشود. فائضی، عکاس و روابط عمومی حرم شاهچراغ (ع) به کمکم می آید و برای ا ...
داستان کوتاه خواندنی از فاطمه اکبری پویانی | زندگی بن بست ندارد
...> دینگ دینگ. پیامک گوشی داشت دیوانه ام می کرد. می دانستم تهدیدهای علی بود راضی نبود که بیایم. می گفت: ما که قرار نیست این یک تکه گوشت را نگه داریم پس چرا خرج غربالگری کنیم؟ تا صبح بیدار بودم و دست و پای عروسک جا می انداختم. دم صبح بعد از اینکه پیامک زدم به پری خانم که سفارش را تحویل بگیرد خوابم برد. حالا علی نگران پولی بود که خودم برایش زحمت کشیده بودم. توی افکارم غرق بودم که آنیتا ...
روایت تامل برانگیز راضیه ترکان از رنج و درد زنانی که ناخواسته سقط جنین انجام داده اند | چشم هایش
داشته باشد و می توانست یک بهار واقعی برای من باشد. وقتی تهوع های صبحگاهی دلم را روشن کرد، شکوفه ای درونم زده شد. آزمایش بارداری دادم. جواب مثبت را گرفتم. جواب آزمایش را به پیمان گفتم. خنده روی صورتش آمد. بغلم کرد. شیرینی بوسه اش به جانم نشست. دلم برای شکوفه غنج رفت. قاصد روزهای خوشی من بود. باورتان می شود، پیمان خودش به پدر و مادرهایمان زنگ زد و خبر بارداری ام را داد. شب ها دیگر دیروقت نمی ...
تماشا نکن، غم تماشا ندارد
داشت به زحمت خودش را از آن بیرون می کشید. سری که تازه جای زخم هایش داشت باز می شد و خون از آن جاری می شد، بیشتر مرا ترساند. اولین سؤالم با صدای شکسته این بود: کس دیگری هم داخل هست؟ عجیب اینکه راننده در آن حال، انگار که نگران سرنشینان باشد، درست جواب داد: چهار نفر. تا سراسیمه با چنگ و دندان و دست و پا به جان در افتاده بودم، یکی دیگر هم برای کمک از راه رسید. همین طور مشغول جان کندن برای ...
گفتم در نبود همسر و دخترم این طراح دکوراسیون را به خانه آورم، اما...
زنده ای، فعلاً 100 میلیون به این شماره کارتی که برات می فرستم. واریز کن البته اگه نمی خواهی همسر و دخترت وقتی از سفر برمی گردن، با دیدن فیلم سیاهی که نقش اولش خودت هستی، شوکه بشن. تماس قطع شد و هومن همچنان گیج و مات بود. هنوز هم نمی دانست چه اتفاقی برایش رخ داده اما وقتی متوجه سرقت پول ها، طلاهای همسرش و اموال باارزش خانه اش شد. تازه فهمید مهرنوش یک مار خوش خط و خال بوده که زهرش را به او ...
حرمله کیست؟
، از خیمه بیرون دوید، در حالتی از وحشت و ترس که زنان حرم هم نمی توانستند جلوی او را بگیرند، خود را به امام رساند. امام از او خواست برگردد. عبدالله گفت : عمو جان من هرگز از شما جدا نمی شوم . در این هنگام ابجر بن کعب تمیمی شمشیر خود را بلند کرد تا بر آن حضرت فرود آورد، آن پسر دست خود را حائل شمشیر کرد و دست او قطع شد، چنان که دستش به پوست بند بود. عبدالله از درد فریاد کشید. امام او را در آغوش گرفته ...
اسم تو مصطفاست یا سرباز روز نهم؟!
و خستگی ناپذیر شخصی است که می تواند در دوره حاضر، بی شک الگویی دست یافتنی باشد. او که از سال 1392 با ده ها ترفند پایش را به سوریه باز می کند، ظرف دو سال از چهره های محبوب و مؤثر مدافعان حرم می شود تا جایی که سردار شهید سلیمانی را به تمجید وامی دارد. در صفحه 229 کتاب سرباز روز نهم می خوانیم: نوجوان هایی که با مصطفی بودند، تفاوت سنی زیادی با او نداشتند و حدود شش هفت سال ازش کوچکتر بودند ...
