سایر منابع:
سایر خبرها
پاسخ خنده دار صادق بوقی طور دانش آموز به سؤال جغرافی + عکس
در بسته زیر اخبار و محتوا های آموزشی پیرامون آیا شعار عدالت آموزشی در ایران اجرا شده است؟ ، شیرین شدن کام دانش آموز فقیر به همت همکلاسی های بخشنده ، آیا بین تماشای فیلم و رشد کلامی کودکان ارتباطی وجود دارد؟ ، تصاویری از یک مدرسه در دل رشته کوه های زاگرس ، پاسخ خنده دار دانش آموز به سؤال جغرافی؛ باز هم شعر صادق بوقی + عکس ، اگه سه تفاوت مخفی رو ببینی یعنی تمرکز بالایی داری ، گل پامچال رو اینطوری نگه دار که برای عید تر و تازه و خوشگل بمونه ، سنتور نوازی زیبای قطعه صوفی توسط دانش آموز دختر ، هیس، فقط سوار شو؛ داستان عاشقانه را با کلیک بر تیتر آن بخوانید. ...
دانلود رمان شیفت
کوله ام از کلاس بیرون زدم! اگه مطمئن بودم که ده و می گیرم و این درس کوفتی و پاس می کنم عین خیالم نبود.. ولی بعد از این که نصف بیشتر سوالای صفحه اول و نتونستم جواب بدم.. یه دور نمره ام و حساب کردم که دیدم زیر ده می شم و همه امیدم به اون سوال پنج نمره ای آخر بود که اونم فرصت جواب دادنش ازم گرفته شد و این یعنی.. به همین راحتی درس به این مهمی رو می افتم.. حالا منی که داشتم برای ...
عکس پروفایل ماهی قرمز|عکس نوشته ماهی قرمز
ترس از آینده، ترس از اتفاقاتی که قرار است بیفتد لذت شنا کردن را از خود می گیریم. *********** منو مثل ماهی قرمز توی دریاچه نبین، اون دریاچه اگه خشک بشه، این ماهی قرمز محکوم به مردنه. زندگی من وابسته به دریاچه نیست، زندگی من مثل همون سنگیه که وقتی دریاچه خشک میشه اون آفتاب میگیره. چه موقعیت هایی رو از دست بدم و چه موقعیت های جدیدی به دست بیارم در هر صورت من راهی برای پیشبرد زندگی ام دارم. ...
به مناسبت 12 آذر که در تقویم به نام روز جهانی معلولان ثبت شده است
بگم گفتم: پیشنهادش قابل اجرا بود؟ یعنی می شد خواهر زاده اون رو به جای من جا بزنی؟ گفت: مثل آب خوردن بود انجامش. گفتم: کسی نمی فهمید؟ گفت: هیچکسِ هیچکسِ هیچکس نمی فهمید. گفتم: پس چرا انجام ندادی؟ گفت: می خواستم انجام بدم تا دمِ درِ انجام دادنش هم رفتم، فقط یه امضای آخرش مونده بود، اما... گفتم: اما چی؟ گفت: ترسیدم گفتم: از کی؟ گفت: از خدا. بعدها هم آقای نجفی از اون سازمان به سازمان دیگه ای ...
جلای روح و جان در هلند تهران
نظرم شنیدن مشکلات و تکرار اون ها در نهایت تغییراتی حداقل جزئی رو ایجاد می کنه. اصلا کوچیک ترینش اینکه شما الان حرف میزنی سبک می شی. - خواهر من از کدومش باید بگیم. مشتری نیست؛ نه اینجا تو هیچ کدوم از بازارها. همه کاسبا بدبختن. بیچاره شدیم تو این گرونی. ملت ندارن و نمی تونن خرج کنن. چرخه بدبختی شده دیگه. - هر سال داره بدتر از سال قبل میشه، درسته؟ - بدتر نه؛ بد در بدتر ...
