سایر منابع:
سایر خبرها
برجام محصول خرد جمعی نظام بود
ابتدای انقلاب اشاره کرد و از تلاش برخی برای کودتا علیه شهید رجایی سخن گفت. اهم اظهارات فیروزآبادی را در ادامه بخوانید: *من اولین حکمی که در انقلاب گرفتم در 20 اسفند 1357 بود. اولین مسئولیتم، تزکیه دانشگاه مشهد از ساواکی ها بود. تقریبا 3 الی 4 ماه طول کشید تا تمام پرونده ها بررسی شوند.شکل پرونده ها هم جالب بود؛ چون ساواک منحل شده بود همه چیز را با خود یا برده و یا نابود کرده ...
بازیگر نقش فرح: از شدت سوزش چشم به محوطه کاخ فرار می کردم
نگرفتم و شنیده ام که این اتفاق شامل حال برخی از دوستان هم شده است اما در مورد من این طور نیست. در نهایت باید بگویم که با همه این شرایط باز هم راضی هستم. برای قرار گرفتن در قالب درست نقش خود چقدر به مطالعه و تحقیق پرداختید؟ از زمان سریال سال های مشروطه (نقش همسر امیرکبیر) به اجبار تاریخ مشروطه را به طور کامل مطالعه کردم، برای تبریز در مه هم همین طور تا این که رسیدیم به پهلوی ...
برای حرف زدن باید از صدام اجازه می گرفتند!
یاسین رمضان که آن زمان رئیس مجلس عراق بود، دستور می گرفتند. آنها هم تأکید کرده بودند که در سلول ما بی دلیل باز نشود و امنیت ما باید تأمین بشود. چون شب اول بازجویی در بغداد، سرباز عراقی می خواست روسری مرا از سرم بردارد که گفتم ما دست شما اسیریم، یا بگذارید برویم یا مسئولیت ناموس و جان ما با شماست. شما حق ندارید با ما برخورد زشت داشته باشید، اگر نه باید به دولت ما جواب پس بدهید. این برخوردها باعث شده ...
روایت عاشقانه ای از عملیات کربلای1
، فهم و رفتار عرفانی اش شدم.بنظر می رسید با خدا خلوتی دارد. سخت مشتاق بودم اوقات بیشتری را با او سپری کنم اما فرصت آن را نداشتم. بخود گفتم حسین هم شهید گردان ماست. روحیات عجیبی داشت. به او گفتم: بنظرم فردا تو آسمانی خواهی شد مرا دعا کن .لبخندآرامی زد و هیچ نگفت. شب حمله بالاخره شب حمله فرا رسید. شب حمله دارای آداب و رسومی بود. مقدماتی داشت و بایستی انجام می شد. نیم ساعت، یک ...
شهید رضایی؛ پرورش یافته اخلاص و ثمری از باغ پرفیض شهادت
بودم به اندازه تمام زندگی ام ارزشمند بود، زیرا او انتخاب شده خدا بوده و من از چهره او آرامش می گرفتم، هنوز هم که کسی نام شهید احمد رضایی را می آورد حالم دگرگون می شود، این دوران برای من دوران دیگری بود زیرا با کسی همراه بودم که با ایمان خود راه را انتخاب کرده و به سوی هدفش حرکت می کرد. حسینی صابر اضافه کرد: شهید رضایی همیشه گوش به فرمان رهبری بود و ارادت خاصی نسبت به حضرت زینب(س) داشت ...
جنجال های صادق زیباکلام تمامی ندارد
.... - باید اعتراف کنم برای اولین بار در عمرم که در زندگی ام برمی گردم به عقب، شاید مقطعی که بیشترین تأثیر را در ساختن صادق زیباکلام امروزی گذاشت، مقطعی بود که من برای دکترا رفته بودم و دوباره برگشته بودم به انگلستان. سال 1363 تا 1369 - 1370. آن شش، هفت سالی که من برگشتم به انگلستان و دکترایم را خواندم، نقطه عطفی بود. نقطه عطف تاریخی مهمی بود و واقعا من را از یک حالت به حالت دیگری ...
