سایر منابع:
سایر خبرها
حکم عجیب برای زن شوهر دار در پرونده شوم پارک چیتگر + عکس
محاکمه ایستاد. در آن جلسه مادر قربانی برای متهمان حکم قصاص خواست. سپس حمید در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم و وقتی پسر دوساله مان به خاطر بیماری فوت شد اختلاف های ما بیشتر شد. مدتی بعد مادرم هم فوت شد و پدرم بیمار بود. به همین خاطر بیشتر وقتها به خانه پدرم می رفتم و فقط شبها به خانه بر می گشتم. در دوسال آخر من مدام درگیر کار و تهیه پول و وام برای هزینه های درمانی ...
هم نوایی شاعران آئینی با دو مادر دلسوخته کربلا
شینه تو باورم که کشتنت هی می گفتم به خودم، عصای دستم اصغره پیر شدم، منو سر مزار جدّش می بره کاش می شد یه بار دیگه موی تو رو شونه کنم می میرم اگه یه شب گونه هاتو بو نکنم مثل یه قرآنِ جیبی بودی تو دست بابات رفتی من فقط می گفتم که خدا پُشت وپَنات یه دلم می گفت اینا به پستی عادت دارن یه دلم می گفت یه ذرّه که مروّت ...
آلبر کامو، شوالیه ادبی نیست انگاری ابسورد (بخش سوم)
مخاطبش شرح می دهد: شبی در ماه نوامبر... از طریق پل "رویال" به طرف ساحل چپ رودخانه و به سوی خانه ام می رفتم. یک ساعت پس از نیمه شب بود. باران ریزی، یا بهتر بگویم بارانی از ذرات سرد مه می بارید... روی پل، از پشت سر هیکلی که روی جان پناه خم شده بود و به نظر می رسید که به رودخانه می نگرد، گذشتم. نزدیک تر که رسیدم زن جوان باریک اندامی را در لباس سیاه تشخیص دادم. در فاصله میان گیسوان تیره و یقه ...
طوری با منصورخان رفتار کردند که مثل حجازی دق کرد!/ به خاطر حرف خانم شجاعی زیر تابوت پورحیدری رفتم
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز ، پرویز برومند درخصوص درگذشت منصور پورحیدری گفت: من آقای پورحیدری را دوست داشتم و بهترین خاطره ای که با او دارم مقام سومی در آسیا بود. او یک انسان آرام و مربی کامل بود و از این لحاظ همیشه یک الگو محسوب می شد. اینکه یک مربی در یک شرایط بحرانی می تواند چگونه رفتار کند، از دست هر کسی برنمی آید ولی پورحیدری چنین شخصیتی را دارا بود. وی افزود: موارد زیادی هست که ...
25 بار زندان رفتم/رژیم شاه در محل عبادتگاه بهایی ها شکنجه ام کرد/ماجرای فوتبال بازی کردن آیت الله طالقانی
...، علیه حزب توده و در میتینگی بود که در قم انجام دادیم. هنوز مصدق سر کار بود و یک سال بعد بود که سقوط کرد. قبل از آنکه آیت الله بروجردی از دنیا برود، من جلوی خان مسجد شاه هم منبر می رفتم و پرونده های آن هم هست. ازسال 37 تا 40، سه سال پشت سر هم، در ماه رمضان ها، در جلوی مسجد شاه (امام) سخنرانی داشتم و جمعیت زیادی هم در آنجا حضور پیدا می کردند. در مدرسه صدر هم سخنرانی هایی داشتم و از آنجا بود که ما ...
مجبور شدم برخلاف علایقم پرسپولیسی شوم
. *محسن مسلمان و عده ای تو را به پوگبا تشبیه کردند. شبیه ترین بازیکن به محسن مسلمان در دنیای فوتبال به نظرت کیست؟ تا حالا فکر نکردم. *قهرمان کودکی ات؟ سوباسا. دلیل این جذابیت چه بود؟ چون یک توپ می زد تا هفته بعد شوت هنوز روی هوا بود. همیشه می خواستم بدانم این توپ کجا می رود. *با علی منصوریان کار را شروع کردی. بازی علیرضا ...
