سایر منابع:
سایر خبرها
پهلوان عباس از زندگی خود می گوید/ عکس و فیلم
روی الاغ گذاشتم، مردمی که آنجا بودند به سمت من دویدند و از دیدن این صحنه بسیار تعجب کرده بودند. خوراک و زور عجیب و غریب پهلوان عباس... صبح ها 15 تخم مرغ را به همراه 2 نان سنگک می خوردم اگر هم تخم مرغ نبود یک وقّه گوشت (کمتر از یک کیلو) را داخل ژوغن (هاونگ) می کوفتم و به صورت کله بیژیکی (قلقلی) با نان سنگک می خوردم. با وجود اینکه زور زیادی داشتم هیچ وقت به کسی زور ...
داستان/ جوجه تیغی
نشنیدم و حتی انکارش می کردند. خدارا گواه می گیرم، بسیاری از مواقع، خودم حتی به کمتر از آن پول نیازمند بودم. ولی با هوای نفسم مبارزه می کردم و پول را به آنها می دادم. احساس می کردم کمک به فامیل باعث می شود بچه های فامیل محتاج دیگران نباشند و به راه کج نروند. پس از همه این محبت ها وماجراها، حدود ده ماه پیش مصطفی زنگ زد، فکر کردم ماجرایی دیگر آفریده، ولی این بار ماجرایی متفاوت بود. مثل کسیکه ...
فرهنگ در کلام امام صادق(ع)
تربیت می کرد، حتی در یک زمینه گاه چند تخصص ایجاد می کرد، مثلا در مناظره ای در کلام مؤمن طاق، درامامت هشام بن حکم، در توحید هشام بن سالم را به عنوان متخصص معرفی می کند، خوب می بینیم که همه ی این ها کلام است، اما رشته رشته و تخصصی شده است، یعنی در یک مناظره و در یک گفتمان نمی توان بر اساس معلومات عادی سخن گفت. باید همه ی فرهنگ مناظره و گفتمان را به طور کامل رعایت کرد. البته مناظره در آن موقع سه و جهه ...
چوب حراج رضاخان به خاک ایران بدون جنگ!
افشار نیز نیروی نظامی قوی درست ایجاد گردید. این ادامه داشت تا در زمان قاجار که آقا محمدخان و فتحعلی شاه هم به دنبال چنین کاری بودند. در زمان عباس میرزا ولیعهد قرار شد نظام جدید اروپایی وارد ایران شود. او یک نیروی مسلحی ایجاد کرد با سبک و لباس متحد الشکل و در واقع نحوه آموزش و سلاح اروپایی ها و فرانسوی ها که به اقتباس از ارتش ناپلئون بود. در دوره ناصرالدین شاه مدارس نظامی متعددی در ایران درست شد. و ...
فیش حقوقی صیاد دلها
ایشان حکم داشت، هم فصلی یک بار با تیترهای 6 ستونی برای فتنه جشن تولد گرفت! غبطه می خورم به این همه آسودگی! رئیس همان نهادی که آن بلا را سر اتاق سردبیر روزنامه ما آورد، تو را از دور هم ببیند به احترامت بلند می شود! برایش بلند می شوی! سلام علیکم! در نهایت غلظت! ادای حروف از انتهای مخرج! تشدید روی همه حروف! خوش به حالش! خوش به حالت! حکم تخلیه سهم ما، حکم داشتن از بزرگان سهم تو! آن وقت من باب اعتدال، افه مستقل بودن سهم تو، افترای حکومتی بودن سهم ما! تقسیم کار جالبی است! ما که راضی به رضای خدا هستیم! همین! همین و دیگر هیچ! منبع:روزنامه وطن امروز ...
نجات شهید ابراهیم هادی از مار هنگام ماموریت شناسایی
...> گفت : من با این پا نمی تونم. اما اگه بخواهید تو دروازه می ایستم. بازی من خیلی خوب بود. اما هرکاری کردم نتونستم به او گل بزنم. مثل حرفه ای ها بازی می کرد. نیم ساعت بعد, وقتی توپ زیر پایش بود گفت: بچه ها فکر نمی کنید الان دیر وقته, مردم می خوان بخوابن! توپ و دروازه ها را جمع کردیم. بعد هم نشستیم دور آقا ابراهیم. بچه ها گفتند: اگه می شه از خاطرات جبهه تعریف کنید. آن شب خاطره عجیبی ...