90/ خیلی ها گفتند به پرسپولیس نرو گوش نکردم
کم به پرسپولیس آمدی و نتوانستی موفق شوی. در حالی که یکی از بهترین های لیگ بودی ؟ در پرسپولیس به من میدان ندادند و نگذاشتند بازی کنم. من در دیدارهای دوستانه و حتی بازی هایی که میدان داده شد ستاره زمین بودم ولی بازی بعدی برای وقت کشی و آخرین تعویضی به میدان می رفتم. در کل اصلاً فرصت بازی به من داده نشد و نیم فصل مجبور شدم برگردم پدیده . 90: زمان گل محمدی به پرسپولیس پیوستی؟ ...
پتانسیل وقوع اتفاقات ناگوار در حاشیه
و نادیده گرفتن این موضوع بود که هر دوی این رویکردها ناکارآمد بودنشان به اثبات رسید. 1404 آخرین فرصت برای ارائه خدمات حداقلی به حاشیه ها ما در دفتر آسیب های سازمان بهزیستی در سال 78، نخستین گروهمان را در کتابخانه خواجوی کرمانی در محله دروازه غار مستقر کردیم. آن زمان روزهای جمعه شلوار جین می پوشیدم، یک کاپشن چرم تنم می کردم و یک کلاه بافتنی مشکی سرم می گذاشتم و هر هفته می رفتم ...
هاروکی موراکامی از زندگی و کارش می گوید
...، در کتابخانه بزرگ پرینستون مشغول تحقیق آزادانه بودم و می توانستم هر کاری می خواهم بکنم. هر روز به آن کتابخانه می رفتم و کتاب می خواندم. بیشتر مطالعه ام را نیز کتاب های تاریخی به خود اختصاص می داد که هنوز هم دلیل این همه دغدغه ذهنی را در آن دوره نمی دانم. در آن کتابخانه مجموعه کتاب های خوبی از وقایع مغولستان و منچوری گردآورده شده بود. بیشتر حقایقی که در این کتاب ها با آنها مواجه شدم ...
اوتیسم، نقطه ایست نیست
پیش تر می رفتیم کمتر نتیجه می گرفتیم و این داستان تا به امروز ادامه دارد. پسرم از مدرسه مخصوص اوتیسم اخراج شد و حالا ما مانده ایم و آینده ای نامعلوم... روزنه امید حدود 9 ماه پیش به کمپینی دعوت شدم این کمپین برای اطلاع رسانی اوتیسم و توسط تعدادی از مادران و حامیانشان تشکیل شده بود. این کمپین با هزینه اعضا تشکیل شد و سعی در اطلاع رسانی در حد وسیع داشت. از آنجا که پسرم از همه ...
شهرام ناظری: همواره حقوق ام را زیر پا گذاشته اند
و ایران باستان نیز نکته های فراوانی بیاموزم. این حس شاهنامه به دلیل آنکه خودم هم از نژاد و قوم کرد هستم و از کودکی هم تحت تعلیم ادبیات بودم، در من وجود داشت. وقتی همه اینها جمع شد علاقه من به منتها الیه خودش رسیده بود. با این وجود آغاز و انجام آن کار، موضوع ساده و کوچکی نبود و باید همه چیز آماده می شد. سی سال پیش حداقل به این درک رسیده بودم که هنوز آماده نیستم و اجازه ندارم شاهنامه را ...
همسران شهدا؛ سربازان نادیده جنگ اند
تاحدودی جزئیات را بیان کنم و به این هم توجه داشتم که مخاطب را خسته نکنم و آن لذت مطالعه را برای مخاطبم فراهم کنم. روش کار در کتاب گلستان یازدهم که خاطرات پناهی روا، همسر شهید چیت سازیان، هست در مقایسه با دختر شینا متفاوت است. در این کتاب من با یک سال و هشت ماه زندگی مشترک و چند سال پس از شهادت همسر مواجه بودم. در بخش سال های پس از شهادت نیز می دانستم که باید کلی گویی کنم؛ از این رو بازه زمانی محدود ...
