سایر منابع:
سایر خبرها
مشهد در قطعه 27 بهشت زهرا(س) چه می کند؟
به حرم امام رضا(ع) فرستاده بودند برای زیارت. پیکر ناصر ما، یکی از آن 8 پیکر بود. بالاخره سال 1378 چند روز بعد از زیارت امام هشتم به خانه برگشت و اینجا شد، مزارش. ماندی که همدم این روزها باشی حالا نوشته کمرنگ قرمز زیر انگشتان خواهر، روی مزار شهید را بهتر می خوانی؛ نوشته حضرت رضا(ع). از پدر و مادر شهید پرس و جو می کنی. مامان زلیخا به رحمت خدا رفته اما پدر شهید شکرخدا در قید حیات ...
عقرب عاشق نیشی بر پیکره جامعه
از قدیم گفته اند نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است ، اما درباره سریال عقرب عاشق ظاهراً موضوع برعکس است چراکه با اثری روبه رو هستیم که انگار به قصد انتقام گیری از جامعه تولید شده است. جامعه ایران نجیب، سربه زیر، آزادیخواه و آرمانخواه است و از همه مهم تر معنویت خواهی جامعه ایرانی است که اجازه نداده با وجود همه چالش هایی که با آن دست وپنجه نرم می کند از هم فروبپاشد. درباره چنین جامعه ...
درویش، مترجم و رونالدو؛ سنگ ریاکاری بر سر ما
می گفت مدیر باشگاه میزبان هستم و دلم خواست دخترم را به دیدار رونالدو ببرم، ولی از آرمان مستضعفان عالم برای خودش سپر بلا نمی ساخت. کاش او متوجه می شد آن چندهزار نفر جوان عاشق فوتبال که نمی توانند کنار ستاره ای مثل رونالدو باشند و می بییند دختر مدیر با رونالدو عکس می گیرد و برای توجیه از یک امر سیاسی سوءاستفاده می شود، هر چه فحش و نفرین است نثار آن آرمان می کنند. انگار از شکم آسمان فقط یک ...
روز شعر و ادب فارسی در خلخال گرامی داشته شد
آور تو آن شعر بلند ای علی را نیز می خوانی به حیرت مانده در شعربلندت سعدی و حافظ تو اسرار دل هر شاعر فرزانه می دانی اگر دار فنا را ترک کردی در ره جانان کنون در بزم یاران پرتوی از مهر جانانی فروزان اختری در آسمان معرفت بودی بهشت آرزو را زین سبب خورشید رخشانی تو باغ عشق را از عطر شعرت جان فزا کردی به چشم خلق عالم نکهت باغ و گلستانی تو را دلدادگی ...
هرسال با غسل شهادت و عکس برادر شهیدم به کربلا می آیم/مسعود پورمحمدی شهید 15 ساله دیار باران
کارگری زندگی خانواده را اداره می کرد و مادر نیز در تهیه مخارج زندگی با او همگام و همراه بود. دوران ابتدایی را با موفقیت سپری نمود و پای به مقطع راهنمایی گذاشت. در این مقطع سنی با پیروزی انقلاب و شروع فعالیت های او در مسجد و مجتمع اسلامی محل که امروزه به نام پایگاه مقاومت شهید طلوعی می باشد، را آغاز کرد. برادرم عاشق امام حسین(ع)بود، عاشق اسلام و دین و از کودکی این مسیر زندگی ...
بیوگرافی اردلان سرفراز، شاعر ترانه های ابی، گوگوش، هایده و معین
.... وی یک سال بعد محل کارش را ترک کرد، اما به صورت حرفه ای ترانه سرایی را ادامه داد. سال های 1349 و 1350، ترانه های شاید بدانی و حالا خیلی دیره را برای عارف سرود که حالا خیلی دیره بسیار مورد توجه و استقبال قرار گرفت. همکاری های هنری اردلان سرفراز تاکنون با بیش از 30 خواننده و 15 آهنگساز همکاری داشته است. ازجمله خوانندگانی که او برای آن ها ترانه سرایی کرده است می ...