خاطرات عجیب یک زن هنرمند
پیش فیلو فیلیپوویچ هنرمندی صربستانی برد تا نقاشی آموزش بینند. اما این یک دیدار معمولی نبود. فیلیپوویچ بوم نقاشی را کف اتاقی که استودیوی هنری اش بود، قرار داد و روی آن با چسب، ماسه و رنگ های قرمز، زرد و سیاه پوشاند. فیلیپوویچ سپس روی آن بنزین ریخت، یک کبریت زد! و ایستاد و نتیجه را مشاهده کرد. او سپس به دخترک گفت: این یک غروب است. و سریع اتاق را ترک کرد. این تجربه روی آبراموویچ تأثیر عمیقی ...
سلمان فارسی چگونه با پیامبر آشنا شد؟
سودی برای تو ندارد رها کن. چون شب فرا رسید اندکی خرما که داشتم برداشتم و نزد پیامبر رفتم. گفتم شنیده ام که تو مردی شایسته ای و دارای یاران غریب و نیازمند و فقیری و این چیزی است که برای صدقه نزد من بود و من شما را سزاوارتر از دیگران بدان یافتم. پس پیامبر گفت: بخورید. و خود از خوردن سر باز زد. من با خود گفتم: اینک این یکی از نشانه ها و بازگشتم. چون فردا شد بازمانده خرماها را برداشتم و نزد او رفتم و ...
قصاص برای مردی که همکلاسی دوره دبیرستانش را کشت - مقتول با همسر قاتل رابطه داشت
سوار ماشینش شدم. مرا به پارک چیتگر برد. ناگهان شوهرم زنگ زد. با عصبانیت گفت من تعقیب تان کرده ام، بگو کجایی. از ترس آدرس دادم. وقتی آمد، مقتول از ماشین پیاده شد و با چاقو به سمت او حمله کرد. من از دور دیدم که ناگهان لباس مقتول خونی شد و شوهرم با موتور فرار کرد. سریع خودم را رساندم و دستمال را روی گردن مقتول فشار دادم تا جلوی خونریزی را بگیرم اما او 20 دقیقه بعد فوت کرد. پس از پایان دادگاه، قضات وارد شور شدند و متهم ردیف اول را به قصاص نفس و همسر او را به 99 ضربه شلاق و 120 ساعت کار اجباری در خانه سالمندان محکوم کردند. ...
التماس های کودکانه به مادر قاتل
.... مبهوت کارش مانده بودیم. تصور می کردیم با همسرش مشکل دارد تا این که فریاد زد قصد خودکشی دارد. به طرف ساختمان رفتیم. در پاگرد طبقه دوم ایستادیم. هرچه به در زدیم که در را باز کند، زن جوان پاسخگو نبود. مجبور شدیم در را بشکنیم. وقتی وارد خانه شدیم صحنه های فجیعی دیدیم. رد خون در همه خانه وجود داشت. پسر بچه ای خونین روی زمین افتاده بود. انگار هنوز زنده بود، اما کمی آن طرف تر دختر بچه ای دیگر جان ...
دختر دبیرستانی با یک صیغه محرمیت بیوه شد/ پس از صیغه به خواسته اش تن دادم
او تن به خواسته شومش داده بودم، تماسش با من قطع شد و دیگر جواب تماس من را نمی داد. مدت ها بود که دنبالش بودم تا اینکه توانستم آدرس منزلش را به دست بیاورم وقتی به درمنزلش رفتم مادرش در را باز کرد بعد از اینکه خودم را معرفی کردم، لبش را گزید و دو دستش را بر هم زد و گفت: ای دل غافل تو هم فریب پسر شیاد مرا خورده ای! با شنیدن این حرف، دنیا روی سرم خراب شد، پرسیدم پسرت کجاست؟ خبری ...
چشم جنگ ؛ یادآوری سلحشوری در دفاع مقدس
که در ابتدای راه کار خیلی سخت بود که بتوانم نشانی از افرادی که مورد نظرم بود به دست آورم و حتی در برخی مقاطع از ادامه راه دلسرد و منصرف می شدم تا اینکه دوستان به من خبر دادند توانسته اند نشانه ای از خانواده یکی از نوجوانان رزمنده که من هم از حضور او در جبهه عکس در اختیار داشتم و هم عکسی از پیکر مطهر این شهید در آرشیوم موجود بود به دست آورند. شهیدمرتضی کارور، نوجوان 14 یا 15 ساله ای بود ...
