سایر منابع:
سایر خبرها
از فیلم های کیارستمی چه می دانیم؟
...: بهتره که بی سوادها با باسوادهاازدواج کنن پول ندارها با پول دارها ازدواج کنن. خونه ندارها با خونه دارها که بتونن همدیگر را روبروا کنن. کسایی که دو تا خونه دان که نمیشه سرشون رو بزارن توی این خونه پاشون را تو اون خونه. آخر فیلم هم به طاهره التماس می کند و بعد عصبی می شود: برای حسین زن قحط نیست هرجا بروم به من زن می دن ولی بخاطر سر و سامان خودت می گم! طعم گیلاس/ 1376 عباس ...
همسر شهید ابوالفتحی: حاج یوسف هرچه بیشتر تحت فشار بود، بیشتر مهربان می شد/ سردار اشتری تنها فرمانده ناجا ...
. دوستانی که همراه من هستند، همینطور که آش رشته می خورند، می خندند. فامیل از آب درمی آییم! حاج خانم پشت سرهم می گوید حتما باید بیشتر به خانه ما بیایی. تعارف هم نکنی. به خدا ناراحت می شوم. قربان خدا بروم که اینقدر دنیا کوچک است. باید بیایی و با بچه ها آشنا شوی. همه خوشحال می شویم از دیدنت. همه از آزادی گروگان ها خوشحالند. شب عروسی پسرش هم هست. 19 روز تا نوروز باقی مانده. هلی کوپتر ...
درمان سوختگی به شرط پرداخت هزینه ویزیت!
سوختن دستان محیا هیچ عکس العملی از سوی پدرش نشان داده نشد چراکه مصرف مواد مخدر جایگزین نوازش های پدرانه اش شده بود. وی بیان کرد: بعد از سوختن دستان محیا برای درمان دستان دخترم در ساعت 10 صبح روز یکشنبه بیستم تیر ماه سال جاری به درمانگاه قائم شهر محمدیه مراجعه کرده و تا ساعت پنج غروب منتظر حضور پزشک و رسیدگی به دستان محیا بودم. مادر سیده محیا حسینی گفت: با وجودی که دستان محیا ...
اسید پاشی پایان دوستی تلگرامی
، اما این کار را دوست دخترم طراحی کرد و اینچنین خودش و مرا گرفتار کرد. کاش هیچ وقت به حرف های وسوسه انگیز او گوش نمی دادم که اینچنین گرفتار شوم، اما یک لحظه غفلت مرا گرفتار کرد. چطور با این دختر جوان دوست شدی؟ ماجرای آشنایی من با این دختر جوان (که بعد از دستگیری متوجه شدم که متاهل و در آستانه جدایی بود)، یک ماه پیش و به طور اتفاقی در یک گروه تلگرامی آغاز شد. چند روز بعد او به طور خصوصی به من پیام داد ...
عزت و شخصیتم را مدیون چادرم هستم/در شلمچه عهد بستم از چادر حضرت زهرا (س) حفاظت کنم
سال اول دبیرستان بودم که در کلاس های پایگاه تابستانی مسجد ثبت نام کردم و حضور مداوم دراین کلاس ها باعث شد دیگه خیلی با دوستان دوران راهنمایی ارتباطی نداشته باشم و در حقیقت اون خوشی هایی که باهاشون داشتم دیگه برام بی معنی بود و جای خودشو به چیزای بهتر داده. به طور مثال چه کار هایی؟ به طور مثال به جای اینکه هر روز به پارک با دوستانم بروم، هرشب تصمیم گرفتم که به مسجد بروم و گاه ...
بارکد را ساختم، چون به فضای مجازی نقد دارم/ در این فیلم بعضی شوخی ها را خودم حذف کردم نه با اصلاحیه ارشاد
...، خود به خود یک طرف قضیه آدم هایی هستند که به صورت قارچ گونه رشد می کنند و نمی توانی از کنار اینها آسان بگذری و فکر می کنی چه نقطه خوبی در درام تو باشد. به نوعی شاید در خط ویژه خیلی اصلی تر است و در عصر یخبندان در حاشیه، چون موضوعم در عصر یخبندان یک حرف بود. در آن مقطع به این نتیجه رسیده بودم... البته این تنها تفکر من نبود. تفکری است که همه دنیا به آن رسیده اند. حتی سینمای امریکا که به نظر من ...
