سایر منابع:
سایر خبرها
دست فروشی عشق و رسالت من است!
بزرگی دارد و دست فروشی را رسالت خودش می داند و حالا در مرکز شهر هر روز از 11 صبح تا 10 شب گوشه بزرگترین خیابان پایتخت عود و شمع می فروشد. درس خواندن را دوست نداشتم علی شمسی متولد مهرماه 1369 در محله استاد معین تهران است. بعد از دوران دبیرستان وارد در رشته کامپیوتر- نرم افزار وارد دانشگاه آزاد قزوین می شود؛ اما چون درس خواندن را دوست نداشته بعد از 5 ترم با دانشگاه خداحافظی می ...
چک 50 میلیونی خیر تهرانی قاتل جوان را از قصاص نجات داد
مشخص شد پسر 20 ساله ای به نام جاوید به علت اصابت چاقو به سینه اش به قتل رسیده است. در ادامه ماموران به تحقیق از پسر جوانی که مقتول را به بیمارستان آورده بود، پرداختند. پسر 21 ساله خود را مهرداد دوست مقتول معرفی کرد و در مورد نحوه قتل او گفت: ساعتی قبل در حال رفتن به خانه بودم که متوجه شدم جاوید و شهرام یکی دیگر از بچه های محل با هم درگیر شده اند. آنها 6 است که با هم دوست هستند و من فکر کردم ...
سه عمل شیطان که بعد از انجام آن ها، دیگر کاری به کار انسان ندارد
...، من بودم. 2 . اغوا، از طریق فراموش کردن گناه وَ نَسِیَ ذَنْبَهُ ، مورد دیگری که شیطان، از آن طریق انسان را اغوا می کند، این است که سبب می شود تا انسان، گناه خود را فراموش کند. لذا می بینی من هزار گناه کردم، امّا یک عمل خوب هم انجام دادم، آن یک عمل خوب را بسیار زیاد جلوه می دهد و آن گناهان زیاد را از یادمان می برد. حالا یک بار خدا به ما توفیق داده و دست کسی را گرفتیم ...
بهتر خواهد شد آدمی را به ادامه زندگی ترغیب می کند
اول دبیرستان که بودم آقای خلج تئاتری را برای اجرا به شهر آبادان آورد و بعد از دیدن این نمایش، تصمیمم برای بازیگر شدن، قطعی شد. وقتی دانش آموز بودم در تئاترهای مدرسه بازی می کردم و خیلی جدی این کار را ادامه می دادم، اما بعد اتفاقات دیگری در زندگی ام رخ داد که مرا از مسیر بازیگری دور کرد. ازدواج کردم، بچه دار شدم و بعد جنگ شد و آوارگی سال های جنگ با دو بچه که آنها را از این شهر به آن شهر می بردم تا ...
بوی حرم حضرت زینب(س) را از ساکش استشمام کردم
...: "از طرف من خیالت راحت باشد؛ من کاری نمی کنم که تو را به سمت خودم بکشانم؛ چون می دانم برای این دنیا نیستی و دلم نمی خواهد تو را به سمت خودم بکشانم. بعد از شما یک تنهایی برای من می ماند که خودت و حضرت زینب(س) هستید و کمکم می کنید." همسر شهید از پسر سه ساله اش صحبت می کند که درکی از شهادت پدر ندارد؛ ولی نبودنش را حس می کند. "پسرم با پدرش ارتباط خیلی خوبی داشت، وقتی شهید از سرکار می ...
بحث خانواده در تلویزیون مهم است!
...! چرا ما نباید به اهالی هنر و پیشکسوت های امروز که هستند و باید مورد توجه قرار بگیرند توجه کنیم؟! متاسفم که ما مُرده پرستیم و حواسمان به زنده ها نیست. باور کنید من در 35 سال فعالیتم این موضوعات را برای خودم حل کردم ولی معتقدم سال ها برای افراد سرمایه گذاری می شود، سرمایه محبت مردم، سرمایه سینمایی، تلویزیونی و... خب چرا از این سرمایه برای فرهنگ مان استفاده نمی کنیم! ما این همه فریاد می زنیم تهاجم ...