ناگفته ها از سقوط اتوبوس سربازان پس از 35 روز
هر راننده عازم یکی از شهرهای کشور می شد. در میان این جمعیت هزار و 600 نفری بخت تنها با 45 نفر از سربازها یار نبود. 45 نفری که نام شان در لیست و کنار هم خوانده شد تا پس از سوار شدن به اتوبوس رهسپار شیراز شوند. 45 سرباز غافل از سرنوشت دردناکی که تا ساعاتی دیگر در انتظارشان بود، به سمت شیراز حرکت کردند. در راه درست در گردنه لای رز نی ریز سکانس های وحشتناک سقوط اتوبوس به دره کلید خورد. 19 نفر در این حادثه جان باختند که 13 نفر آنها سرباز بودند و 33 نفر هم مجروح شدند. سربازانی که در آن روزها ...
منع فریدون از حضور در جلسات هیئت دولت/ گلایه عارف از بی هویتی امیدی ها/ رشد دو برابری بدهی دولت به بانک ...
رئیس بانک رفاه شود حتی بنده مخالفت کردم و گفتم که وی پرونده سنگینی دارد، ولی متأسفانه با اصرار و لابی ایشان، وی رئیس بانک رفاه شد. وی گفت: درباره موضوع مدیر عامل بانک رفاه که اخیراً نیز فیش حقوقی وی جنجال ساز شده است، گزارش تخلف کلان وی در زمان تصدی گری در بانک ملی را نیز داشتیم ولی با فشار آقای حسین فریدون و لابی گری وی این فرد در سمت مدیرعامل بانک رفاه قرار گرفت. رئیس سازمان ...
داستان جالب اسارت یک عراقی به روایت یک رزمنده
کار و دسترسی نزدیکتر و سریعتر به خط مقدم تصمیم گرفتیم که سنگر تعجیلی فرماندهی ادوات (پاسگاه فرماندهی) را به داخل ببریم و کماکان سنگر قبلی را به جهت فاصله مناسب و ایمنی بیشتر در مقابل حملات هوایی و توپخان ه ای دشمن حفظ کنیم. فرماندهی لشکر هم سنگر خود را به داخل پنج ضلعی و درون نونی اول، داخل یک نفر بر زرهی ام 113 قرار داده بودند. برادر شاه محمدی، برادر ایلخانی زاده و برادر آهاری مأمور ...
از کندن پوست سر تا تزریق سیانور؛ روزی که عملیات مهندسی، قرون وسطی را شرمنده کرد+تصاویر
. همین کار را کردم و وارد حمام شدم. دیدم یک پسر 16-17 ساله در گوشه حمام در حالی که دست ها و پاهایش با زنجیر بسته شده، افتاده بود. اسمش طالب طاهری بود. دیدم پاهایش کبود شده و باد کرده و بدنش تاول زده بود. به اتاق رفتم تا فرد دیگر را که محسن میرجلیلی نام داشت ببینم. فردی حدود 24-25 ساله در حالیکه دست ها و پاهایش با زنجیر بسته شده در گوشه اتاق نشسته بود. بدن او نیز مانند بدن طالب با کابل ...
رابطه اراده با معرفت
به طوری که می تواند بر همه قوای طبیعی و شهوات انسان احاطه یابد و آن ها را کنترل نماید. البته جاحظ به این نکته توجه می دهد که نظر و استدلال کثرت نمی یابد مگر این که خواطر و اندیشه افزایش یابد، و خواطر و افکار افزایش پیدا نمی کند مگر این که حوائج و خواسته ها زیاد شود. در واقع وسیع شدن اندیشه و به دور دست سیر کردن خواطر به جهت گستردگی غایت و شدت حاجت است (جاحظ، 1965م، ص 238). البته باید ...
