سایر منابع:
سایر خبرها
باورم نمی شد نامزدم با دست خودش مرا به دست راننده کثیف سپرد / فیلمی که از همه ماجرا پرده برداشت!
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، دختر جوان در حالی که اشک می ریخت و دستانش از شدت عصبانیت به لرزه افتاده بود درباره چگونگی ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: اواخر شهریور بود که نتایج کنکور کارشناسی ارشد اعلام شد. آن روز وقتی نامم را در ردیف پذیرفته شدگان دیدم از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم دوست داشتم با تمام وجودم فریاد بزنم چرا که در رشته مورد علاقه ام، آن هم در ...
آداب و رسوم ازدواج در اروپای غربی
برای شکستن می آورند ، تازه عروس و داماد ، تکه های شکسته شده را جارو می کنند به این باور که در منزل آنان هرگز چیزی نخواهد شکست. در روز سوم مراسم عقد شرعی برگزار می شود. به جز چند نفر دختر گل به دست کس دیگری عروس ر ا همراهی نمی کند . گاهی در زمان بستن پیمان زناشویی ، وقتی عروس و داماد زانو زده اند، داماد زانویش را روی لباس عروس می گذارد که بدین وسیله نشان دهد در روابط زناشویی حرف اول ر ا ...
شهری که تاریخ مرگ مردمش یکی شد!
مزارها کاشته است. در حال شست وشوی سنگ مزارهاست. به زور می تواند راه برود: زلزله همه چیز را از من گرفت. 4 پسر و یک دختر. مزار 3 پسرم اینجاست بقیه را نمی دانم. غریب دفن شده اند. شوهرم چند سال بعد دق مرگ شد. فقط یک پسر دارم که او هم سرش به زندگی و زن و بچه اش گرم است. هر روز بعد از نماز عصر می آیم تا دم غروب. دلم برایشان یک ذره شده، ای کاش بودند. شب چله ای تنهای تنها بودم. اگر بودند، حتماً ...
پوست اندازی روستای سرخ ایران
، پایگاهی که از سال 82، به عنوان پایگاه ملی آغاز به کار کرده است. من ساکن تهرانم اما یکی از برنامه هایم این است که بازگردم به ابیانه. ما دو خانه آنجا داریم؛ یکی داخل روستاست و سه وارث دارد و فعلا هیچ کاری نمی توانیم آنجا انجام دهیم. قصد داریم، دیگری را که بالادست است بازسازی کنیم. دنبال مجوز هستیم. فعلا با مسئولان میراث فرهنگی به مشکل برنخوردیم ولی من بارها و بارها خودم شاهد آن بودم که چگونه سر ...
کلنگ نوسازی بر جان ابیانه
... به آن ها می فروشند. حالا زنگ های هشدار به صدا درآمده و بسیاری از پژوهشگران نگران هستند که اگر این نسل از مردمان ابیانه از میان ما بروند، چه بر سر روستا می آید؟ هر چند گویی پنهان از آن چه پیداست، جریان دیگری برقرار است. بسیاری از ابیانه ای ها که پیشتر ترک خانه و کاشانه کرده اند حالا می خواهند بار دیگر به زادگاه خود سفر کنند و حتی اگر موقت هم شده، چند ماهی آنجا بمانند. ماندن آن ها به فال نیک ...
وضع اجتماعی شهر بم 13 سال بعد از زلزله
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، شهروند در گزارشی به این موضوع پرداخت و نوشت: چشم های مرجان غم دارند، انگار که حامل دردی هزار ساله اند. لحظه ای بغض می کند اما اشک نمی ریزد، زود خودش را پیدا می کند. لبخند می زند. لرزش صدایش را می گیرد. صاف می نشیند و می گوید که من آماده ام. 13 سال بعد از روزی که پدر و مادر و یک خواهر و دو برادر مرجان زیر آوار زلزله پنجم دی ماه بم ماندند، تنها بازمانده ...
خانواده ی آرام ، شاد، سالم(گفت وگو با همسر مقام معظم رهبری)
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : در سال 1343 با ایشان ازدواج کردم ، البته این ازدواج همان طور که در خانواده ی مذهبی آن زمان مرسوم بود صورت گرفت. به این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد ازمباحثات معمول ، مراسم ازدواج انجام شد. ما چهار پسر و دو دختر داریم. همه ی پسرانمان قبل از انقلاب و دخترانمان بعد از انقلاب به دنیا آمدند. آن زمان [قبل از انقلاب ...
خواستگاری جالب آیت الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن
... *چگونه با ارتش ارتباط برقرار کرد؟ در این مورد خاطره ای را نقل می کنم. یک روز به منزل شهید مفتح رفته بودم که در آنجا با فردی به نام سرگرد اقارب پرست روبرو شدم. من ایشان را از اصفهان می شناختم. هنگامی که رفت، قضیه را از شهید مفتح جویا شدم و ایشان گفتند که: آقای اقارب پرست در واقع، رابط جامعه روحانیت مبارز با ارتش است و اطلاعات و اخبار ارتش را به آنها می رساند. جامعه ...