گفتگوی خواندنی با همسر و خواهر شهید مدافع حرم "محمود نریمانی"/ محمود عاشقانه و غیرتمندانه دل کند و رفت
راهی بهتر از شهادت، آدم دوست ندارد که حتی بچه اش به خیابان برود و ماشین به او بزند، چه بهتر که شهید بشود و دیگر بیشتر از این در این دنیا نماند، گفتم واقعاً از ته دلم می گویم که ازتو دل کندم، از طرف من خیالت راحت باشد که من اصلاً بهت چیزی ندارم که بخواهم سمت خودم بکشانم و تورا برای خودم نگه دارم، چون می دانم تو برای این دنیا و اینجا نیستی، بخاطر این هیچ وقت دوست ندارم تو را سمت خودم بکشانم، بعد از تو ...
اشعار آیینی ویژه ولادت کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها
...> ای کنیز خدا ، قسم بخدا به غلامی قبول کن ما را وصف تو ای محدّثه این است که حدیثِ از تو هدیۀ دین است دین اسلام از تو جاری ماند که غدیر از تو یادگاری ماند نیست در حال و روز اُمّت قم سخن از بی وفاییِ مردم اهل ایران چه خوب حُرمت داشت قَدرَت ای بانوی ولایت داشت آه از سرگذشت زینب و آل ...
مؤثرین فرهنگی اصفهان، 10 سال پیش چه می گفتند؟!
مسجد محل می رفتم. در مدرسه با بچه ها نماز دسته جمعی می خواندیم. سال اول دبیرستان مسئول برنامه صبحگاهی بودم. در نشریات و مقالات مدرسه هم فعالیت داشتم و برای مدرسه نشریه دیواری تهیه می کردیم. در سال 1346 کانونی به نام کانون علمی تربیتی جهان اسلام افتتاح شد که مهمترین مرکز فعالیت ما بود و در کتابخانه این مرکز مشغول به فعالیت شدم. البته قبل از آن در کلاس های این کانون ثبت نام کرده بودم. ...
درس های حادثه 18 تیر برای ما و اشتباهات محاسباتی دشمن
جهاد سازندگی را تشکیل دادند، همین دانشجویان بودند. الان کارهای مهمّ علمی نظام را همین دانشجویان به صورت عملی و تجربی در آزمایشگاههای دانشگاهها انجام میدهند. چه فکر کردید درباره دانشجویان ما!؟ اشتباه سوم در مورد وحدت مسؤولان بود. خیال میکردند همان شایعاتی را که پخش کرده اند، محقّق خواهد شد؛ مثل آن دیوانه ای که خواست بچه ها را از خودش دور کند، به دروغ گفت فلان جا مهمانی میدهند! بعد که بچه ها ...
استادم گفت قول بده از این حاج خانوم دروغ گو ها نشوی/ جامعه به چادری ها حساس تر است/ با هرچیزی مشکل دارند ...
گردش داخل شهر رفته بودیم ( شهری که ما زندگی می کردیم اصلا شهر مذهبی ای نبود و مساله حجاب در سطح شهر به آن صورت رعایت نمی شد) درمیان راه پدرم گفت بهتر است خودت راه و روش ت را انتخاب کنی، دوست داری شبیه دختران اینجا باشی؟ یا دوست داری شبیه مادرت باشی؟ من خوب فکر کردم و گفتم نه ، واقعا هم دوست نداشتم. فضا برای جواب دلخواه من آزاد بود، یعنی من راحت می توانستم به پدرم بگویم نه دوست ندارم شبیه مادرم چادری ...
علی اکبر طاهری: در صورت ادامه موازی کاری با سامانه باشگاه، ناچار از ورود به چالش خواهیم بود
به دلیل تغییرات در وزارت ورزش است، اظهار داشت: اینکه در وزارت ورزش تغییرات می شود یا نه من در مقامی نیستم که به آن پاسخ دهم چون در چنین جایگاهی قرار ندارم. من فقط درباره باشگاه حرف می زنم و آن اینکه ما باید برنامه دراز مدتی داشته باشیم، با برنامه های مقطعی و میان مدت کارها انجام نمی شود. اگر این تفکر باشد مهم نیست که طاهری باشد یا نه. سرپرست باشگاه پرسپولیس درباره اردوی پرسپولیس در ...
