سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرا ی دزدیده شدن طلافروش سوناتا سوار تهرانی+عکس
...> 5 مرد غریبه از همان ابتدا شروع به کتک زدنم کردند و می خواستند رمز کارت بانکی ام را در اختیارشان قرار دهم اما در برابر آنها مقاومت کردم و زیر کتک هایشان خودم را به بیهوشی زدم تا دست از سرم بردارند تا اینکه آنها به بررسی مدارک همرام پرداختند و توانستند رمز کارت بانکی ام را که داخل دفترچه ای نوشته بودم پیدا کردند. طعمه آدم رباها افزود: زمانیکه خودم را به بیهوشی زده بودم اسم همه آنها را ...
شب نامزدی دامنم را لکه دار کرد و ناپدید شد /خودم را زود باختم!
به لیدا خانم ایمان آوردم. به پاکی و مهربانیش، به این که اگر خدا خانه ام را پر از سیاهی کرد، حداقل دستان گرم فرشته ای را به یاریم فرستاد تا جبران آن همه دربه دری و تنهاییم باشد. آن شب از لیدا خانم خواستم که پیشم بماند، ولی بهانه آورد که نمی تواند. گفت پسرش قرار است چند روز دیگر برگردد و باید همه چیز را برای ورود او آماده کند. چند روز بعد لیدا خانم از جشنی برایم گفت که به خاطر ورود پسرش ...
نقشه هالیوودی برای سرقت از طلافروش
... مرد طلافروش مقابل افسر اداره آگاهی، نشسته بود تا جزئیات 24ساعت اسارت در بند آدم ربایان را شرح بدهد. او گفت: مأموران قلابی مرا به زیرزمین خانه ای در منطقه پاکدشت بردند. هرچند در بین راه چشمانم را بسته بودند اما وقتی رهایم کردند متوجه شدم که مرا به پاکدشت برده بودند. در آنجا با تهدید خواستند که رمز کارت های عابربانکم را در اختیارشان قرار دهم اما من مقاومت کردم. آنها تا حد مرگ مرا ...
ربودن مردان پولدار توسط معتادان برای اخاذی
اعتیاد به کمپ بردند. آنجا سیروس مدعی شد که از مرد طلافروش طلبکار است، اما او بدهی اش را نمی پردازد. ما پنج نفر داخل کمپ نقشه آدم ربایی مرد طلافروش را طراحی کردیم و قرار شد وقتی همگی از کمپ مرخص شدیم، نقشه مان را اجرا کنیم. چند روز قبل از حادثه همگی از کمپ بیرون آمدیم و تصمیم گرفتیم مرد طلافروش را بربایم تا اینکه روز حادثه با خودروی پیام راه مرد طلافروش را سد و خودمان را مأمور پلیس معرفی کردیم. وقتی او ...
در اتاق خوابم بودم که احساس کردم سایه ای بالای سرم است / مسعود هرچه می گفت گوش می کردم !+ عکس
خواب رفتم و خوابیدم. وی افزود: هنوز در خواب و بیداری بودم که احساس کردم سایه ای بالای سرم است ابتدا تصور کردم یعقوب است اما وقتی بیدار شدم دیدم مسعود پسر همسایه در اتاق خوابم ایستاده خواستم داد بزنم که جلوی دهانم را محکم چسبید و با چاقو تهدید کرد اگر حرفی بزنم او مرا خواهد کشت خیلی ترسیدم و آن شب به من تجاوز کرد او بعد فیلم من و خودش را که با موبایل گرفته بود نشانم داد البته خودش در فیلم ...
امام در اوج اختناق فرمود: با هم به ایران بازمی گردیم
مرا هم یکی از پزشکان نهضت آزادی انجام داد. بعد که از بیمارستان بیرون آمدم، پس از چهار پنج ماه، دوباره دستگیر شدم و دو ماه و چند روز در کمیته مشترک بودم و سپس مرا به زندان قصر فرستادند. برای آزار و اذیت شما از چه روش هایی استفاده می کردند؟ برای اینکه ما را شکنجه روحی بدهند، به بند زنان بزهکار بردند. بعضی از دوستان سعی کردند روی فکر آنها کار کنند. در آنجا زنی بود به اسم صدیقه ...
