سایر منابع:
سایر خبرها
قابی که خستگی یک عمر را از بین برد / این نگارخانه رنگ وبوی بهشت دارد
شدت علاقه، صبر می کردم تا خانواده بخوابند و شروع به تمرین کنم و این علاقه هر روز بیشتر شد. پس از پایان دوره ششم تحصیلی، نزد برادرم که میناکاری می کرد رفتم و مدتی هم شبانه درس می خواندم، اما علاقه زیادی به میناکاری نداشتنم و بیشتر می خواستم نقاشی کنم، برای همین بعد از پایان سربازی، مستقل شدم و نگارگری را به صورت حرفه ای انتخاب کردم؛ همه این موارد به ایام قبل از انقلاب بر می گردد. ...
جلال الدین همایی و فروشنده دوره گرد
سینا درفن جراثقال 1331 | مقدمه بر اخلاق ناصری تألیف خواجه نصیرالدین طوسی 1335 ... دست و لباسم در گرد و خاک کتاب ها سیاه شده بود. مرد فروشنده نگاهی به من کرد و سرش را تکان داد و گفت: اون برزنت رو بکش روی کتاب ها کتابها را پوشاندم و به دنبال مرد فروشنده راه افتادم. مرد فروشنده رفت کنار چرخ دستی اش و چهارپایه اش را از پشت چرخ دستی بیرون آورد و گرفت نشست. گفتم: یعنی این کتاب ها در این همه سال ...
زن پس از دیدن خیانت شوهرش او را با پتو به تخت دوخت و آتش زد!
افسردگی پس از زایمان شد و تحت نظر روانشناس تحت درمان بودم اما متوجه نشدم که این حادثه چگونه رخ داد. آن شب خواب بودم که ناگهان متوجه صدایی شدم. چشمانم را که باز کردم دیدم همسرم قصد دارد خانه را با بنزین به آتش بکشد. من ترسیدم و سعی کردم او را از انجام این عمل وحشتناک بازدارم و به همین دلیل خود را به آتش کشیدم... در پی اظهارات مقتول 40 ساله که با واقعیات صحنه تصادف همخوانی ...
دیدم خودنویس از دستش افتاد... + صدای معین
صفا و دکتر یحیی مهدوی، دکتر معین را که بر صندلی افتاده است بلند می کنند و به اتاق شورای زبان و ادبیات عرب در کنار همین اتاق می برند و بر روی میز بزرگ وسط اتاق با یک رومیزی زیبای سبزرنگ می خوابانند. من به رنگ های نامتناسب رومیزی های اتاق فکر می کردم. رفتم و پشت یکی از میزهای کنار میز دکتر حقوقی نشستم. دکتر حقوقی گفت که این میز روزگاری میز تحریر دکتر معین بود. به دکتر حقوقی گفتم. شما روز ...
دانلود قسمت دوازدهم برنامه زندگی پس از زندگی جمعه 3 فروردین 1403 / مهمان برنامه نرجس اربابی
... من از سال 1400، دی یا آذر ماه، البته ماهش رو دقیق نمی دونم یه مشکل دندون برام پیش اومده بود رفتم دندونپزشکی دندونم درد می کرد، دکتر عکس گرفت گفت باید عصب کشی بشه و کارهاش رو انجام دادیم دندون من کشیده شد. 10 دقیقه ای دراز کشیدم بعد رفتم سوار ماشین شد. موقعی که سوار ماشین شدم به همسرم گفتم محمد آقا من حالم خیلی بده احساس ضعف بدی گرفتم.... زندگی پس از زندگی یک ویژه ...
تهیه استخوان مردگان برای درس پزشکی
گرفتم که هر طور شده آنها را بیاورم بعد از اذان صبح و قبل از طلوع آفتاب با دوچرخه به همان قبرستان رفتم، مطمئن بودم که استخوان ها را از گونی خالی کرده اند. ولی خوشبختانه گونی استخوان دست نخورده بود آنها را برداشته و اول آفتاب بدون اینکه صاحب خانه متوجه شود که استخوان مرده به منزل او آورده ام آنها را داخل اتاق و درپشت رختخواب مخفی کردم. قصه استخوان به اینجا ختم نمی شود چون لازم است که استخوان ...
