سایر منابع:
سایر خبرها
این مرکز تابلو ندارد!
.... از 21 سالگی کشیدن شیشه و دوا را یاد گرفت و خانواده اش، 8 ماه پیش و وقتی نتیجه آزمایش بارداری مثبت شد او را از خانه بیرون کردند. آبی، تا 9 روز قبل، کارتن خواب بود. گفتند تو ننگ خانواده ای. پدرم، آخرین باری که به خانه تلفن کردم گفت مگر نگفته بودم تا وقتی زنده ای نبینمت ؟... فقط دلم برای مادرم تنگ شده. ویژگی مشترک این زنان، اعتیاد نیست. آنها در تنهایی، بی پناهی، آسیب ...
خاطره بهمن فرسی از غلامحسین ساعدی
خبرگزاری ایلنا: بهمن فرسی می گوید: یک روز یکی از کارکنان مسافرخانه آمد و گفت که یک آقایی آمده اصرار دارد که من را ببیند. حاجی گفت بگیم بیاد ببینیم کیه. چند دقیقه بعد یک جوان مربعِ مستطیل آمد به اتاق ما. گفت که او غولامسِن ساعیدی (غلامحسین ساعدی) است؛ اسم مستعارش هم گوهرمراد است. ماهنامه هویت که در حوزه علوم انسانی، ادبیات و هنر در تبریز منتشر می شود در جدیدترین شماره خود پرونده ای ...
ایستاده در غبار بهترین فیلم خانه سینما شد/دروی جوایز توسط ابد و یک روزی ها
نفر بودند که از همه آنان سپاسگزارم. تبریزی همچنین اظهار داشت: آرای نامزدهای هر رشته آنقدر نزدیک بود که گاهی به ویدیو چک داشتیم و نامزدها با اختلاف کمی از هم برنده شدند. دبیر هجدهمین جشن خانه سینما در انتها از همه افرادی که برگزاری جشن امشب را فراهم کردند بخصوص مدیر تازه نفس خانه سینما تشکر کرد و بعد از قرائت متن خود گفت امسال تمام تلاشمان را کرده ایم که هیچ کسی نفهمد برندگان ...
انتشار بخش هایی از گفتگو با فرمانده شهید فاطمیون
سیدابراهیم به قول خود عمل می کند و او را نیز پیش خود خواهد برد. وعده ای که بعد تعریف خوابش برای ابوعلی به او داد خواب دیدم که هر دو در محضر اربابمان ابی عبدالله هستیم این انتظار ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش ابوعلی با با آه حسرت سیدابراهیم را خطاب قرار داد و در متنی برای از درد دوری او نوشت: امشب اول سلام می کنم سمت بقیع، به چهار مزار بی نشانهء بی زائر. به جای بقیع، آمده ام سر بر خاک تو بسایم، و بلند ...
جودی فاستر حق اقتباس فیلم را می خواست اما به بازی در فیلم رضایت داد
جایزه نامزدش کرده، اگرچه آخر کار اسکار به داستین هافمن به خاطر بازی در رین من می رسد. می سی سی پی می سوزد برای جایزه های بسیاری نامزد می شود اما هکمن همراه با دیگران شاهد این است که فیلم چطور روایتی خشن و سیاه و غمگین از بی رحمی انسان ها در برابر همدیگر را به نمایش می گذارد. این می شود که در عرض چند روز هکمن دست از سکوت بره ها می شوید. اوریون پیکچرز حق کتاب را می خرد و آن را به جاناتان دم ...
نیم قرن عاشقی
فراموش نکرده است؛ من بچه منطقه سد کرج هستم و در باغ و لب رودخانه بزرگ شده ام. وقتی ازدواج کردم از آن محیط بیرون آمدم و خوب خودتان درک کنید چه حالی داشتم. یک روز پدرم آمد من را ببیند. به او گفتم بابا من را اینجا شوهر دادی دلم می گیرد؛ یک هفته من را با خودت ببر خانه، قول می دهم برمی گردم. پدرم چنان تشری به من زد که هیچ وقت فراموش نمی کنم. پدرم گفت باید بمانی. تو با چادر سفید به اینجا آمده ای، هر وقت ...