پشت پرده زندگی خصوصی کی روش/تصاویر
این موضوع باعث دیدار من با ماندلا شد. ماجرا شبیه آن چیزی بود که در فیلم "شکست ناپذیر" در مورد راگبی دیده شد. من با یکی از دوستانم در خانه بودم که تلفن زنگ زد و دیدم که طرف پشت خط خودش را ماندلا معرفی می کند. من دستیاری داشتم به اسم استیو که به تقلید صدای ماندلا معروف بود. بنابراین مطمئن شدم که او می خواهد شوخی کند و پای تلفن به او توهین کردم! چون من متهم به نژادپرستی شده بودم و اصلا فکر نمی کردم ...
در مسئله حقوق های نجومی سر ملت کلاه رفت/ مهم ترین درد ما بعد از جنگ "نفاق" بود
جمهوری اسلامی کار کردن آداب خاصی دارد. باید رعایت فرهنگ و ادب و اخلاق را کنید، این ها همه به مردم نشت پیدا می کند. دستم بسته است و نمی توانم وارد مصادیق شوم. افروغ: بله. من زمانی که از انگلستان اخراج شدم به رغم این که امکان جذبم در بسیاری از وزارت خانه ها بود و خیلی از دوستانی که همراه ما اخراج شدند جذب وزارت خانه ها شدند، من تصمیم گرفتم به مناطق محروم و سیستان و بلوچستان بروم. ...
دعوای حقوق های نجومی برای تصویب 20 میلیون بود!
کرده است و فرهنگ به محاق رفته است. یکی از مشکلات فرهنگی ما این است که فرهنگ را نهادی دیدیم و می بینیم، یا فقط به دنبال یک متولی خاص می گردیم که یقه او را بچسبیم. نگاه نمی کنیم که اگر قرار است فرهنگ به مثابه یک اکسیژنی باشد که همه جامعه را پوشش می دهد، ما مشکل داریم. س: مثلا چه کسانی؟ صریح تر بگوئید؟ افروغ: حوزه و دانشگاه. اگر به یک معنا بگوییم که بخشی از خاستگاه فرهنگی و ...
فعالان اقتصادی دنیا در ایران به دنبال چه هستند؟
قرار گرفته است و معماری آن با آجرهایی نارنجی رنگ میان فضایی سبز، جایی شبیه به خانه های ویلایی ساخته است. برخلاف دفترهای قدیمی ساختمان شمالی اتاق ایران که تنها یک میز کار در آن قرار دارد، اتاق ایران و چین از چند بخش مختلف تشکیل شده است. سه دختر جوان با لباس هایی یکدست منشی اتاق هستند و پشت میزهایشان مشغول به کارند. دری شیشه ای، بخش کاری آنها را از ساختمان اصلی اتاق مشترک جدا می کند. مردی برای ...
نشان دادن گرسنگی به افراد سیر سخت است/ با 8 میلیارد فیلم ساختیم
دادند و افراد هوشمند را برای رساندن اطلاعات صحیح به این اتاق فکر ها جذب می کردند به طوری که حتی کوچکترین اطلاعات از کاخ شاهان گرفته تا خانه های رعیت در خدمت انگلیسی ها قرار می گرفت و آنها این اطلاعات را جمع بندی و سپس بر اساس آنها اقدام می کردند. طالبی در بخش پایانی این گفتگو بر لزوم پیروی از رهبر و بزرگان کشور تاکید دارد و می گوید واقعیت این است که اگر ما راه امام (ره) را گم کنیم حتما سیلی ...
پشت پرده زندگی خصوصی کی روش/تصاویر
این موضوع باعث دیدار من با ماندلا شد. ماجرا شبیه آن چیزی بود که در فیلم "شکست ناپذیر" در مورد راگبی دیده شد. من با یکی از دوستانم در خانه بودم که تلفن زنگ زد و دیدم که طرف پشت خط خودش را ماندلا معرفی می کند. من دستیاری داشتم به اسم استیو که به تقلید صدای ماندلا معروف بود. بنابراین مطمئن شدم که او می خواهد شوخی کند و پای تلفن به او توهین کردم! چون من متهم به نژادپرستی شده بودم و اصلا فکر نمی کردم ...