برخورد خوب شهید ابراهیم هادی با مردم
حرف زشتی زد. ابراهیم گفت: "سریع برو دنبالش" و من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم. بعد اشاره کردیم بیا بغل ، با خودم گفتم: "این دفعه دیگه یه دعوای حسابی رو می بینم" اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ماهم کنار درب راننده ایستادیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم اما او همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد. راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش رو دیده بود، توقع چنین سلام و ...
روانکاوی برای من هیجان انگیز است
علاقه بیشتری دارم. بچه مثبت و درس خوانی بودم، برای همین پدرم دوست داشتند که من درسم را ادامه بدهم. سال 1342 دیپلم گرفتم. از سال 1342 تا 1349 دوره پزشکی را در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران گذراندم و بعد طبق معمول به سربازی رفتم. چرا پزشکی را انتخاب کردید؟ مادرم که مثل همه مادرها آرزو داشت بچه اش پزشک شود و از طرفی من پزشک خانوادگی مان راخیلی دوست داشتم و همه اینها تاثیر ...
مادران سرگردان، فرزندان بی شناسنامه
زندگی به افغانستان رفت که طالبان رفته و امریکایی ها آمده بودند: بچه ها هیچ مدرکی نداشتند، آن سال ها مدرسه رفتنشان بسیار سخت بود. گفتم حاضرم در افغانستان زندگی کنم. فداکاری کردم. خیلی سخت بود. زندگی مان با ترس می گذشت. دائم فکر می کردیم بمباران می شود. حتی یک بار توی خانه مان مواد منفجره انداختند. بچه ها اما اصلاً نمی توانستند با محیط آنجا کنار بیایند. مدرسه همه چیزش با اینجا فرق داشت. باید دو تا زبان ...
پربیننده ترین اخبار خبرگزاری فارس در 24ساعت گذشته
پربیننده ترین اخبار خبرگزاری فارس در روز گذشته (چهارشنبه، 6مرداد) را در اینجا مشاهده می کنید: ناگفته هایی از بمباران قرارگاه اشرف توسط فانتوم ها و تایگرهای نیروی هوایی جنگ پایان یافت اما 3 سال بعد، بنا بر دستور ابلاغی به نیروی هوایی ارتش، جنگنده های F-4 و F-5 بار دیگر به سمت عراق به پرواز درآمدند؛ هدف آنها بمباران پادگان اشرف (قرارگاه منافقین) بود. فیلم/ جملات ...
ماجرای مهناز و پانسیون دختران در جردن + عکس
های بلندش نشان می دهد مدت هاست دست باغبانی به هرس گیاهان آن نپرداخته است. سمت راست چند اتومبیل پارک شده اند. دخترها گوشه و کنار حیاط مشغول صحبت با تلفن همراه هستند. می گویند تلفن همراه توی ساختمان آنتن نمی دهد. ابتدای ورودی ساختمان، دفتر مسئول پانسیون است. خودش دانشجوی دکتراست. یک دفتر بزرگ روی میز مقابلش باز است: اینجا همه یا دانشجو هستند یا کارمند. کارمندها محل کارشان ...
مجید اخراجی ها حالا در سوریه!
انگار که سربازی است. آموزشی که تمام شد دوباره نگرانبودیم. دوباره از شانس خوبش پرند افتاد که به خانه نزدیک بود. مجید هر جا می رفت همه چیز را روی سرش می گذاشت. مهر تائید مرخصی آنجا را گیر آورده بود یک کپی از آن برای خودش گرفته بود. پدرش هرروز که مجید را پادگان می رساند. وقتی یک دور می زد وبرمی گشت خانه می دید که پوتین های مجید دم خانه است. شاکی می شد که من خودم تو را رساندم پادگان تو چطور زودتر ...
بخش سوم
نظامی کودتاچی شوکی غیر منتظره را به ترکیه وارد کرد. خبری که توسط نخست وزیر این کشور تائید شد. اما حقیقت ماجرا چیست؟ترکیه بعد از 36سال با یک کودتای نظامی از پیش طرح ریزی شده روبرو شد. در این کودتا دو فروند هواپیمای اف 16نزدیک کاخ ریاست جمهوری مورد هدف قرار گرفت، مجلس توسط بالگرد جنگی بمباران شد که بلافاصله مورد هدف قرارگرفته و سرنگون شد، ساختمان شرکت ترک ست سازنده ماهواره های مخابراتی ...
