سایر منابع:
سایر خبرها
دشواری های یک پیاده روی شکیبانه در سر بر خاک دهکده / زائران رنگارنگ از هر ملیت و قومیتی بر آستان حسین(ع)
است این تکه از بهشت را تجربه می کنند. انگار که روی ابرها آسمان راه می روند و ابر چشم های شان باران اردیبهشت می بارد، آرام دم گرفته اند؛ بین الحرمین و حرم آقام حسین و حرم آقام اباالفضل ... با اینکه یک ساعت به اذان مانده؛ اما صف های نماز چپ و راست بین الحرمین بسته شده و مسیر باریکی بین صف ها برای رفت وآمد باقی مانده. با این ازدحام تا حرم حضرت عباس خیلی راه است. تصمیم می گیریم همین جا ...
حضور عزاداران حسینی (ع) در راهپیمایی جاماندگان حسینی/ آمر به معروف باید از طرف دولت حمایت شود+ عکس
ادامه دادم، هیئت احمدی (ص) کاشانی های مقیم مرکز، دسته سینه زنی راه انداخته بودند و خلاف مسیر حرکت مردم که به سمت حرم حضرت عبدالعظیم (ع) در حرکت بودند، به سمت میدان امام حسین (ع) حرکت می کردند. گروهی هم بودند که روضه حضرت علی اصغر (ع) را به صورت نمایش بی کلام اجرا می کردند. در ادامه مسیرم، دوچرخه ای را دیدم که ظاهری بسیار جالب داشت. صاحب دوچرخه، در چرخ های دوچرخه اش گُل هایی گذاشته بود و ...
جاهای دیدنی کرمانشاه؛ شهر شیرین و فرهاد
مهم این مجموعه تاریخی اند که مختصری از آن ها برایتان می گوییم. نقش برجسته و کتیبه بیستون نقش برجسته بزرگ بیستون (6 متر طول 20/3 عرض) روایتی است از پیروزی داریوش بر بردیای دروغین. داستان هیجان انگیز پشت این کتیبه ازاین قرار است که کمبوجیه، فرزند کورش بزرگ، برادر خود بردیا را در سفر به مصر به دیار باقی می فرستد، اما خودش هم در راه بازگشت بیمار می شود و به همان دیار می رود. در این ...
گفت وگو با صالح رامسری درباره بقچه هوشنگ مرادی کرمانی در سالروز تولدش/ خالق قصه های مجید هنوز مستأجر است
. دوستداران مرادی کرمانی و قصه هایش مدتی است که می توانند بقچه نویسنده را باز کنند، مهمان مامان شوند، در حالی که پشت خمره قایم شده اند، پلو خورش بخورند و بعد با قاشق چای خوری ، مربای شیرین را بردارند و داستان بچه های قالیباف خانه را که مانند ته خیار تلخ است، بخوانند. پیش تر شاعرانی بودند که مجموعه همه شعرهایشان را در یک کتاب ارائه می کردند و این اتفاق کمتر برای نویسنده ها افتاده ...
تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
به گزارش عصر همدان؛ راهی که پایانش ختم به سعادت و نجات و رستگاری ابدی است ویا نه راهی که پایانش شقاوت وبیچارگی و انحطاط و گم گشتگی و هراس دائمی است که همانا عبرت تاریخی برای مقابلان با نهضت عاشورای حسینی را چنین عاقبتی است در گذران روزگار مصادیق بسیار از اینان دیده و ماندگار به نفرت ابدی شده است. چه آنان که روزی درمقابل حسین علیه السلام ایستادند چه آنان که روزی با عاشقان حسین علیه السلام درافتادند و سد راه زیا ...
چند خطی درباره کتاب و کسی نمی داند در کدام زمین می میرد | فرار از بارِ بودن
ماشین پیاده می شدند، جاهایشان را با هم عوض می کردند و بازیِ گاز و ترمز دوباره شروع می شد. تمام مدت وانمود می کردند راه را گم کرده اند، اما تابلوهای بزرگ کنار جاده نشان می دادند که ایروان کدام طرف است ... این بار، وقتی یکی شان پیاده شد، من هم پیاده شدم. منتظر یک حرکت اضافه بودم تا بدوم سمت جنگل. بقیه هم از ماشین پیاده شدند. وقتِ توضیح نداشتم. باید بی خیال کوله می شدم. آماده بودم بدوم سمت ...