ماجرای دستور دادن محکم همسر امام در اولین ملاقات با هاشمی
مردم بودند، آنجا صحبت شد که یک کسی برود و به خانم ها اطلاع بدهد که امشب نباید چیزی معلوم بشود، حالا حاج احمد آقا این ها خودشان حالشان مساعد نبود کمتر از من آمادگی داشتند، من رفتم. من آنجا خانم امام را رو در رو دیدم و مخاطبم هم ایشان بود، چون می دانستم ایشان نفوذ دارند در خانم های دیگر و صبر ایشان هم بیشتر بود. من گفتم این تصمیم و این مصلحت است که خبر فوت امام بیرون نرود. برایم خیلی جالب بود. خانم مثل یک فرمانده به حضار دستور دادند که خیلی خوب آرام باشید و بگذارید ملاحظات نظام مورد توجه قرار گیرد. این اولین چیزی هست که من یادم است. برشی از کتاب قدس ایران، بانوی بزرگ انقلاب. ...
جوانی که می خواست مدافع حرم شود، شهید دفاع از امنیت شد
. پویا پسر سربه زیری بود، اگر گاهی حرفی به او می زدیم، سکوت می کرد تا طرف مقابل آرام شود. برای شهادت انتخاب شد مادر شهید در پاسخ به سؤال چگونگی شنیدن خبر شهادت فرزندش می گوید: من خانه بودم، پدرش گفت: پویا حین انجام مأموریت همراه با بچه های نیروی انتظامی با متهم درگیر شده و پایش آسیب دید. خیلی ناراحت شدم و گفتم: برویم بیمارستان. رفتیم بیمارستان شهید مدنی. همه فامیل در بیمارستان ...
10 سرقت هالیوودی و جنجالی سال 1402 ! + گفتگو با دزدان مخاطره انداز سالی که گذشت
کردم مابقی هم در خانه بود که پلیس آنها را ضبط کرد اسلحه ات را چکار کردی؟ فردای همان روز پیش یکی از دوستانم که مغازه پیراشکی فروشی داشت رفتم و از او خواستم این بسته را برایم پنهان کند، الان نزد پلیس است. فکرش را می کردی یک روز به عنوان یک سارق حرفه ای شناخته شوی؟ واقعیتش را بخواهید من از وقتی 10 سالم بود پدرم را از دست دادم، از آن به بعد مجبور شدم کار ...
برای قهرمانی در المپیک، می جنگم
سال متوالی دیگر رتبه نخست زیر 12 را داشتم و بعد از آن مقام اول زیر 14 ساله های کشور را به دست آوردم و حالا هم در رده زیر 16 سال بازی می کنم و در دهه مبارک فجر سال گذشته و در رده دختران زیر 16 سال قهرمان شدم. ایرنا. درس خواندنت هم به خوبی تنیست است؟ می شود گفت بله، سال گذشته با اینکه بیشتر اوقات را در اردوهای تیم ملی بودم و شاید در کل یک ماه هم به مدرسه رفتم ولی با معدل 19. ...
علی قارداشی: قهرمانان المپیک به خاطر استقلال و پرسپولیس شام نخورده رفتند/ 20 درصد هزینه های تنیس روی میز ...
برای همه همکاران داریم و تلاش خود را بیشتر می کنیم تا ان شاءالله بتوانیم یک روز مدال المپیک در رشته خودمان را به دست بیاوریم که کار بسیار بسیار مشکلی است ودر طی 80 سال گذشته در ورزش های توپی و راکتی، مدال نداشتیم که این بیانگر سختی این کار است. در برخی از رشته ها هر سال و هر دوره هست، اما این 80 سال نشان می دهد که اگر در ادوار مختلف مدیریتی وزرای مختلف و روسای سازمان تربیت بدنی این اتفاق نیفتاده به ...