با پیام نگار ارتباط شوم آعاز شد و من فکر می کردم او مجرد است اما...
قبل ساکن آنجا شده بود و گاهی مردی غریبه به آنجا رفت و آمد داشت. وقتی در باز شد همان مرد غریبه را دیدم که سر و صورتش خون آلود بود. او می خواست فرار کند اما از هوش رفت و روی زمین افتاد. وقتی وارد خانه شدم جسد خانم پرستار را دیدم و همان موقع همسایه ها را خبر کردم. شواهد نشان می داد که همان مرد غریبه عامل این جنایت است. او در اعترافاتش گفت: چند ماه قبل در شبکه اجتماعی تانگو با این زن آشنا ...
فرشاد با مخفی شدن در اتاق از ارتباط پنهانی من و شهرام با خبر شد
از چند سال پیش به دلیل آشنای با شهرام ، اعتیاد به مصرف موادمخدر پیدا کردم. هر وقت موادم تمام می شد سراغ شهرام می رفتم و از او مواد می گرفتم. این درحالی بود که من شوهر و یک فرزند 3ساله داشتم. رابطه من و شهرام مدتها ادامه داشت و همیشه خیالم از بابت تهیه مواد راحت بود تا این که بالاخره شوهرم به من شک کرد. دستم برای شوهرم رو شده بود و مجبور شدم همه چیز را برایش تعریف کنم. فرشاد، شهرام را ...
تباهی زندگی به دلیل چشم وهم چشمی
قانون - چشم و هم چشمی زندگی کشاورز کهنوجی را به تباهی رساند. به گزارش قانون به نقل از ایسنا، در سلسله بازدیدهایی که از سطح زندان های استان داشتم این بار به دورترین زندان استان یعنی کهنوج رفتم، مردمی خون گرم با لحجه ای محلی (کهنوجی). ابتدا برای هماهنگی و ورود به داخل زندان به اتاق رئیس زندان رفتم که در آنجا با جوانی حدود 30 ساله مواجه شدم که برای تامین هزینه های تحصیل دخترش ...
خیلی هم مثبت فکر نکنید | آرزوها را با واقعیت ها آشنا کنید
این موضوع بررسی دیگری انجام دادیم. در شروعِ یکی از ترم های دانشگاهی، سناریوهای کاملاً مشابه 148 دانشجو را در اختیار داشتیم و آن ها را برای افسردگی مورد بررسی قرار دادیم. دو ماه بعد، نزدیک پایان ترم، دانشجویان به سؤال هایی درمورد فعالیت های درسی شان پاسخ دادند و برای بار دوم پرسش نامۀ افسردگی را تکمیل کردند. علاوه براین، دانشجویان به ما گفتند که از زمان آخرین امتحانشان چند ساعت در هفته برای آماده ...
مردانِ مطلقه
زندگی شان حرف بزنند اما آنچه در قالب چند میان تیتر پیش روی شما قرار می گیرد نمونه هایی از طلاق است که این بار به روایت مردان شنیده شده و البته به زندگی پس از جدایی آن ها پرداخته است. پیر شدم اما کسی نفهمید! یک مرد 40 ساله است. در حال حاضر کارمند یک شرکت نیمه خصوصی است. در دوران متاهلی شغل آزاد داشته با انبوهی از دغدغه های مالی که معتقد است همین مسئله در به هم رخوردن زندیگ ...
چشم انتظاری مادر شهید بر سر مزار خالی پسرش/ تکه استخوان هایی که به شهدای کربلا تقدیم شد
سال سوم رشته شیمی بود و در دانشگاه تربیت معلم درس می خواند، چهارمین فرزند خانواده بود، در دوران کودکی و نوجوانی سر به زیر و آرام بود، وقتی که دختران فامیل که 10 یا 12 سال بیشتر نداشتند، به منزل ما می آمدند، می رفت داخل اتاق و خودش را مشغول مطالعه می کرد. از کلاس اول ابتدایی تا گرفتن مدرک دیپلم تمام نمراتش 20 بود، معلم ها خیلی از او راضی بودند تا این که دیپلم گرفت و به همراه دوستانش ...