داستان کوتاه راحله پاشای گتابی با موضوع سقط جنین عمدی | می خواهی زنده بمانی...
.... اولین خبرنگار بفهمه المپیکت برای همیشه می پره. می گوید و می رود. در دلم آشوب می شود. به شکمم چنگ می اندازم آخر تو از کجا پیدایت شد؟ آن هم حالا که درست چهار ماه مانده به المپیک. در این شش سال کجا بودی؟ چرا هرچه دوا و درمان کردیم پیدایت نشد؟ حالا چرا؟ دهانم را می گیرم باورم نمی شود. منی که له له می زدم برای آمدنت. حالا این گونه قسی القلب شده ام. باید کمک بگیرم. این بار برایم خیلی سنگین ...
عکس همسر دوم یوسف تیموری بالاخره لورفت | سلیقه باورنکردنی یوسف تیموری در انتخاب همسر دومش
عکسی از یوسف تیموری در کنار همسر دومش که بدنساز است در فضای مجازی منتشر شده است ما برای شما اسرار زندگی یوسف تیموری که در هیچ پایگاه خبری منتشر نشده است را در ادامه آورده ایم. یوسف تیموری بازیگر سینما و تلویزیون که از سال 1376 با مجموعه سرزمین سبز فعالیت هنری خود را آغاز کرده و اغلب با نقش های طنز شناخته می شود، پس از مدتی فاصله از بازیگری، با قدرت بیشتر به این عرصه بازگشت و حضورش در رئالیتی شو ...
می خواست جا پای برادرش بگذارد / رستگاری در جوار حضرت زینب(س)
9 وارد دانشگاه افسری امام حسین ( ع) در تهران و به فراگیری علوم نظامی مشغول شد و در سال 1381 فعالیت خود را در پادگان امام حسین ( ع) خمینی شهر ادامه داد و چند سال بعد در کسوت استاد در دانشگاه امیرالمؤمنین به تربیت نیرو و آموزش نظامی مشغول شد. دعای عاقبت بخیری کنار سفره عقد فاطمه خانم که سال 1388 پای سفره عقد ابوالفضل نشسته و 13 سال به عنوان یک رفیق و مونس در کنار او بوده است ...
دیگر منتظر بابا نباش! او برای همیشه در کنار ماست
12 شب همان روز خبر قطعی را به ما دادند. تا قبل از آن دائم به ما می گفتند ایشان مجروح شده اند، دعا کنید که بیمارستان بستری هستند، اما واقعیتش این بود که ساعت 6 بعد از ظهر من زنگ زدم به پدرشان و گفتم به منزل ما بیایید. آن موقع پسرم محمدعلی شش ماهه بود. من خیلی استرس داشتم و نمی توانستم محمدعلی را در بغل نگه دارم. به پدر شوهرم گفتم آقا جون دیگر مصطفی برنمی گردد. رفتار شهید با دو فرزندش ...
آقا مصطفی در لحظه شهادت هم به فکر نیروهایش بود
رد می شدیم تیر می آمد. من به مصطفی گفتم بگذار اول من رد شوم. معمولاً فرمانده دشمن اول به نیرو ها می گوید جلو بروید اگر تیر نخوردید ما می آییم. چهره آن لحظه اش یادم است که اخم کرد و اسلحه اش را محکم گرفت. گفت من اول می روم. دوید که از خانه رد شود دشمن از پشت با تیربار زد، چند تیر به در و دیوار خورد و یک تیر از کتف سمت راست مصطفی از پشت اصابت کرد و به ریه اش خورد. بعد از سینه اش بیرون آمد. همین ...