عملیات سال تحویل 1361 مقدمه آزادی خرمشهر شد
بلد بودم و دست آخر هم عیدی گرفتن که از همه شیرین تر بود. برای گرفتن عیدی بود که هنوز نرفته به خانه فامیل، به پدرمان می گفتیم که زود بلند شود برویم؛ ولی جبهه دیگر این حرف ها را نداشت و با وجودی که سن و سالی نداشتیم، خودمان شده بودیم صاحب خانه. به بهانه آغاز سال نو شمسی به مرور خاطرات حمید داوود آبادی یکی از رزمندگان سال های جنگ تحمیلی و مولف امروز، درباره فضای حاکم بر روزهای سال نو در جبهه ...
علت حضور حضرت عیسی در خانه زن بدکاره / راهکار امام سجاد برای بهتر دانستن هر کس از خود
زدن حرام است. ایشان گفتند: من خود صاحب فتوا هستم، بزن. فرج یکی دو دقیقه ای تار زد. آخوند گزی به او گفت: فرج یکی از تارها شل است و خوب نمی زند و موسیقی ای واقعی نیست. چند تا بچه داری؟ جواب داد شش بچه دارم. خانمت خوب است؟ گفت بله. خیلی خوبه. گفت فرج این همه زحمت میکشی تار میزنی چقدر درآمد داری؟ گفت یک تومان. یک تومان 150 سال پیش زندگی را اداره می کرد. این عالم بزرگ به او گفت: فرج تارت را کنار بگذار و ...
وضوی پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات بدر/ شهید کریمی چگونه جای خالی شهید همت را پر کرد؟
توپخانه سبب شد تا رزمندگان پس از شش شبانه روز نبرد و مقاومت، ساحل خشک شرق دجله را تخلیه کنند و به تثبیت مواضع جدید خود در هورالعظیم اکتفا کنند. عباس کریمی فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (ص)، مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا و کاظم نجفی رستگار فرمانده لشکر 10 سیدالشهداء (ع) در این عملیات به شهادت رسیدند. آزادی جزایر مجنون در عملیات خیبر (که روز سوم اسفند 1362 آغاز شد) سبب شد که سال بعد، عملیات ...
روایت خواندنی یک زائر اولی از سفر مشهد/ در حرمش عشق باریده بود
برای سه روز پیشش نباشم. در این مدت هر وقت به او می گفتم می خواهم یک سفر کوتاه مشهد بروم مخالفت می کرد تا اینکه یک روز مادرم به ادرین گفت: مامان میره پیش امام رضا برات سوغات می اره. یکهو چشم های آدرین از خوشحالی برق زد و بلافاصله رو به من کرد و گفت: اگه قول بدی برام کشمش سبز بیاری عب نداره برو یکباره انگار یک کوه را ازشانه هایم برداشته اند و آرام شدم که خب این هم حل شد. اینقدر ...
خاطرات شبحی که به گردان تایگرها پیوست/جرمم این بود که بچه مسلمانم
غلامرضا یزد: موشک سوم که زیر هواپیما خورد با صندلی ام پرتاب شدم 2) گفتگو با جانباز خلبان عباس رمضانی: روایت فردای انقلاب و ابراز محبت شدید مردم به خلبانان در حرم امام رضا (ع) خاطره بمباران پایگاه اربیل در دومین روز جنگ/صدام یک سال دیرتر حمله می کرد به اهدافش می رسید روایت ماموریت دوفروندی اف پنج هایی که از سلیمانیه برنگشتند/تجربه بازگشت خلبان از ...
داستان "جان بولتون" از ماجرای حمله به یک نفتکش در نزدیکی تنگه هرمز
با حمله به دارایی های غیر آمریکایی امتحان کند. دانفورد گفت فکر می کند تحریک ما بی شک بخشی از استراتژی ایران است صبح زود بود و اطلاعاتمان هنوز ناقص بود، اما بی شک اتفاق بسیار بزرگی در حال وقوع بود. بعد از چند تماس دیگر به اتاق وضعیت رفتم؛ جایی که پرسنل بیست و چهار ساعته مشغول گردآوری داده های موجود بودند و کوپرمن هم از وقتی وارد کاخ شده بود، مستقیم به آن جا رفته بود. حالا می دانستیم کشتی ...
