سایر منابع:
سایر خبرها
فیلم فرهادی شبهه ناک است و نباید به اسکار فرستاده می شد/ احتمال برنده شدن فردی غیر از فرهادی صفر است
.... یعنی داستان اینجاست. هیچکاک یک قصه ای دارد؛ شوهری وارد خانه می شود می بیند به زنش تجاوز شده. می روند بیرون و زن اولین مردی را که می بیند می گوید این بوده، من آن فرد را در انتقام می کشد! ولی فروپاشی روانی به حدی است که این فقط یک مرحم است. شب وارد وقتی خانه می شود و صبح از خانه بیرون می روند، زن مجددا اولین مردی که می بیند می گوید این فرد بوده! ینی فاجعه. یعنی ویرانی روانی برای این خانواده ...
زنی برای کشتن شوهرش آدمکش اجیر کرد!
و خواهر کوچک ترش بود. سحر مدام از کرج به خرم آباد می آمد و مرا نیز چندین بار به خانه اش در کرج دعوت کرد. وضعیت مالی و زندگی او در سطح خوبی بود و رابطه ما ادامه داشت تا این که یک روز سحر از من خواست همسر سابقش را از میان بردارم تا مزاحم زندگی و خوشبختی مان نباشد. اما من جرأت این کار را نداشتم و طفره می رفتم. همه چیز تمام شده بود تا این که در یک عروسی با پسر 18 ساله ای به نام نریمان آشنا شدم. او ...
بهزاد فراهانی: از مشایی پول گرفتم و خانه تئاتر را ساختیم
اینجا مخالفش بودند، توانستم با آقای مشایی رابطه برقرار کنم و از این طریق از ایشان پول بگیرم و خانه تئاتر را بسازیم. هفته نامه تماشاگران امروز در شماره 119 خود گفت وگوی بلندی با بهزاد فراهانی داشته است. گزیده ای از این گفت وگوی بلند را در زیر می خوانیم: - (دلخوری از جبر زمانه) فکر می کنم کشور ما به خودی و ناخودی یا نخودی تبدیل شده است. - ما کشور فقیری نیستیم ...
مردی که در تلگرام زن بود
مناسب زندگی در ترکیه بود. مدت ها با خودم کلنجار می رفتم و به زندگی عالی در ترکیه فکر می کردم. تا اینکه بالاخره یک روز تصمیم آخر را گرفتم که با مژگان از ایران بروم. با 3 میلیون پولی که در خانه داشتیم سوار اتوبوس شدم و به ارومیه رفتم. در ترمینال ارومیه منتظر مژگان ایستاده بودم که دیدم مردی حدودا 40 ساله با ماشین شخصی اش مقابلم ایستاد و گفت که از طرف مژگان آمده است. نمی توانستم به او اعتماد ...
روایت خانم بازیگر از ازدواج با مردی که سرطان داشت
گذشت زمان حس می کردم که او احساس خاصی نسبت به من دارد. مسعود عاشقم شده بود و یک روز آن را بر زبان آورد. من هم در مقابل عاشق شدم؛ یعنی او من را هم عاشق کرد. بعد از دوران عاشقی تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم. شاید خیلی ها فکر کنند من از بیماری او خبر نداشتم که تن به این ازدواج دادم اما این جور نبود؛ من از سال 83 می دانستم که مسعود سرطان دارد. سال 85 که با من ازدواج کرد دکترها می گفتند کمتر از شش ماه ...
عاشقی لب مرز
به تن داشت، در خطر ترور قرار می گرفت و ترور می شد. هرکس عکس یک شهید یا امام شهیدان را به دیوار داشت (حتی در دکه یک یخ فروش در جنوب شهر تهران) ترور می شد. حتی کارگری (شهید صفدری کارگر کارخانه جنرال موتور) که چند ماه در جبهه بود (فقط به این جرم) وقتی در ماه مبارک رمضان به خانه محقر و کوچکش در محله نواب برگشت، تروریست ها در زمان افطار به بهانه دادن آش، به خانه او تهاجم کردند و خانه اش به آتش کشیده ...