از دیسکالیفه شدن تا دورخیز برای طلای ریو
نمود پیدا کرد. چون احساس می کنم در آن کشتی، یک مقدار از نظر داوری مورد کم لطفی قرار گرفتم. کنده ای که از حریف کشیدم، او دستی به پای من انداخت که دو پوئن اخطار داشت اما متأسفانه ندادند و من بازنده شدم. حداقل اتفاقی که باید در المپیک 2008 پکن می افتاد این بود که من باید مدال برنز را می گرفتم ولی هر چه تلاش کردم خودم را از نظر روحی و روانی احیا کنم و آماده مبارزه شوم، متأسفانه نشد به آن فضا غلبه کنم و ...
روایت عاشقانه “زهرا بغدادی” از همسر گمنامش
رفتار منصفانه سید یحیی با او می گوید: مجروحیت شدیدی در جبهه پیدا کرد و سه ماه در بیمارستان بستری بود. وقتی مرخص شد، ما نامزد کردیم. هنوز زخم هایش خوب نشده بود. خودم آن ها را پانسمان می کردم. زمانی که زخم های ایشان را می تراشیدم که عفونت نکند، انگار آن لحظات گوشه قلبم را می تراشیدم و خیلی سخت بود. ولی چون زندگی ما خدایی بود و مسیر آن الی الله بود سختی هایش برایمان قابل تحمل بود. شاید برای جوانان ...
دِینم را با کسب مدال خوشرنگ ادا می کنم
موفقیت در المپیک همه جور برنامه ریزی کردم ولی آقایان حمایت نکردند تا بتوانم برنامه هایم را پیاده کنم. تنها کاری که برای من انجام دادند، سفر چین بود چون میدان ندیده بودم، یک آسیب دیدگی هم قبل از المپیک داشتم؛ بینی ام شکستگی داشت، امیدوارم در المپیک اذیتم نکند و به هدفم برسم. مسابقات چین را چگونه ارزیابی می کنی؟ واقعیت این است که حریفان در این رقابت ها از من حساب می بردند اما مدتی بود که ...
نقد اسماعیل زرعی بر مجموعه داستان(جهنم به اجبار) نوشته ی : شهلا شیخی
پیرنگ و هم از نظر تعدد شخصیت ها ؛ طوری که بلندترین داستان این مجموعه محسوب می شود ؛ بعلاوه ی پل ِ ارتباطی بین 9 کتاب که شیخی ، زیرکانه رشته ی مشترک شان را یافته و گره زده است به هم. لحن جهنم به اجبار طنز آمیز است و ماجراهاش متعدد. زمان ها ، مکان ها و حتا شخصیت ها در هم می آمیزند و از یکدیگر فاصله می گیرند تا جایی دیگر آمیختگی و گسستگی مکرر شود. اوقات هم مدام پس و پیش می شود. جستجویی است حین ...
بازیگرها دلقک تلویزیونی نیستند
. اینجا هم اجرا نمی کنم، بلکه خودم را به برنامه آوردم. و دلیلش؟ اگر انگیزه داشتم که دوباره اجرا کنم؛ بخاطر این است که اول تهیه کننده کتاب باز را دوست داشتم و دوم اینکه موضوع این برنامه درباره کتاب بود. چطور اینقدر کتاب برای هنرمندجماعت مهم شده؟ من آمدم چون فکر می کردم با اجرای کتاب باز ، دارم خمس و زکات فرهنگی ام را پرداخت می کنم. بدتان نیاید ولی ...
گفتگوی صریح و بی پرده با شهرام شکوهی (عکس)
کنسرت در شهرستانها داشته ام ولی روی آنها مانور خاصی ندادم. دلیل این حضور کمرنگ طی ماه های اخیر در اجراهای زنده و اتفاقاتی که گفتید، خودتان بودید یا مدیر برنامه شما؟ نمی دانم مقصر بخش عظیم این اتفاقات و دوری و مانور کم تبلیغاتی بودم یا نبودم اما من دوست داشتم خودم را در کارها دخیل کنم. شاید مدیر برنامه من می دید که این کار و آن کار را خودم انجام می دهم و پس از مدتی می دید که ...