با نگاه روان شناسانه می شود آثار اربعینی بهتری برای کودکان و نوجوانان تولید کرد
ما در پیاده روی اربعین، کودکان و نوجوانان زیادی داریم که از کشورهای مختلف شرکت می کنند. به نظر شما اینکه نویسنده های ما این تجربه را داشته باشند حالا یا همراه بچه های خودشان به این سفر رفته باشند یا بچه هایی را که به آنجا آمده اند ببینند، چقدر می تواند به آنها کمک کند تا سوژه هایی داشته باشند جذاب و ملموس؟ تجربه شرکت در اربعین چقدر ب ه نویسندگان کمک می کند؟ اساسا تجربه زیسته در حوزه نویسندگی ...
عزاداری بی نظیر مردم زنجان، شفا گرفتن بیمار ام اس و ارادت به امام رضا(ع)
ایرانی است من پرسیدم آقا کجا می خواهید بروید؟ گفت می خواهم به قبرستان بروم بعد در ماشین من را باز کرد و سوار شد گفت من را به قبرستان ببر. ما رفتیم به سمت قبرستان کربلا. در راه به او گفتم شما ایرانی هستید اینجا چه کار دارید و چرا می خواهید قبرستان بروید؟ گفت پدر من اینجا دفن است. پرسیدم چرا اینجا دفن است؟ گفت پدر من اول رفت حرم حضرت معصومه(س)، بعد حرم امام رضا(ع) را زیارت کرد، همان سال هم به ...
مشهدالرضا (ع)؛ کربلایی دیگر در اربعین حسینی | آغاز مراسم راهپیمایی جاماندگان اربعین حسینی از میدان 15 ...
م یار. اما در دیگر سو، عاشقانی هستند که شوق حضور در این مراسم را اگرچه با پای خود تجربه نمی کنند، اما دلشان را به پیاده روی اربعین راهی می کنند آنانیکه با کوله هایی از دلتنگی دلهایشان کربلایی است، چشم در راه حسین دارند، اما جاماندگان اربعین اند. عاشقانی که تن به فاصله ها ندادند و قلب کوچه و شهرشان را سنجاق زده اند به حیدریه، حله، طویریج، مسیب، عین التمر و همه هزار و 452 ستون ...
رویدادهای ادبی اربعین راهنمای قلم نویسندگان است/ قالب های ادبی ظرفی برای دلدادگی به اهل بیت(ع)
این عشق ذوب شدم که تا چشم باز کردم خودم را کنار ضریح شش گوشه دیدم.. . -چطور شد که در مسابقه کشوری روایت نویسی پیاده روی زیارت اربعین شرکت کردید و نظرتان در مورد این مسابقه چیست؟ من با انتشار پوستری که توسط خانه کتاب و ادبیات ایران منتشر شد، با دوره روایت نویسی اربعین آشنا شدم. در این دوره شرکت کردم و بعد از گذراندن کلاس ها و طی کردن مراحلی، برگزیده شدم و مقصدم کربلا شد و بعد ...
حب الحسین یجمعنا من را به نوشتن واداشت/ روایتی از هفت شهر عشق در کتاب باش
دل می نشست درباره شهید فریدون بختیاری منتشرشده در انتشارات بوستان فدک، کوتاهه هایی از زندگی امام کاظم(ع) به نام آفتاب در محاق که یک جلد از مجموعه چهارده جلدی چهارده خورشید و یک آفتاب با محوریت زندگی چهارده معصوم، تهیه شده در انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان است که نشر شهید کاظمی در سال جاری آن را بازنشر کرده، نامه های ناشناس داستان بلندی با موضوع زندگی شهید حسین خرازی، دست نوشته نیم ...