پسرم را کشتند چون معتقد بودند من مزدور خمینی هستم/ نهضت خمینی شکستنی نیست حتی اگر دولتی با آمریکا سر یک ...
که چشمانش را بر اثر عوارض رانندگی های بی وقفه شبانه از دست داده است. او جانباز شیمیایی هم هست اما حالا نه کاری می تواند انجام دهد و نه کسی به کار او کاری دارد. تنها یک دوست و همرزم قدیمی دارد که در سال 1386 محمدعلی را از اهواز به کرج می آورد و خانه اش را در اختیار او قرار می دهد. رزمنده پرتلاش افغانستانی بخاطر مشکلات بینایی اش روزهای سختی را می گذراند. روزهای سخت او مدت هاست آغاز شده ...
سردار رحیم صفوی: مردم اثری از برجام در زندگی خود نمی بینند
گفتیم که هر کسی می خواهد بیاید. آن قدر پاسداران با لباس و پوتین آمدند که در خانه جای پوتین نبود و در کوچه قرار دادیم. آن شب غذا هم کم آوردیم چون هم پاسداران مانده بودند و مجبور شدیم غذا از بیرون سفارش دهیم. مجبور بودند در کوچه و سرپایی غذا بخورند. -الان این گونه نیست. سردار صفوی: کل هزینه عروسی ما ده هزار تومان شد. من هم آن زمان پول نداشتم و برادرم مرحوم سید مرتضی صفوی –افسر ...
نام علی به من الهام شد/ دستور آزادی اش را آیت الله سیستانی داد
علی از من می خواست که کاری کنیم تا دوباره به خانه و خانواده خود برگردند. مرد بودن در عین نوجوانی وی در مورد منش این شهید گفت: او در 17 سالگی بسیار بزرگ بود و واقعاً مسئولیت پذیری بالایی داشت. یک بار من و پدرش به کربلا رفته بودیم و وقتی بازگشتیم، متوجه شدم علی برای تولد خواهرش یک کیک تولد خامه ای درست کرده بود و از کیکی که درست کرده بود تعریف می کرد و به من عکس ها را نشان می داد و یک ...
مهر بازاری با بوی چین و ماچین!
اینکه او را متقاعد کنم به دنبال شخصیت های ایرانی باشد، هفت خان رستم را طی کردم اما درآخر با یک علامت سؤال مواجه شدم. گویی موجودات خیالی زرد رنگ و بامزه یا هیولاهای خیالی بن تن بیش از کلاه قرمزی و دارا و سارا طرفدار دارند. بعد از چند ساعت گشتن در بازار در حالی که از خودم راضی بودم که توانستم شاخ غول را بشکنم و همه خریدهایم را در یک روز انجام دهم به خانه رسیدیم. فکر می کردم نوید تا شب سرگرم ...
همکلاسی ها پس از 43 سال گرد هم آمدند
بلافاصله مرا می شناسند. بارها وقتی برای درمان به مطب دکتر یا درمانگاه رفتم شاگردانم که پزشک شده بودند به احترام من می ایستادند. روز معلم بچه ها با همان حروفی که آموخته بودند برای من نامه می نوشتند و گاهی در نامه هایشان نیز مرا مامان خطاب می کردند. این معلم ادامه داد: وقتی یکی از شاگردان قدیمی ام از من دعوت کرد تا در جمع دانش آموزان 43 سال قبل حاضر شوم خیلی خوشحال شدم. دلم برای برپا و برجا گفتن مبصر کلاس تنگ شده بود. بسیاری از آنها را با خصوصیت هایی که به یاد داشتم شناختم. آرزوی هر معلمی موفقیت دانش آموزانش است و با شروع هر ماه مهری دلم برای آن روزها تنگ می شود. ...
بخشش نمی خواهم، اعدامم کنید
. کسی سراغی از من نمی گیرد و اصلا به من نمی گویند چطور زندگی می کنی، حق هم دارند؛ من کاری کرده ام که لیاقت بخشیده شدن را ندارم. بعد از 12 سال یک روز به من گفتند ملاقاتی دارم، وقتی به اتاق ملاقات رفتم، شوهرخواهرم را دیدم، گفت خواهر بزرگم و پدرم درباره قتل خواهرم و مادرم اعلام رضایت کرده اند و چیزی از من نمی خواهند. هرچند درباره خاله ها و دایی هایم که وارثان مادربزرگم در قتل مادرم هستند، هنوز ...