انگار کسی داشت قلبم را از جا می کند
...: پیش مصطفی مداح، روضه حضرت عباس که می خواند دلم می لرزید. فاطمه خانم عروس خواهرم کنارم نشست و پرسید: خاله جان چی شده ؟ مضطرب گفتم که نگران مصطفی هستم از صبح بی قرارم و اشک هایم تمام صورتم را پر کرده بود. انگار آن روز همه یک جورایی بی قرار بودند، تا چشمشان به من می افتاد سراغ مصطفی را می گرفتند نگاه کردم. ساعت یازده وربع بود. انگار یکی دست کرده بود میان قفسه سینه ام و داشت قلبم را از ...
سالانه حداقل سه هزار تن صادرات داریم /یکی از معضلات در صادرات، برگشت پول به سامانه نیما است
بد سرپرست پای سفره ای که خداوند لایق دیده و اجازه پهن کردنش را به من داده در حال رزق خوردن هستند. سال های گذشته من هفته بوده است که می دیدم تنها ده هزار تومان در جیبم است حتی اجازه ندادم خانمم نیز این را متوجه شود و اگر متوجه می شدم فشار بی اندازه ای را تحمل می کنم شرکت را چند روز تعطیل می کردم و می گفتم بروید و استراحت کنید. -با همه این مشکلات و کم و کاستی ها روی این کار ماندم و حتی اگر ...
(عکس) ستاره صفر آوه، لیلی دختر تاجیک در چشم باد از کودکی تا بزرگسالی
تاجیکستان به سبب های زیاد، سینمای وطنی نداریم و من نمی توانستم آرزویم را برآورده کنم. در دانشگاه رشته سینما نداشتیم به همین دلیل کارگردانی خبرنگاری خواندم. بیوگرافی ستاره صفر آوه، یک روز شنیدم که کارگردان ایرانی به همراه فیلمبردارش به تاجیکستان آمده است تا در کشورمان یک خانم بازیگر را برای آفریدن نقش در تلویزیون انتخاب کند. خیلی خوشحال شدم و به پدرم گفتم که می شود من هم بروم و سرنوشتم را ...
لعیا زنگنه در عید 20 سال جوانتر شد + عکس شوهر کوچکتر از خودش و بیوگرافی کامل
رمضانی گفت که نه، تو به درد ما نمی خوری. بلند شو من تو را یک جایی ببرم. من هیچ چیز نمیدانستم غیر از این که گفتند دفتر آقای شاهسواری است. ایستادم وسط همان سالن بیرون و از یکی از اتاق ها آقای لبخنده خارج شد و یکجوری مرا نگاه کرد که انگار از مریخ آمده ام! که بعد من رفتم خانه گفتم رفتم به دفتری که همه ی چیزش غیرعادی بود! مدتی بعد زنگ زدند، گفتند برای کار بیایید و من هم رفتم، فقط بدلیل آدم هایش ...
بهاریه ای به احترام داریوش مهرجویی و اهالی امروز
ها می شناختنت اما نبودی. چقدر آمدم در خانه تان همسایه ها گفتن خیلی کم می آیی و می روی. می دانم در همین نزدیکی هستی. پنج شنبه ها می روم سر خاک خانم آغا دیر می رسم نمی دانم خودت بوده ای یا کس دیگری. سنگ قبر شسته شده و رویش گلاب ریختن. مادرت غیر از تو کس دیگری نداشت. دو نفر بودید ماه ترین و آرام ترین مادر و پسر دنیا. مگر من چه گفتم. برای سال ها باهم بودن یک نفهمی مجازاتش این است؟ خوش انصاف! با کدا ...