تمرینی برای فراموشی
لیلا مقیمی در را محکم به هم کوبیدم و راه افتادم. پیاده روی صبحگاهی دیگر برایم عادت شده بود. یکی، دو سالی می شد که فاصله خانه تا محل کارم را پیاده گز می کردم. امروز اما از همین اول صبحی، کسل بودم. دیشب تا دیر وقت عمه خانم با نوه ها و نتیجه هاش آوار شده بودند روی سرم و تا نیمه شب از تنگ دلم جنب نخوردند. آنقدر فسقلی های تازه به دنیا آمده دختر عمه، توی گوشم ونگ ونگ کردند که هنوز صدایشان ...
دارخوین، نقطه اتصال جوان 17 ساله به ملکوت اعلی بود/ جای دستان برادرم بر روی تار و پود خانه های سازمانی ...
هستید که از این به بعد مسئولید . پروردگارا به پدران و مادران و جوانان ما نیروی شناخت و ایمانی که بهتر تو را بشناسند و به سوی تو گام بردارند عطا بفرما . علی درٌی 20/3/1360 بیا مادر حلالم کن که من می روم به خوزستان برای حفظ اسلام کنم یاری خمینی را تو ای مادر شب و روزت دعا باشد ک ای الله خمینی را نگهدارش برای ما ...
روایتی از آخرین ثانیه های عمر سردار شهید محمد ناصر ناصری
خودم را پرت کنم روی زمین. در همین حین، شاید در کمتر از یک ثانیه، همه بچه ها گلوله خوردند. یک تیر هم که کمان کرده بود،خورده بود به پای من، که البته این را چند ساعت بعد فهمیدم؛ اولش فکر می کردم که من هم گلوله خورده ام. در آن لحظه نفسم را در سینه حبس کرده بودم. چند تا از همکاران در دم شهید شده بودند. ازسه، چهار نفرشان صدای ناله به گوش می رسید. یکی از آنها ناصری بود که بدن مطهر و خونینش ...
هوا را از من بگیر، عطر را نه!
، هوا را دلپذیرتر از دلبندی کرده بود. حتی در همین نزدیکی های خودمان در قمصر و کاشان از کران تا بیکران در حال وسوسه زمین بود. ابتدا ایران را در آغوش گرفت و بعد رفت تا به خانه خدا رسید، جان جانان همه بوها شد در مقدس ترین مکان عالم. عطر در هر سرزمینی به تناسب خاک، آب، باد، هوا و خلق و خوی آدمیان رایحه خاص خود را دارد و هر یک به نامی که بی شمار و اغواگرند که انتخاب یکی از میان این هزاران ...
دردنامه محسن بخت شاهی
ناشناسی با من تماس گرفت و در حالی که کاملاً مرا می شناخت و از وضعیت جسمی ام با خبر بود پیشنهاد داد جهت درمان به خارج از کشور بروم او گفت به کشور ترکیه بیا تا از آنجا تو را جهت درمان به کشور فرانسه ببریم آنجا معالجه و برایت پناهندگی سیاسی خواهیم گرفت ، فکر هایت را بکن. در حالی که گیج و منگ بودم اصلاً این موضوع را جدی نگرفتم تا اینکه بعد از چند روز دوباره خانمی در مورد همین موضوع با من تماس گرفت و به من ...
طاقتم طاق شدو ازتو نیامدخبرے جگرم آب شدوازتو نیامد خبرے...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از صدای دانشجو ، وقتی دلم می گیرد و هوای تو را دارد میفهمم عاشقت هستم عشق یعنی دلم تنگ است برایت. در دردها و رنج هایم آرامم می کنی و در اشک های شبانه ام دست نوازشت تسکین جانم می شود. لحظاتی که سردم می شود از سوز نگاه این مردم، وجودم گرم می شود به نگاهت. عشق یعنی: قصه ی مهجورم را می شنوی عشق یعنی به قد اندک بضاعتم هم ،تشویقم می کنی عشق یعنی وقتی به ...