پسر 4 ساله اسیر دندانهای گرگ +عکس
نترسیدیم ولی وقتی نزدیک آمدند خیلی ترسناک بودند داداشم دستم را گرفت ولی گرگ بزرگ منو از دستش گرفت داشت با خودش می برد که برادرم آن را زد اما منو ول نکرد و داداشم با شجاعت منو از دهان گرگ بیرون کشید، گرگ من را گرفته بود ولم نمی کرد من دیگر هیچی نفهمیدم تا اینکه بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم . الآن هم همه جای بدنم درد می کند و میگن باید عمل جراحی بشم. مادر ابوالفضل حرف های فرزندش را تکمیل می کند ...
خاطره ناصر ملک مطیعی از خاکسپاری تختی
ناصر ملک مطیعی می گوید: ما درباره عاقبت تختی خیلی کوتاه آمدیم. قصه تختی پایان تلخی داشت. جمعیت زیادی برای مراسم خاکسپاری آمده بودند. حتی من که دوست صمیمی او بودم نتوانستم جلو بروم. با اینکه آن سال ها در شهرت و یکه تاز بودم، در روز خاکسپاری تختی در گوشه ای ایستاده بودم و هیچ کس به من توجهی نداشت. آنقدر تختی افتخار آمیز بود که در مقابل جسم بی جان او کسی به من توجهی نداشت. خدا کند امثال تختی زیاد داشته باشیم، امروز خیلی به تختی ها نیاز داریم. میزان محبوبیت آدم ها را نه می ...
ماری کوری، دانشمندی که با نابرابری ها جنگید
؛ موضوع بحث پرسش هایی علمی بود که دوست داشتم نظرش را در مورد آنها بدانم. پیر بعد از چندبار مطرح کردن پیشنهاد ازدواج جواب بله را از ماری دریافت کرد پیر و ماری در جریان یک مراسم ساده در تاریخ 26 جولای 1895 در فرانسه ازدواج کردند. ماری ترجیح داد در جریان مراسم ازدواجش پیراهنی به رنگ آبی تیره بر تن کند (که شبیه به یونیفورم آزمایشگاهش بود) و آن زوج کمی بعد به دو شریک علمی بی نظیر تبدیل ...
تو کربلای سکوتی و چهارده قرن است ... نشسته ایم سر سفره محرم تو
او می خورد پاداش عمری مهربانی بود از بس که عمری ابن ملجم ها با اسم یاری، دور او بودند وقت نمازش هم زره می بست مردی که اوج پهلوانی بود هی برد دندان بر جگر آخر صبرش به لب آمد ولی پرپر آن روز تشت خانه چون دشت گل های سرخ و ارغوانی بود دلخسته بود از همنشینی ها با قاتلین مادرش زهرا ...
روایتی از دلدادگی زائران اربعین به سیدالشهدا(ع)/ قدم قدم از خمینی شهر تا کربلا فقط به عشق ارباب
بالاترین نقطه های کوه قرار داشت و همیشه غروب که کارم تمام می شد، روی یک سنگ می ایستادم، دست به سینه خود می گذاشتم و پس از سلام به آقا، کربلا را ازش طلب می کردم؛ امروز که راهی کربلا شدم بدون شک می دانم ارباب دوست دارد من پیاده از خمینی شهر تا کربلا بروم، مطمئن باشید اگر پیاده هم نمی شد سینه خیز می رفتم. به علی گفتم از عشق به امام حسین(ع) بگو و او گفت: عشق امام حسین(ع) قابل وصف نیست یعنی از همان ...
حجت الله ایوبی :امروز اقتصاد سینمای ایران حرکت خود را آغاز کرده
آخرسال باشند. چگونه به اینجا رسیدیم و اینکه نگرانی از بابت اکران هم وجود دارد که این همه فیلم چگونه در صف اکران خواهند بود؟ به هرحال من فکر می کنم شاید اگر این وعده را سال اول مطرح می کردیم به عنوان آرزویی دست نیافتنی بود و ما هم به عنوان آقای خوش بین مطرح می شدیم. اما امروز می بینیم که خوش بینی بود ولی خوش خیالی نبود و این آرزوها، آرزوهای دست یافتنی بودند و هستند. ولی من معتقدم هنوز رونق سینمای ...
