سایر منابع:
سایر خبرها
زنی به خاطر 2میلیون تومان که از او سرقت شده بود،خواهرش را 10سال در زندان نگه داشت
ندادند در جشن عروسی شرکت کنم و حتی تلفن هایم را جواب نمی دادند. زخمی بودم دنبال راهی برای انتقامجویی و جلب توجه! بنابراین یک شب که آنها به مراسم پاگشا دعوت بودند، پنجره را شکستم و وارد خانه شدم. مقداری از طلاها را برداشتم و سراسیمه به خانه دوستم رفتم. طلاها را به برادرش امانت سپردم تا وقتی آتش کینه ام خاموش شد، فکری برای آن بکنم. اما روز بعد با شکایت خواهرم دستگیر شدم و برادر دوستم نیز منکر طلاها شد ...
آزار دختر 16 ساله توسط خواننده سرشناس / مرگ مشکوک در میهمانی شبانه/ جسد دست و پا بسته در کنار هتل اوین
مرا فریب داد. تصور می کردم او قصد ازدواج با مرا دارد. یک روز که با هم قرار داشتیم او به زور مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. حالا هم از او شکایت دارم . با این شکایت تحقیقات قضایی - پلیسی آغاز شد و این خواننده برای رسیدگی به شکایت در دادگاه حاضر شد. بخشش شوهر همسرکش بعد از 13 سال خبر مورد توجه دیگر در هفته منتهی به 5 شهریور بخشش شوهر همسرکش بعد از 13 سال بود. ...
حمیدرضا صدر، اشراف زاده ای از جنس فوتبال
چنین بورد؟ قبل از اینکه راهی سفر آمریکا شوم به اینانلو زنگ زدم و قرار شد بعد که وقتی برگشتم یکدیگر را ببینیم. چند روز بعد آنجا خبر فوتش را شنیدم. آنجا بود که فرهاد زنگ زد و خبر مرگ همایون بهزادی را داد. در بوستون، برف و سرما همه جا را فرا گرفته بود و دلم چنان گرفت که گریه ام گرفت. رفتم گوشه ای تا کسی اشک هایم را نبیند. من همایون بهزادی را هیچ وقت ندیده ام ولی برای او گریه ...
شکنجه زن 80 ساله به قصد سرقت جواهرات
دو سارقی که با شکنجه زنی 80ساله از خانه او سرقت کرده بودند، بعد از دستگیری به چندین فقره دزدی از خانه افراد مسن اعتراف کردند. سرقت از خانه ای در خیابان شریعتی روز 14 خرداد از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 به کلانتری نامجو اعلام و با حضور مأموران در محل و انجام تحقیقات اولیه، مشخص شد سرقت از خانه پیرزنی 80ساله صورت گرفته و سارقان پس از ورود به منزل این زن دست، پا و دهان او را بسته و همه وجوه ...
سفرنامه غرب اروپا(15)ماجرای مامان مِرکر!
راهش را به سوی زاربروکن و درنهایت استراسبورگ که شهری درفرانسه است ادامه می داد. 2آوریل 14/2016 فروردین1395 پنج روزی را که درکلن وخانۀ ژاله بودم، به استراحت گذراندم. ژاله سوئیت خانۀ زیبایش را دراختیارم گذاشته بود. دراین مدت تنها یک باربه مرکزشهررفتم وبقیه وقتم را یا درخانه بودم یا به پارک زیبای نزدیک خانه می رفتم وقدم می زدم. بعدازظهرروزپنجم تصمیم گرفتم که به شهر بُن بروم. ...
ماجرای دختر 18 ساله ای که نیمه شب به کلانتری پناه برد!
خانواده ایرانی - زهرا” دختر 18 ساله ای که نصف شب خود را به ستاد فرماندهی انتظامی اردبیل رسانده بود پس از دستگیری توسط ماموران کلانتری 12 "فلسطین” التماس کنان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری کفت: از شما می خواهم مرا به بهزیستی تحویل دهید دیگر نمی خواهم با پدر و مادرم زندگی کنم. او ادامه داد: از وقتی چشم باز کردم پدرم مواد مصرف می کرد و آدم بی مسئولیتی بود ،من فرزند اول خانواده بودم ...