گفت از مکه برگردم می روم یمن/ آب پاکی را روی دستمان ریختند!
ترور شخص ایشان انجام شد؛ واکنش آقای رکن آبادی نسبت به این ماجرا چطور بود؟ همسر شهید: وقتی که انفجار سفارت ایران در لبنان اتفاق افتاد، ماههای آخر ماموریت ایشان بود، 28 آبان 92؛ البته من آن زمان چند روزی بود که به تهران آمده بودم، اما با اتفاقی که افتاد همه فکر می کردند که سفارت ایران در لبنان تعطیل شده است در حالی که برخلاف تصور همه ایشان همان فردا یک مراسم تقبل و تعاذی (تسلیت) گذاشت و ...
بی خداحافظی از دخترمان رفت مبادا دلش بلرزد و جا بماند
دلتنگی هایی است که به سراغم آمده است. شاید باورتان نشود به محمدم می گفتم تو وقتی پیش من هستی دلم برایت تنگ می شود. حتی سرکار هم که می رفت تا بیاید خانه طاقت دوری اش را نداشتم و زنگ می زدم یا پیام می دادم و از دلتنگی هایم و دوست داشتنم می گفتم. حالا مأموریت که جای خود داشت. یعنی لحظه شماری می کردم برای دیدنش که از مأموریت برگردد. اما می دانستم که محمدم عاشق شهادت است. می دانستم خیلی دوست دارد که شهید ...
دکتر سیدعباس پاکنژاد:پس از اسارت فرزندانم را نشناختم
خوابیدیم تا صبح برگردیم تهران، 2 کیلومتر بیشتر از آبادان خارج نشده بودیم. که سربازها رسیدند و دستور دادند: انزل! همان اوایل جنگ، شاید 25-24 مهر بود. چند پزشک بودیم به همراه چند نفر پرستار مرد! • اولین اسیر یزدی جنگ ما را سوار یک زورق کردند و از کارون عبور دادند و بردند عراق. خوشحال بودند و دستپاچه از اینکه چند نفر اسیر گرفته اند! چراکه اولین اسرا بودیم. وقتی وارد شهر ...
اعطای نشان خرس قهوه ای به معصومه ابتکار/زندگی عاشقانه عموپورنگ و مادرش/تسلیت علی پروین به بهادر عبدی
آزاد عباسی (ژینگه یار) نیز به عنوان کنشگران برگزیده حقوق حیوانات سال 95 معرفی شدند. برای همه سازمان های مردم نهاد از جمله آنانی که در حوزه طبیعت و محیط زیست فعالیت می کنند آرزوی موفقیت دارم؛ شما صاحب خانه اید و همیشه می مانید، پایدار و سربلند باشید." داریوش فرضیایی نوشت: " زندگی مادر و پسری از نوع عشق " ملیکا شریفی نیا نوشت: "تو " خود " هوش از کله ی ...
یادداشت مینو خالقی درباره یک حال و هوای غریب
الله الحرام ختم می شود. دوستان به نوبت شروع به خواندن نماز زیارت می کنند. اما من کیستم که شایسته خواندن نماز در دقیق ترین جایگاه نشست و برخاست شما باشم پیامبر دوست داشتنی ام؟ حتی توان ایستادنم در آنجا نیست. چند متر آن سوتر به نماز می ایستم. حال و هوای غریبی است در آن نیمه شب... باز می گردیم. بلادرنگ برای طواف وداع... تمام روز و شب را نخوابیده ایم اما انرژی ای حاکم بر زمین و فضاست که گوئی کل خلقت وامدار آن است و ما نیز. می نشینم. زل می زنم به آن خانه. به این گردش دوَار و چرخ فخار. کاش از این فرشِ متناهی به عرشِ لایتناهی گذر کنیم. من هیچ شبی چنان بیدار نبوده ام... ...