شگرد عجیب پسر جوان در دزدیدن موتورسیکلت های سنگین/ شکار مالباختگان در سایت دیوار + تصویر
سرقت موتور نیز به کارآگاهان گفت: حدودا یک سال پیش خودم مالک همین موتورسیکلت بودم که به دلیل اعتیاد شدید به شیشه مجبور به فروش آن شدم تا اینکه چندی پیش، در زمان جستجو در داخل سایت دیوار به صورت کاملا اتفاقی موفق به شناسایی تصویر موتورسیکلت خود شدم، با توجه به اینکه کلید یدک موتورسیکلت را از قبل نزد خود داشتم ، طی تماس تلفنی با فروشنده موتور به در خانه او رفته و پس از رؤیت موتور و اطمینان از اینکه، این ...
نگاهِ "ظریف" به ظرافت های مردِ همیشه خندانِ سیاستِ خارجی
در کتاب به این افسانه اشاره می کند و می گوید: در سال 1361 که برای اولین بار به نیویورک رفتم و از همان ابتدا وارد سازمان ملل شدم، همه ساختمان را گشتم، اما شعر سعدی را نیافتم؛ نه در نیویورک و نه در ژنو. این یک افسانه ایرانی است که حتی در دایره المعارف بریتانیکا نیز نوشته شده است. به همت ظریف و با اهدای اثری از سوی یک هنرمند اصفهانی به نام استاد صیرفیان، فرشی را که در وسط آن شعر سعدی با نخ ...
حجت الاسلام عالی: اولین علامت نفوذ شیطان؛ بی حالی نسبت به مسائل معنوی
نفر از بزرگان مشهد که هر سه الان از دنیا رفته اند هر کدام یک طرف نشسته اند، میرزا جواد تهرانی و آیت الله فلسفی و حسنعلی مروارید که همگی مجتهد و با تقوا بودند. من رفتم از هر سه نفر پرسیدم: اگر در حرم امام رضا علیه السلام فقط یک دعای مستجاب داشته باشیم چه دعایی بکنیم؟ هر سه نفر بلإتفاق و بدون هماهنگی قبلی گفتند : عاقبت بخیری رفتم خدمت آیت الله گلپایگانی در قم و از ایشان پرسیدم و ایشان هم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (329)
میکنن توروخدا ببینین دفعه بعد می بندنتون به صندلی براتون پخشش میکنن. 44٫ مامان منم هر چی ازش بپرسی کجاست می گه همون جا. گستره ی همون جا از کابینت ته آشپزخونه ست تا پایتخت سوئد. 45٫ عباس جدیدی در پاسخ به خبرنگاری که درباره عکس او با منصور پورحیدری در بیمارستان سوال کرد به ایموجی میمون با دست جلوی چشم اکتفا کرد. وقتی با داداشم اختلاف داشتیم و بابام میومد برای حل ...
طلاق های جنجالی بازیگران و هنرمندان ایرانی در چندسال اخیر
، "آزاده نامداری" عکس منتشر کرد، متهم کرد و در چند مصاحبه از اشتباه اش در انتخاب فرزاد حسنی به عنوان شریک زندگی می گفت. "فرزاد حسنی" هم در مقابل بیانیه می داد و تهدید به شکایت می کرد. آزاده نامداری بعدها در گفتگویی از علت جدایی اش گفت: من ازدواج کرده بودم که زندگی کنم. با یک مهریه اندک پای سفره عقد رفتم. هیچ دختری ازدواج نمی کند که جدا شود. برای همین اصلا قرار نبود اینجوری شود. من وارد یک ...
تلخی و شیرینی های زندگی فریبا
هیچ کس مرا نمی شناخت. با آن که همین هنر را داشتم. من 5 سال کار هنری را کنار گذاشتم. در خانه مان آب شهری نداشتیم. مادرم باید بالای کوه می رفت. شلنگی را در مسیر آب می گذاشت. هر روز نفس زنان می رفت و می آمد و گاه شلنگ جابه جا می شد و او مجبور بود بارها این کار را انجام دهد. جاده خاکی و نبود بیمارستان باعث شد بعد از ابتلا به سنگ کلیه چند ماهی با دردم مدارا کنم. آن قدر شرایطم وخیم شد که دکترها جوابم ...
احسان خواجه امیری: با انتشار یک آلبوم منفجر نمی شوم!