فیلم های سینمایی و انتخابی شبکه افق برای آخر هفته اعلام شد
سینمای نو سرویس تلویزیون به گزارش پایگاه خبری تحلیلی " سینمای نو " و اعلام روابط عمومی سیما ، مشخصات فیلم های در نظر گرفته شده برای پخش از شبکه افق به شرح زیر است : فیلم سینمایی "بی قرار" به کارگردانی رجیس بلوندو ، جمعه 18 اسفندماه ، ساعت 10:00 از شبکه افق پخش خواهد شد. در خلاصه داستان این فیلم با بازی فرانک گستامبید ، سیمون آبکاریان و میشائل ابیتبول آمده است ...
تبعیدی های این شهر شلوغ
روی دامنه نشسته بود و یخ زده بود و تعداد کارتن خواب توی این پاتوق خیلی زیاد بود، حدود 30 نفر. با اینکه به دلیل بارش برف، آسمون روشن بود ولی جز چند نفر، بقیه جرات نکردن از دامنه کوه پایین بیان و می ترسیدن روی اون دامنه یخ زده، بیفتن و دست و پاشون بشکنه. یکی از اونایی که اومد پیش ما، کفشش رو درآورده بود و با جوراب روی شیب یخ زده و برفی می دوید که جورابش مثل یخ شکن به یخ و برف بچسبه و سر نخوره ...
رمان زن زندگی خودت باش منتشر شد
زنی در زندگی شخصیم طبیعتا مشکلاتی داشته و دارم و نوشتن این رمان به نوعی به من کمک کرد تا ذهنم و زندگیم رو منسجم تر کنم و حتی نگاهی آرزومندانه به اون چه یک زندگی واقعی علیرغم تمام فراز و نشیبش می تونه داشته باشه بکنم. خانم طاهریان آیا خانواده ی شما از نوشتن این رمان مطلع بودند؟ خیر هیچ یک از اعضای خانواده اطلاع نداشتن و تمام این داستان رو در ساعات تنهایی نوشتم چون احتمال می دادم که ...
به ما چه ربطی دارد پسر میلیاردر هندی چاق است!
دندونم یا هیکلم خرابه و میتونم با پول برطرفش کنم و نمیکنم یه جای مغزم مشکل داره که نمیدونم کجاش البته هندی ها کلا به ظاهر اهمیت نمیدن ولی فرهنگ شون ضعیفه،داماد کلکسیون ساعتی دارد که بماند ،بعد اون وضعیت دندان ها وهیکلش هست دندونای داماد ، پس پولشون رو خرج چی میکنن؟ فقط بینی عروس نیست هیکل چاق داماد هم نگفته یه رژیم درست حسابی داشته باشه اینها نمونه ای از ...
خلبانی که پیشنهاد ماهی سه میلیارد را رد کرد!
از رشادت ها و زندگی شهید شیرودی به روایت خبرگزاری دفاع مقدس و سایت شهید آوینی. رکورد دنیا در پرواز بالگرد روایت خبرگزاری دفاع مقدس در حال حاضر اگر تعریف نباشد فکر می کنم بالاترین ساعت پرواز جنگ در دنیا را داشته ام. تا به حال 360 بار از خطر گلوله های دشمن جان سالم به در برده ام. تیر خورده ام که البته همه آنها قابل تعمیر بوده و هم اکنون قابل استفاده اند. در حال حاضر فکر می ...
پچ پچ های مردم درباره عکس های جدید تتلو تمام نمی شود
بخش دوم مطلب حول تغییر چهره او است، خیلی ها چاق شدن او و البته ریش و پیرسینگ را سوژه کردند، او برای اولین بار با ریش ظاهر شده، پیرسینگش در زندان هم حفظ شده، همین مساله صدای خیلی ها را درآورده است، چاق هم که شده، بخش دوم مطلب به همین حواشی اختصاص دارد. بخش سوم اما درباره فراموش کارهایی ست که آن همه رفتارهای عجیب و غریب تتلو را فراموش کرده اند و حالا به جدی و کنایه از امثال رسایی و رییسی (اولی ر ...
