سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای فرار از آذربایجان برای حضور در جبهه های ایران
در گفت وگوی تفصیلی با اسکندر حسین اف مطرح شد؛ اسکندر حسین اف از جمله انقلابیون کشور آذربایجان است. او می گوید: مدت ها برنامه ریزی می کردم تا بتوانم به ایران فرار کنم و در جنگ علیه صدام شرکت کنم. یک ماه بدون حقوق در یک روستای مرزی کار کردم تا فقط بتوانم مرز را شناسایی کنم. به گزارش گروه [...] در گفت وگوی تفصیلی با اسکندر حسین اف مطرح شد؛ اسکندر حسین اف از جمله انقلابیون کشور آذربایجان است. او می گوید: مدت ها برنامه ریزی می کردم تا بتوانم به ایران فرار کنم و در جنگ علیه صدام شرکت کنم. یک ماه بدون حقوق در یک روستای مرزی کار کردم تا فقط بتوانم مرز را شناسایی کنم. به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، اسکندر حسین اف از جمله انقلابیون آذربایجان است که دلی مالامال از عشق خمینی دارد. او برای ما از علاقه شدیدش برای شرکت در جبهه های دفاع مقدس و تلاش هایی که برای فرار از کشور آذربایجان و شرکت در این جنگ داشته گفت. مصاحبه ما با اسکندر حسین اف شنیدنی های زیادی از تاثیرات انقلاب اسلامی بر مردم آذربایجان دارد. دین به انتهای خود رسیده بود من اسکندر حسین اف از جمهوری آذربایجان هستم. تحصیلات متوسطه و دانشگاهی را در آذربایجان گذراندم و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم آمدم. در ایام پیروزی انقلاب ایران کلاس سوم راهنمایی بودم. ما در شهر جلیل آباد زندگی می کردیم که نزدیک مرزهای ایران است. قبل از انقلاب دین در آذربایجان به انتهای خود رسیده بود. مثلاً شهر ما حدود 130 هزار نفر جمعیت دارد. من از کودکی فقط روخوانی قرآن یاد گرفته بودم. به خاطر همین در شهر من را با تعجب با انگشت به همدیگر نشان می دادند، انگار یک مرجع تقلید دیده اند! یا مثلاً پدرم یک روز در ماه رمضان افطاری می داد و مقید بود که فقط روزه داران در آن شرکت کنند. از جمعیت 130 هزار نفری فقط 30 -40 نفر روزه گرفته بودند که در افطاری شرکت کنند، همه آنها هم پیرزن و پیرمرد بودند. چون من قرآن خوان بودم، همیشه پیش پیرمردها بودم! یادم هست که هر پیرمردی که از دنیا می رفت، بقیه می گفتند یک دین دار دیگر هم رفت و کم کم کل دینداری از بین می رود. بعضی های دیگر هم بودند که می گفتند دین دوباره احیا خواهد شد، دینداری به مو می رسد ولی پاره نمی شود. فقط در ده روز محرم مسلمان می شدند در مدارس و رسانه ها مدام مباحث ضددین مطرح می شد. مارکسیسم و لنینیسم تدریس می شد. تنها چیزی که دین را تا آن زمان نگه داشته بود ده روز اول محرم بود. در این ده روز مردم دوباره مسلمان می شدند. دزد دزدی نمی کرد، مشروب خوار مشروب نمی خورد. ولی دهه عاشورا که تمام می شد دوباره همه کارها شروع می شد. از بس کاریکاتور از آخوندها دیده بودیم، تا اسم آخوند می آمد، یک آدم زشت وحشتناک در ذهنمان می آمد. آخوند را کسی می دانستیم که در قبرستان می نشیند و قرآن می خواند و از مرم پول می گیرد. خلاصه هیچ چیز مثبتی از دین و دینداری و آخوندجماعت در ذهن مردم وجود نداشت. در ابتدا کمونیست ها با انقلاب مخالفت نمی کردند اوایل انقلاب کمونیست ها دشمنی با انقلاب نشان نمی دادند. چون انقلاب از یک طرف ضدغربی بود و از طرف دیگر آنها امید داشتند که به وسیله حزب توده بتوانند انقلاب را مصادره کنند و حکومت را به دست بگیرند. فکر نمی کردند که این انقلاب بتواند روی فکر مردم تأثیر بگذارد. لذا اوایل انقلاب تلویزیون شوروی همه اخبار و مراسمات مربوط به انقلاب مثل ورود امام به ایران را نشان می داد. بنابراین نتیجه ای که حاصل شد این بود که ذهنیت منفی مردم نسبت به روحانیت تغییر کرد. همان آخوندی که سالها تحقیرش می کردند آمده و در کشوری مثل ایران انقلاب کرده و حکومت را به دست گرفته است. مردم با خود می گفتند چطور آخوندی که مرتجع و خرافی است توانسته چنین انقلابی برپا کند و بعد آن را مدیریت کند؟! خود کمونیست ها نفهمیدند که دارند با دست خودشان تبلیغات 70 ساله شان را بر باد می دهند. بعد کم کم متوجه شدند که دارند اشتباه می کنند. لذا شروع کردند به تبلیغات. مثلاً می گفتند که خمینی تربیت شده شوروی است و در تاتارستان روسیه همراه 9 نفر دیگر تربیت شده اند. این هنر کا گ ب است که می تواند حتی مرجع تقلید کمونیست تربیت کند. بعضی دیگر می گفتند که خمینی را انگلیسی ها درست کردند. اختلافات شدیدی درباره ماهیت امام خمینی شکل گرفته بود. من یک کتاب خاطره از آن دعواها دارم. مثلاً یک آخوندی بود که با عصبانیت روی میز می زد و می گفت به قرآن قسم این آدم جاسوس انگلیس است چرا شما نمی فهمید؟ آنها امید داشتند که با برنامه های طولانی مدتشان می توانند ایران را نیز کمونیست کنند و بر آن حکومت کنند، اما حالا می دیدند که برعکس مذهبی های ایران دارند در آذربایجان و شوروی نفوذ می کنند. لذا بعد از انحلال حزب توده ایران که امید داشتند از طریق آن بتوانند بر ایران حکومت کنند، تلویزیون شوروی بمباران تبلیغاتی علیه انقلاب و امام را شروع کرد. آنهایی که مسخره می کردند، مذهبی شدند امام با انقلاب یک روح تازه ای در جامعه آذربایجان دمید. کسانی که تا پیش از این اصل خدا را قبول نداشتند و با من درباره وجود خدا بحث می کردند، حالا مذهبی شده بودند. من بعضی ها را باورم نمی شد که مذهبی بشوند ولی به برکت انقلاب مذهبی شدند. به نظر من این از کرامت امام بود که توانست تصرف روحی در افراد انجام دهد. از این افرادی که با انقلاب ایران متحول شدند تعداد بسیاری وجود دارد. یکی از رفقای ما که الان هم مشغول فعالیت های انقلابی است، قبل از انقلاب ما را به خاطر فعالیت های مذهبی مسخره و تحقیر می کرد. وقتی می دید که من دو سه نفر را جمع کردم و برایشان درباره دین حرف می زنم، می آمد و مسخره بازی می کرد تا نگذارد من حرفم را بزنم. اما همین آدم در اثر نفس قدسی حضرت امام ره متحول شد و الان یک فرد انقلابی است. مخفیانه برنامه های رادیوهای ایران را پیاده می کردیم ما برنامه های مذهبی، سخنرانی ها و خطبه های نماز جمعه رادیو آستارا یا رادیو به یله سوار را ضبط می کردیم و بعد پیاده می کردیم. شب ها ده پانزده نفر مخفیانه جمع می شدیم و مطالب رادیو را پیاده می کردیم. دولت کمونیست اگر از فعالیت های ما مطلع می شد، اذیتمان می کرد. قبل از هسته ما در جلیل آباد، هسته اولیه انقلابیون در نارداران باکو شکل گرفته بود. آنها برای ما ضبط صوت های قوی می آوردند تا بتوانیم برنامه ها را راحت تر ضبط و پیاده کنیم. هفته ای یک بار نیز می آمدند و نوارها و پیاده شده ها را می بردند و در شهرهای مختلف توزیع می کردند. این هسته ها تقریباً در همه شهرهای آذربایجان ایجاد شده بود. یک خاطره طنز هم در این رابطه تعریف کنم. یکی از رفقای ما تعریف می کرد که من نماز جمعه آقای ملکوتی در تبریز را ضبط و پیاده می کردم. وقتی برای مردم صحبت می کردم عیناً حرف های آیت الله ملکوتی را تکرار می کردم. مثلاً آقای ملکوتی مثلاً خطاب به اداره گاز هم حرفی می زد، من در آذربایجان هم همان حرف را عیناً تکرار می کردم؛ مردم نمی فهمیدند چه می گویم، خودم هم نمی فهمیدم ولی می گفتم! دانشجوی یمنی، مبلغ انقلاب ایران در آذربایجان مرحوم حاج علی اکرام اف که رهبر انقلابیون آذربایجان بود تعریف می کرد که در امامزاده ای که در نارداران مدفون است و معروف است که ایشان خواهر حضرت معصومه س است، بعضی ها از باکو به زیارت می آمدند. یک دانشجوی خارجی پزشکی هر هفته به زیارت می آمد. دانشجوها روسی صحبت می کردند. یکی از رفقای ما که روسی بلد بود با او صحبت کرده بود و متوجه شده بود یمنی و شیعه است. با او رفیق شده بود و بعد از مدتی آن فرد یمنی شروع کرده بود مباحثی درباره اسلام و جهان اسلام و نهضت حضرت امام ره مطرح کردن. در آن مقطع امام هنوز در فرانسه بود و به ایران نیامده بود. گویا فرد بسیار آگاهی بوده است و حوادث را پیش بینی می کرده است. می گفت این دانشجوی یمنی همه اخبار را برای ما می گفت و ما بچه های روستا را جمع می کردیم و به حرف های او گوش می دادیم. ما هم آنلاین از طریق تلویزیون و رادیو اخبار انقلاب را گوش می کردیم. مثلا وقتی امام می خواست از پاریس به تهران بیاید به ما گفت نماز بخوانید و دعای توسل بخوانید تا امام به سلامتی به تهران برسد. چون احتمال دارد هواپیما را منفجر کنند. با امثال شما در جای دیگر صحبت می کنم یک روحانی نسبتا باسوادی به نام شیخ محمد ابراهیمی در منطقه ما بود که قدری هم