در بین رفقایم به تعصب دشتستانی مشهورم/ خودم را مسلمان تکنوکرات می دانم
شهرستان جم فعلی بود. پارس جنوبی هم در حد چند سکو بود که تازه شروع کرده بودند به ساخت و هنوز در خلیج فارس سکویی نصب هم نکرده بودند و چیزی وجود خارجی روی خاک عسلویه نداشت. من به پالایشگاه فجر جم یا همان ولیعصر کنگان رفتم. ادامه سربازیم را آن جا گذراندم و طبیعتا وقتی تمام شد از فردای آن روز کارمند آن جا شدم چون بورسیه بودم. *از اولین پست مدیریتی تان بفرمایید. - در صنعت نفت سیستمی ...
بازیگری فرهیخته که آوازه نجابت اش در همیشه تاریخ سینمای ایران به یادگار خواهد ماند
به گزارش سینماپرس سکینه کبودرآهنگی با نام هنری پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان متولد 11 اسفند 1323 در تهران بود. معصومی در یک خانواده مذهبی در محله دانشگاه تهران به دنیا آمد و شش خواهر و برادر داشت. او در سال 1342 زمانی که 19 ساله بود در رشته منابع طبیعی دیپلم گرفت و بعد از سه سال در 22 سالگی برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. در آلمان در سن 26 سالگی با با مسعود معصومی که عکاس بود آشنا شد و مدتی به عنوان مدل عکاسی هم با او همکاری کرد. او قبل از انقلاب از سال 1351 تا 1356 به مدت پنج سال در پنج فیلم بنام مینا ، رگبار ، ...
راهکار برای کسی که تا بیست روز نمی تواند حمام کند!
نفری با اسماعیل و قدیر و سید اسدالله راه افتادیم. سمت مقری که یحیی آنجا بود. عربی گفتم حاج حسین قول داده بود به شما. این هم امانتی... کیسه پول را دادم دست یحیی. چشم هایش از خوشحالی برق زد. دلم آرام بود که حرف حاج حسین زمین نمانده یحیی روی قولش حساب کرده بود. (پس از آن سروسامان گرفت و چند سال بعد صاحب دو دختر شد.) کم کم داشتم با بچه ها صمیمی می شدم. اسماعیل حالا یادش آمده بود ...
شهید نقی ایوب لو: مسئولیت ما با دادن شهید زیاد می شود
بر پیامبران که خداوند آن ها را برای هدایت بشریت فرستاد و سلام بر خاتم الانبیاء و فرزند مطهر او حضرت فاطمه (س) و جانشینان او که اول آن ها حضرت علی (ع) و آخر آن ها حضرت مهدی (عج) و درود بی کران بر نایب امام حضرت آیت الله امام خمینی که این انقلاب را هدایت می کند و با هر کلامش درس بزرگی از انقلاب اسلامی به ما می دهد. پدر و مادر عزیزم شما زحمت زیادی برای من کشیدید و من نتوانستم یک قدردانی خوب از شما ...
ماشاالله عابدی: مداح کامل کسی است که دعاخوان خوبی هم باشد/جوانان به عرصه مناجات خوانی ورود کنند
در مورد ورود جدی خود به عرصه مناجات خوانی در برنامه هنوز گفت: از سال 1366 که تهران زیر موشک باران بود، در یک روز در نزدیکی میدان شهدا، 6 موشک زدند. وی ادامه داد: در آن زمان تعداد قابل توجهی از مردم از شهر خارج می شدند. در بعضی از مکان ها که می شد، به عنوان پناهگاه از آن ها استفاده کرد، پناه می بردند. به جهت جلوگیری از شهادت مردم، همه مجالس و محافل تهران تعطیل شد. از جمله ...
قتل تمام اعضای خانواده بخاطر ارثیه! | قاتل به 4 بار قصاص محکوم شد!
خانه زندگی می کردیم. من و خواهرم هر دو دانشجو هستیم و خواهرم دانشجوی رشته مامایی در دانشگاه خلخال است. او روز گذشته به همراه یکی از همکلاسی هایش به نام سارا که اهل یکی از شهرهای کردستان است به خانه مان آمده بود تا تعطیلات را در گیلان سپری کنند. چند ساعت قبل و حدود ساعت 10شب بود که من برای انجام کاری به رشت رفتم اما حدود ساعت 2بامداد که به خانه برگشتم با اجساد آنها روبه رو شدم. محمد مدعی ...