کابوسی که نزدیک بود به ویلچرنشینی منجرشود
سال بعد گذشت و المپیک برزیل آمد. من می توانستم مدال بگیرم و از هر جهت زندگی ام تغییر کند ولی یک باره این اتفاق افتاد، بالاخره آدم عصبانی می شود. 4 سال پیش از المپیک خط خوردم و 4 سال بعد تصادفی که کردم و پدربزرگم فوت شد و بعد مشکلی که برای پدرم و برادرم پیش آمد، همه اینها تاثیر داشت. از نظر فکری و روحی خسته بودم و مسلما باید مسوولین فدراسیون به من حق بدهند که یک سری گلایه داشته باشم الان حدود یک ...
نیکبخت: بازیکنان سوریه مثل مورچه های کارگر هستند
هم رفتم. اتفاقا روزی که رفتم وزیر سابق ورزش آقای گودرزی هم آنجا بود و من بیرون ایستادم تا ایشان خارج شوند و من بروم. حتی یک عکاس آنجا بود که از من عکس گرفت که خواهش کردم عکس را پاک کند. من اگر عشق شهرت بودم حتما عکس می گرفتم. بالاخره همه ما یک روز رفتنی هستیم و این اتفاق دیر یا زود برای همه ما می افتد. اما می توانیم به آنهایی که نیاز مالی ندارند حداقل محبت کنیم. بعضی وقت ها همین محبت ها تأثیر مثبت ...
در میهمانی شبانه باغ هلو مسعود به من ابراز علاقه کرد / بعد از شب شوم عروسی شوهرم دیگر سراغی از من نگرفت
آرزوهایم می دیدم، خیلی خوشحال بودم. روز جشن فرا رسید و من با پوشیدن لباس عروسی در میان هلهله و شادمانی اطرافیان، سوار بر خودرویی شدم که قرار بود ما را به خانه خوشبختی برساند اما در مسیر، با حرکات غیرمتعارف برخی رانندگان جوانی که حالت طبیعی نداشتند، تصادف دلخراشی رخ داد و من دچار جراحت های سختی شدم. وقتی در بیمارستان چشمانم را گشودم و چهره ام را در آیینه نگریستم، وحشت سراسر وجودم را فرا گرفت چراکه ...
روایت عکاسان از دونالد ترامپ رییس جمهور
انتخابات هم شبی بود. دوستانم شوکه بودند و گریه می کردند. ترامپ ورق را برگرداند. باورکردنی نبود، همه مشوش و مبهوت بودند. فکر کنم او تا مدت کوتاهی خوش رفتار باشد. رزومه ی هری برنسون متولد سال 1929، گلاسگو فارغ التحصیل مدرسه هنرهای گلاسگو تأثیرپذیری: از هیچ عکاسی. لرد بیوربروک که به من کار یاد داد. بهترین اتفاق: رفتن به آمریکا همراه با گروه بیتلز ...
برادرم بخاطر مشکلات اخلاقی ام می خواهد من را بکشد/این دختر از پلیس کمک خواست
، به تحصیلاتم ادامه می دادم. پدر و مادرم همه نوع امکانات تحصیلی و رفاهی را برایم فراهم می کردند و من هم با جدیت درس می خواندم، این در حالی بود که آرام آرام اعتقادات مذهبی و معنویات را در زندگی ام فراموش کردم. دختر بودم که به نوع پوشش، آرایش و حتی ارتباط با افراد غریبه توجهی نداشتم. به طوری که بی توجهی به موضوعات اخلاقی و اعتقادی برایم امری طبیعی شده بود. زمانی که در رشته حقوق و در یکی از دانشگاه های ...
شوهر زن خیانتکار متهم شد!/ سقوط دوست پسر زن خیانتکار از بالکن!
– یکشنبه- پیش روی بازپرس مدیرروستا گفت: شب گذشته وقتی به خانه آمدم دختر 13 ساله ام جلوی در واحد آپارتمان سطل زباله را به من داد و آن را به جلوی در ساختمان بردم و سپس به سوپر مارکت محل رفتم و نان بسته ای خریدم و به خانه بازگشتم. وی افزود: زمان خروج و بازگشت به خانه، مرد همسایه طبقه دوم ساختمان مرا دید و داخل خانه در حال عوض کردن لباس هایم بودم که ناگهان صدای کوبیده شدن در خانه به صدا در آمد که ...