آشتیم با چادر به سایر دوستی هایم خاتمه داد/ چادرم هدیه حضرت زینب(س) در اعتکاف بود
گفتم چه ربطی به ظاهر من دارد، غافل از اینکه این نمونه نماز خواندن اصلا مورد قبول است یا نه؟ سال گذشته در ماه رجب چند جایی آگهی ثبت نام در مراسم اعتکاف توجهم را جلب کرد با پرسش از یکی از دوستانم پیگیر شدم و تقاضای ثبت نام را داشتم می خواستم ببینم در این مراسم ها چه می گذرد. من غافل از همه جا که این مراسم چگونه است بدون هیچ وسیله ای وارد مسجد شدم و در آن جا ساکن شدم. در ...
احساس بزرگی فقط در یک نخ سیگار!
شدید؟ بیشتر با تشویق دوستانم شروع شد، اول که سیگار تعارف کردند بعد ها هم برایم مواد مخدر تهیه و خریداری میکردند و طرقه مصرف آن را به من می گفتند. بین اعضای خانواده ی شما کسی هم زمینه ی سیگارکشیدن را داشت؟ عکس العمل خانواده وقتی متوجه سیگار کشیدن شما شدند چه بود؟ خیر، پدر و مادر و هیچ کدام از اعضای خانواده آلوده نبودند، اصلا خانواده ام درجریان نبود، کاملا پنهانی ...
همسرم فحاشی کرد، او را کشتم
از دست دادم. مژگان ناراحت شد، مدام به من می گفت باید کار پیدا کنی، من هم چند جا رفته بودم، ولی نتوانستم کار پیدا کنم. او قهر کرد و به خانه مادرش رفت، بچه ام را هم با خودش برد. چند بار دنبالش رفتم اما نیامد. او زن من بود. عاشقش بودم و نمی خواستم طلاقش بدهم. می گفت باید من را طلاق بدهی. با خودم گفتم می روم و دوباره حرف می زنم و راضی می شود برگردد. وقتی به خانه مادرزنم رفتم، مژگان نبود ...
حجابم را تغییر دادم چون ...
چادر را انتخاب کرده بودند. اما بعد از ازدواج تغییر پوشش در او ایجاد شد. سمیه تعریف می کند که بعد از آنکه با نیما نامزد کردم، برای اولین بار به خانه اقوامش رفتم، آن شب من به شدت شوک شدم. دختر خاله شوهرم که به تازگی همسرش را از دست داده بود بعد از ورود با همسرم دست داد و روبوسی کرد، واقعا مانده بودم. به خانه بازگشتم و ماجرا را برای والدینم تعریف کردم. آنها با نیما صحبت کردند، نیما والدین مرا قانع ...
عاشقانه های یک همسر جانباز اعصاب و روان
همسرش در محله ای آرام و به دور از هیاهوی شهر ورامین زندگی می کند. وی خود را فرزند چهارم خانواده ای هشت نفره و دختر بزرگ خانواده معرفی می کند که با از دست دادن پدر و مادر در 40 روز، وظیفه سنگین حمایت از سایر خواهر و برادرانش را بر عهده می گیرد. او از برادر جانبازش می گوید و همچنین درک درستش از سختی زندگی با یک جانباز که با تجربه ملموس شوهرداری زن برادرش تکمیل شده است. به نظر می ...
مرور خاطرات با لیلی گلستان
.... آثار رومن گاری چه ویژگی ای داشت که به ترجمه آن ها پرداختید؟ کتاب زندگی در پیش رو زمانی که برای گذراندن تعطیلات به پاریس رفته بودم جایزه گرفت. همه روزنامه ها نوشتند که امیل آژار جایزه گرفت. گاری با اسم مستعار این کتاب را نوشت و بعد واقعیت را برملا کرد. من هم این کتاب را خریدم و خواندم. کتاب به زبان فرانسوی بود؟ بله، آثارش به زبان فرانسوی است. سال های ...