محتاط بود. او از آیت الله شریعتمداری عدول کرده بود و مقلد امام شده بود. من با ایشان فامیل شده بودم و با من راحت تر صحبت می کرد. روزی با ایشان تنها بودم. گفتم رفتم باکو و در آنجا مراسم چهلم حضرت امام برگزار شده بود. شیخ الله شکور پاشازاده که روحانی حکومت و رییس اداره دینی قفقاز بود سخنرانی می کرد و حرف خیلی مهمی زد. گفت من یک رازی که به هیچکس نگفتم می خواهم به شما بگویم. من از وقتی امام را شناختم از ایشان تقلید می کنم. الله شکور پاشازاده این را که گفتم شیخ خندید و گفت یک خاطره هم من برای تو تعریف کنم. چند سال قبل همین جا نشسته بودم که الله شکور پاشازاده آمد و گفت آمدم به تو سر بزنم. ولی من می دانستم که یک کاری دارد. پاشازاده گفت شیخ شنیدم اسم او را می برید. گفتم او کیست؟ گفت آیت الله خمینی. گفتم چه اشکالی دارد؟ گفت شما گفتید که او مرجع تقلید است. گفتم بله. گفت مرجع تقلید نیست، مجتهد هم نیست! گفتم مجتهد بودن را شما می توانی تشخیص بدهی یا من؟ گفت او اجتهاد هم داشته باشد از بین رفته است. گفتم چرا؟ گفت او تا حالا چند هزار زن حامله اعدام کرده! گفتم که من 50 سال است که این تبلیغات کمونیست ها را می شنوم و این حرف ها برایم تازگی ندارد. حرف حساب شما چیست؟ بعد گفت شیخ من شما را دوست دارم. الان حکومت روی شما حساس شده و می دانند که شما دارید چه کار می کنید. می خواست که من از کارهایم در دفاع از امام دست بردارم. آخرش گفت من به شما احترام می گذارم وگرنه با امثال شما در جای دیگر صحبت می کنم. منظور از جای دیگر زیرزمین کا گ ب است که شکنجه گاه کمونیست ها بود. گفتم ممنون که به من احترام می گذاری ولی بدان که روزی که قرار است من در قبر بخوابم، چه بهتر که با شهادت در قبر بخوابم. بکشید ما را در باکو معروف شده بود بزرگان انقلاب مثل شهید مطهری و شهید بهشتی که ترور شدند، در باکو جداگانه مراسم برگزار شد. سخنان امام درباره آنها سریعا در فضای جامعه پخش می شد. مثلا بهشتی یک ملت بود خیلی معروف شد. بکشید ما را هم خیلی معروف شده بود. این تعابیر امام باعث می شد که ما بخاطر این ترورها نسبت به ادامه انقلاب ناامید نشویم. ماجرای کمک های مردمی آذربایجان به جبهه های ایران جنگ ایران و عراق خیلی در آذربایجان پیگیری می شد. تک تک عملیات ها و نتایج آن تحلیل و بررسی می شد. به وصیت نامه ها و خاطرات شهدا خیلی پرداخته می شد. حاج علی اکرام اف در باکو مخفیانه با کنسول ایران اطلاعات و کتابهایی در این زمینه ردوبدل می کردند. شنیده بودند که در جبهه ها دوربین فیلم برداری احتیاج است. از بین مردم پول جمع کرده بودند تا صد تا دوربین بخرند اما آقای احد قضایی که آن موقع کنسول ایران در باکو بود گفته بود که پول را بدهید و نیاز نیست خود دوربین را بخرید. متدینین و حزب اللهی ها نسبت به جبهه های ایران احساس دغدغه می کردند و برای رفع نیاز جبهه ها کمک جمع می کردند. هرکاری کردم تا بتوانم در جبهه های ایران شرکت کنم من مدت ها برنامه ریزی می کردم تا بتوانم به ایران فرار کنم و در جنگ علیه صدام شرکت کنم. یک روستای مرزی بود که یک شرکت ساختمان سازی در آن مشغول بود. من بدون اینکه حقوق بگیرم یک ماه تمام هر روز صبح به آن روستا می رفتم و تا شب کار می کردم. ولی هدفم تنها شناسایی مرز و چگونگی فرار از آن بود. مرز به شدت آهنین و غیرقابل نفوذ بود. یک سیم خاردار بلند بود، بعدش یک منطقه ای بود که هر روز با شن و ماسه آنجا را شانه می کردند، به طوری که یک گنجشک هم پایش را آنجا می گذاشت مشخص بود. بعد از آن یک سیم خاردار دیگر بود، بعدش یک سیم خاردار دیگر. همه این ها را که رد می کردیم تازه پادگان های مرزبانی شروع می شد و به سربازان روسی با آن سگ های معروف شان می رسیدیم. در آن زمان نتوانستم از مرز رد بشوم. بعد به سربازی رفتم. سربازی ام در جایی بود که چتربازانی را برای جنگ افغانستان تربیت می کردند. من در قسمت ساختمان سازی بودم و نمی گذاشتند به قسمت چتربازان بروم. کلی پول جمع کردم و با آشنابازی بالاخره توانستم به قسمت چتربازان بروم. هدفم این بود که با چتربازها به افغانستان بروم و از آنجا فرار کنم و به ایران بیایم و در جنگ شرکت کنم. چون شنیده بودم که ایران و افغانستان مرز آنچنانی ندارد. شانس