لنگه کفش و ایمان قوی!
...> متاسفانه کشور عراق کشوری خراب است. این را می شود از جاده ها، خانه ها، کوچه ها و زباله هایی که در سرتاسر مسیر پراکنده است به خوبی متوجه شد. از مهران که به سمت کوت می آمدیم ناگهان در دو طرف جاده یک دریاچه کم عمق از آب باران دیدیم. وسعت و آب فراوان این دریاچه همه را خیره می کرد و مرا به این فکر فرو برد که چرا از این آب انبوه برای کشاورزی و پرورش ماهی استفاده نمی شود؟ مردم در فقر شدیدی به ...
دنبال ستاره شدن نیستم
. برایم جالب بود که برای ایفای نقشی انتخاب شده ام که تاریخش مربوط به مدت ها قبل است و من حتی آن روزها به دنیا نیامده بودم. با بهروز شعیبی عکس های دانشکده افسری را می دیدیم تا با حال و هوا و تیپ جوانان آن دوره آشنا شوم. باید می فهمیدم این آدم ها چقدر به سر و وضعشان می رسیدند، چه ژست هایی داشتند و... برخی فیلم های مربوط به تهران آن سال ها را دیدم و وقتی فیلمنامه را خواندم، فهمیدم در بخش های زیادی از کار ...
داستان کارآفرینی تبدیل سرمایه 400 دلار به 20 میلیون دلار
. دو خواهر دیگرم نیز ادامه تحصیل دادند. سال 2000 هم خودم ازدواج کردم. خیلی زود برای خانواده ام خانه ای در روستا ساختم. کسانی که کودکی مرا دیده بودند این تغییر را باور نمی کردند. خیلی از کودکان در روستا حالا من را الگوی خود قرار داده اند. بازگشت به خانه این کارآفرین در بخش دیگری از سخنان خود به بازگشتنش به خانه پرداخته و می گوید: در سال 2003، پس از آن که سال های زیادی در دبی زندگی ...
توران میرهادی، یک زندگی درخشان
توران میرهادی، که از او به عنوان مادر آموزش و پرورش مدرن در ایران یاد می شود هفته گذشته چشم بر جهان فروبست. او در بیست و ششمین روز از بهار سال 1306 به دنیا آمده بود. در اینجا بخشی از خاطرات او از نظرتان می گذرد: زمانی که 17 ساله بودم ایران در اشغال متفقین بود. وقتی برای تحصیل به فرانسه رفتم این کشور به تازگی از اشغال آلمان خارج شده بود. دیدن ویرانه های این کشور ذهن مرا به شدت آشفته کرد. همیشه از خودم می پرسیدم چرا جنگ؟ این همه خرابی را چه کسی به بار آورده است؟ هیتلر چگونه آمد و چه کسانی او را به عنوان رهبری پذیرفتند؟ مادرم آلمانی بود؛ اما او هم هیچ و ...
بدون پول و پارتی می توان بازیگر شد؟!
داماد حاج حیدر می دیدند. من فیلمنامه را خواندم و رفتم. رضا شب به من زنگ زد و گفت آقای حاتمی کیا ویدئو بازی ات را دیده ، انتخاب شده ای. موتور سواری که بلدی؟ من تا بحال سوار موتور نشده بودم و گفتم کی باید دفتر باشم. گفت : فردا. همان شب یک پیک موتوری گرفتم و چهار- پنج ساعت تمرین کردیم. بعد از تست، آقای حاتمی کیا گفت: خوبه ، بلدی ولی این موتور سواریِ سر جالیزه ؛ من موتور سواری بادیگارد می خواهم. گفت: چند ...
کار شیطانی مرد روستایی باعث اعدام او شد!
ازدواج عاقبتی نداشت و همسرم مرا ترک کرد. بعد هم که فهمید چه جنایتی کرده ام طلاق گرفت و دنبال زندگی خودش رفت. وی افزود:یک بار نزدیک بود به زندان بیفتم چون چند گوسفند از گله دزدیده بودند و همه فکر می کردند من دزدی کرده ام اما بعد از دو روز شاکی فهمید کار من نبوده رضایت داد. روز حادثه من به خانه یکی از اقوام که اتفاقا با هم رابطه خانوادگی صمیمانه ای داشتیم، رفتم. نمی دانم چه شد که ...