چرا پازل چینی مسعود رجوی برای براندازی جمهوری اسلامی شکست خورد؟
فاصله بین پذیرش قطعنامه 598 تا اجرای قطعنامه روزهایی پراز بحران برای ایران بود، همان روزهایی که مسعود رجوی به هوس افتاد نیروهای به اصطلاح آزادی بخش خود را به سمت تهران روانه کند. به گزارش جماران، قطعنامه 598 یک شوک بود، نه فقط برای دشمن که تحلیل هایش را بر ادامه دار بودن جنگ گذاشته بود، که حتی برای رزمنده ها و فرماندهان ایرانی که یکباره با خبری روبرو شده بودند که برایشان دور از انتظار ...
قتل پدرم و حرف های اقوام مرا دیوانه کرد
...، تو در آن دنیا اوضاع بهتری خواهی داشت و همینکه می خواست برود یکهو در من نیرویی وارد شد و به سمت او رفتم. خیلی با من بد بود. از همان بچگی ها اینطور بود. ***چرا؟ نمی دانم. کلا مادرم اخلاق خوبی نداشت. من از هفت سالگی وارد دنیای اقتصادی و کار شدم. از همان اول وارد بازار شدم. در قسمت مواد غذایی کار می کردم. استادم هنوز هم در بازار تهران همان مغازه اول کوچه حضرتی حجره دارد. 16 ...
چگونه مدیر خبر خبرگزاری پارس شدم؟
به دیدنش رفتم. پیگیری دلایل احضار به تهران را به عقب انداختم. حادثه مهمتری پیش آمده بود! درتهران با اشتعال در بخش اخبار خارجه روزنامه اطلاعات اخبار اشغال سفارت ایران در لندن را از نزدیک پی می گرفتم. با ارتباط بسیار نزدیک با برو بچه های فعال انجمن و رسانه های انگلیسی، عموماً طرف مصاحبه تلفنی خبرنگاران انگلیسی واقع شده بودم که به باور آنها می توانستم از حال و هوای داخل سفارت اشغال شده، کنجکاوی های ...
فرصتی برای خودسازی معنوی و شکوفایی اقتصادی (گزارش روز)
همه با عطشی که همراه خود دارد آنها را در حسرت جرعه ای آب سالم می گذارد. اینجا کرمانشاه است، بخش سرفیروزآباد، روستای سرین. محمد چهارده پانزده سالی دارد، زینب 10 ساله است، سارینا و ستایش به ترتیب شش و چهار سال دارند و ثنا چندوقتی است که دو ساله شده است. دو سه سالی از آخرین باری که همراه با بچه های با اخلاص گروه جهادی معبری به آسمان برای دوری از های و هوی دنیا به این روستا رفتم می گذرد؛ هنوز در ...
نوزادی بدون دل و روده و بدون شناسنامه!/عکس
روز نو : صدای گریه در اتاق زایمان می پیچد، استرس در صورت پرستار فریاد می زند و این پا و آن پا می کند تا از دید مادر دور شود، بچه را به او نشان نمی دهند و به اتاق نوزادان منتقل می کنند، زمزمه ها اما حکایت از نقص عضو یا مشکلی عجیب در نوزاد دارد. به گزارش فارس، مادر سراغ نوزاد را می گیرد، مثل همه مادرها می خواهد فرزندش کنارش باشد، اما مشکلی هست، از صحبت ها این طور برداشت می شود که دل و ...
خاطره های ماندگار علامه طباطبایی از لسان دخترشان
ماهگی یا یک سالگی شان از بین می رفتند. تا اینکه برادرم عبدالباقی به دنیا می آید و باقی می ماند و بعد از او ما به دنیا آمدیم. مادرم می گفت وقتی به نجف رفتم یک بچه بغلم بود. وقتی هم برگشتم یک بچه. *شما متولد تبریز هستید. دوران کودکی شما در تبریز چگونه گذشت؟ من در تبریز به دنیا آمدم و تا شش سالگی آنجا بودم. حاج آقا در تبریز املاک داشتند و ارباب بودند. خاطرم هست که در تبریز چند حیاط تو ...