طنز؛ پخت و پز شیشه تحت لیسانس والترِ امریکا
نشد آمار حمام ما را از کجا دارد،فهمیدیم که حمام منزلمان شده محل رد و بدل انواع علف و گل بین پرندگان محل و خودمان هم پاک بُخوری شده ایم. من که سخت آشفته شده بودم رفتم یقه کبوتر را گرفتم و گفتم: تو خجالت نکشیدی که از اعتماد ما سواستفاده کردی؟ این بود آشیانه عشق و این بود لانه ای برای فرزندان؟ تو و همسرت خانه ما را لانه فساد کرده اید! اینجا بود که کبوتر دوم برای اولین بار با صدایی کلفت بق ...
سعید روستایی و "ابد ویک روز" فاتح هجدهمین جشن خانه سینما
مراسم معرفی برگزیدگان هجدهمین جشن خانه سینما شامگاه 22 شهریور ماه با حضور انبوه هنرمندان و علاقمندان در میدان مشق تهران برگزار شد. به گزارش تحریرنو ، هجدهمین جشن خانه سینما با حضور هنرمندان ، علاقمندان و اصحاب رسانه در میدان مشق تهران برگزار شد، دبیری این دوره از جشن را کمال تبریزی برعهده دارد،مراسم با پخش سرود جمهوری اسلامی و قرائت قرآن توسط مرتضی یراقبافان شروع شد، بعد از تلاوت قرآن ...
مدافع حرمی که بالاخره سیمش وصل شد+تصاویر
به عنوان شهید مدافع حرم خود را به جاودانگی برساند و در راه دفاع از حرم آل الله در سوریه بال در بال ملائک بگشاید. شوق وصال عکس های زمان جبهه و جنگش را گاهی تماشا می کرد و گریه می کرد و می گفت: دلم برای دوستان شهیدم تنگ شده است. من هم همیشه سید را اذیت می کردم و می گفتم: شما هیچ وقت شهید نخواهی شد. چون من آنقدر دعا می کنم که گمان نمی کنم خداوند تو را از بین ما ببرد. خدا به ...
پاراگراف کتاب (86)
برترین ها: وقتی خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ای را به عهده گرفته ام! اما وقتی دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خوانی را جستجو کردم آنهم به امید یافتن چند تعریف مناسب نه تنها هیچ نیافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقیده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل می کند، اما به هر حال یک جستجو گر قوی و مهم است و می بایست مرا در یافتن 2 ...
می گفت: در قبال حضرت زینب(س) مسوولیم/ نگران بود شرمنده آقا اباعبدالله(ع) بشود
تا تو و من شب ها راحت بخوابیم. چقدرحضور آقاموسی را کنار خود و بچه ها حس می کنید؟ خیلی زیاد. فکر می کنم مثل همیشه هوای من و بچه ها را حسابی دارد. هرجایی گیر می کنم، متوسل می شوم به خود آقا موسی، خیلی هم خوب مشکلم را حل می کند. و حرف آخر شما یک جمله به آقاموسی...! دلم خیلی برایت تنگ شده است. دعا کن صبور باشم و بچه هایت را خوب، همان طور که دوست داشتی بزرگ کنم. انتهای پیام/ ...
عشق نافرجام
حال و احوالش جویا شدم ، گفت که ازدواج کرده ام وسه تا بچه دارم. عازم مکه هستم و زنگ زدم تا از شما حلالیت بطلبم. بعد از پایان تماس ساعت ها در فکر بودم بعد از آن روز همیشه تو خودم بودم. تا اینکه وقتی مطمئن شدم رضا از مکه آمده به بهانه زیارت قبولی باهاش تماس گرفتم واین تماس باعث شروع دوباره ارتباط من ورضا شد. عشق، دوباره کورم کرد دلم برای رسیدن ودیدن دوباره رضا پرپر می زد بالاخره ...
آغاز سال نو با شادی و سرور
احوالپرسی می کنیم. پسر خوش زبانی است و با لبخند حرف می زند. کمی که می گذرد از او می پرسیم کلاس چندمی و او جواب می دهد: کلاس چهارم؛ یعنی کلاس سوم را تمام کردم و امسال می روم چهارم. بعد خودش شروع می کند برایمان از زندگی اش گفتن: من خیلی کوچک بودم که بابام مرد. دلم برایش تنگ می شود. من فقط عکس او را دیده ام و هیچ وقت خودش را یادم نمی آید. اگر بابام بود حتما برایم همه چیز می خرید؛ دوچرخه ...