بازخوانی پرونده هایی از جنس کابوس
آمد و شش روز در منزل ما بود و پس از آن دوباره به زادگاهش رفت این در حالی بود که دیگر من بدون شنیدن صدای آن زن نمی توانستم زندگی کنم و هیچ گاه هم فکر نمی کردم همه حرف های او دروغ هایی در فضای مجازی است. وی می گوید: آن زن دوباره به مشهد آمد و بین ما صیغه محرمیت جاری شد تا این که با خودروی پرایدم به خمین رفتم و شب ها را داخل چادر مسافرتی می خوابیدم. آن جا بود که فهمیدم آن زن نه تنها متاهل ...
متادون، قاتل پسربچه 16 ماهه
شام شدم. پسرم داخل اتاق خواب بود وقتی سراغش رفتم دیدم رنگ صورتش پریده و تشنج کرده است. خیلی ترسیدم، جیغ کشیدم و با کمک همسرم او را به بیمارستان بردیم. در ادامه جلسه پدر کودک گفت: من مدت ها قبل معتاد بودم اما چند ماهی می شد که ترک کرده بودم و دیگر سمت مواد نرفتم. حتی متادون هم مصرف نمی کردم و نمی دانم چطور اعلام کرده اند که پسرم بر اثر مصرف متادون جان باخته است. آن شب همسرم در حال تدارک شام ...
رازهایی درباره 80 سالگی وودی آلن
هنوز هم کامپیوتر ندارید؟ نه، من هیچ از این قبیل چیزها ندارم و اصلا بلد نیستم با آنها کار کنم. من در کارهای فنی خوب نیستم. یک تلفن همراه دارم ولی خیلی محدود است. فقط همین قدر می دانم که تماس بگیرم و دستیار من تمام قطعات موسیقی جَز من را روی آن ریخته است. قبلا وقتی از این شهر به آن شهر می رفتم تا تمرین کلارینت کنم، مجبور بودم کلی صفحه گرامافون با خودم ببرم. ایمیل ندارید؟ نه ...
همسرم با دوست صمیمی ام رابطه نا مشروع داشت
داشتم نزد مادرم برگردم دیگر از آزار و اذیت های نامادری ام خسته شده بودم که پدرم مرا نزد مادرم بازگرداند با جدیت به تحصیل ادامه دادم و شاگرد ممتاز شدم ولی این روزهای خوش طولی نکشید و تلخ کامی ها به زندگی ام بازگشت. سال دوم راهنمایی را می گذراندم که پسر جوانی جلوی مدرسه آمد. آن روز ورزش داشتیم که من از محوطه مدرسه نزد آن جوان رفتم تا سوال کنم با چه کسی کار دارد؟ اما مدیر مدرسه که فکر کرده ...
بالارفتن نرخ ناامیدی در دانشگاه ها/ لشگر شکست خورده!
چی حرف بزنه آخه. صبح ها پا میشم میام دانشگاه بین هر کلاسمم یه ساعت فاصله است، می روم سرکلاس و بعد میام می شینم اینجا. فقط می رم سرکلاس که غیبت نخورم و حذف نشم. شبم که می رم خونه، خسته و کوفته می افتم می خوابم می پرسم قصد کارکردن نداری؟ فندک را می گیرد زیر سیگارش و می گوید: کجا برم کار کنم آخه؟ کار نیست. تو فامیلامون هرکی رو می بینی یا بی کاره یا خودش یه کاری راه انداخته. الحمدلله بابامون ...
آسیب های اجتماعی باید تخصصی تر بررسی شوند/ مادر و کودک کارتن خواب در اولویت هیچ کس نیست/ هنوز در کشور ...
بچه ها فاقد شناسنامه هستند، و وقتی که یک فعال اجتماعی و مددکار تلاش برای گرفتن شناسنامه برای چنین بچه هایی می کند، به دلیل این که مادر اوراق شناسایی ندارد و معلوم نیست که پدر بچه کیست، نهایت تلاش این مددکار منجر به صدور شناسنامه ای برای بچه می شود که جلوی اسم پدر سفید است و اگر روزی بچه بخواهد به مدرسه برود و خود را بشناسد، با چالش های جدی روبه رو خواهد شد و او را آماده می کند که تبدیل به موجودی ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (281)
علی و خانواده اش تبریک عرض میکنیم. پولاد جان یعنی اگر استاد روز تولد ِ پدر در صحنه حاضر نمی شدند رفاقتشان به اینجا نمی کشید؟! 42 سال پیش در همین روز وقتی آتیلا، اولین فرزندِ ناصر خان حجازی به دنیا آمد و اسطوره ی جوان برای اولین بار پسرش را دید. یک هفتگی؟ برای اون سِن اش؟! نوزاد هفت روزه مگر سِن دارد؟! مگر تا هفت روز بند ناف نوزاد می افتد اصلاً؟ (خودم میدانم ربطی به ...