قتل شوهر عتیقه فروش با اجیر کردن نانوا و خواستگار دختر
حالت طبیعی نداشتیم. پس از ورود به خانه آنها با شوهر نادیا درگیر شدیم و من با چوب چند ضربه به سرش زدم اما هنوز زنده بود که نادیا کاردی از آشپزخانه شان آورد و به من داد و من که در حال خودم نبودم، چند ضربه هم با چاقو به او زدم. بعد هم آرش با گلدانی شیشه ای ضربه ای به سر وی زد که فوت کرد. در ادامه آرش به جایگاه رفت و گفت: چند ماهی بود که با سمیرا آشنا شده بودم و می خواستم با او ...
برگی از زندگی سردار شهید سید ابوالفضل شاکری
بسیج را برعهده داشت. او در برخورد با ضدانقلاب و منافقین و دیگر گروهک های ضدانقلاب پیش قدم بود و تا سرحد جان از انقلاب دفاع می کرد. در 27 سالگی ازدواج کرد و ثمره چهار سال زندگی مشترک دو فرزند به نام های مصطفی (متولد 1362) و زهرا (متولد 1363) است. با شروع جنگ تحمیلی اولین کسی بود که در سال 1359 از شیروان به جبهه های حق علیه باطل رفت و هدف او دفاع از مملکت، ناموس مردم و ...
پاسخ به دکتر برهانی از زبان وزیر فرهنگ دولت مصدّق!
پس بنده مرخّص می شوم، ولی یک عرضی بهتان می کنم. من می روم، شما را می گیرند، این بساط به هم می خورد، شما را دو سه سال حبس می کنند، بعد آزادتان می کنند، ولی پدر ماها را درمی آورند. ملک می رود، مال می رود، ناموس می رود، جان می رود، همه چیز ما می رود. ولی من با شما هستم. گفت آقاجان این آرزوی من است. گفتم قربان به زودی به آرزویتان می رسید. ما رفتیم ایل. که بعد شنیدید که فرستادند مصدّق را بگیرند که نصیری ...
کتک خوردن آمر به معروف در یک مجتمع تجاری تهران + فیلم
.... در جواب گفت به شما ربطی ندارد. بحث ادامه پیدا کرد و وضعیت بحرانی شد. این آمر به معروف ادامه داد: خانم کشف حجاب کرده دست به حرکات زننده ای از جمله پرتاب اشیا به سمت بنده کرد. متاسفانه نگهبانان او را فراری دادند. وی تشریح کرد: این 2 نگهبان دست من را گرفتند و با رفتار ناشایست به بیرون پاساژ پرتابم کردند. بیرون مجموعه هم تماشاچیانی که جمع شده بودند، از الفاظ رکیک نسبت به من ...
مثل هاجر ؛ روایت تلخ و شیرین فراق از خانواده
دست میره. به او دلداری دادم و گفتم: نه مامان جان، هیچی نمیشه. نگران نباش. دستم می لرزید. می خواستم به خودم مسلط باشم؛ اما با دیدن چهرۀ مادرشوهرم ترس به دلم می دوید. لحظه به لحظه صورت پسرم کبود و کبودتر می شد. نمی دانم چگونه من و مادرشوهرم چادر سر کردیم و راهی بیمارستان لقمان شدیم. خدا را شکر، فاصلۀ زیادی تا بیمارستان نبود. دکتر او را معاینه کرد و گفت: یه دونۀ جارو ته حلق بچه چسبیده ...
جشن تولد 51 سالگی منوچهر هادی بدون یکتا ناصر؛ این خانم کنار منوچهر هادی کیست؟+عکس
هم آشنا شدیم و همین آشنایی ازدواجمان را رقم زد. در این رابطه منوچهر هادی ابراز داشت:مهمترین اتفاق زندگی من در سال 94، آغاز زندگی با یکتا ناصر بود که در روز پنجشنبه 20 اسفند این عمل انجام شد. از این بابت خوشحالم چراکه امید من در زندگی با این کار بیشتر شد. یکتا ناصر (متولد 12 آبان 1357 در تهران) بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایرانی است. وی فعالیت در سینما را با بازی در فیلم ساقی شروع کرده است. برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از سی و مین جشنواره فیلم فجر، برای فیلم یکی می خواد باهات حرف بزنه ...