پرداختن به تبعیض نژادی و طرد اجتماعی در یک رمان
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مهرو پیرحیاتی ، نویسنده و منتقد ادبی: رمان حرفِ مچاله اثر تام فرانکلین رمانی در ژانر معمایی با رویکردی به آسیب های اجتماعی است. داستان در مورد لری و سیلاس دوستان دوران مدرسه است که یکی سفید پوست و دیگری رنگین پوست هستند. این دوستی به دلیل تبعیض نژادی سال ها مخفی می ماند و حالا بعد از 25 سال هر دو روبه روی هم قرار می گیرند آنها اکنون دو مرد ...
روایت مادرانه از زهرایی ترین فرمانده؛ خدا، شهید زیر دیپلم نمی خواهد!
شده بودند، حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد، خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرش هست، یک وضعی شده بود عجیب، در این گیر و دار حاجی آمد بی سیم چی را صدا زد، حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن، فرمانده گردان یا زهرا ( س) را پیدا کردند، حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت آن گفت: تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا ( س) برایم بخوان، تورجی زاده فقط یک ...
هیپنوتیزم آرنولد توسط هادی چوپان در مسابقات
مسابقه هم خواهد داشت. این اتفاق یک اتفاق طبیعی در بدن انسان است که با اسم”هیپنوتیزم ذاتی” یا “هیپنوتیزم طبیعی” آن را می شناسند. شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که مشغول کاری هستید یا در حال گوش دادن به موسیقی و یا دیدن فیلم هستید که خیلی برای شما جذاب است و وقتی شخصی از اطراف شما را صدا بزند، صدای او را نمی شنوید و به کار خود ادامه می دهید. این اتفاق همان هیپنوتیزم طبیعی ...
اینفلوئنسری که رکورد زد!
، مثل مدرسه پزشکی که هفت ساله است. در واقع نگاهم به اینفلوئنسری این بود که قرار است وارد این کار بشوم، یاد بگیرم، شکست بخورم، تجربه کسب کنم و در کنار خانواده اینستاگرامی ام رشد کنم. تمام این ها را گفتید ولی درآمدتان را نگفتید! نمی خواهید بگویید؟ (خنده). مسئله ای نیست. به هر حال موضوع شخصی شماست و حق دارید نگویید. فقط یک پرسش دیگر دارم و بعد بروم سراغ موضوع کتاب ...
شهید حسن اقارب پرست
هم شرایط نامساعدی بود. حقیقتاً وضعی بود که انسان غربت جمهوری اسلامی را در آن جا حس میکرد؛ چون نیرو های خیلی کمی در آن جا بودند و تهدید و فشار دشمن، بسیار زیاد و خیلی شدید بود. ما فقط شش تانک آن جا داشتیم که همین آقای اقارب پرست رفته بود از این جا و آن جا جمع کرده بود، تعمیر کرده بود و با چه زحمتی یک گروهان تانک در حقیقت یک گروهان ناقص تشکیل داده بود. بچه های سپاه، با کلاشینکف و نارنجک و خمپاره و ...
نمره 20 دانش آموز در جنگ
خاموشی دوست شهید علی اکبر بیگلری روایت می کند: تابستان 1362 و اردوی مرزن آباد موبه مو جلوی چشمانم است. البته علی اکبر بیگلری را قبل از اردو می شناختم. پسر ریزه باهوشی که در همه کارهایش مصمم بود. در شیمی فوق العاده بود و کار های فنی اش عالی. عاشق این بود که به مهران کیت برویم و کیت بی سیمی، یا واکی تاکی یا چیزی مثل این ها بخرد و سرهم کند. اردوی سختی بود. نمی دانم در فضای باز، بدون نور ماه ...