دوستان فوق العاده صمیمی!/ سه داستان کوتاه طنز
فرصتی برای آدم می ذاره؟! توکه خونه ما رو بلدی؛ همین کوچه دوازدهم؛ یه خونه مونده به آخرین در؛ اون خونه آبی!... باورکن خیلی خاطرت رو می خوام! – نوکرتم! تومثل داداش خودمی؛ هرروز دلم برات تنگ می شه! – خب، از دیدنت خوشحال شدم...کاری نداری؟! – نه قربون معرفتت! یه سری به ما بزن؛ درخدمت باشیم! دومی به رسم ادب، دستش را چنگولی تکان می دهد و بای بای می کند ...
مقید بودم حتماً با حجاب “چادر” برنامه را در کشورهای غربی ضبط کنم/ زندگی برای مسلمانان در غرب زندان است
شاخه گل هدیه روز مادر، از پدرمان گدایی می کنند.! این کارشناس مسائل زنان تأکید کرد: اگر مردان ما مسئولیت انفاق و سرپرستی زنان و خانواده را به درستی انجام دهند، دختران ما در این برهه از زمان، اولین دغدغه شان اشتغال نیست تا برای اشتغال از خانه بیرون بزنند و بخاطر جذب کار، خود آرایی کنند . وی تأکید کرد: حال شما بیایید مردان جامعه را اغنا کنید که باید بنشینید و حرف گوش بدهید درست ...
بهزیستی هیچ حمایتی از فرزندانم نمی کند
را به من داده به جای آن شوهر و مادر و خواهر های خیلی خوبی به من داده است. مرآت- آیا با این دو فرزند معلول به مسافرت هم می روید؟ ما هرسال عید مسافرت می رویم و برای من اصلا سخت نیست در روز تاسوعا ما به زنجان هم رفتیم چون مراسم های آنجا ثبت جهانی شده است و وقتی برگشتیم همه گفتند تو چطوری توانستی هر دو را با هم ببری البته خدا توانش را به من داده است و انشالله توان بهم بده تا ...
نقشه جم و من و تو از زبان مدیرانشان
لجن بکشیم تمام این جامعه به لجن کشیده خواهد شد. وی همچنین اشاره کرده است که تا سال2020 کلمه مادر را در ایران بی معنا خواهد کرد. وی همچنین در مصاحبه ای با صدای آمریکا این مضامین را تکرار کرده است و وقتی مجری برنامه از وی پرسید: برنامه آینده شما چیست؟! گفت تا سال 2020 کاری میکنیم که مردهای ایرانی خودشون زنهاشون رو برای نمایش دادن از خونه بیرون بفرستن. مجری برنامه گفت: مگه میشه ...
قصاص؛ برگ آخر زندگی زوج جوان
: مریم را دوست داشتم و نمی خواستم او را بکشم. من کارگر مغازه نان فانتزی بودم و چند روز قبل از قتل بیکار شدم. از همان زمان اختلاف های من و مریم شروع شد. او سر هر موضوعی دعوا به راه می انداخت و می گفت من بی دست و پا و بی عرضه هستم. وی ادامه داد: 25 روز قبل از قتل، مریم قهر کرد و به خانه مادرش رفت. خیلی تلاش کردم تا او را به خانه بازگردانم که نشد. روز حادثه به دنبالش رفتم اما خانه نبود. منتظرش ماندم. وقتی ...