تبریز در قاب نگاه گردشگران تابستانی+تصاویر
... وی گفت: شما تبریزی ها تعصب و عرق خاصی نسبت به شهر خود دارید، زیرا دیدم در نظافت شهر نیز شهروندان خود را مسؤول نظافت و پاکیزگی شهر می دانند. همسر آقای تقی پور نیز به ما می پیوندد و ادامه می دهد: من و خانواده ام بعد از این مبلغ تبریز خواهیم بود برای همه فامیل و آشنایان خود تا مسافرت و تماشای این شهر را از دست ندهند. * حس نوع دوستی تبریزی ها مرا به ذوق آورده ...
درجستجوی نویسندگانِ نامه نگار
می خواهد قراری بگذارم، ولی شاید با شما جور نباشد. امیدوارم به من آن قدر لطف داشته باشید که قراری بگذارید - اگر مرا فراموش نکرده باشید (نامه های عاشقانه جیمز جویس؛ نشر نیماژ) فردای همان روز نخستین پیاده روی آن دو با هم صورت گرفت که جویس همین روز - شانزدهم ژوئن- را به عنوان زمان وقوع اتفاقات یکی از مهم ترین آثار ادبی قرن؛ یعنی اولیس، در این روز بنا نهاد. خود او گفته بود: من در این روز با دنیای ...
گفت و گو با دیپلمات باسابقه ای که نویسنده شد
کتاب حاصل ترجمه ها و نوشته های اوست، اما او چند سالی است که ترجمه را نیز رها کرده و وقتش را صرف نوشتن می کند. می گوید وقتی می توانم بنویسم چرا ترجمه کنم؟ با او عصر یک روز تابستانی در خانه اش به گفت وگو نشستم. با او از هر دری حرف زدم جز درباره کارهای این سال هایش که نوشتن و ترجمه بود، چراکه این را دیگران پی گرفته اند. آنچه در ادامه می آید، گفت وگویی است با فریدون مجلسی درباره خودش. اهل ...
حاج منصور ارضی: لعن بر آل سعود جزئی از فرهنگ برائت است
علیه السلام این می باشد توجیه کنسرت مسئول فرهنگی مجلس شورای اسلامی ایران. توجیه با هر واسطه ای نتیجه برگشتن دل است. لعن بر آل سعود جزی از فرهنگ برائت است دشمن را باید شناخت از آن سوی دنیا تا پشت بام خانه ات، به همین جهت می گویم امروز لعن بر آل سعود را صد مرتبه تکرار کن این برائت می شود - فیضی برای تو و تیری در چشم دشمنان اسلام - جنایت منا برای دوستان اهل بیت روشنگر مصیبت امام حسین ...
پدر و مادر جناب خان در خندوانه + عکس
به گزارش جام جم آنلاین ، محمد بحرانی در اینستاگرامش با انتشار عکسی از پدر و مادرش نوشت: امیر حسین عزیز خوشکل افتخار داده بود و با پدر و مادر گلش به خندوانه اومده بود....از ته دلم براش ارزوی شادی بی پایان دارم....عشق از ته دلم و از ته دل همه ما بر امیر حسین ببارد.... * بابای قشنگم هم تو این عکس هست...خدا حفظت کنه بابا جون ...
معرفی برترین های جشن خانه سینما/ ابد و یک روز جایزه ها را درو کرد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از مهر، هجدهمین جشن خانه سینما با حضور هنرمندان و اصحاب رسانه در میدان مشق تهران برگزار شد. دبیری این دوره از جشن را کمال تبریزی برعهده دارد. ابتدا چینش جایگاه و صندلی خبرنگاران به صورتی بود که هم با محل سن فاصله زیادی داشتند و هم بین آنها و سینماگران با میله ای فاصله ایجاد شده بود ولی با اعلام خبرنگاران این محل تغییر کرد. هنوز ...