گفتگو با مریوان حلبچه ای، مترجم موفق آثار کردی به فارسی
صدای خسته و گریانی که از همه بی سیم های دنیا شنیده شود فریاد زدم: شاشیدم به حزب.. شاش... با چشمانی پر از اشک به پیشمرگه ها گفتم: به من گوش کنید، حزب می خواهد همین جا همه ما را مثل سگ بکشد... همان طور که ما امشب اسرا را سر بریدیم، آنها هم می خواهند ما را سر ببرند . در این جنگ هیچ کس از دیگری شریف تر نیست. می فهمید. شما جنگ دیده اید... یک شب تو حمله می کنی، شب دیگر آنها... امشب همه شما را ...
فیلم های سینمایی و تلویزیونی در سومین هفته اسفند ماه
پخش خواهد شد. در این فیلم خواهید دید: عباس، بسیجی شهرستانی که ترکش خمپاره ای را کنار شاهرگ گردنش از دوران حضورش در جبهه به یادگار دارد، به اصرار همسرش نرگس برای معاینه به تهران می آید و در خیابان با همرزم سابقش کاظم روبه رو می شود که با اتومبیلش مشغول مسافرکشی است. پزشک وضعیت عباس را بحرانی تشخیص می دهد و توصیه می کند هرچه زودتر برای درآوردن ترکش به لندن برود. کاظم برای تأمین هزینه سفر عباس ...
دفاع مقدس یک گنجینه تمام نشدنی است/ اگر می خواهیم روایت دست اول را رزمندگان مطرح کنند باید این امر تسریع ...
...، عطوفت و ابعاد مختلف شخصیت آنها و شجاعت و اینکه ترس مفهومی در قاموس آنها نداشت در حالی که آتش دشمن شدید بود حرکت می کردند و اینها در دفاع مقدس تجلی می یافت حسینی ادامه داد: با ثبت این خاطرات توسط نویسندگان و راویان هر ساله ابعاد جدیدی هم از آن دوران مشخص می شود، چون همه چیز فقط در خط مقدم نبوده است و در پشت صحنه جنگ ابعاد مختلفی وجود دارد و جزییات و مسایل گاهی با افزایش سن ها ...
کمدی سازان گرامی، لطفا کمی داستان، لطفا کمی بامزگی!
...> * خیلی بد بود. من که خوابم گرفت وسطاش. حیف وقت که بذاری پای این فیلم. * امین حیایی مثل همیشه عالی بود. * اگر حتی یک مقدار برای وقت خودتون ارزش قائل هستید نرید، چون هم وقتتون و هم پولتون به هدر میره 83 دقیقه کلا دو تا تیکه خنده دار اون هم نصفه و نیمه داشت. * ارزش دیدن داره واقعا ازش نگذرین. امین و امیر ترکیب خیلی خوبی بودن. * توهین به مخاطب بود نصف مردم وسط ...
برگزیدگان و شایسته تقدیر بیست و یکمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس مشخص شدند
> 13. بچه بازارچه: خاطرات حمید قاسمی / خاطرات حمید قاسمی/ نشر سوره مهر. شایسته تقدیر 14. همه چیز از تیرماه شروع شد: ناگفته های یک خبرنگار / نوشته عباسعلی حاجی پروانه/ نشر سرو. مجموعه خاطره برگزیده: 15. کاش این گلوله شلیک نمی شد : خاطرات و مستندات انفجار یک گلوله توپ / اصغر کاظمی/ نشر سوره مهر. شایسته تقدیر 16. هدیه ای باشد برای تو: خاطرات پشتیبانی مردم کا ...
دانلود رمان زن شرطی از نیلوفر قائمی فر
خونه ات بعد. -معاینه ای در کار نبود نقشه بود... با خنده اش پرید وسط حرفم، سرشو به طرفین تکون داد و کمربندشو سفت کرد که با حرص گفتم: -پس با مریضات اینطوری حساب می کنی؟ می خواست خونسردیشو حفظ کنه، لبخند به جا مونده از قهقهه اش با فشار پلکاش این قصدو عیان می کرد: -معمولا مریضای من انقدر از ناحیه کمر ناقصند که مثل تو نمی تونند پاشونو تا فرق سرشون ...