وحید شمسایی: اجازه بازی کردن ندارم
اکسیژن تا تهران رسیدم. بلافاصه به بیمارستان آتیه رفتم. فشارم 18 روی 7 بود. گفتند سریع در سی سی یو باید بستری شوم اما چون نیمه شب بود، گفتم شاید بچه هایم نگران شوند بنابراین دومین اشتباه را کردم و به خانه برگشتم. ساعت 8 صبح سردرد شدید و سینه درد زیادی را احساس می کردم. به بیمارستان جم آمدم و دکتر بهلولی مرا به سی سی یو فرستاد. وی افزود: در طول عمرم اتاق سی سی یو و آنژیو را ندیده بودیم که ...
بعد از پرفروش شدن فیلم هایم حسادت و دشمنی ها زیاد شده است/ از پیر شدن و مردن می ترسم!
خیلی به لحن فیلم و لحن بازیگر بستگی دارد تا درست همان اندازه خنده دار و بامزه به نظر برسد. مثلا فیلمنامه ی سن پطرزبورگ خیلی خنده دار است اما لحن و اجرای بهروز افخمی آن را تغییر داده. شما موقع نوشتن به لحن اجرا هم فکر می کنید؟ عطاران: ببین، خیلی متفاوت است. مثلا یک وقتی می دانم سرصحنه می خواهم چه کنم و کلی می نویسم و موقع تمرین می گویم که بچه ها، این صحنه این نکته را دارد، رویش کار کنیم تا ...
حجت الاسلام شهاب: تمام تلاش اهل بیت(ع) دعوت به حق بوده است/ماجرای شب اول قبر شیخ انصاری +گزارش تصویری
کوچک ببینید برای خودتان . طرف شغل برای کسی درست کرده روزی ده بار می زند توی سرش و می گوید اگر ما نبودیم او اینگونه نبود. هروقت توانستید خواسته های خودتان را کنار بگذارید خواسته های امامتان را عملی کنید بگویید من شیعه هستم. بعد امام صادق(ع) فرمودند: اگر شما این کار را در چشم خودت کوچک دیدی خداوند بزرگش می کند. دوم فرمودند: کار خیر را بپوشانید. در این دو روز حالا مردم بدانند بگویند آفرین خب اینها اصلا به درد نمی خورد. ولی اگر پوشاندی خداوند خوب می شنود. سومین کار برای حفظ کار خیر شتاب کردن در کار خیر است. ...
گزارش کاملی از مراسم رونمایی از کتاب های زندگی نامه شهیدان لشکریان
خوردن خرد کرده و کم کم مصرف می کرد. من گاهی بعد از خوردن کباب خودم سراغ غذای او می رفتم و بدون آنکه متوجه شود ذره ذره از غذایش می خوردم. یک بار او متوجه شد و وسط غذا دنبالم کرد. برخوردش با ما که دوستان او بودیم و با بچه های مدرسه بسیار خوب بود و خاطرات خوبی برای همه به جای گذاشت. رشاد زاهدی، یکی دیگر از همرزمان شهیدان لشکری بود که در این مراسم با بیان اینکه صحبت کردن راجع به این دو شهید ...
گزارشی از رونمایی کتاب های زندگی نامه شهیدان لشکریان
مصرف می کرد. من گاهی بعد از خوردن کباب خودم سراغ غذای او می رفتم و بدون آنکه متوجه شود ذره ذره از غذایش می خوردم. یک بار او متوجه شد و وسط غذا دنبالم کرد. برخوردش با ما که دوستان او بودیم و با بچه های مدرسه بسیار خوب بود و خاطرات خوبی برای همه به جای گذاشت. رشاد زاهدی، یکی دیگر از همرزمان شهیدان لشکری بود که در این مراسم با بیان اینکه صحبت کردن راجع به این دو شهید برای من دور از ذهن و دست ...
یک سوم دستمزدی که سال های گذشته میگرفتیم را امروز برای سریالی که در زمان کمتر تولید میشود پرداخت می کنند
را به من توضیح داد و فیلمنامه را برایم تا قسمت دهم فرستاد و خوندم. من از قسمت سوم وارد مجموعه می شوم و وضعیت سارا در 10 قسمت مشخص می شود و خودم بر این مبنا پیش رفتم. گهگاه برایم سوال پیش می آمد که چرا واکنش سارا به این شکل است اما وقتی متوجه قسمت اول و دوم شدم، دلیل این برخورد را متوجه شدم. این ژانر معمایی که در آسپرین می بینیم چه تفاوتی با آنچه سال ها در تلویزیون می بینیم، دارد؟ به ...