وسوسه 20میلیونی سرایدار و جوان بیکار
بیرون کرد. غلام و سلیمان همدرد بودند سلیمان یاد روزهای بیکاری خودش در سالهای قبل افتاد وگفت: ای بابا اقبال ما بدبخت بیچاره ها همینه؛ یکی مثل خانم دکتر طبقه هفتم بیست میلیون پول خرد توی جیبشه و یکی هم مث من و تو. امروز رفتم بیست میلیون براش نقد کردم وقتی کیسه پول رو از دستم گرفت انگار یه هزار تومانی ازم گرفته بود در حالی که من تمام مدت تا رسیدن به برج به خوشبختی بیست میلیونی فکر می کردم ...
وقتی اختلاس اپیدمی شد، عدالت نمیماند!
شوید شعارهای تشکل و دفتر تحکیم و تظاهرات هایی که در برابر سیاست های دولت سازندگی انجام می دادند، یکی از همان مهم ترین شعارهایی که آنها در تظاهرات ها و در همین دانشگاه تهران می دادند، این بود که می گفتند: آنان که در خانۀ شاهانه اند / از درد ملت، همه بیگانه اند و دور همین دانشگاه می چرخیدند و این شعار را می دادند. یا وقتی می خواستند در روز دانش آموز به سمت لانۀ جاسوسی بروند، همین شعار را از پشت تریبون ...
مادر سلام! امری ندارید؟ / همه با هم برای یک لبخند مادر
گرفته اند، به قول قدیمی ها آتش می کنند و همان طور که آرام آرام رکاب می زنند، تصمیم می گیرند اول چند کیلو میوه بخرند و بعد سری هم به نانوایی بزنند. جلو میوه فروشی که می ایستند، آقای رضایی میوه فروش محله احوالپرسی گرمی با آنها می کند و می گوید: باز هم برنامه دارید؟ بیایید که من هم یک تخفیف جانانه برایتان دارم. 2 نفر از بچه ها برای خرید میوه داخل مغازه می شوند و نفر سوم هم به سمت نانوایی حرکت می کند تا ...
اینجا رنگ ها بر مدار هستی می چرخند - در انتظار تاسیس موزه محجوبی
نشانم می دهد تا مرا متوجه این موضوع کند که به این خانه - گالری چقدر افراد سرشناسی آمده اند و رفته اند. راست می گوید. در این عکس ها همه هستند. از رفقای سال های دور که برخی از آنها در قید حیات نیستند تا هنرمندان و مسئولانی که همین اواخر به این خانه - گالری سر زده اند. خودش می گوید: دوست دارم روزی به اینجا بگویید خانه - موزه. واقعیت هم این است که در همه جای دنیا چنین مکان هایی را که یک ...
می خواهند فوتسال را کوچک کنند
رئیس جمهور در مصاحبه ای اعلام کرد که این پنجمی از قهرمانی بالاتر است، من هم پی این حرف را گرفتم و گفتم درنهایت موفق شدم برای تیمم 18 تا خودروی 206 بگیرم. آن زمان که تلاشم نتیجه داشت، کسی نگفت جایزه را نگیریم و همه هم آن را گرفتند، بعد که برای پاداش 2010 تیم رفتم یک نفر از بازیکنان و عباس ترابیان پشت من درنیامدند. این بزرگترین ایرادی است که خیلی ها از من می گیرند درحالیکه اگر اعتراض نمی کردم شاید تا ...
آمدم، ماندم رستگار شدم
ترس از مواجه شدن با دنیای ناشناخته، حس عجیبی به او می داد. خانم دکتر می گوید: دور شدن از خانواده و زندگی در کشوری که تا به حال ندیدی و حتی زبان مردمش را بلد نیستی سخت بود. می ترسیدم. آن روز که تصمیم به آمدن گرفتم، از خدا خواستم تا کمکم کند.به خدا گفتم نمی دانم کاری که دارم انجام می دهم خوب می شود یا بد! اما من اگر این راه را انتخاب کردم به خاطر خوبی ها و مهربانی های دکتر است، توکل به تو ...