ضرب و شتم دانشجوی دانشگاه هرمزگان توسط راننده آژانس
لازم برای تحویل ملزومات انجام شده بود از تنها آژانس تلفنی طرف قرارداد دانشگاه با مسئولیت آقای باوقار درخواست خودرو می کند تا به محل مورد نظر رفته و در ساعت مقرر شده به دانشگاه باز گردد. پس اندک این زمانی این دانشجو با آژانس طرف قرارداد دانشگاه به سمت محل مورد نظر حرکت می کنند اما هنگامی که به آنجا می رسند اتفاق عجیبی رخ می دهد که داستان را از زبان خود دانشجو بیان می کنیم. ...
فیلم نفس نرگس آبیار از نگاه خودش و مسعود فراستی!
روز نو : تکرار موفقیت، از خود موفقیت سخت تر است؛ مثل دفاع از عنوان قهرمانی می ماند. نرگس آبیار برای ساخت فیلم نفس ، احتمالا چنین حسی را تجربه کرده باشد یا به عبارت بهتر الان با اکران عمومی فیلم، در میانه سخت و نفسگیر این آزمون و چالش به سر می برد. فیلم ساختن پس از اثر موفق و محبوب و تحسین شده شیار 143 ، کار پرخطری است که به هرصورت آبیار آن را به سرانجام رسانده و حالا همه چیز در میدان محک ...
روحانی فداکاری که عاشق حیوانات است
به همین دلیل دچار عذاب وجدانی دائمی است. از این روست که سال هاست در خانه از چند گربه نگهداری می کند. حرف های پدر و تشویق های او انگیزه زیادی به من داد و تصمیم گرفتم همراه با گروهی از جوانان در قالب گروهی به نام مهر برای حمایت از حیوانات فعالیت کنم. ارسلان فتحی مسئولان گروه با آغوش باز مرا پذیرفت و نحوه غذا دادن و کمک به سگ ها و گربه ها را به من آموخت. از چند روز بعد همراه با اعضای این گروه ...
مجموعه اشعار ویژه اربعین حسینی
اصغرت کنم از آن شبی که خواهر من از نفس فتاد هر شب فغان ز هجر رخ دخترت کنم بابا چه گویمت چه کشیده است عمه ام بگذار ناله ها به دل خواهرت کنم بابا سرم، تنم، جگرم درد می کند گر خون دل روانه به خاک ترت کنم پیدا کند مقام وفائی به روز حشر وقتی که التفات به نوحه گرت کنم سیدهاشم وفایی اشک است همدم ...
قصاص کردم تا دنیای دختران را خراب نکنند
گرفت و دستانم را هم با یکی از دستانش گرفت. خیلی ترسیده بودم. هرچه تقلا زدم از دستش فرار کنم، نتوانستم. او آهک را از ظرفی که کنارش بود برداشت و داخل چشمانم ریخت. چشمانم بشدت سوخت. فریاد زدم تا رهایم کند اما بی فایده بود. بعد مرا به سمت پله های خانه برد و رها کرد. تاکنون چند بار عمل جراحی انجام داده ای؟ در این هفت سال 20 عمل جراحی مختلف چشم انجام دادم. حتی وزیر بهداشت هم چشمانم را ...
تمام تلاش های عاشقانه زن جوان برای همسر معتادش
می گفت برای پا دردم می خورم. می دانستم چیزی که مصرف می کند، مواد مخدر است، اما خودم را گول می زدم و نمی خواستم باور کنم امیر به مواد آلوده شده است. با این که برایم سخت بود، اما یک ثانیه هم به طلاق فکر نکردم. من امیر را به سادگی به دست نیاورده بودم که به آسانی هم از دست بدهم. امیر: همسرم هرچه می گفت زیر بار نمی رفتم. انکار می کردم و می گفتم مواد مال من نیست. اما بالاخره تسلیم شدم و گفتم ...