حیوان عجیب در ملایر، بازیگر مستهجن در تهران، چرخش سیاسیون و یک روز کسر حقوق!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از زیتون ، داشتم تو اینترنت چرخ می زدم که یک عکس عجیب باعث شد شاخ دربیارم! عکس یه حیوون که نه شبیه شیر بود نه سگ. نصف بالای بدنش مو داشت و نصف پایین بدنش اصلا مو نداشت. جل الخالق من یک لاقبا تا الان همچین چیزی ندیده بودم... مگه ممکنه؛ حتما یه حیون جدیده یا خیلی خیلی قدیمی یه پرینت رنگی ازش گرفتم و رفتم اتاق ...
تازه از سوریه آمده ام
... چطور از خبر شهادت مطلع شدید؟ می شود گفت آخرین نفری بودم که از شهادت عبدالحسین مطلع شدم. شب قبل از روز 45 رفتم به خانه خودمان تا کمی نظافت و گردگیری کنم و آماده شوم برای آمدن عبدالحسین که صبح زود یکی از اقوام ما آمد و به من گفت که عبدالحسین زخمی شده. دیگر حال خودم را نفهمیدم و با خودم گفتم از همان که می ترسیدم به سرم آمد، عبدالحسین شهید شد...! چه روزی به شهادت رسیدند و نحوه ...
خودم و دوقلوهایم با افتخار می گوییم خانواده شهید مدافع حرم هستیم
عمل کرد. برای من یک قرآن گرفته بود و در حرم عمه سادات حضرت زینب(س) تبرک کرده بود. اما بعد از شهادتش قرآن تبرک شده به دستم رسید. از روز وداع بگویید. همسرم صبح روز اعزام به محل کارش رفت و هر چیزی آنجا داشت به خانه آورد. برایم سؤال شد که چرا همه وسایلش را آورده! خب می رود و بعد از چند روز دوباره بر می گردد دیگر چه نیازی بود که این کار را انجام دهد. سجاد شروع به جمع کردن وسایل مورد ...
ماجرای ازدواج ژیلا صادقی از زبان خودش +بیوگرافی و تصاویر
رهبری گوش بدهید سه جای سر من سوخت و این اتفاقات حال من را دگرگون کرد که برایم خوب نبود اما درنهایت مراسم انجام شد و تلاشمان را کردیم. البته ناگفته نماند که دکور ما فوق العاده بود که پیمان قانع تدارک دیده بود و دکور بسیار سرزنده و متفاوت از سال های قبل شد. در کل جزو افتخاراتم است که در لحظه تحویل سال می توانم اجرا کنم و بسیار بزرگی این مراسم را دوست دارم. فرصت کردید ویژه برنامه های ...
مصطفی زودتر از همرزمانش به پابوس امام رضا(ع) آمد
، بچه را ترساندید، چرا جیغ می زنید خب! آن لحظات چه احساسی داشتید؟ یادم هست قبل از اینکه مادر و خواهرم بروند طبقه بالا، به آن ها گفتم حتماً گوشی اش را جایی گم کرده و دست کسی افتاده است، این ها هم می خواهند ما را اذیت کنند. آقا مصطفی حالش خوب است و برمی گردد. تمام مدت خودم را با این فکرها آرام می کردم که لابد مصطفی گوشی خود را در جنگ های شهری گم کرده است، برای همین هم هست که یک ماه به من ...
به خاطر شهرت کلاه سر دیگران نمی گذارم/ با این سن و سال دیگر نمی توانم راننده آژانس شوم!
...، دلنوازان و.. بازی کرد. فلاحی پور در اواخر سری اول سریال شهرزاد با نقش نصرت وارد این سریال شد؛ نقشی که در سری دوم پررنگ تر خواهد شد. با این بازیگر که متولد محله مهرآباد است و با هنرمندانی چون سعید کشن فلاح، مجید مجیدی، رضا چراغی و .. همدوره بوده درباره سبک زندگی اش هم صحبت شدیم. بیشتر بچه های مناطق شوش، امامزاده حسن و مهرآباد و... وقتی تصمیم می گرفتند راهشان را از ...