سیاوش داستان من قصد نداشت اسم خود را ماندگار کند
/> سیاووش: من خیلی چیزها توی سرمه. کاووس: بذار همون تو بمونه، به زبون نیار فقط درباره توسعه کار حرف بزن زیر تلنبار باید آب باشه تا هیچ حشره ای به پیله ها نزنه. زبون مثل موریانه است که وقتی به جون پیله ها بیفته همه چی رو میخوره. انتهای خبر/7003
کیفیت چاپ در دیجیتال بهتر است یا افست؟
رو ساده و مختصر نگه دارید. استفاده از عبارت های کوتاه میتونه تسلیت شما رو به طور موثرتری منتقل کنه. در حال حاضر بسیاری از مراکز چاپی که قادر به طراحی و چاپ بنرهای تسلیت هستند، مانند کوثر پرینت، ایران کهن و چاپ متین، اما ممکنه همه این مراکز، طراحی مناسبی برای بنر ارائه ندهند و یا زمان تحویل دقیقی نداشته باشند. مرکز چاپ کوثر پرینت یکی از گزینه های مناسب برای سفارش بنر تسلیت است ...
یک نفر و چند اسم!
زندگی که اولین مجله مصور ایران به سبک کنونی و پیش رو و الگوی همه مجلات هفتگی بود با چندین اسم مستعار مقاله، داستان و مطالب گوناگون نوشتم: فرخنده، انوشه، مینو، شادگان، نیلوفر، بیدل، مهربان مراد، آینه، راهنما، زیبنده، دکتر تبریزیان، سیروس راستان، فردا می گم و چند نام دیگر. بعدها داستان های تاریخی را با اسم مستعار انوشه، داستان های کوتاه را با نام یکی از نویسندگان و رمان هایی را با نام ...
کتابی از محمدرضا بایرامی برگزیده بخش داستان بلند بیست و یکمین جایزه کتاب سال دفاع مقدس شد
...: اصغر کاظمی، انتشارات سوره مهر برگزیده این بخش بود. همه چیز از تیرماه شروع شد: ناگفته های یک خبرنگار پدیدآور علی حاجی پروانه، انتشارات سرو و کتاب هدیه ای باشد برای تو: خاطرات پشتیبانی کاشان از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس 1358 تا 1368 پدیدآور: محمد قاسم زاده، انتشارات راه یار شایسته تقدیر شناخته شدند. شاخه زندگی نامه مستند آقا سعید: برگ هایی از زندگی و زمانه ...
جشنواره کتاب سال دفاع مقدس به کار خود پایان داد/ تجلیل از برگزیدگان
تجربه های کار جمعی در پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی تقدیر شد. شاخه خاطره خودنوشتپ بچه بازارچه خاطرات خودنوشت حمید قاسمی ، پدید آورنده: حمید قاسمی؛ انتشارات سوره مهر برگزیده این بخش بود. همه چیز از تیرماه شروع شد: ناگفته های یک خبرنگار پدیدآور علی حاجی پروانه، انتشارات سرو و کتاب هدیه ای باشد برای تو: خاطرات پشتیبانی کاشان از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس 1358 تا ...
طلائیه حاج همت را پیر کرده بود!
.... آنجا سمت راست مان آب گرفتگی و سمت چپ هم دیواره دژ بود. فقط یک راه 20 الی 25 سانتی برای عبور باقی می ماند. هر شبی که ما اینجا شهید می دادیم، در شب های بعد بچه ها به ناچار باید پا روی پیکر همرزمان شب گذشته شان می گذاشتند و عبور می کردند. چند شب به همین منوال عمل کردیم تا اینکه قرار شد نیرو های ما از چند محور به خط طلائیه بزنند. یک بخشی از نیرو ها از دژ و یک بخشی هم از دشتی که پشت دژ قرار داشت ...