معیار متفاوت خانواده آقای اسلامی | آیه های قرآن در زندگی ما جریان دارد
هفتگی قرآن را در منزل بر پا می کرد و ما از کودکی با صوت و روخوانی قرآن آشنا شدیم. اسلامی بزرگ می گوید که بعد از پدر، همیشه راه او را دنبال کرده است: زمان جنگ تحمیلی در محله مان به بچه ها درس قرآن می دادم. آن موقع جلسه ها خیلی ساده برگزار می شد و تأثیر بیشتری هم داشت. من برکت زندگی ام را از این راه می دانم و همیشه به بچه هایم توصیه می کنم که آسایش را در ساده زیستی دنبال کنند و تنها از ...
روایت دیدار مردم سیستان و بلوچستان با رهبر انقلاب
شخصی که هزار کیلومتر آمده اند تا ببینندش، حتی اگر شخص اول مملکت باشد، اقرار می کند از ماست، از مردم و کسی که از مردم باشد، نمی تواند بی تفاوت روزگار بگذراند. یک ساعت سخنرانی تا به خودمان بیاییم، تمام شد. حالا باید برمی گشتیم. خانه پدری وقتی تعبیر کاملی می شود که ناهار هم قورمه سبزی باشد. چند نفری که مادر بودند، غذای نذری بیت بدون بچه های شان از گلویشان پایین نرفت و غذا را سوغاتی بردند. اولین نفر ...
می گفت: نمی توانم بگذارم چادراز سر ناموس مان بکشند
...، سعی می کرد زودتر به خانه بیاید و با من وقت بگذراند. بزرگ ترین حسرتم این است که نتوانستم آنطور که لایقش بود برایش مادری کنم. آخرین دیدارتان چه زمانی بود؟ روز 30 شهریور سال گذشته بود. گفت: مادر من عصر باید بروم داخل شهر، فراخوان داده اند. مدام به او می گفتم: محمدحسین تو را به خدا نرو. این روز ها به شدت شلوغ است. به من گفت: مامان نکند می ترسی شهید شوم. نترس می روم و برمی گردم ...
سخت تر از سخت؛ قصه پرغصه "من، حمید و زینب"
و می خواست خودش را برای دکتری آماده کند. یک ماه بعد از ازدواج اش،سالگرد تولدش بود. مشغول تدارک اولین سالگرد تولدش در خانه خودش بودیم، که دوباره زندگی روی تلخ و سخت اش را به من نشان داد، روز تولد دخترم، دقیقا تبدیل شد به روز خاکسپاری اش! بله، تبدیل به روز خاکسپاری اش شد! عروس یک ماه عروس! زینب، در خواب دچار ایست قلبی شد؛ در 29 سالگی! چطور ممکن است؟! نمی دانم! نمی دانم! دنیای من، بار دیگر ...
فهرست 10 فیلم عاشقانه مشهور در تاریخ سینما
و به قول پال در آن مونولوگ عصبانی نهایی، انگار دلیل این بی اسم بودن، همان روحیه ی متغیری ست که هالی می خواهد خودش را آن گونه نشان دهد. روحیه ای وحشی که لگام زدن به آن سخت است اما خب این جا پای موجود ظریفی به نام هیپبورن وسط است و نمی توانیم بپذیریم او عاشق نشود. 10- فیلم Love Story – داستان عشق کارگردان: آرتور هیلر سال ساخت: 1970 بازیگران: الی مک گرو، رایان ...
جوان شاخص/ شهید مصطفی صدرزاده در کلام مقام معظم رهبری
مقاومت در برابر ظلم را سرلوحه کار خود قرار داد. صدرزاده در میدان رزم به شیر بیشه فاطمیون معروف بود.سیدمصطفی صدرزاده یک روز پیش از شهادت به دوستانش گفته بود با یک گلوله شهید می شود و عاقبت اول آبان سال 94 در عملیات محرم روز تاسوعا در مبارزه با تروریست های تکفیری در حومه حلب به شهادت رسید و پیکرش در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار به خاک سپرده شد. شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده، به عنوان شهید شاخص ...