بازیگر پوست شیر : دوست داشتم نقش شمر را بازی کنم، اما نشد
گنبد حرم سیدالشهدا خاطرنشان کرد: قدر سلامتی و صحت خودمان را نمی دانیم. جایی بودم و غوغایی بود. در مراکز درمانی و بیمارستان ها بیماران زیادی هستند. به نظرم هیچ چیزی غیر از باور و توسل به اهل بیت به آنها نمی تواند کمک کند. هیچ چیزی نمی خواهم به جز اینکه حاجت تمام دردمندان روا شود. تمام کسانی که در خانه یا بیمارستان ها در بستر بیماری هستند شفا پیدا کنند. آنها دل شکسته و گرفتار هستند. آنها باید ما را دعا کنند. حالا که دل هایشان شکسته و هیچ امیدی جز صاحب این پرچم ندارند ان شاءالله ما را هم دعا می کنند. پایان پیام/ ...
گزارشی از جاماندگان اربعین که حسرتشان را با امام رضا (ع) واگویه می کنند
چانه جاری می شود. آهی می کشد و ادامه حرف هایش را وصل نجوایش با امام رضا(ع) می کند. یا امام رضا خودت می دانی چقدر دلم می خواست الان در راه کربلا بودم. خودت از دل من خبر داری یا امام رضا(ع)! بلند می شوم. حمیده خانم اما انگار متوجه دور شدن من نمی شود. همانطور که عقب عقب می روم تصویر صورت خیس حمیده خانم که زیر لبه های چادرش می لرزد با پس زمینه گنبد طلایی واضح تر می شود و مثل قاب عکسی در ...
اگر نِی پرده ای دیگر بخواند
خیابان باب القبلة حرم حضرت عباس می رسد. از نیمه راه یک طوری زن ها نشسته بودند که حتی نمی شد از بینشان عبور کنی. بی خیال به سمت رو به رو نشسته بودند و به ما که از پشت سرشان جلو می آمدیم حتی نگاه نمی کردند. بلند یا ا... یا ا... کردم که حداقل یک راهی باز شود. یکی شان برگشت. زن پیر و سبزه رو، روی گونه چپش یک زخم تازه بود... ناخدای نیمه شب احسان رضایی شاه را پای بساط سیب زمینی ...
پدرم مرد، مادر معتاد بود و من موادفروش شدم
آرش 15 ساله است. او که به خاطر حمل مواد مخدر بازداشت شده برای سایت جنایی از زندگی اش می گوید. *چرا مواد جابه جا می کردی؟ من نمی دانستم جرم است. *مواد را از کجا می آوردی؟ عمویم به من می داد. *عمویت حالا کجاست؟ نمی دانم، فراری است. من اصلاً از او خبر ندارم. *پدر و مادرت معترض نمی شدند؟ من وقتی بچه بودم پدرم فوت ...
ملیکا زارعی: ایران که بودم فکر پیاده روی اربعین ضربان قلبم را بالا می برد اما اینجا فقط آرامش است
دعاها و آرزوهای دیگرانی باشم که شاید حتی لایق تر هستند برای این سفر؟! تا اینکه سفر آغاز شد، نجف اشرف، حرم منور حضرت علی و حالا کربلا. تهران که بودم فکر پیاده روی اربعین ضربان قلبم را بالا می برد، فقط فکرش. ترس از گرمای زیاد هوا و مسیر سخت، الان که این مسیر را با دختر گلم تا اینجا آمدم باوجود گرما و سختی مسیر نه تنها ضربان قلبم بالا نرفت که از شدت آرامش گاهی احساس می کنم همه اعضا ...
کتاب آن پریزاد سبزپوش منتشر می شود
.... نشر نیماژ ناشر کتاب های صمد طاهری است و 6 غنوان کتاب او را چاپ و منتشر کرده است. به گزارش ایبنا؛ صمد طاهری متولد 1336 در آبادان است و اوایل انقلاب به دانشکده هنرهای دراماتیک تهران رفت. او در آبادان داستان هایش را در مطبوعات و مجلات منتشر می کرد و در شعر نیز دستی دارد. مجموعه شعر قلب های کوچک شهر بزرگ را سال 1372به همراه اکبر گودرزی و یحیی هاشمی منتشر کرد. این ...
حدیث رنگارنگ دلدادگی
خطرناک است، امنیت نیست، ولی مادرم آرام است. می گوید من شما را می سپارم به امام، می سپارم به خدا. صدایم کنید ابراهیم آرین / هلند / محل گفت وگو: نجف شانزده سال پیش مسلمان شدم و اسم ابراهیم را انتخاب کردم. تا قبلش مسیحی بودم. فکر می کنم از وقتی چهارده ساله بودم درباره مذاهب مختلف و سلوک های معنوی متفاوت مطالعه می کردم تا حقیقت خودم را پیدا و خودسازی کنم و خدا را بیشتر بشناسم. کم ...