با جمشید در پارک آشنا شدم و با او ازدواج کردم /یک شب با دوستانش به خانه آمد و چیزی از من خواست که بسیار ...
همراه خواهرم به پارک رفته بودیم با جمشید آشنا شدم. خوش قیافه و خوش سرو زبان بود . چند باری او را اطراف خانه، پارک و خیابان ملاقات کردم فکر می کردم حضور او مسیر زندگی ام را تغییر خواهد داد. اما ای کاش می فهمیدم این تغییر مسیر مرا به بیراهه می کشاند نه به سوی کاخ آرزوهایم. بعد از گذشت چند ماه جمشید به خواستگاری ام آمد، اما در کمال ناباوری مادرم به سختی مخالفت کرد و گفت: این پسر ...
استیو جابز چگونه میلیاردر شد ؟
بازار قضاوت کند، شانس موفقیت بیشتر است. همه بانکدارها موافق این روش اند. من هم همین طور. استیو گفت: بگذار فکر کنم. و بعد از چند ساعت خودش تماس گرفت و گفت: با همین طرح جلو برویم، فکر می کنم فیلم آنقدر خوب خواهد فروخت که قیمت را قبل از عرضه دو برابر خواهیم کرد. نفس راحتی کشیدم. حالا یک نقطه شروع داشتیم. صبح شنبه، 26 نوامبر 1995 من فقط در خانه قدم رو می کردم. یک سری ...
حسین لقمانیان: همه نمایندگان مجلس ششم پشتم ایستادند
انتخابیه خودم نیز مردم از من می پرسیدند که تو که آن گونه پیش از انتخاب شدن حرف می زدی الان که مجلس رفته ای چرا حرف نمی زنی؟ من هم می گفتم که صبر داشته باشید. کم کم به نمایندگان گفتم وضعیت من اینگونه است شما هم بدانید که اگر من را گرفته اند نه کلاهبردارم و نه پول کسی را خورده ام. بالاخره زمینه را آماده کرده بودم . اینها همه در دو هفته اول آغاز مجلس ششم روی داد؟ بله. بعد از آن ...
روز بعد عکس های من و بابا در ایکنا کار شد
انشا می نوشتیم که دیدیم در زدند و مدیرمان آمد دم در و گفت: امیر حسین ارغوانی، کیف و وسایلش را بردارد و بیاید بیرون. فکر کردم مامانم آمده دنبالم. وسایلم را برداشتم و رفتم بیرون. مدیرمان آقای خانی نژاد من را برد سوار ماشین کرد و با هم رفتیم سمت خانه مادربزرگم. آن جا که رسیدم دیدم همه آن جا هستند و دارند گریه می کنند. همان موقع متوجه شدم که بابا شهید شده. از شنیدن خبر شهادتش اضطراب نگرفتم. خودم هم ...
آشنایی با مشکلات چشم و استفاده از عینک در دوران قاجار
قرآن می خواند. بحث عینک در جامعه مطرح و همه می دانند بعد از سنی خاص، برای مطالعه، باید عینک زد. پادشاه وقت آن چنان تعجب می کند که حاضر است به پیرمردی که بدون عینک مطالعه می کند، پنج تومان انعام دهد . چنین نکاتی به دقت در روزنامه خاطرات نوشته شده و امروز در اختیار پژوهشگران قرار می گیرد. آیا از نظر تحقیقات چشم پزشکی، این موضوعات مورد بحث قرار می گرفته که این ویژگی به دلیل کوچکی مردمک پیر ...
معجزات و کرامات امام زمان علیه السلام
...> شب جمعه بیست و دوم ماه صفر، یعنی چهار روز پس از این حادثه، حاج مهدی کاظمی که از تجار و محترمین تهران به شمار می رود، به اتفاق خواهرزاده اش از تهران آمده بودند که ایشان (خواهرش) را به وسیله ماشین سواری برای معالجه به تهران ببرند، ساعت یازده شب بود که با خاطری خسته و دلی شکسته به اتاقم رفتم که بخوابم، ناگهان متوجه شدم که شب جمعه است، شب دعا و نیایش، شب توسل و توجه. آن شب پس از قرائت چند ...