من تا اینکه به قسمت چتربازان رسیدم، ارسال چترباز به افغانستان کلا تعطیل شد. خلاصه اینکه علیرغم تلاش و علاقه بسیار نتوانستم به ایران بیایم. خیلی تحت تاثیر خاطرات شهدا و قضایایی که از جبهه ها تعریف می کردند بودم و می خواستم خودم هم آن را تجربه کنم. شهدای ایران بین حزب اللهی و انقلابی ها خیلی محبوب بودند. خاطرات شهدا را برای همدیگر تعریف می کردند. شاید کمتر از شما ایرانی ها خاطره از شهدا نشنیده بودیم. مردم تبلیغات کمونیست ها را دروغ می دانستند رسانه های شوروی در جنگ از صدام حمایت می کردند ولی ما رادیو تبریز و رادیو آستارا و... را گوش می کردیم. رسانه های شوروی می گفتند که آیت الله خمینی می خواهد کربلا را به کشور خودش ملحق کند. این تبلیغات روی مردم عادی بی تاثیر نبود ولی اواخر عمر شوروی کار به جایی رسیده بود که هرچی حکومت می گفت مردم می گفتند دروغ است. حزب اللهی های باکو به نیت زیارت به سفارت ایران می رفتند! واقعا هم دروغ های شاخداری می گفتند. یک رفیقی داشتیم که می گفت من میخواهم به نیت زیارت بروم سفارت ایران در باکو را ببینم. یعنی ایران تا این حد مقدس بود برای حزب اللهی های آذربایجان. می گفت رفتم دیدم عکس امام و عکس هایی درباره انقلاب روی سفارت کشیده شده. دیدم که انگار نگاه کردن آزاد است و خیلی خوشحال شدم و داشتم به عکس ها نگاه می کردم که یک نفر آمد و عکس امام را نشان داد و گفت این را می شناسی؟ گفتم بله. گفت میدانی هر روز یک دختر 15 ساله ترک را پیشش می برند؟ گفتم گوش من از این دروغ ها پر است. تا مرزهای شوروی سرجایش بود هیچ ارتباط مستقیمی با ایران نداشتیم. آن اواخر عمر شوروی یک ذره فضا باز شده بود و ارتباطاتی با کنسولگری ایران داشتیم. مثلا نمایشگاه کتاب برگزار می کردند و به ما می گفتند اگر از کتابی خوش تان آمد یواشکی و خیلی خونسرد بردارید و ببرید! کتاب های مذهبی مثل کتب شهید مطهری را می آوردند. یکی از دوستان مان بیش از 200 کتاب از نمایشگاه آورده بود و یک کتابخانه راه انداخته بود. کتاب ها هم البته فارسی بود و ترجمه نشده بود ولی ما از بس با رادیوهای ایران مانوس بودیم، تقریبا فارسی را می فهمیدیم. به خاطر انقلاب به زبان فارسی هم علاقه پیدا کرده بودیم. الان کسی را می شناسم که درس زبان فارسی را نخوانده بود ولی با همین رادیو گوش کردن ها و پیاده کردن سخنرانی ها الان مترجم زبان فارسی شده است. می ترسیدیم که بعد از امام چه خواهد شد؟ برای رحلت امام مراسمات خیلی مفصلی حداقل در 20 شهر آذربایجان برگزار شد. در نارداران باکو هفت روز مراسم برگزار شد که از نقاط مختلف آذربایجان در آن شرکت می کردند. متدینین هم غم عجیبی داشتند و هم یاس و ترس زیادی. می گفتند که بعد از امام سرنوشت انقلاب چه خواهد شد و آیا کسی هست که بتواند مسئولیت این انقلاب را به خوبی به دوش بکشد؟ بعد که آیت الله خامنه ای به رهبری رسیدند و فرمایشات امام درباره ایشان منتشر شد، همه به یک آرامشی رسیدند. می گفتند اگر امام تایید کردند دیگر تمام است. آرم جمهوری اسلامی روی سنگ قبرها حزب اللهی های آذربایجان خیلی دوست داشتند به انقلابی های ایران نشان دهند که ما هم انقلابی هستیم و در کنار شماییم. مثلا وصیت می کردند که روی سنگ قبرشان آرم جمهوری اسلامی حک شود که اگر بعدها مرز باز شد و ایرانی ها به اینجا آمدند ببینند که ما هم طرفدار انقلاب بودیم و با عشق این نظام از دنیا رفتیم. الان کلی سنگ قبر هست که آرم جمهوری اسلامی روی آن نقش بسته است. تو را اینجا فرستادیم آدم بشوی، خمینی را تبلیغ می کنی؟ حاج علی اکرام اف عاشق امام و انقلاب بود. تا حالا من هیچ آذربایجانی را به اندازه ایشان عاشق انقلاب نیافتم. ایشان سه بار به خاطر فعالیت های انقلابی به زندان رفتند. ایشان در زندان مسجد ساخته بود و حدود 200 تا 250 نفر در نماز جماعت آن شرکت می کردند. بعد از نماز جماعت هم تکبیر می گفتند و به نفع انقلاب ایران شعار می دادند. یکی از هم بندان ایشان تعریف می کرد که بخاطر همین کلی از مقامات عالیرتبه به زندان آمده بودند. همه زندانیان را به صف کردند و گفتند اکرام علی اف بیاید جلو. رفت جلو. یکی از مقامات گفت ما تو را اینجا فرستادیم آدم بشوی، آنوقت خمینی را تبلیغ می کنی؟ بعد به حضرت امام توهین کرد. توهین او تمام شده و نشده، اکرام علی اف شروع کرد فحش دادن به حیدر علی اف رییس جمهور آذربایجان. بعد شب آمدند و او را به انفرادی بردند. زمستان باکو خیلی سرد است. داخل سلول آب ریخته بودند و ایشان تا زانو داخل آب بود. از بالا هم لوله فاضلاب را سوراخ کرده بودند تا آب آن به سر و صورت اکرام علی اف بریزد. پتو هم نداده بودند. در سلول یک سوراخی داشت که اکرام علی اف از آنجا اذان می گفت و هر یک ساعت شروع می کرد به شعار دادن: الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر حیدر علی اف. می آمدند و حسابی کتکش می زدند و یک ساعت بعد دوباره شروع می کرد به شعار دادن. 17روز تمام اینگونه سپری شد. حیدر علی اف گفته بود که انقدر در این شرایط نگهش دارید تا بمیرد. تا اینکه گویا مقام معظم رهبری مقامات آذربایجان را تهدید کرده بود و آنها مجبور شدند ایشان را آزاد کنند. حاج علی اکرام اف بعد از آن دوره زندان به انواع و اقسام بیماری ها مبتلا شد. حاج علی اکرام اف می خواستم بمیرم و توهین به امام را نشنوم یکی از رفقا تعریف می کرد که در زندان بودم و دست هایم بسته بود و افسر زندان شروع کرد توهین به امام خمینی. می دانستم که اگر به سمتش بروم بقیه افسرها هم می ریزند سرم و تا می خورم کتکم می زنند. عقب عقب رفتم و خودم را محکم به پنجره کوبیدم تا از پنجره به پایین بیفتم تا بمیرم و توهین به امام را نشنوم. Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
از آرزوی مفقود شدن تا قرار در عملیاتی با رمز مادر
10 فرزند بدهد و همه شان دختر باشند. می گفتم: چرا؟ می گفت: چون دختر نعمت و برکت خانه است و جایگاهش نزد خدا زیاد است. هر وقت که به مرخصی می آمد؛ دخترم رقیه را در آغوش می گرفت و با او بازی می کرد، از وقتی که دامادش فوت کرد، رقیه و پسر خواهرش که حسن نام داشت را در آغوش می گرفت و آنها را می بوسید و با آنها بازی می کرد، با این کارش می خواست که خواهرزاده اش طعم تلخ یتیمی را نچشد و حسرت نداشتن ...
دغدغه فرهنگ مدیران را بی خواب نکرده است/نیاز به انقلاب دوم فرهنگی
تغییر دولت ها در این زمینه اختلاف دیدگاه هم نداریم و همه مسایل مطرح شده در این زمینه در حد کلیات است. - این مساله بسیار بدتر است، باید مسیر درستی طراحی شود. من روزی به یکی از مسئولان گفتم در شورای عالی انقلاب فرهنگی باید هنرمندان هم عضو باشند. باید سیستمی مجدد طراحی شود. همه بخش های فرهنگی کشور باید هدف گذاری هماهنگی داشته باشند. در فرهنگ باید نوای واحد شنیده شود. یعنی همه نهاد های ...
مردم بیرجند یاد و خاطره شهید صیاد شیرازی را گرامی داشتند
در این مراسم استاندار خراسان جنوبی، قائم مقام نماینده ولی فقیه دراستان، فرماندهان نیروهای های مسلح افسران، درجه داران، سربازان و تعدادی از مدیران کل حضور داشتند، یکی از همرزمان شهید صیاد شیرازی با اشاره به ویژگی های این شهید، گفت: در دوران دفاع مقدس همه مردم و نیروهای مسلح به سهم خود در خدمت جبهه و جنگ مشارکت داشتند. سرتیپ 2 ستاد احمد اسدی با بیان اینکه در هشت سال جنگ تحمیلی همه مردم در ...
حیات شیعه با وجود این فشارهای ظالمین نیز حفظ شد
امروز مصادف با شهادت حضرت علی النقی، دهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت است؛ معصومی که دوره حیات مبارکش، با ظلم تاریخی حکام به کلیه شیعیان همراه بود. امام هادی علیه السلام با شش تن از خلفای عباسی، معاصر بود که به ترتیب عبارتند از : معتصم (برادر مأمون)؛ واثق (پسر معتصم)؛ متوکل (برادر معتصم)؛ منتصر (پسر متوکل)؛ مستعین (پسر عموی منتصر) و معتز (پسر متوکل). معتصم در سال 218 ه ق با مرگ مأمون به خلافت رسید ...
خودم را سرباز آقامرتضی می دانم و نه بیشتر!/ درد بی درمان وقتی است که خودی زخم می زند
بینید؟ تقریبا می توان گفت در وادی هنر، درباره هیچ کس اندازه آوینی بحث و جدل نمی شود... خب! این بعد از گذشت 23 سال از شهادت ایشان چیز عجیبی است! خیلی عجیب! من که اعتراف کردم سربازم! پس خواهش می کنم سوالات تان در حد درک یک سرباز باشد! من شاهد بودم که آوینی مظلوم و دلشکسته رفت. من شاهد بودم که منش ایشان عافیت طلبانه نبود و وقتی احساس می کرد حرفی را باید بزند، با همه وجود می گفت و منتظر مصلحت ...