یادداشتی از فرزانه طاهری درباره کیارستمی
نامم را پرسیدند و نشانی و شماره تلفن گرفتند. همین. بیمارستان دوم که مرا به آنجا روانه کردند، چون ارتوپد خودشان نیامده بود هم به همین ترتیب. همان اطلاعات بیمارستان اول برایشان کافی بود. بی آنکه فورا پولی بگیرند، گچ گرفتند و روانه ام کردند تا چند روز بعد بروم باز عکس بگیرم. ماه ها بعد صورت حسابی به در خانه دخترم آمد. دست کم از آن زمان، چند نفری که این داستان را شنیده اند گفته اند یعنی می شد همه ...
99 ضربه شلاق برای بازیگر معروف
ترتیب یک روز او همراه با مادرش به خانه مان آمد و در حضور پدر و مادرم از من خواستگاری کرد. از آن روز به بعد چند مرتبه با یکدیگر بیرون رفتیم تا اینکه او یک شب از من برای شرکت در مهمانی ای که در خانه اش گرفته بود دعوت کرد. آن شب حدود ساعت11 مهمانی تمام شد و به جز من و خواستگارم هیچ کس در خانه نبود. او یک لیوان شربت به من داد اما همین که شربت را نوشیدم دچار سرگیجه و دوبینی شدم. او در شرایطی که ...
نمی شود زیر باد کولر از مشکلات جامعه حرف بزنیم
هایی را که شب به هتل می رسیدند، تحویل بگیریم و تا اتاقشان ببریم. یک اتاق استراحت هم داشتیم که من کتاب هایم را می بردم و در آن درس می خواندم. بعد هم راننده تاکسی شدم. امتحان رانندگی خیلی سخت بود. شش بار امتحان دادم. یک بار توی شهر، یک بار توی جاده، یک بار روز، یک بار شب، یک بار توی هوای بارانی... بعد هم یک گواهی نامه ی موقت دادند با دو تا برچسب به شکل حرف اِل (L) که روی ماشین بزنم. ...
شکنجه پیرزن های تنها برای سرقت طلا و جواهر/ دزدان نقابدار دستگیر شدند+تصاویر
زمانیکه اطمینان پیدا کردند که تمامی پول و طلای داخل خانه را سرقت کرده اند ، به آرامی از خانه خارج شده و متواری شدند " . این پیرزن در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت : "حدودا ساعت 08:00 صبح بود که پرستار خانه طبق روال هر روز وارد خانه شد و مرا با دست و پای بسته شده ، داخل اتاق خوابم پیدا کرد که بلافاصله پس از باز کردن دست و پایم با پلیس 110 و در ادامه دخترم تماس گرفت و موضوع را به آنها ...
از شوهرم خواستم مرا رها کند تا با دوستش ارتباط داشته باشم(عکس)
که پای یکی از دوستان مجرد همسرم به زندگی ما باز شد. همسرم و کمال در دوران مجردی با یکدیگر دوست بودند. به همین خاطر هم علی او را در جریان مشکلات مالی زندگی مان قرار داده بود. با کمک های مالی کمال اقساط معوقه وام ازدواجمان را پرداخت کردیم و از آن روز به بعد کمال هر شب به منزل ما می آمد و من به خاطر محبت هایش سعی می کردم با پختن غذاهایی که دوست داشت از او پذیرایی کنم. آرام آرام متوجه شدم که رفتارهای ...
اقدام زشت مرد تنوع طلب و اسیر هوس با سه همسرش
من خودم تو یه اداره دولتی کار می کردم. بعد از فوت شوهرم برنگشتم خونه بابام. تو خونه خودمون که پر از خاطره بود موندم. خواستم مستقل باشم. چرخوندن زندگی برام سخت بود امّا فقط به امید یاسر تحمّل می کردم. مطمئنم که نفرین دخترایی که بیچاره شون کرده دیر یا زود زندگی مون رو نابود می کنه. " شیمای" بیچاره رو هم دو سه روز قبل طلاق داد. بچه هفت ماهه رو هم داد به شیما اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده! حرفهای مهدیه سخت ذهنم را مشغول کرده بود. تصویر چه ...