خانه پدری و یک دهن روضه هندی
سرد می داد و دیگری در ماشین را به زور باز می کرد و تعارفشان می کرد سمت موکب و می گفت: “ طعام، طعام زائر، لذیذ ” بساط مرغ و نان و انگور و سبزی شان به راه بود و شورشان برای خدمت رسانی به زوار مثال زدنی. شوق خدام عراقی برای پذیرایی از ایرانیان حدود 10 دقیقه ای در موکبشان ایستاده بودم و رفتارشان را تماشا می کردم. عجیب بود و حیرت انگیز، عرق از سر و رویشان بالا می رفت اما لحظه ای ...
خانه پدری (قسمت دوم)
. یک دفعه شنیدم صدایی داد می زند: مای، مای . چشم هایم را باز کردم، دیدم راننده دارد فریاد می زند. بچه ها از خواب بیدار شده بودند و همدیگر را نگاه می کردند. یک دفعه متوجه شدم چه می گوید. بلند گفتم: بابا یکی این آبا رو از این بنده خدا تحویل بگیره. سهمیه آب اتوبوس را وسط راه برایمان گذاشته بودند و راننده داشت داد می زد، بیایید آب ببرید. حالا این وسط همه خواب بودند. آن ها هم که بیدار بودند ...
روایت مدافع حرم از دویدن با پای برهنه به طرف حرم امام علی(ع) تا عذرخواهی در سفر اربعین امسال
برات میدم منو ببخش! از وقتی یادم می آید هرساله دهه اول محرم خانه پدری ام روضه حسین(ع) برپاست. این شد که از همان کودکی، خانوادگی بی تاب و بی طاقت حسین(ع) شدیم تا بعد از باز شدن راه کربلا که هرساله به همراه پدر، مادر و برادرم زائر پیاده اربعینیم. احوال پرسی ساده ای که به یک حادثه منجر شد مرد که نمی خواهد نام و تصویری از او منتشر شود، می گوید: اربعین سال گذشته طبق قرار هر ساله با ...
این خانه 40 سال عزادار امام حسین( ع) است
سالگی رسیدم. دعوتم را قبول نمی کردند با مشورت کردن با همسرم تصمیم گرفتم از سیده خانم دعوت کنم برای اولین بار به خانه ما آمده و برای ما هم روضه حسینی بخوانند. چون سنم کم بود و تازه عروس بودم در ابتدا مادرم مخالفت می کرد بعد هم اعضای هیات سیده خانم می گفتند چند سال صبر کن بعد روضه بگیر خانه ات کوچک است و خودت هم خیلی جوانی و از این حرف ها. هر چقدر از آنها دعوت می کردم یک روز هم ...
عرض ارادت زائران حریم عشق
اربعین با دوستان عراقی رفت وآمد داشتند. بنابراین تیم تحقیق و سوژه یاب قوی داشتیم و در این مسیر با افراد و اتفاقات جالبی روبه رو شدیم. نیرومند همچنین درباره تاثیرگذاری این داستان ها و روایت ها در جامعه و به خصوص روی مخاطبان جوان هم عنوان می کند: در این برنامه سعی کردیم هدف مان همین باشد. ضمن این که هدف مان تاثیرگذاری روی این قشر خاکستری از جامعه بود که عشق به امام حسین(ع) در دل شان هست، اما به ...
اگر خانواده اهل کتاب باشد جامعه نیز کتابخوان خواهد شد
یک جای خوب به امام حسین(ع)، کربلا و حضرت زینب(س) متصل شویم و برای بچه ها قصه بگوییم. آخر سر تصمیم گرفتم، شخصیت داستان یک خیمه باشد. موسوی اضافه کرد: خیمه ای که نخ های متفاوت دارد، چشم دارد، گوش دارد و کارهای عجیب و غریب انجام دهد. سعی کردم یک شخصیت جذاب که قهرمان داستانم هم باشد، برای شما خلق کنم. در صفحه آخر می بینید خیمه می گوید حتی در روضه های امروزی بعد از 1400 سال خودش را می رساند ...
