هافبک سابق پرسپولیس فاش کرد؛ از استقلالی ها پیشنهاد داشتم اما به یک تیم ...
سایر منابع:
سایر خبرها
خلافکاری های زن جوان بعد از 3 ازدواج ناموفق
ساله بودم مادرم فوت کرد. پدرم ازدواج کرد و من زیر دست نامادری بودم. آنها می خواستند از دست من راحت شوند به همین خاطر هم 14 سالگی شوهرم دادند. یک سال بعد از شوهرم که خیلی کتکم می زد طلاق گرفتم. دوباره به خانه پدری برگشتم و مدتی بعد صیغه مردی شدم که از آن جهنم بیرون بیایم. شوهر دومم هم بعد از پایان صیغه من را ول کرد. به تهران آمدم و دیگر بعد از آن در تهران زندگی کردم. باز ازدواج کردم و بعد هم جدا شدم ...
حمله اسطوره فرانسه به نیمار: عجب بچه ننه ای!
به گزارش "ورزش سه"، نیمار در پنجره نقل و انتقالات تابستانی امسال و پس از چند سال حضور در پاری سن ژرمن از این تیم جدا شد و به باشگاه الهلال عربستان پیوست تا فوتبالش را در این لیگ ادامه دهد. او در طول دوران حضورش در پاری سن ژرمن بارها و بارها از سوی هواداران این تیم با انتقادهای شدیدی مواجه شد و در نهایت همین اتفاق و حضور هواداران برابر خانه اش در اعتراض به رفتارهای او بود که باعث شد این ...
داستان کوتاه نجمه جوادی با موضوع قیام 17 شهریور | هیچ اتفاقی نیفتاده
پله ها پایین رفتم. بوی خون و ماندگی گوشت همه جا پیچیده بود. مسئول سردخانه جلوام را نگرفت. صورتش در هم بود. یکی یکی اتاق ها را گشتم. زن ها جدا بودند و مردها جدا. وارد یکی از اتاق ها که سالن مانند بود، شدم. صد بار خدا را شکر کردم که پدرم نیامد. صورت هیچکدام از جنازه ها پوشیده نبود. همه تیر خورده بودند. هنوز ته دلم روشن بود و خداخدا می کردم غلام حسین آنجا نباشد که بنظرم چهره یکی آشنا آمد. پاهایم شروع کردند به لرزیدن. جلوتر رفتم. نشستم کنارش. آرام خوابیده بود. خون روی صورتش را پاک کردم. تیر خورده بود درست به پیشانی اش. به یاد تیتر روزنامه افتادم: هیچ اتفاقی نیفتاده. ...
بازگشت مدیرعامل سابق مس در لباس جدید!
. در زمانی که این سمت به بنده پیشنهاد شد کاملا آگاه بر این سختی کار بودم، اما پس از جلسه ای که با آقای دکتر خرمی شاد، مدیرعامل محترم شرکت ملی صنایع مس، برگزار کردم و انرژی مثبت بسیاری که از این نشست دریافت کردم آمدم که یک بار دیگر دین خود را به مجموعه باشگاه مس کرمان ادا نمایم. به هر شکل من چه در زمان حضور در زمین های ورزشی و چه شروع کار خود در مدیریت ورزش به نوعی مدیون باشگاه مس کرمان هستم و اگر ...
استقلال و نجات برای جلوگیری از غرق شدن فرزند!
در اظهار نظری جالب عنوان کرد: یک مثال در جواب آنها که این حرف ها را به من زدند، آوردم. گفتم استقلال برای من مثل این می ماند که شما در دریا شنا می کنید و خدایی ناکرده بچه ات غرق می شود که دو راه دارید؛ یا اینکه سریع بچه را کمک کنید و با توجه به اینکه نیروی چند برابری می گذارید، فکر می کنید که این نیروی مضاعف نمی گذارد بچه شما غرق شود. من هم وقتی مدیرعامل استقلال شدم، دیگر فکر نمی کردم که آبرویم در این باشگاه برود چون هدفم کمک بود؛ با اینکه مشکلات و فضای مالی استقلال را می دانستم. ...