پژاک یا داعش هر که باشد از ما سیلی می خورد
نخوردی؟ با صدای بلند پشت گوشی خندید و گفت نه. روز 13 بهمن نیز مطابق معمول منتظر تماسش بودم اما انتظارم بی فایده بود. چهاردهم و پانزدهم بهمن هم گذشت و تماسی نگرفت. خیلی ترسیده بودم. واقعاً این چند روز فشار روحی زیادی را تحمل کردم تا اینکه صبح روز شانزدهم فرارسید و گوشی موبایلم زنگ خورد. خیلی خوشحال شدم. دویدم طرف گوشی دیدم شماره خواهر شوهرم است. پدرم اجازه نداد جواب بدهم. گوشی را از من گرفت و خودش ...
شکنجه های قرون وسطایی 2 سارق نقابدار برای سرقت از زن تنها
کردند و مرا مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار دادند تا به خیال خودشان مرا مجبور کنند محل نگهداری جواهراتم را به آنها نشان دهم، اما وقتی به نتیجه ای نرسیدند با همان مقدار طلا و پول سرقتی از محل گریختند تا اینکه صبح پرستارم وقتی وارد خانه ام شد، دست و پای مرا باز کرد و به پلیس خبر دادیم. وی ادامه داد: من پول و طلای زیادی در خانه داشتم، اما چند روز قبل دخترم پول هایم را به بانک سپرد و طلاهایم را به صورت ...
کیهان و خوانندگان
33110065 ساعت 3 تا 6 بعدازظهر 33916546 تمام ساعات شبانه روز سامانه پیام کوتاه 30002323 * وقتی برای گزینش استخدامی هلال احمر اقدام کردم متوجه شدم افرادی در سازمان مشغول فعالیتند که بیش از 35 سال سابقه کار دارند و دو برابر نیروهای جوان حقوق دریافت می کنند، آنگاه جوانان برای پیدا کردن شغل با کمبود فضای کار مواجهند. 0745---021 * از واحد روشنایی معابر شرکت برق منطقه ...
نوجوان دهه هشتادی عکاس خبری می شود!
عکاس های حرفه ای آشنا شدم که خیلی شیرین بود. بعد از آن با تلفن همراهم سه روز در بازار عکس می گرفتم. عکس های خوبی بود اما بالاخره کیفیت لازم را نداشت. من می خواستم عکاسی کنم ولی دوربین نداشتم و این خیلی آزار دهنده بود. اولین بار دوربین حرفه ای در دست می گرفتم خبرگزاری قصد دارد تمام عکاس هایش را برای یک تور عکاسی به اردبیل ببرد اما محمد دوربین ندارد و نمی داند چطور باید در این ...
شکنجه پیرزن تنها در اتاق خواب منزلش
.... این پیرزن در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: حدوداً ساعت 8 صبح بود که پرستار خانه طبق روال هر روز وارد خانه شد و مرا با دست و پای بسته شده، داخل اتاق خوابم پیدا کرد که بلافاصله پس از باز کردن دست و پایم با پلیس 110 و دخترم تماس گرفت و موضوع را به آنها اطلاع داد. مالباخته در خصوص نحوه نگهداری از پول و جواهراتش نیز به کارآگاهان گفت: بنده تا چندی پیش طلا و پول زیادی داخل ...
اختلاف سنی 43 ساله بازیگر معروف با همسر 26 ساله اش
گذاری ریسک می کنند. خرید زمین، سکه، ارز و. . . امروز بیشتر به صرفه است. برج می سازند و بعد پورشه و مازاراتی زیر پایشان می اندازند؛ پس چرا بیایند در سینما؟ البته با تعدادی از دوستانم در حال آماده سازی دفتر تهیه فیلم برای فیلمسازی هستیم. سمت نقاشی نرفتید؟ رضا: چون چپ دست هستم بعد از سکته دست چپم کار نمی کند. حتی می خواستم پرتره همسرم را بکشم اما نمی توانم قلم در دست بگیرم. ...