تا شاعر رنج عشق را نکشیده باشد نمی تواند از عشق و وصال حرف بزند / بدون ادبیات و بدون هنر آینده دچار پوچی ...
تر دارم، در شش سالگی پدرم را از دست دادم و با زحمات مادرم بزرگ شدم. فعالیت خود را در زمینه ادبیات چگونه آغاز کردید؟ از کودکی به شعر و دکلمه علاقه مند بودم و گهگاهی می نوشتم اما از عروض و قافیه چیزی نمی دانستم. این علاقه در دوران دبیرستان من را به سمت داستان برد تا جایی که داستان کوتاهم در نشریه روزهای زندگی هم چاپ شد اما بعد از دبیرستان مدتی از ادبیات دور بودم ...
زائرین اربعین زیارت شهید مدافع حرم محمد حسین خفانی در وادی السلام را از دست ندهند
، بنده ارتباطم را با خانواده شوهرم قطع نکرده بودم و فرزندم هم رفت و آمد داشت. یک روز که به خرمشهر رفته بود، بعد از چند روز به من زنگ زد و گفت که مادر، من در شهر نجف عراق هستم و تصمیم دارم بجنگم. اسمم را در گروه عراقی جیش المهدی ثبت نام کرده ام و جزء نیروهای مقتدا صدر شده ام. قصد دارم در عراق با دشمنان آمریکایی جنگ کنم. شهادت حق است و بزرگترین آرزوی زندگی من شهادت در راه اسلام است و اگر ...
داستان کوتاه نجمه جوادی با موضوع قیام 17 شهریور | هیچ اتفاقی نیفتاده
سرک می کشیدند و یا با عجله از کنارمان می گذشتند حرف های دلهره آوری می زدند. - خدا لعنتشون کنه. جوونای مردمُ بستن به رگبار. - من اونجا بودم. همه مردم از خیابون فرح آباد و شهباز و میدون خراسون رسیدن اینجا. یه ملا گفت همه بشینن. همه نشستن. بعدش چشمتون روز بد نبینه همه راه ها رو بستن مردم رو... من تا حدودی از اتفاقات دیروز با خبر بودم، اما نه تا این اندازه. کنار بقالی ...
خس بی سروپا ؛ مشاهدات یک نویسنده دفاع مقدس از حماسه اربعین
: گفتم: چراغ خاموش آمده بودی ولی بسیجی ها دیده بودنت پرسید: کجا؟ گفتم: انتهای جاده ی نجف، ابتدای راه کربلا گفت: با خانواده ام بودم و نگفتم که هزاران هزار، قافله ی دل، خانواده توست اما جسارت کردم و گفتم: سفرنامه ی اربعین را نوشته ام. مقدمه اش را شما بنویس مثل همیشه با فروتنی پذیرفت. و یک ماه بعد نوشت. و نوشت اما نه با قلم که با خون و ...
بشنوید | چند روایت شنیدنی از پیاده روی اربعین | مهمانداری به سبک سید انمار
ما هم مداح است و ایشان هم قدری خواندند که این مقدمه آشنایی ما شد و شماره تماس ها را مبادله کردیم.این شد مقدمه آشنایی و رفت و آمد ما با سید انمار و بعد از حدود 6 ماه، ایشان به ایران آمد و با ما تماس گرفت. در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها با هم قرار گذاشتیم و با هر زحمتی که بود ایشان را به منزل آوردیم با هم شامی خوردیم. ایشان از این رفتار ما خیلی خوشحال شد و بسیار تشکر کرد و فردای آن روز هم چون ...
تنهاتر از مسیح؛ راه سرخ راوی عبرت های عاشورا
این نمایش روایتی است مصور از عید غدیرخم تا عاشورای سال 61 هجری قمری. حسن بزرا کارگردانش است و علی اسماعیلی تهیه کننده. تنهاتر از مسیح تاکنون سه بار اجرا شده و حالا حسن بزرا تاکید دارد مخاطبان در فصل چهارم با روایتی متفاوت تر از سه فصل قبل روبه رو می شوند. او به این نکته اشاره دارد که سال های گذشته این نمایش میدانی بیشتر روضه محور بوده؛ اما امسال سهم داستان و دیالوگ ها بیشتر شده است. ...