حدیث رنگارنگ دلدادگی
کم از هجده سالگی جذب اسلام شدم. آن موقع تصمیم گرفته بودم دوباره برگردم و مثل یک مسیحی معتقد باشم، البته دلم مسیحیتی را می خواست که جنبه عرفان و معنویت در آن بیشتر باشد. آن زمان یکی از دوستانم به من گفت که در قرآن مطالبی درباره عیسی و مریم هست. جالب است که خودش مسلمان نبود، اما من را به سمت اسلام سوق داد.... یک قرآن کریم خریدم و خواندم و یک جورهایی مرا گرفت... شیعه شدنم هم روندی عقلی و منطقی داشت ...
کربلا؛ مقصدترین مسیر
هیچ چیز مثل خلوت و تنهایی خوب نیست برای آدم. راه بی نشان عنوان دیگری از داستان های این کتاب است که زهرا کاردانی آن را نوشته است. دوازده سال پیش بود که اولین بار اسم اربعین را شنیدم. خواستگاری داشتم به اسم سیدمقداد که اواخر ماه محرم با خانواده اش آمده بودند و یکی دو جلسه صحبت کرده بودیم. اما یک دفعه غیبش زده بود. بیست روز بعد با صورتی کباب شده و صدایی خاک سوز برگشت و نشست روی صندلی رنگ ...
فکر نمی کردم مورایس به من فرصت بدهد/16 سال است همه را زرد می بینم
می شناسم سرشوق درباره حضور مستمرش در باشگاه سپاهان افزود: الان تقریبا 14 سال است بیشتر از هر چیز دیگری رنگ زرد را می بینم. دیگر مثل کارمندان پرسابقه همه را در باشگاه می شناسم. اینقدر احساس خوبی دارم که با تمام ارکان باشگاه مثل یک خانواده شده ایم. قدم بلند شد گلزن هم شدم او درباره حضورش به عنوان هافبک با وجود داشتن 185 سانتی متر قد تاکید کرد: اول دفاع وسط بودم ...
شوهرم خیانت کرد او را بخشیدم/ خودم وارد یک وسوسه شیطانی شدم و ...
زن جوان از اینکه بعد از خیانت همسرش او را بخشیده اما در ادامه خودش اسیر خیانت شده و شوهرش حاضر به گذشت نیست، بهم ریخته است و می گفت او خیانت کرد ولی ای کاش من خودم را نگه می داشتم و وارد این فضای آلوده نمی شدم! او در خصوص سرگذشت زندگیش گفت: تازه در مقطع دکترا دانش آموخته شده بودم که روزی فهمیدم همسرم به من خیانت می کند با وجود این او را بخشیدم و به زندگی مشترکمان ادامه دادم ولی خودم ...
بازیگر پوست شیر : دوست داشتم نقش شمر را بازی کنم، اما نشد
شاءالله کل جهان حسینیه سیدالشهدا شود. همه یک جور وابستگی خاصی به وی دارند. به قول دوستی ان شاءالله خدا نکند به عشقش مبتلا شوی بعد می بینی چه اتفاقی می افتد. وی تصریح کرد: از این تلاش ها برای بازسازی عتبات و تغییراتی که اتفاق افتاده است، تعجب نمی.کنم. غبطه می خورم که ای کاش من هم توان داشتم و می توانستم در این تجلی، بارز شدن، بولد شدن یا هر اسمی که برایش می گذارید شریک می شدم. آدم کیف می کند ...
چند سالی پنهانکاری کردم اما آخرش شوهرم مچم را گرفت! نمیدانم چکار کنم!
اما اکنون بعد از هفت سال زندگی مشترک همه پنهان کاری هایم لو رفته و شاهین درحالی قصد دارد مرا طلاق بدهد که متوجه شده است پسری 26 ساله دارم و ... با زن متاهل وارد رابطه شدم/ نازیلا در غیاب شوهرش..+جزئیات همسرم عاشق دلباخته خواهرم شد!/ خواهرم حاشا که نکرد هیچ ..!+جزییات زن 49 ساله با بیان این که در این سال ها همواره عذاب می کشیدم اما از افشای این راز به شدت وحشت ...