وقتی پروین ستاره تلویزیون را پرسپولیسی کرد
... از اون طرف سایپا هم چون می دید که قرارداد من رو به اتمام هست داشت همه تلاشش رو می کرد که من رو بفرسته یه تیم خارجی ولی چون من دانشجو بودم و مشکل خروج داشتم برای هربار خروج باید از نظام وظیفه مجوز خروج می گرفتم. چند روز بعد با تیم ملی به تورنمنت ال جی مصر رفتیم و یادمه ابروم هم پاره شد، تو بازی با کانادا و درضمن بدون اینکه من بدونم با هماهنگی باشگاه سایپا مربی دویسبورگ آلمان هم اومده بودن و ...
بنگر: حرف هایم با طارمی و رامین قابل بیان نیست/نان حرام سر سفره نبردم
چه کسی نمی خواست. گویا از آمدن سیدجلال به پرسپولیس ناراحت بودی. منظورم پستی بود که در صفحه شخصی کفشگری گذاشته بودی. در آن به پول و جدایی از پرسپولیس اشاره کردی که ذهن همه را به سمت سیدجلال برد. اصلا منظورم سیدجلال نبود. من پنج سال با او همخانه بودم و پس از آن پست در صفحه کفشگری، سیدجلال به پرسپولیس آمد. سید بچه خوبی است و یکی از بازیکنان ارزشمند تیم ملی به حساب می آید ...
استاد ایرج:به سپاهانی بودنم افتخار می کنم
. من اصلا به فکر شهرت و این حرف ها نبودم. من عاشق موسیقی و هنر آواز بودم و به همین دلیل هم با 21 سال خدمتم در ارتش، خودم را بازنشسته کردم تا بتوانم برسم به کار های هنری ام. با چه درجه ای بازنشسته شدید؟ سرهنگ دو. یواش یواش کشیده شدم به فیلم ها و رادیو و تلویزیون و این ور و آن ور و خود به خود شهرت هم پیش آمد. روزی نبود که شب شود و من در آن یکی دو آهنگ نخوانده باشم. هر روز کارم ...
دانشجوی معماری دانشگاه آزاد اسلامی شاهرود از اشتغال به کار حرفه ای اش می گوید
خوشحال می شم اثری از خود به جای بزارم بصورت المان حجمی و اینکه دوست دارم دانشگاه من رو به عنوان یک معمار و طراح شهری به شهرداری شهر معرفی کنه تا بتونم افتخاری هم برای دانشگاه باشم. چه کسانی از شما بیشترین حمایت رو کردن؟ - خیلی تشکر می کنم از پدر و مادر عزیزم که همیشه حمایتم کردن و هیچ وقت از جلو رفتن منو نترسوندن و همیشه اون ایمان و اعتماد قلبیو بهم دادن و این خیلی برای من خوب بود وپیشرفت الان خودمو مدیون حمایت و اعتماد خانوادم هستم و امیدورام به هدف هام برسم و بیشتر و بیشتر مایه سربلندی و افتخارشون باشم ...
مروری بر کارنامه فیلمسازی ناصر تقوایی به بهانه سالروز تولد او
داستان اجتماعی/ سیاسی داشتن و نداشتن ارنست همینگوی ساخته شده، اگرچه با موضوعی اجتماعی درباره ناخدایی یک دست روبه رو هستیم که برای گذران معیشت خود، با لنج از کشورهای حاشیه خلیج فارس کالا قاچاق می کند اما به تبع شرایط سیاسی و اجتماعی سال های نخست دهه 1360 فیلم محصول 1364، است رگه هایی از موضوع های سیاسی هم دیده می شود. حوادث فیلم در دهه 1340 اتفاق می افتد. چند روز پس از ترور حسنعلی منصور توسط گروه ...
بنیاد در آینه مطبوعات
.... هرچه گریه کردم و اشک ریختم، او در را باز نکرد و حرفی نزد. نزد شوهرخواهرم رفتم و از او پرسیدم چه شده؟ او گفت نگران نباشید؛ حمید زخمی شده و در تهران بستری است. گفتم بیایید الآن به تهران برویم. جواب داد عجله نکنید؛ خودشان بلیت میگیرند و تا فردا شما را میبرند. من مانده بودم چه کنم، فقط گریه میکردم. من و فرزندانم گریه میکردیم. شب شده بود. همه خوابیدیم و چراغها را خاموش کردیم. همسرم که آمد ...