شهید طهرانی مقدم: ما از کانال شهید صیادشیرازی وارد عرصه توپخانه و ارتش شدیم
و همرزمان سپهبد شهید علی صیاد شیرازی بود و این دو همیشه در عرصه های مبارزه چه در زمان جنگ تحمیلی و چه بعد از آن در داخل مرزهای جمهوری اسلامی با فعالیت ها و مبارزات بی نظیرشان خوش درخشیده اند. هر دو از سرداران شهیدی هستند که در جهادی بعد از هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیده اند. شهید صیاد شیرازی و شهید حسن طهرانی مقدم به واسطه همکاری های مختلفی که داشتند خاطرات مشترکی نیز با هم ساخته و ماندگار کردند ...
حاتمی کیا: خودم را سرباز آقامرتضی می دانم
بعضی دوستان، هرگز معتقد نیستم ما با چند آوینی طرفیم. همه این آوینی هایی که می گویند، فی الواقع یکی بود. حال اما برایم این سوال پیش آمده و شما را از جمله افراد صالح برای پرسیدن این پرسش می دانم که علت این همه زنده بودن و این همه حیات شهید آوینی را در چه نکته ای می بینید؟ تقریبا می توان گفت در وادی هنر، درباره هیچ کس اندازه آوینی بحث و جدل نمی شود... خب! این بعد از گذشت 23 سال از شهادت ایشان چیز عجیبی ...
کور باد آن که کرده بی ادبی/نیست زیباتر از نقی لقبی
دهمین پیشوای دین خدا پدر و مادرم فدای شما دهمین کشتی نجات توئی روح قد قامت الصلاة توئی کور باد آن که کرده بی ادبی نیست زیباتر از نقی لقبی نسلتان مجمع صفات خداست بازگشت همه به سوی شماست ای امام غریب سامرا گفتم از مدح تو کمی، اما ... عمر تو تا که رو به پایان شد در سرت ...
نقش امام هادی (ع) در هدایت امت
نامه به دست امام این همه نیرو نیاز نداشت. اینها نشانه نقش هدایت امام هادی و نفوذ او در دل مردم مدینه است؛ در حالی که در شانزده سالگی آن چنان مردم شیفته اخلاق او شده بودند که دشمن را به وحشت انداخته بود. خورشید در زندان امام هادی(ع) از روزی که به اجبار در سامرا اقامت گزید، هجده سال تحت نظارت و مراقبت شدید مزدوران حکومت عباسی ها قرار گرفت. با وجود این کنترل شدید، او ...
رنگ خدا+عکس
مردم رنگ خدائی بپذیرند یعنی رنگ وحدت و عظمت و پاکی و پرهیزکاری . رنگ بی رنگی و عدالت و مساوات و برادری و برابری . و رنگ توحید و اخلاص ، می توانند در پرتو آن به همه نزاعها و کشمکشها که هر گاه بی رنگی اسیر رنگ شود به وجود می آید، از میان بردارند، و ریشه های شرک و نفاق و تفرقه را بر کنند. در حقیقت این همان بی رنگی و حذف همه رنگها است . در احادیث متعددی از امام صادق ...
هادی امت رسول، از ولادت تا شهادت
دنیا آمد و در این خانه نورانی که معدن حکمت و فضیلت بود پرورش یافت. از همان کودکی به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخت و در مکتب عالی دانش و فضیلت خود گروههایی از علاقه مندان و ارادتمندان خاندان نبوت را می پروراند. امام هادی علیه السّلام شش ساله بود که مأمون از دنیا رفت و معتصم جای او را گرفت. دو سال بعد معتصم امام جواد علیه السّلام پدر امام هادی علیه السّلام را مسموم کرد و به شهادت رساند و امام هادی ...
رزمنده ای که تنها می جنگد!
بسیج آمدم بیرون؛ چون گفتم جنگ تمام شده ولی فکرم اشتباه بود و بعد از مدتی گاه گاه در سازماندهی یا سرکشی به خانواده های شهدا، جانبازان، آزادگان، و بسیجیان مرتب سرکشی و دلجویی می کردم چون واقعاً تا آنجایی که در توان داشتم کمک می کردم. کارهایی را که کرده ام نمی خواهم نام ببرم و چون نیتم خدا و شهدا بوده باید محفوظ بماند ولی گله مند از مسئولان امروزی هستم چون آنطور که امام فرموده اند انجام وظیفه نمی ...
خاطرات سربازی که تابلوی فتح خرمشهر را نوشت/ چرا نوشته ای جمعیت 36 میلیون نفر؟
خرمشهر آمده بودند؛ مثل اینکه به یاری خدا، فتح خرمشهر نزدیک است. داشتم تابلوهای فتح خرمشهر را می نوشتم که بچه های صدا و سیمای رشت در مورد اینکه چرا نوشته ای جمعیت: 36 میلیون نفر، با من صحبت کردند. فیلمبردار، ایرج جهانبین معروف به رجب بود. بعد هم چند عکس در زیر تابلو ها با هم گرفتیم. 31 فروردین 1361 امروز صبح، خواب دیدم یک هواپیمای عراقی در حال سقوط است و خلبان آن با چتر در ...