مهریه؛ پشتوانه ای پوشالی برای زنان است
: هر روز سرگردان اتاق های دادگاه هستم. نمی دانم به نتیجه ای می رسم یا نه؟ از این رفتن و آمدن های هر روزه خسته شده ام، تقریبا دو سالی هست که پیگیر هستم ولی هر روز دست خالی باز می گردم. حرف هایش که تمام شد در راهروی تاریک دادگاه به سمت فرجامی نا معلوم به راه افتاد و از نظر محو شد. این تنها سرنوشت یکی از صدها زنی است که روزانه به دلایل مختلف و از سر ناچاری به دادگاه مراجعه می ...
پای صحبت های تلخ یک دزد صندوق صدقات
زندگی ام خوردم هیچ وقت به درس هایم بهایی نمی دادم، دنبال دوست بازی و رفیق بازی رفتم شب نشینی هایی همراه با مشروب و موادمخدر کار من شده بود، از زندگی خودم بیزار شده بودم. کم کم اعتیاد به مواد مخدر شیشه پیدا کردم، پدرم گاه گاهی پول توجیبی به من می داد و من هم صرف مواد می کردم، وقتی فهمید که معتاد شدم با من درگیر شد، در یکی از درگیری هایی که با پدرم داشتم با وسیله سنگینی به سرم زد و از آن موقع ...
مرخصی گرفتم تا به خانه بروم/ از دیدن فریبا در کنار ایرج بهت زده شدم
مواظب آن دو بودم تا اینکه در رفت و آمدها و تلفن بازی های آن دو نفر متوجه برقراری ارتباط نامشروع پنهانی شدم ...انگار که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم نمی توانستم آسیبی به فریبا به عنوان مادر پسرم بزنم بنابراین در نزدیکی منزل کمین کردم تا ایرج در نبود من و اطمینان از اینکه من سرکار هستم وارد منزلم شود . ایرج نزدیک دم در خانه که رسید و زنگ را به صدا درآورد با چاقو به سمت او رفتم و در یک ...
آزار و اذیت دختر تهرانی توسط بازیگر معروف در پارتی
روز نو : دختر جوانی به دادگاه کیفری یک استان تهران رفت و مدعی شد از سوی یکی از بازیگران معروف مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. مدتی قبل از طریق یکی از دوستانم با بازیگر معروفی آشنا شدم و دوستم گفت که او از من خوشش آمده و قصد ازدواج دارد. یک روز او همراه با مادرش به خانه مان آمد و در حضور پدر و مادرم از من خواستگاری کرد. تا اینکه او یک شب از من برای شرکت در مهمانی ای که ...
گفتگو با زنی که با یک اعدامی ازدواج کرد
بتواند او را از اعدام نجات دهد، هم خودش و هم خانواده اش از این وصلت رضایت قلبی دارند. وصلت با پسری که اگر نتواند رضایت خانواده اولیای دم را جلب کند، چند روز دیگر بیشتر زنده نمی ماند. این گفت وگو تقریبا یک ماه پس از ازدواج عاشقانه آنها انجام شد؛ روزهایی که الهام شرایط روحی خوبی نداشت و فکر می کرد تا 500 میلیون فاصله زیادی باقی مانده است اما سرانجام یک نیکوکار توانست با پرداخت 150 میلیون تومان ...
دستگیری سارق موبایل با60 فقره سرقت/ متهم را شناسایی کنید
که در برابر کارآگاهان و پس از شناسایی توسط بیش از 60 مالباخته که تمامی آنها مشخصات ظاهری متهم را نیز در زمان طرح شکایت دقیقا اعلام کرده بودند، چاره ای جز اعتراف و بیان حقیقت نداشت، صراحتا به ده ها مورد موبایل قاپی در مناطق مختلف شهر تهران به ویژه در سهروردی، بهشتی، ولیعصر، انقلاب، مطهری، هفت تیر، مفتح و ... اعتراف و عنوان داشت: در بیشتر سرقت ها من از موتور پیاده می شدم. در یک لحظه گوشی تلفن همراه ...