دروازه بان هندبال: افزایش قراردادها نسبت به سال قبل ناچیز است
پوشان بیرون مانده بودند. بعد از اینکه باشگاه ها به این نتیجه رسیدند که باید ملی پوش بگیرند تا کیفیت تیم خود را بالا ببرند شرایط کمی تغییر کرد و بهتر شد اما وضعیت قراردادها نسبت به فصل قبل بهتر نشده است. من خودم فصل قبل در تیم شاملی بودم اما امسال این تیم بومی شده است و چند سرباز گرفته است. دروازه بان تیم ملی در خصوص جدا شدنش از باشگاه پلیمر خرم آباد هم گفت: اول قرار بود در پلیمر بازی ...
رضایی: قول صعود نه، جانمان را می گذاریم!
دروازه بانان مس صحبت کردم و از جو کرمان انرژی مثبت گرفتم و تصمیم بر این شد تا در خدمت این تیم باشم. او در خصوص پیروزی در دیدار اول لیگ آزادگان بیان داشت: بازی های اول همیشه کار سختی است. فرقی نمی کند میزبان باشید یا میهمان ولی بازی دو نیمه متفاوت داشت، از نظر من ما در نیمه دوم توانستیم کنترل بازی را در دست بگیریم و به دو گل برسیم. بچه های تیم از جان و دل مایه گذاشتند و از گل هایمان ...
معجزه ندیده برنگردید
نفیسه سادات موسوی، شاعر: حتی حرف رفتن را هم نزده بودم از اول محرم. حساب و کتابم درست درنمی آمد. گرمای زیاد و دوری پدر بچه ها، قصد راهی شدن اقوام درجه یک و سختی سفر تنهایی با سه پسربچه، همه و همه باعث شده بود که هرکس حرف از اربعین می زند با لبخند تلخی بگویم ان شاءالله شما بروید و ما را هم یاد کنید. حتی یک بار از دهانم نگذشت که به کسی بگویم دعا کن ما هم بیاییم ؛ از دلم اما چه ها که نگذشت... . هربار ...
یک طلبه بیان کرد: هیچ وقت عشق طلبگی رهایم نکرد/ رسالتی بالاتر دارم
...> وی تصریح کرد: البته در آن زمان نمی دانستم مطالعاتی که دارم در زمینه فلسفه است و زمانی که وارد حوزه شدم، فهمیدم که به رشته فلسفه، اثبات خدا، اثبات معاد و... بسیار علاقه مند هستم. این طلبه اظهار کرد: در دوران فعالیت شغلی نیز همواره کتاب های جانبی و اخلاقی زیادی مطالعه می کردم و زمانی که در مطب مشغول به کار بودم در بین ملاقات بیماران، کتاب های تفسیر می خواندم و هیچ وقت کتاب هایی که با ...
دختر 20ساله ای که از پوشیدن لباس مردانه و موی کوتاه لذت می برد
معمولا در مجالس و مهمانی های خانوادگی، رابطه من با ریش سفیدها، صمیمانه تر از روابطم با جوان ها و بچه ها است. همین چند روز پیش، همین طور که داشتم با عموی شصت هفتاد ساله ام خوش و بش می کردم، بحثمان به جای باریکی کشیده شد. این بار بعد از تمام شوخ طبعی های من، او تصمیم گرفت من را با خاطراتش بخنداند. گفت:چند روز پیش پسری رو سوار ماشینم کردم.پسره به یکی از گوش هاش گوشواره انداخته بود! مونده بودم چجوری صداش کنم.نه میتو ...