روش های تربیتی امام هادی(ع)
می فرماید: ولی و صاحب اختیار شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردند ؛ همان کسانی که نماز را به پا می دارند و زکات را در حال رکوع می پردازند و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که به او ایمان آوردند اهل بیت(ع) را ولی خود بگیرد، پیروز است؛ زیرا حزب خدا پیروز و سعادتمند است. امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره، ائمه معصوم را به عنوان بهترین سرمشق های انسان های هدایت جو می داند و ...
استجابت دعای اللهم ارزقنا شهادة شهید حسونی زاده پس از 30 سال
خواندیم و برگشتیم. وی ادامه داد: پس از بازنشستگی آزادتر شد. یکی از فرماندهان از وی خواسته بود برود سیستان تا اینکه جنگ سوریه با داعشی ها شروع شد. یک روز دیدم یک پیام برای تلفن همراهش آمده که در آن نوشته شده بود، حاجی من آمده ام برای سوریه، هر وقت گفتید می روم. گفتم: حاجی می خواهی به سوریه بروی؟ گفت: اگر شما اجازه بدهید. گفتم: اگر مقام معظم رهبر گفته اند برو. من نمی توانم روی حرف ایشان حرف ...
مهر و وفا؛ طریقتی که از تحریر به عمل رسید
که دیده خبری بوده از جانب فیروز؛ که از این پس بعد از او، سوسن باید برای بچه ها هم پدر باشد و هم مادر. با وجود همه سختی هایی که همسر و فرزندان فیروز باید با آن دست و پنجه نرم کنند، ولی سوسن خوشحال است که همسرش در راهی به شهادت رسیده که رضای خدا و ائمه اطهار علیهم السلام در آن است و چه چیزی باارزش تر از اینکه فیروز خانواده خود را بعد از خدا به حضرت زینب سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام سپرده ...
بیانات رهبر انقلاب اسلامی در مورد امام هادی علیه السلام
فُسّاق و فُجّار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها به کل، کلکِ آن کنده می شد؛ تمام می شد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهم السّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسان های کمربسته نداشت، نمی توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی به وجود بیاید؛ باید آهسته از بین می رفت. اگر ...
مراسم سالگرد شهادت شهید سپهبد صیاد شیرازی در تربت جام برگزار شد
، اخلاص در عمل، انضباط کاری و ایمان به هدف و کار داشت خاطرنشان کرد: شهید صیاد شیرازی از آموزش بالایی برخورداربود و خیلی توکل به خدا داشت واز این مسیر پیروزی ها وموفقیتها را به دست آورد. سید محمد سلیمانی فرمانده تیپ 38 زرهی تربت جام در ادامه با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای دفاع مقدس و بویژه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی گفت: شهید صیاد شیرازی عمر خود را وقف دین، مردم و ولایت مداری کرد. وی با ...
شهید "حبیب الله کریمی"؛ مبتکر ساخت سکوی توپ های دوربرد در هور
...، آنقدر از او توانایی فکری و بدنی و روحیه بالا دیدند که به او درجه ی گروهبانی دادند و برای خدمت فرستادندش لشگر 92 زرهی اهواز. یک سال از سربازی حبیب گذشته بود که مردم ایران، انقلاب اسلامی را به اوج رساندند. سران ارتش شاه که خود را موظف می دانستند از حکومت او حمایت کنند، جواب انقلاب مردم را با گلوله می دادند. اما وقتی فرماندهان به حبیب و نیروهای تحت فرمان او دستور آتش دادند، او هم مثل ...
سیره اخلاقی امام هادی علیه السلام
گرامی داشت به خشم آمده لب به اعتراض گشود و گفت: این تشریفات برای کیست؟! چرا برای این جوان این همه احترام بگذاریم؟ او نه از ما بالاتر است و نه بزرگسالتر. به خدا قسم هنگام خارج شدن، دیگر برای او بپا نخواهیم خاست و از اسب فرود نخواهیم آمد... ابوهاشم جعفری به او چنین پاسخ داد: به خدا سوگند با ذلت و کوچکی به او احترام خواهی گذاشت ... لحظاتی بعد امام از قصر خارج شد و بانگ تکبیر و سرود توحید برخاست ...
باطل کردن دروغ زنی که ادعا می کرد زینب(س) است با درایت امام هادی(ع)
صالحین . امروز سوم جمادی الثانی، سالروز شهادت حضرت هادی علیه السلام است که در سال 254 هجری در سن 42 سالگی در زمان حکم فرمایی معتضد با خوراندن سم اتفاق افتاده است . در زیر دو کرامت از امام هادی علیه السلام را روایت می کنیم: 1. ابن شهرآشوب روایت کرد: مردی خدمت حضرت هادی علیه السلام رسید؛ در حالی که ترسان بود و می لرزید و عرض کرد: پسر مرا به جهت محبت شما گرفته اند و امشب ...