آنچه درباره "تنهایی" نمی دانستید!
از آب درمی آمد. بعد برایم از سانتاگ نقل قول کرد؛ همان نویسنده ای که آن روز اول کنار سن از او برایم خوانده بود. ژوزفین گفت: تنها، تنها. تنهایم. درد می کشم... و بااین حال، اولین بار است که علی رغم همۀ اندوه ها و مشکلات واقعیت، اینجایم. احساس می کنم آسوده ام، کاملم، بالغم. تنهایی جهنم است؛ این را می دانم. بااین حال، هوس دوباره اش به سرم زده است؛ حتی برای یک لحظه. پی ...
حاشیه امن خطرناک برای سلبریتی ها
شرایطی که نمی توانستم از خودم دفاع کنم من را مورد آزار و اذیت قرار داد. پس از آن دیگر جوابم را نمی داد و گفت قصدی برای ازدواج ندارد.به همین دلیل من هم تصمیم گرفتم از او شکایت کنم. شواهد و مدارکی که علیه این بازیگر وجود داشت باعث شد قاضی برای وی قرار وثیقه سنگینی صادر کند. او سرانجام توانست وثیقه سنگینی را که برایش درنظر گرفته بودند تأمین کند و از زندان آزاد شود. در شرایطی که چند روز از آزادی موقت ...
شهریور 20؛ بازگشت تیم ملی فوتبال از میان شعله های جنگ
را به آقای صدقیانی بدهیم. ضمنا مدیر مدرسه از مشکل ما اطلاع حاصل کرده بود و توسط چند نفر ازمتمکنین خیرخواه یک آشپز برای ما آوردند و لوازم آشپزی و غیره و ذالک فراهم گردید. تا مدتی که در مشهد بودیم هزینه خوراک ما را تقبل نمودند. شهر آشوب زده ای بود. آقای صدقیانی هرچه فعالیت می کرد با اداره ای تماس بگیرد یا با تهران تماس بگیرد همه جا تعطیل بود. به ناچار دست به دامان آقای مدیر مدرسه شد و او با تلاش پدر ...
صحبت های تکان دهنده پسر نوجوانی که بخاطر مواد جان مادرش را گرفت
می خواستم جلوی دوستانم و فامیل کم نیاورم و به آنها بفهمانم که من بزرگ شده ام و دیگر آن پسر کتک خور نیستم و قدرتم را به آنها نشان بدهم یک روز به خودم گفتم که بهتر است قدرتم را به داریوش هم نشان بدهم . به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان،درس خواندن برایم غیر قابل تحمل بود برای همین تصمیم گرفتم که دیگر به مدرسه نروم که با مخالفت شدید خانواده ام رو به رو شدم اما من تصمیم خود را گرفته بودم و ...
سترگ مثل خراسان
موسیقی باز می داشت، او در این باره می گوید : [پدرم] گفت: باباجان این کار را دیگه نکن. گفتم چه کاری؟ گفت همونی که گفتم. خوب البته فهمیدم چی می گه. بعد گفتم چرا آخه باباجان، مثلاً به چه دلیل؟ گفت که دلیلش رو می خوای؟ گفتم: بله. گفت: این نکبت داره، صدای شیطان ِ ... و از این حرف هایی که می شد نصیحت کرد ... از استادانِ دوران کودکی مهدی اخوان ثالث در زمینه موسیقی، سلیمان روح افزا یکی از ...
مهدی هاشمی با همکاری ساواک چند بار برای شهید اندرزگو تله گذاشت
.... حتی دو تا برادرهای کوچک مرا روی زانوهای خودشان نشاندند و دست نوازش به سر و صورت آنها کشیدند. امام بسیار به شهید اندرزگو علاقه داشتند و حتی فرمودند آن شبی که ایشان به شهادت رسید و برای من به نجف تلگراف زدند، من بسیار ناراحت شدم که چنین نیرویی را در آستانه انقلاب از دست دادیم. یک نیروی پر ثمر و مطلع را، چون شهید اندرزگو همه گروه ها و نیروها را خیلی خوب می شناخت. می دانید که بعد از ...