باز آمد بوی ماه مدرسه
رفتن من، اما برگشت به خانه بود که با صف تا درب منزل اسکورت می شدم و تمام هم محلی ها از کلاس های مختلف صف می شدند و مبصر با صف همه را تا درب منزل همراهی می کرد. بهزاد بزرگزاد، مدیرعامل سازمان آتش نشانی شهرداری اصفهان: مدرسه با طعم آب انجیر روز اول مدرسه، با برادر بزرگترم که در همان مدرسه ای که قرار بود من تحصیل کنم درس می خواند، راهی شدم. یادم می آید اولین روزی که به مدرسه رفتم، خیلی ...
قاتل ستایش را چگونه در بیابان کشت؟
اما نبود. به خانه پدر و برادرم رفتم آنجا هم نبود. به خانه آمدم وبه همسرم زنگ زدم گفتم پسرم نیست. همسرم از من خواست نزد برادرش بروم شاید پسرم آنجا باشد. من همین کار را کردم و به برادر همسرم گفتم او گفت قرار بوده نزد من بیاید اما نیامده است. می خواستم بار دیگر به خانه پدرم بروم که دیدم پسرم در پارک با بچه های مهدکودک بازی می کند. این مرد سنگدل گفت: آن روز باران می آمد به ستایش گفتم بیا تا ...
دوست داشتم بابایی را بغل کنم
جایی وارد شدی باید انجام بدهی چیه؟ که نرگس می گفت باید سلام و احوالپرسی کنم و نرگس خیلی به پدرش احترام می گذاشت و حرف های او را خیلی گوش می کرد و هنوز هم کارهایی که پدرش به او گفته بود را انجام می دهد. از دلتنگی نرگس برای پدرش در نخستین روز مدرسه که سایر بچه ها با پدرشان آمده بودند و حس و حالش بگویید؟ نرگس سه، چهار روز قبل از شروع مدرسه دلتنگ باباش بود یعنی هر شب خانه که بودیم ...
مدادهایی که زندگی من را رنگ آمیزی کردند
کارخانه مداد ایران استفاده کنم و با ایشان مشورت کنم؛ یادم هست با آقای آسیم هماهنگی کردم و به کارخانه مداد ایران رفتم، او مرد بسیار بزرگ و یک تولید کننده واقعی بود؛ به من گفت که چون قصد راه اندازی یک کار و کارآفرینی را دارم با تمام وجودش به من کمک خواهد کرد. باوجود اینکه من می خواستم کارخانه ای جدید راه اندازی کنم و شاید رقیبی برای آن ها می شدم ولی کمک های بسیاری به من کرد، تمام کارخانه را نشانم داد ...
12 سال سرگردانی بعد از قتل مادر و خواهر
که این پرونده پیش روی پلیس قرار گرفت. آن روز وقتی صدای انفجار از یک خانه ویلایی در پاکدشت شنیده شد، همسایه ها با ورود به این خانه با صحنه هولناکی در حمام خانه روبه رو شدند. جسد مادر و دختر در داخل حمام روی زمین افتاده و به آتش کشیده شده بود. پسر 20 ساله خانواده به نام پیمان که بعد از آمدن همسایه ها سعی در فرار داشت به محاصره درآمد و تحویل مأموران پلیس شد. او خیلی زود تحت بازجویی های قضایی و پلیسی ...
فرصت های انتخابانی جریان انقلابی/ کرایه از که می خواهید؟!
اتاق برادر صادقی6 با او گفت وگو کردم. با تماس ها و گفت وگو های مکرر، حفاظت را متقاعد کردم؛ من و علیرضا با واسطه و مستقیم با خانواده هر دو طرف گفت وگو کردیم و بالاخره زمینه های وصال حاصل شد. درست حدود یک ماه بعد بود که از مسئول اطلاعات بانه شنیدم، بالاخره پدر و مادر هاشمی برای انجام مراسم عقد به بانه آمده اند؛ فامیل های محدود هاشمی و اقوام عروس در خانه کوچک دختر، گرد هم آمده بودند؛ داماد، شناسنامه ...