تصاویر | واقعیت شرایط سقز در 25 شهریور ؛ کوکتل مولوتوف تمام شد؛ بفرمائید شربت! | تماس های از دست رفته از ...
و حالا مدتی است که محصولات آرایشی و بهداشتی هم به یکی از مهم ترین کالاهای تجاری این شهر تبدیل شده است. بازار بانه که سال ها فرصت خرید ارزان تر از دیگر شهرها برای مردم فراهم کرده بود و حتی گاهی قیمت کالاهایی مثل لوازم خانگی و سیستم های صوتی و تصویری در این شهر به نصف بقیه جاها می رسید، سال گذشته و بعد از فراخوان های اعتصابات، تق و لق شد. حوالی ساعت دو ظهر یکشنبه میان بازارهای ...
مرگ دختر خانم نویسنده الهام بخش او شد | دوست ندارم از شر این غم وغصه خلاص شوم
غصه هنوز باقی است. دوست ندارم از شر این غم وغصه خلاص شوم؛ این بخشی از کسی است که امروز هستم. انگار این غم وغصه خاک حاصلخیزی در کف قلب من است که چیزهای شگفت انگیزی در آن رشد می کند خلاقیت، همدردی، عشق و حتی شادی؛ شادی ناشی از دانستن اینکه روحی وجود دارد که می توانم با آن ارتباط برقرار کنم. در آغاز، چند سال اول وحشتناک بود. حالا می دانم رنج کشیدن هیچ اشکالی ندارد. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که نمی ...
پدری که در خانه پدری دفن شد
سفید شدن کرده بود و همه خرمشهر، ابو مهدی صدایش می زدند اما همیشه عاشق شنیدن اسم کودکی اش بود. اسمی که حالا حتی همسرش ام مهدی هم او را به آن صدا نمی زد چون او پدربزرگ شده بود؛ بزرگِ یک خانه و درست نبود که به اسم کوچک صدایش بزنند. عبد الساده هم با اینکه راضی نبود اما دل بقیه را نمی شکست. گذاشته بود او را به کُنیه اش ابو مهدی صدا بزنند ولی دلش پر می زد برای شنیدن عبدالساده. انگار که این اسم، نذر مادر و ...
شاعری که همیشه از مهربانی گفت
...، حالا واقعی، تخیلی، هر چه ... شعر عاشقانه است. بالای این شعر نوشته بودم: شاید شما هم روزی با کسی از کوچه ای گذشته باشید و شاید روزی دیگر تنها. و بعد بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ... . در هر محفلی که می روم، بدون استثنا در هر مجمعی که دعوت می شوم برای شعرخوانی، در هر دانشگاهی که صحبت می کنم که بیشترین خاطره اش دانشگاه شیراز هست، همه داد می زدند کوچه، کوچه. دیدید که این نسل جوان ...
همه رنج های ننه علی؛ از مواجهه با اقوام شاهدوست تا شوهر بداخلاق
، بقیه مسیر رو هم نشونت می ده تا قبل از ظهر شماره تماس برادر شهید را از اهالی محله بیست متری شمشیری گرفتم. چند کلمه ای با امیر آقا، برادر کوچک تر شهید شاه آبادی صحبت کردم و قرار شد بعد از هماهنگی با مادر مرا خبر کند. نماز ظهر را در مسجد امام جعفر صادق (ع) خواندم و برگشتم خانه. بعد از یک هفته، اولین جلسه دیدار با مادر شهید علی شاه آبادی هماهنگ شد. عصر یک روز گرم تابستانی مرداد سال 95 در خانه ...