مُبلغی که می گفت اگر پشت میز بنشینم خیلی چیزها را فراموش می کنم
خبرگزاری مهر ، گروه فرهنگ و ادب_ الناز رحمت نژاد : مجید سلمانیان ششم اردیبهشت سال 1367 در منطقه حیدرآباد کرج در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. دومین پسر و آخرین فرزند بود. بعد از گرفتن دیپلم وارد حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) کرج شد. سال اول را در حوزه علمیه امام صادق (ع) خواند، سال دوم را در حوزه علمیه قائم (عج) چیذر تهران ادامه داد. چند سالی در چیذر درس خواند، بعد هم به حوزه علمیه آیت الله بهجت ...
دختری که دیگر منتظر بازگشت پیکر پدر نیست
...، بانوانی که اشک را در چشم و بغض را در گلو خشکاندند تا کوه صبرشان استوار بماند و تکیه گاه فرزندان شوند. فاطمه موسایی فرعی از جمله بانوانی است که عشق را به ایثار گره زد تا الگویی شود برای زنان و دختران این دیار. او همسر شهید مدافع حرم عباس عبداللهی است که بعد از شهادت همسر دلتنگی هایش را به صبر و امید پیوند زد تا زینب وار، علمدار راهی باشد که مدافعان حرم بر آن پای نهادند. به هم ...
جان آفرینی؛ تبلور ایثار و گذشت خانواده خطیر نامنی
به گزارش ایرنا سالانه حدود 2 هزار و 500 نفر در کشور شرایط اهدای عضو پیدا می کنند که تنها یک سوم از این تعداد اعضای بدن خود را اهدا می کنند و این در حالی است که روزانه هفت تا 10 نفر و سالانه حدود سه هزار نفر بر اثر نبود عضو پیوندی جان خود را از دست می دهند. هر فرد مرگ مغزی در صورتی که خانواده اش خیلی زود برای اهدا عضو رضایت دهد، می تواند جان هشت تا 53 نفر را نجات دهد؛ بر اساس آمارها در ...
دامِ شیطان
گذر سال هایی را به خودش دیده. کنجکاو شدم که بدانم چی توی خودش دارد؟! صفحۀ اوّل با نام خدا شروع کرده و نوشته بود: محمد سالاری، متولد یکم بهمن سال چهل و دو در شهرِ بابک، از توابع کرمان . عکسی از لای ورق های دفتر افتاد که جوانی را در تابوت نشان می داد؛ نصفی از گردنش کنده شده و پشت آن نوشته بود: براثرِ اصابت ترکش در بیست و دوم خردادِ شصت و هفت . برگه های اوّل با دست خطی کودکانه و ...
رنگین کمان!
شفا آنلاین این روزها بازار وانتی های میوه فروش داغ داغ است، تابستان از نیمه گذشته و حتی دیگر حتی کال ترین کال ها هم رسیده اند و دیگر نوبرانه نمانده که کسی نخریده و نخورده باشد، هرچند که در این گرانی های کمرشکن، هستند خانواده هایی که داغ خوردن یک دانه شلیل و هلو و زردآلو و آلو بر دلشان مانده است. نیازی به کنکاشو بررسی کردن هم ندارد که چرا برخی افراد هیچ میوه ای در یخچال خانه شان پیدا نمی شود، علتش ...
قتل هولناک مرد عتیقه فروش در یک جنایت خانوادگی
. نگار در خانه را باز گذاشته بود که وارد خانه و با احمد درگیر شدیم .من با چوب چند ضربه به سرش زدم اما او هنوز زنده بود که نگار کارد آشپزخانه را به من داد و من چند ضربه دیگر با چاقو به او زدم.کیارش هم با گلدان شیشه ای ضربه ای به سر مرد عتیقه فروش زد وقتی احمد جان سپرد با هم جسد را به عمق جاده انداختیم. وقتی کیارش در جایگاه ویژه ایستاد گفت :قبول دارم با گلدان شیشه ای به سر مرد عتیقه فروش زدم ...