اربعین جانبازان| اگر یک سال پیاده روی اربعین نروم شرایط روحی ام به هم می ریزد + فیلم
راهی این سفر سراسر نورانی شدند و امسال نیز بناست تجربه ای دیگر از این سفر آسمانی را تجربه کنند. حسین علی پور عضور سابق تیم ملی بسکتبال با ویلچر جمهوری اسلامی ایران است. وی می گوید از افراد دارای معلولیت هستم که در دهکده نشاط افتخار مربی گری دوستانم در باشگاه جانبازان شهید واقع در بوستان جانباز را بر عهده دارم. در دوران جنگ درسم تمام شده بود. خیلی علاقه داشتم در جبهه حضور پیدا کنم، منتها ...
وقتی در پیاده روی اربعین پیدا شدم
با اینکه شب از نیمه گذشته بود اما خیلی از مردم هنوز بی وقفه پیاده روی می کردند. من هم سرم را گذاشتم روی کیف پسرک و خوابیدم. بیدار که شدم هیچکس دورم نبود. از گرمی هوا بیدار شدم وگرنه آنقدر خسته بودم که قابلیت این را داشتم که راحت تا لنگ ظهر بخوابم. آفتاب زده بود به سنگ های کف حیاط و داغ شده بود. البته صدای مداحی های عربی هم بی اثر نبود. حیاط حسینیه خالی خالی بود. فقط من بودم آنهم توی کیس ...
کریم زاده: خودم هم نمی دانم چرا از نساجی جدا شدم!
به گزارش "ورزش سه"، متین کریم زاده که با درخشش در پارس جنوبی مطرح شد و سپس به استقلال پیوست، پس از تجربه حضور در نساجی مازندران ، حالا ماجراجویی جدیدی را در خوزستان آغاز کرده و فصل بیست و سوم را به صورت قرضی در اهواز پشت سر خواهد گذاشت. او که اصالتی بوشهری دارد در مورد انتخاب استقلال خوزستان به خبرنگار ما گفت: طبق شرایطی که پیش آمد به صورت توافقی از باشگاه نساجی جدا شدم، ولی به صورت قرضی. سال د ...
سرقت اموال به روش مرد معتاد
...> هنوز 8 سال از عمرم نگذشته بود که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و هر کدام زندگی جدیدی را آغاز کردند. آن ها با یکدیگر تفاهم نداشتند و همواره به مشاجره و جنگ و جدل می پرداختند. در این شرایط من هم در کنار پدرم ماندم و زیر دست نامادری بزرگ شدم ولی هیچ گاه نمی توانستم با او زندگی آرامی داشته باشم. با آن که کودکی خردسال بودم ولی جای خالی مادرم را احساس می کردم و به همین دلیل مدام با نامادری ام درگیری داشتم ...
سکوت ستاره سابق فوتسال درباره تیم ملی!
جدا می شوند . آقای لک هم شرایط به طوری رقم خورد که از تیم جدا بشن و امیدوارم با حضور آقای افضل تیم روند رو به رشدی داشته باشد. سایر بازیکنان هم چنین وظیفه ای را دارند *کراپ را به لیگ برمی گردانیم شرایط فعلی جالب نیست . اما قطعا همه توان خودمان را میزاریم که در اراک به سه امتیاز دست پیدا کنیم . شک نکنید پس از تعطیلات، کراپ دیگری را خواهید دید و باید به نیمه بالایی جدول صعود ...
آرزوی 15 ساله قهرمانی که جانباز 70 درصد جنگ است
رفتن به مدرسه از روستا تا شهر وجود داشت و به دلیل کمک به پدرم به کار کشاورزی مشغول شدم و دیگر نتوانستم بعد از کلاس پنجم ابتدایی تحصیلاتم را ادامه دهم. البته پدرم دست تنها بود و خودم هم درس خواندن را به کار کشاورزی ترجیح می دادم، بعد از آن نیز به جبهه رفتم و جانباز شدم. *عناوین جهانی و پارالمپیک کسب 2 مدال طلا و نقره در نیوکاسل انگلیس، برنز مسابقات جهانی اتریش، مدال طلای ...
هالند: این گل آفساید را به ما زده بودند، دیوانه می شدم!