برخاستن از خاکستر
و سایر احساسات ناخواسته و جلوگیری از نشخوار فکری هدایت کند.سپیده یک زن خانه دار بود که به خاطر خساست شوهرش تصمیم به جدایی گرفت. او از تجربه زندگی سخت با مرد خسیس می گوید اما حالا که سال ها گذشته، هر روز خود را محاکمه و سرزنش می کند. اینکه اگر مانده بود، شاید خانواده پرجمعیتی داشت، این همه تنها نمی ماند و شاید همسرش تغییر می کرد. اصلاً شاید خودش سرکار می رفت و هزار یک راه نرفته را در ذهنش مرور می ...
شعری که استاد شهریار برای جوان عاشق سرود
یادداشت کردم و روی تابلو نوشتم، تا به آن روز از هجران و عاشقی شهریار بی خبر بودم. آن موقع بود که شهریار گفت: با شرح و توصیف تو، این تابلو جان گرفت، حالا می توان فهمید که این تابلو ها هنرند. داوری خاطرنشان می کند: این تابلو، اولین تابلویی است که از طریق آن با استاد شهریار ارتباط برقرار کرده ام. اکنون چندین سال است که شبانه روز با عشق و علاقه مشغول به این کار هستم. در روح و روانم عشق به هنر ...
قلبم که درد می گیرد، زیر زبانم می گذارمش
پیشانی ات کسری های بزرگ مرا جبران می کند تا صدایم بلند شد اعتراض همسایه ها و بعد... من جیغ می خورم برای روزهای مبادا جوری بودم که انگار روی وحشتناک چندین بار تشدید گذاشته ام یا مثل یک ماهی که ماهیتش عوض شده ساکن بودم و تو از من عبور می کردی محیط اطراف مثل یک گاوِ عظیمِ افسرده پهن بود و با تو، به نتایج عجیبی رسیدیم : بهره برداری از این گاو ...
عشق زمینی در دل عارف سیاسی
استثنایی نبود؛ مخصوصا که عشق زمینی هم در دل داشت و شستش دام ماهی وصال بود! آیت الله ها از آن هایی هستند که سرشان همیشه پایین است، نگاه به نامحرم نمی کنند و عشق را بعد از وصال می پسندند. اصلا انگار منطقی نیست که تو بروی نگاهی در چشم کسی بیندازی و دل درگرو دهی و نسیه وصال بستانی! حالا هی تو بدو، هی وصال بدو! منطقی و شرعی و مقدسش این است که اگر سرت می خواهد بجنبد و کمی بالا بیاید، سریعا به ...
آقاجونِ حادثه تروریستی شاهچراغ خادم الشهدا بود
... سَر و سِر این داغ که لاله شد و پدر شهید، از قرار در پی اغتشاش و تروریست و حمله بی امان به زن و بچه مردم به دلشان نشست، حالا چرا و چطورش بماند اما در پی آشوب و بلبشوی دشمن، خانواده ای میان همه قصه های ناکام شاهچراغ در دهپیاز همدان بی پدر شد. قدر چشم بر هم زدنی، تصویر خون آلوده احسان مرادی، پدر 58 ساله صدتکه در آیینه کاری های حرم نمایان شد و بی پدری چهار دختر و همسری مریض احوال پژواک ...
گندلات کوکاکولای تهران روی تشک کشتی!
روزها را مثل آدم های معمولی اطرافش سرکرده؟ باید بپذیریم که او قهرمان زاده شده بود و تمام مسیر سی ویک ساله اش فقط برای تحقق هدف قهرمانی طی شد؟ دارم از شاهرخ ضرغام حرف می زنم. از یک کشتی گیر شهید و یا یک شهید کشتی گیر. 38 سال بعد از تولد طیب حاج رضایی لات و گردن کلفتِ محله صابون پزخانه تهران، گنده لاتی درشت هیکل و مو فرفری در محله کوکاکولای تهران به دنیا آمد که اذیت و آزارش گریبانگیر مردم ...