سرخط ...
. در آن دوران هرکس لباس خاکستری به تن داشت، در خطر ترور قرار می گرفت و ترور می شد. هرکس عکس یک شهید یا امام شهیدان را به دیوار داشت (حتی در دکه یک یخ فروش در جنوب شهر تهران) ترور می شد. حتی کارگری (شهید صفدری کارگر کارخانه جنرال موتور) که چند ماه در جبهه بود (فقط به این جرم) وقتی در ماه مبارک رمضان به خانه محقر و کوچکش در محله نواب برگشت، تروریست ها در زمان افطار به بهانه دادن آش، به خانه او تهاجم ...
پایان تلخ نقشه تلگرامی برای خروج از کشور
پیگیر سرنوشت او نباشد. این زن جوان در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: حدود سه ماه پیش از طریق تلگرام با فردی آشنا شدم که گمان می کردم زنی جوان به نام مژگان است و در پروفایلش نیز تصویر یک زن جوان قرار داشت. پس از گذشت مدت کوتاهی از آغاز آشنایی من و مژگان، او پیشنهاد خروج از ایران را مطرح کرد و مدعی شد حاضر است از طریق دوستان و بستگانش مرا به صورت غیرقانونی به ترکیه بفرستد. از آن زمان به بعد ...
آزادی مردی که زنش را قربانی رابطه پنهانی کرد
خانه رهایش کرده اند. آن طور که همسایه ها به پدرم گفته بودند، یک پژو سیاه رنگ جسد را مقابل خانه رها کرده است. با توجه به آنچه این دختر گفت تحقیقات مأموران برای پیداکردن شوهر زن جوان آغاز شد. در این میان مادر مقتول هم بازجویی شد. او رابطه با دامادش را منکر شد و گفت: دخترم زندگی سختی داشت و به همین خاطر خواستم با این مرد ازدواج کند. او مرد ثروتمندی بود و می توانست دخترم را خوشبخت کند اما دخترم سر ...
سفر به ترکیه، وعده مرد زن نما در تلگرام
، مرد جوان سراسیمه به ماموران مراجعه و عنوان کرد: از طریق تلفن همراه لیلا برای برادرزنم پیامکی ارسال و در آن ادعا شده همسرم به قتل رسیده و جسدش حوالی بهشت زهرا رها شده است. پس از این ادعا، ماموران راهی محل موردنظر شده و به جست وجو در آنجا پرداختند، اما هیچ اثری از جسد پیدا نشد. بررسی پرونده ها نیز نشان داد، جسدی با مشخصات این زن در تهران و اطراف آن پیدا نشده است. در ادامه رسیدگی ...
زن 17 ساله قربانی شک به ارتباط داماد و مادرزن
. همسرم به جای این که اشتباه هایش را بپذیرد به من تهمت می زد که با مادرش رابطه دارم، در حالی که این طور نبود. ما در این سال ها صاحب یک فرزند شدیم. با این حال ادامه این زندگی فایده ای نداشت. من حق و حقوق بنفشه را دادم و قرار شد از هم جدا شویم. خانه ای برایش اجاره کرده بودم البته هنوز از هم طلاق نگرفته بودیم. بچه را هم خودم بردم. روز حادثه با من تماس گرفت و گفت می خواهد بچه را ببیند و چند روزی با فرزند ...
ماجرای اذیت و آزار گردشگر زنی که معلم بود
بیمارستان مرخص شده و متهم نیز در بازداشت بسر می برد. گردشگری 110 پسرعاشق پیشه مقابل چشم همه با دختر مورد علاقه اش چه کرد؟ + تصاویر رامین دیگر مرا نوازش نمی کرد تصمیم گرفتم با او ازدواج نکنم کار زشت داماد در منزل پدر زن / نیمه شب به اتاق خواب رفتم اندام باورنکردنی زن جوان + عکس راننده تاکسی از من خوشش آمده بود / او مرا داخل خودرو مورد آزار و اذیت قرار داد ...
ما قصه گفتن بلد نیستیم!