دلیل عشقم به موسیقی این کار را از کودکی دنبال کردم. بعدها متوجه شدم از این علاقه ام به موسیقی می شود پولی هم در آورد، پدرم دوست نداشت که من خواننده شوم، می گفت، تا دانشگاه در رشته مهندسی قبول نشوم حق خوانندگی ندارم اجازه نداشتم که در رشته موسیقی تحصیل کنم و فقط اجازه تحصیل در رشته مهندسی را داشتم روزی که دانشگاه قبول شدم دو ماه بعد اولین آلبومم را منتشر کردم. ترس پدرم از گذشته خودش بود ...
ادبیات داستانی دفاع مقدس روند رو به رشدی دارد/خشکیدن قلم فکر تنها نگرانی اصلی هر نویسنده ای است
نویسی را تا امروز ادامه دادم. 2- به غیر از ادبیات داستانی در دیگر رشته های ادبی و هنری فعالیت دارید؟ بله! در اوایل دهه 80 وقتی وارد دنیای هنر شدم، احساس کردم قدم در راهی بی بازگشت گذاشته ام. آن روزها گرایش بیشتری به شعر نو داشتم. و حتی مجموعه ای به نام آواز گل سرخ آماده چاپ کردم ه بعدها به علت مشکلات مربوط به نشر کتاب منصرف شدم. اما نوشتن را تا چند سال بعد از آن ادامه دادم. با ...
جواد دلباخته آذر شده بود / روزی که او به استخر رفته بود جواد هم به آنجا رفت و کار بسیار احمقانه ای انجام ...
دانشگاهی هایش شد. در دوران تحصیل چند باری جواد به او پیشنهاد ازدواج داده بود، اما او دست رد به سینه اش زده بود. با این حال پسر سمج از زیر زبان دوستان آذر بیرون کشیده بود که او طلاق گرفته است. جواد که هفت سال کوچک تر از زن جوان و حسابی دلباخته شده بود گاهی تا در خانه دنبالش می رفت و سعی می کرد به بهانه های مختلف سر حرف را باز کند، اما آذر اهل چنین روابطی نبود و ترجیح می داد با دریافت مهریه شوهر اولش ...
بازیگر مرد معاشر از یک تجربه گفت
به گزارش بولتن نیوز ، فریدون محرابی هنرپیشه، بازیگر و مدرس دانشگاه که به تازگی با نمایش سردار بر روی سالن اصلی تئاتر شهر حضور داشت، این بار قرار است از دوشنبه 17 آبان با ایفای نقش اصلی مرد در نمایش معاشر به کارگردانی احسان حاجی پور در قدیمی ترین سالن فعال تئاتر شهر یعنی تماشاخانه سنگلج حاضر شود، او در این مطلب از شروع فعالیت تئاتری خود تا حال و هوای امروز تئاتر کشور و حضورش در معاشر سخن گفته که ...
ویشکا آسایش، زن ویرانگر می سی سی پی
...> کالیگولا را که دیدم واقعا شوکه شدم و گفتم این مدل تئاتر چقدر خوب است. بعد از آن باز هم فکر نمی کردم در تئاتر بازی کنم چون ترس همچنان با من بود. یک روز رامبد جوان زنگ زد و پرسید تئاتر بازی می کنی؟ گفت همایون غنی زاده دارد یک تئاتر کار می کند؛ همان کارگردانی که کالیگولا را اجرا کرده... بلافاصله گفتم: آره . اول متن کلفت ها را تمرین کردیم اما به خاطر مشکل سالن اجرا نرفت. بعد از یک ماه تمرین، من دیگر ...
خانه خورشید ؛ پناه امن زنان بی پناه
.... کم کم به سمتی کشیده شدم که به هر چه پیشنهاد می شد، جواب مثبت می دادم. به خودم که آمدم، 29 سال از مصرفم گذشت و همه چیز را از دست دادم؛ فرزند، همسر و زندگی. حامی هم نداشتم تا من را از این منجلاب بیرون بکشد. دیگر خسته شده بودم، خسته از کارتن خوابی و زندان و تیمارستان. بارها دست به خودکشی زدم تا رها شوم اما انگار خداوند هنوز هم من را دوست داشت. تنها و سردرگم مانده بودم تا این که خانه خورشید ناجی ...