خانه زوج سبزواری چطور هتل زائران امام رضا(ع) شد؟
، شب را هم خانه ما ماندند و استراحت کردند و فردا که ماشین شان آماده شد، راهی شدند. خیال کنید خانه ما، هتل است خدا می دانست من و حاجی چقدر عاشق مهمان هستیم که خودش آنها را سر راهمان می گذاشت. یک روز داشتیم ازجایی برمی گشتیم خانه که یک خانواده سه نفری به تصور اینکه حاجی مسافرکش است، دست بلند کردند. حاجی پیش پایشان ترمز کرد و سوار شدند. پسر خانواده گفت: ما اینجا غریب هستیم. با ...
قتل خواهر و خودکشی برادر به خاطر ترنس بودن/ مگر تراجنسیتی بودن جرم است؟
مهدی نشستم نمی دانم چقدر طول کشید که درِ خانه باز شد و مادرم به سیاق هر روز صبح به بهانه آب و جاروی جلوی خانه وارد کوچه شد، حال و روز مرا که دید، پس از سلام و روبوسی طوری که متوجه ی عدم تمایلش به گفتگو راجع به آگهی ترحیم نرگس شوم، گفت: تا دوش بگیری صبحانه آماده شده بعد از صبحانه هم هرجا خواستی برو جز خانه مهدی! با تعجب گفتم مادر! رفیقم عزادار خواهرش است. کلامم را قطع کرد و گفت:حیفِ اسم رفیق برای ...
مسیح چطور از چنگال کلثوم سنگدل گریخت؟
روزنامه فرازدیلی: این روزها اهالی محله و روستا اعتمادشان را به غریبه ها از دست داده اند. این روزها روزهای بعد از کلثوم است. روزهای بعد از جنایت کلثوم! مسافر شهر ازدواج زنی که گویی چمدانش را از کودکی برای ازدواج بسته بودند. نمی دانم قصه جنایت اخیر قصه ای مردانه است یا زنانه؟! حکایت زندگی و پایان ناخوش برای مردان است یا نافرجامی زندگی یک زن را روایت می کند؟ هر چه باشد قصه کلثوم است ...
مردم اجازه ندادند آشوبگرها سرم را ببرند+عکس
: این یا نمی مونه، یا اگه بمونه قطع نخاع می شه، یا کلاً فراموشی می گیره یا سمت راست بدنش کلاً فلج می شه. اما من زنده ماندم! حتی خونریزی مغزی هم نکردم. دست و پایم هم که از کار افتاده بود، با فیزیوتراپی باز به کار افتاد. 10 روزی در بیمارستان بستری بودم و سپس برگشتم خانه. در آن 10 روز بعضی از اقوام و آشنایان، 5 بار خبر شهادت من را به همسرم و خانواده ام دادند. انگار لذت می بردند از عذاب ...
مهسا مسعودی، افسر دومی که به علت زن بودن، روی دریا به او کار نمی دهند/ به من گفتند هیچ کس دریانورد خانم ...
که دست کم جرعه ای آبش دهد تا فرونشاند این عطش دیرپای آرزو را. سال ها از روزهای نوجوانی اش گذشته و حالا او زنی 29 ساله است. 5 سال پیش با هزار زور و زحمت و هزینه های زیاد دریانوردی، پا پیش گذاشت و دست آخر، سال گذشته مدرک افسری برای شناورهای زیر 500 تن را دریافت کرد ولی دریا همچنان از او دور است. زاده مرداد در بزرگ ترین بندر کانتینری ایران است. تا 14 سالگی در قلات پایین، یکی از شهرک های ...
عضو باند زنبور های سرخ از قصاص فاصله گرفت
؟ واقعیتش خوشحالم از اینکه از طناب دار نجات پیدا کرده ام و نمی دانم با چه زبانی از برادرانم تشکر کنم، اما وقتی به یاد لحظه حادثه می افتم، از ته دل ناراحتم، چون مادرم را دوست داشتم و الان هم دوستش دارم. اعتیاد مرا قاتل مادرم کرد و ای کاش معتاد نبودم و الان مادرم کنارم بود. چه شد که معتاد شدی؟ موضوع اعتیادم برمی گردد به دوران جوانی ام. 20 سال قبل عاشق دختری در محله مان شدم و قرار بود ...