ترویج معارف امام هادی(ع)؛ رسالت شیعه در فضای مجازی
گرفته و به لطف الهی بازخوردهای بسیار خوبی هم در بین شیعیان کشورهای مختلف دنیا داشته است. اینجاست که به حق باید گفت" عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد". اجرای این طرح جهانی به وضوح نشان داد که محبان غیرتمند ائمه اطهار(ع) چنانچه به صحنه آمده و از مقدسات خود به درستی و برچارچوب اخلاق و دیانت دفاع کنند، به خوبی می توانند در پرتو اخلاص عمل و صدق نیت به نقش جریان سازی خود در گستره ای وسیع عمل نمایند ...
اشعار ویژه شهادت امام هادی (ع)
...> هرچه که دور توست یقینا گران بهاست حتی غبار صحن تو را از طلا کشید این جامعه ز جامعه ی تو کبیر شد باید که خط به دورِ به غیر از شما کشید رحمت کند خدا پدرم را که از قدیم دست مرا گرفت و به سمت شما کشید شش گوشه دار ها همه مثل هم اند پس باید برای تو کفن از بوریا کشید خوردی زمین فدای تو یا ایهاالعزیز تا یک ...
سیره مبارزاتی امام هادی در محاصره نظامی - ماجرای شفای متوکل طبق فرموده امام هادی
محقر به محضر آن حضرت رسیده و گفت: فدایت شوم! اینان خواسته اند نور تو را خاموش سازند و جلال و عظمت تو را در میان مردم بشکنند و برای همین در این جای ناپسند شما را فرود آورده اند. امام هادی علیه السلام با نیروی اعجاز خویش توجه صالح بن سعید را به نقطه ای جلب نمود و با دست مبارک خویش محلی را نشان داد. وقتی صالح به آن جا نگاه کرد، باغ های سرسبز و قصرهای زیبایی را مشاهده نمود که از دیدن آن همه مناظر حیرت ...
آزمایش موشک ها وحشت دشمنان را بیشتر می کند و این به برکت خون شهداست/شهدا با خون خود این فرصت را به ...
از چند گاهی آزمایش می شود وحشت دشمنان نیز بیشتر میشود، ایران دیگر، ایران اول جنگ نیست و همه اینها به برکت خون این شهداست . سردار کریمی همه شهدا را شاخص خواند و افزود: وقتی می گوییم مردان مرد و از شهدا نام می بریم، بدانند شهدا که بودند و چکار کردند، مثل همین شهید محمد افضلی که یک وصیت نامه مختص دو فرزند عزیزش که سن شان 14 روزه و 1٫5 ساله بوده یک وصیت نامه می نویسد که در صندوقچه 10 سال ...
زیارت جامعه کبیره ضربه نهایی بر توطئه دشمنان ولایت و امامت بود
السلام) با وجود جایگاه ارزشمند امامت جامعه مسلمین، باز هم همپای مردم کار می کردند. روزی حضرت را دیدم که در زمینی کار می کردند و بدنشان خیس عرق بود، به ایشان گفتم: فدایتان شوم، چرا شما کار می کنید؟ کارگران چه می کنند؟ حضرت فرمودند: ای علی! کسی با بیل در زمین خود کار کرده که از من و پدرم بهتر است ... حضرت با این رفتار خود ضمن ارج نهادن به مقام کارگر و کسانی که برای امر معاش خانواده تلاش می کنند ...
کشور بدون اقتصاد مقاومتی رشد نخواهد کرد/ اقتصاد مقاوتی درون زا و برون گرا است/هنوز با تحقق اقتصاد ...
اینها دیده بشود. فعّالیّتهای دولتی -فرض کنید فلان معامله ای که در فلان جا انجام میگیرد- باید مشخّص بشود که این کجای اقتصاد مقاومتی قرار میگیرد؛ این را ما به مسئولین عزیزمان تذکّر دادیم که فلان جا شما دارید فلان چیز را میخرید یا فلان چیز را معامله میکنید، خیلی خب، در صحنه ی عرصه ی اقتصاد مقاومتی، این معامله در کجای این جدول عظیم قرار میگیرد؛ باید مشخّص بشود. یعنی معیار همه ی کارهای اقتصادی ...
آخرین یادداشت صدوق محیط زیست درباره این مرد بود+عکس
در زبان و ادبیات ما راه یافته و حسابی جا باز کرده به طوری که چندین دهه است بار فرهنگی بالایی به خود اما مردم به هر کسی نمی گویند آقا و هر کسی نمی تواند آقا باشد. لازمه آقا بودن برخورداری از صفات بارزی همچون تدین، اخلاص، تقوا، اخلاق و ادب، مردم داری، گذشت و تواضع، آزادگی و ... است که این ویژگی ها در آقای عبدالمحمد زاهدی وجود دارد و این نشانگر رشد و تربیت ایشان در خانواده ای اصیل،متدین و ...
ماه رجب در کلام علما، مراجع تقلید و بزرگان دین
امیرالمؤمنین علیه السلام است، چنان چه طبق روایات شعبان ماهِ رسول خدا و رمضان ماه خدای متعال می باشد . آیت الله العظمی قاضی طباطبایی: مرحوم آیت الله العظمی قاضی طباطبایی به شاگردان خود در ماههای رجب، شعبان و رمضان این توصیه ها را می کردند: اول: بر شما باد به اینکه نمازهای فریضۀ خود را با نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت5 است، در بهترین اوقاتشان انجام دهید؛ و اگر نتوانستید ...