وقتی سر زده وارد خانه ام شدم، خشکم زد / طاهر مرا زندانی کرد و ...
موجب ایجاد سوء ظن در پدر شوهرم نیز شده بود به طوری که وقتی همسرم صبح برای رفتن به کارخانه از منزل خارج می شد، پدرش نیز مرا مجبور می کرد تا بازگشت شبانه طاهر در کنار آن ها بمانم. هنوز 6 ماه از زندگی مشترکمان سپری نشده بود که روزی از منزل پدرشوهرم به خانه ام بازگشتم و اتاق خوابم را به هم ریخته دیدم وقتی موضوع را به طاهر گوشزد کردم که کسی در خانه بوده است او روی دیگر خود را نشانم داد و به بهانه تهمت ...
زمانی که عکس های زن جوان را در مراسم عروسی دیدم وسوسه شدم / او را مجبور کردم که به خواسته ام تن دهد
خراسان رضوی آغاز شد. این زن 25ساله به مأموران گفت: مدتی قبل از شوهرم جدا شدم و به دلیل اینکه در یکی از ادارات مشهد مشغول به کار بودم، تصمیم گرفتم به جای رفتن به خانه پدر و مادرم در شهرستان، به تنهایی در این شهر زندگی کنم. هر چند پدر و مادر پیرم با تصمیم من مخالف بودند اما کارم را دوست داشتم و نمی خواستم سربار آنها باشم تا اینکه از چند روز پیش با تهدیدهای مرد ناشناسی مواجه شدم. این مرد در ...
زن نابینا: شوهرم به من شک دارد!
برای هزینه زندگی مان کارم را شروع کنم. دوباره معلمی را از سر گرفتم. اما از آن به بعد اخلاق و رفتار شوهرم عوض شد. مدام به من شک می کرد که چرا با خانواده ام حرف می زنم. چرا شاگردانم را برای تدریس به خانه ام می آورم. چرا به خانه دوستانم می روم. این سوء ظن ها و شک های بی موردش در زندگی مان سایه افکنده بود. هر بارکه به این رفتارهایش اعتراض می کردم مرا به باد کتک می گرفت . وی گفت: چند بار ...
10 کشته در انفجار یک کارخانه
آزار کردم ! زمانی که به اتاق مدیرعامل شرکت رفتم در اتاق را قفل کرد/ از رفتارهای زشتش شوکه شدم ! به خانه دوست پسرم رفته بودم / در خانه تک و تنها نشسته بودیم که آن اتفاق وحشتناک برایم افتاد!
مردان غرب تهران با همسرانشان مهربان ترند
...: به نظر من هیچ کدام از اینهایی که به عنوان خشونت روانی گفتی، خشونت نیست. به نظر من یک مرد حق دارد که رفتار زنش را کنترل کند یا به او اجازه ندهد تنهایی بیرون برود. همه اینها حق مرد است اما کتک زدن یک زن واقعا دور از اخلاق است. من تا امروز که مورد خشونت قرار نگرفتم. داد و فریاد که خشونت نیست، نمک زندگی است. غرب تهران، دادگاه مریم کنج دیوار جا گرفته و مرد جوری نگاه می کند و ...
خاطرات استاد قرائتی از مراسم ازدواجش
. به هر حال سرانجام موفّق شدم و نظر موافق پدرم را کسب کردم. جشن دامادی بی تجمّل برای جشن دامادی ام اطرافیان گفتند: برای تزئین مجلس عروسی از تجّار فرش، مقداری فرش درخواست کنیم تا آنها را در مجلس جشن که آن زمان رسم بود، آویزان کنیم. اوّل تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم، امّا بعد به خود گفتم: چرا برای چند ساعت جشن، سَرم را پیش این و آن خَم کنم، مگر جشن بدون آویز کردن ...