قرار بگیرد که منجر شد به ملی شدن صنعت نفت و کودتای بیست وهشت مرداد سال هزار و سیصد و سی و دو. توی یک نظام دیکتاتوری و زیر سلطه ی حکومت زور، توی هر سوراخ سُنبه ای هم که باشی و حتا وقتی هم که کشیده ای کنار و کاری به کار کسی نداری، در امان نیستی و در هر لحظه و تحت هر شرایطی امکان دارد یقه ات را بگیرند. با این که رفته بود احمدآباد و با هیچ کس رفت وآمدی نداشت و توی خانه ی شهری هم که بود سفارش کرده بود که ...
اقدام زننده پسر جوان با مرد افغان در نیمه شب / من یک بیمار افیونی بودم
...> بنا به این گزارش، قاضی دشتبان با توجه به پشیمانی عامل جنایت از خیرین خواست تا برای نجات این محکوم اعدامی به دادسرای امورجنایی تهران مراجعه کنند تا با پرداخت دیه مقتول ، محمد به آغوش خانواده اش بازگردد. پول نیوز 110 پسرعاشق پیشه مقابل چشم همه با دختر مورد علاقه اش چه کرد؟ + تصاویر رامین دیگر مرا نوازش نمی کرد تصمیم گرفتم با او ازدواج نکنم کار زشت داماد در منزل پدر زن / نیمه شب به اتاق خواب رفتم اندام باورنکردنی زن جوان + عکس راننده تاکسی از من خوشش آمده بود / او مرا داخل خودرو مورد آزار و اذیت قرار داد ...
دزد ناموسم بود / با همسرم ارتباط پنهانی داشت
اعتراض پرونده به دیوانعالی کشور ارجاع داده شد تا قضات با بررسی تخصصی تر تصمیم نهایی را بگیرند. مثلث 110 پسرعاشق پیشه مقابل چشم همه با دختر مورد علاقه اش چه کرد؟ + تصاویر رامین دیگر مرا نوازش نمی کرد تصمیم گرفتم با او ازدواج نکنم کار زشت داماد در منزل پدر زن / نیمه شب به اتاق خواب رفتم اندام باورنکردنی زن جوان + عکس راننده تاکسی از من خوشش آمده بود / او مرا داخل خودرو مورد آزار و اذیت قرار داد ...
داستان سرایی زن جوان برای فرار از خانه/ از ارسال پیامک مرگ تا سردرآوردن از ارومیه!
قصد داشتم با این ترفند از کشور خارج شوم و برای همین پیامک مرموز را به گوشی تلفن برادر همسرم ارسال کردم تا دیگر کسی پیگیر سرنوشتم نباشد. زن جوان در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: سه ماه پیش از طریق شبکه اجتماعی تلگرام با فردی آشنا شدم که گمان می کردم خانم جوانی به نام مژگان است. داخل پروفایل وی شماره اش قرار داشت پس از گذشت مدت کوتاهی بعد از آشنایی و من و مژگان، وی پیشنهاد خروج از ...
داستان سرایی دختر جوان برای فرار از خانه +عکس
مجبور به بیان حقیقت شد و گفت هیچ گونه آدم ربایی وجود نداشته و تنها قصد داشتم با این ترفند از کشور خارج شوم و برای همین پیامک مرموز را به گوشی تلفن برادر همسرم ارسال کردم تا دیگر کسی پیگیر سرنوشتم نباشد. زن جوان در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: سه ماه پیش از طریق شبکه اجتماعی تلگرام با فردی آشنا شدم که گمان می کردم خانم جوانی به نام مژگان است. داخل پروفایل وی شماره اش قرار داشت پس از ...
شگرد جالب برای به دام انداختن آدم ربا +عکس
به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده پای میز محاکمه قرار گرفت. در ابتدای جلسه دادگاه شاکی به قاضی گفت: از 20 روز قبل از حادثه مردی در تماس با من و صاحب قبلی خودرو مدعی بود که من با دختر او تصادف کرده ام و پایش شکسته است. روز حادثه عروسی دخترم بود که این مرد سراغم آمد. صاحب قبلی خودرو هم بود. آنها خواستند سوار ...