.... اگر من هم جای آنها بودم به شدت عصبانی می شدم. مطمئنا آنها از این که این گل مورد قبول و تایید داور قرار گرفت بسیار ناراحت شدند و احساسی که داشتند بسیار آزاردهنده بود. شروع کار در سال گذشته هم برای ما سخت و دشوار بود اما حالا امتیازات بیشتری به دست آوردیم. در نهایت باید بگوییم که شروع بسیار خوبی داشتیم چون در هر چهار بازی پیروز شدیم اما سطح ما بسیار بالاتر است و باید برای نشان دادن آن بیشتر تلاش کنیم. ...
دختر جوان از دلایلش برای فرار از خانه پدری می گوید: نه خانه جای من بود نه خیابان
*چرا از خانه فرار کردی؟ پدرم خیلی اذیتم می کرد. همیشه تحقیر می شدم، دیگر نمی توانستم تحمل کنم. *چرا با پدرت مشکل داشتی؟ وقتی من دوساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند. مادربزرگم از من مراقبت می کرد. پدرم من را به مادرش داده و خودش ازدواج کرده بود. هفته ای یک بار می آمد و به من سر می زد. 10 ساله بودم که مادربزرگم فوت کرد. از آن به بعد در خانه مادربزرگم تنها زندگی ...
باور نمی کنم خواهرم معشوقه شوهرم باشد ! / بی شرمی هایشان در موبایل شان لو رفت !
...، همزمان کادویی هم به خواهرم می داد. پدرم نیز که کارگر ساختمانی بود و درآمد چندانی نداشت، از این رفتارهای دامادش بسیار خوشحال بود. من نیز از پیمان به خاطر همه محبت هایش به خواهرم قدردانی می کردم تا این که فهمیدم توجه او به حمیرا غیرمتعارف است به گونه ای که یک شب به طور اتفاقی از خواب بیدار شدم و او را مقابل اتاق خواهرم دیدم. پیمان که دست و پایش را گم کرده بود در برابر نگاه ...
آذرپیرا: آمادگی شرکت در مسابقات جهانی را دارم/ کامران قاسم پور اسطوره است
.... من هم بهترین تمرینات را انجام داده و شرایط بدنی ام خوب است. قهرمان امیدهای جهان درباره قهرمان دو سال اخیر وزن 92 کیلوگرم جهان نیز گفت: کامران قاسم پور اول از همه برای من اسطوره است که بهترین کشتی ها را می گیرد و دل همه مردم را شاد می کند. مردم ما خیلی دوستش دارند. جدای از این، انسان خیلی بزرگ و همه چیز تمام است ولی شرایط طوری شده که من جایگزین او شدم و امیدوارم جایگزین خوبی برایش ...
نایب قهرمان کشتی آلیش آسیا: کاری که شهدا برای ما کردند با هزار مدال هم جبران شدنی نیست
... وی افزود: تهرانی مقدم کسی بود که همه خصوصیات خوب را باهم داشت و خیلی دوست داشتم مدالم را به خانواده ایشان تقدیم کنم و خداراشکر میکنم که توانستم مدال آسیایی خودم را به خانواده ایشان تقدیم کنم. اگر به عقب برگردم باز هم این کار را میکنم دل خانواده محترم ایشان را شاد می کنم. این که یک خانواده جدید پیدا کرده ام بسیار خوشحال هستم. بابایی در ادامه گفت: در حرم حضرت علی (ع) که بودم ...
مرتضی پورصمدی به روایت خودش؛ بازخوانی یک اعتراف در 54 سالگی
انجام شود. در آن مجموعه 26 قسمتی من این شانس را داشتم با کارگردانان بزرگ مستندساز -اصلانی، تقوایی، مختاری- وهمین طور نسلهای میانی تر همکاری کنم. به محض اینکه در آن سالها از تلویزیون بازنشسته شدم، سه ماه بعد با آقای محمدرضا اصلانی سریال غبار نور را کار کردیم. سریال بسیار خوب و جنجال برانگیزی که فقط سه سکانس روی پایه فیلمبرداری شد همه حرکت بود و یک تجربه بسیار جسورانه در سریال داستانی بود. تجربه ...