مهمترین سوالات خواستگاری که حتما باید بپرسید
طرح سؤال، درباره عقاید خود سخن گفت، خانم در مواردی که نظر خاص یا مخالفی دارد، آن را بیان می کند. به نظر من سوالات خواستگاری باید به گونه ای باشد که فرایند خواستگاری با سوالات زیاد خسته کننده نشود و در عین حال تمامی جوانب بااهمیت پوشش داده شود. موضوعات قابل طرح در گفت و گوی قبل از مراسم عقد مختلف است؛ زیرا افراد عقیده ها، آرمان ها، هدف ها و خواسته های گوناگون دارند. البته بعضی از مسائل ...
533 دختر زیر 14سال اصفهانی خانه دار شدند
خانواده ریاست جمهوری روند رو به رشد ازدواج در سنین پایین نگران کننده است. مطلقه ای 12 ساله هستم مهدیه که در حال حاضر کودکی 12 ساله است و حدود شش ماه از شوهرش که پسری 20 ساله است جدا شده، در این باره به خبرنگار خبرآنلاین می گوید: حدود یک سال و نیم گذشته بود که به واسطه شبکه های اجتماعی با علی آشنا شدم و پس از شش ماه و به اصرار خودم علی را مجبور کردم به خواستگاری ام بیاید. ...
می خواست خودش در گوش زینب اذان بگوید
عنوان یک کشاورز به خواستگاری دختر خاله اش می رود و با شناختی که خانواده ها از عبدالحسین دارند، بعد از کمی رفت و آمد، جشن ازدواج شان را در روستای گلبو برگزار می کنند. گلبو مثل همه روستاهای دیگر بود. همه همدیگر را می شناختند. عزا و عروسی که می شد، خودشان هم مهمان بودند، هم صاحبخانه . بخش عمده کتاب شکل روایی دارد که از زبان همسر شهید ساده و روان نقل می شود اما در لابه لای روایت ها، نویسنده سبک ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (374)
ازدواج و طلاق یک رسم جدید در دنیای چهره هاست. آن ها را خاص تر و خفن تر جلوه می دهد. عزیزان کماکان در حال فیل بازی هستند و هیچ علاقه ای به گذاشتن عکس هایی از سایر تفریحات و زیبایی های جذاب و تکان دهنده ی کشور دوست و برادرِ تایلند ندارد و یک هفته ای میشود فقط داریم فیل لایک می کنیم! عکسی ناب و فوق العاده زیبا از یلدای دو نفره استاد ناصر تقوایی و همسر عزیزش در یک کافه. ...
روایتی بسیار تکان دهنده از خشونت علیه زنان در افغانستان - زنی از خشت و آینه
من خبر ندارم. مادرم گفت پس شما چرا تهمت می کنید. خویش و قوم سرهایشان را تکان دادند. مادرم گفت طلاق دخترم را می گیرم. گفتند بچه اش را هم ببرد. می دانست که مادرم پول ندارد. گفتند خرج عروسی را باید بدهید. در افغانستان عروسی های پرخرج می گیرند و بعد از طلاق، خانواده دختر باید پولش را بدهد. باز مادرم گفت خیر است، هر چه دارم می فروشم پیسه تان(پولتان) را می دهم. شب عروسی 700 نفر میهمان داشتند. گفتند اما ...
پیام ها و دلنوشته های مخاطبین طلوع
نپرسید که غم ها گذران است امروز به هر کوی و گذر چشم بیانداز بر خاطره ی آن شب یلدا نظر انداز آن روز همه غرق تلاطم شده بودیم از خویش گذشتیم و مردم شده بودیم با هم به تماشای سیاهی چو نشستیم یاری برساندیم و هرگز نشکستیم هرگز نرهیدیم ز منزل نرهیدیم... نخلیم در آغوش خدا جای گرفتیم عشقیم در آهنگ صفا نای گرفتیم ای ارگ بمم ...
آقا دفتر را گرفتند و زیر آخرین لحضه های ارتباط مهدی با دنیا، دست خط زیبایی نوشتند. حالا دفترچه و تمام ...
.... به مادرم گفت اگر برنگشتم مواظب زن و بچه من باشید. به وسایل مان نگاه کرد و گفت کاش اینها را میچیدم و خیالم راحت می شد. مادرم گفت: برمیگردی خودت مواظب زن و بچه ات هستی، خانه را هم به سلیقه من میچینی. میخواست بچه ها را ببوسد و برود. پسرها فرار میکردند، میدانستند پدر تا نبوسدشان جایی نمیرود. بعد از 9 روز زنگ زد و گفت نمی توانم زود به زود زنگ بزنم و این بار معلوم نیست برگردم گفتم نگو ...
یلدای خونین برای پسر جوان/طلاق 6 ساعت بعد از عقد/ کشتار یک خانواده در کرمان
به گزارش تیتر شهر: در بسته حوادث امروز تیتر شهر اخباری درباره اتفاقات خونین در شب یلدا،جزییات کشتار دسته جمعی یک خانواده در کرمان و داستان یک زندگی کوتاه و مدت و...را می خوانید... طلاق؛ 6 روز پس از ازدواج مسیر مشترک زن و مرد جوان خیلی زود به دو راهی رسیده بود. چراکه آنها باید بین جدایی یا ادامه زندگی پر ازمشاجره، یکی را انتخاب می کردند. زوج جوان برای طلاق به دادگاه آمده بودند، آن هم ...
درد، پابه پای شین آبادی ها بزرگ شد
هفته میام تهران برای درمان. از خیلی درس ها عقب افتادیم و قرار بود برامون کلاس جبرانی بذارن که نذاشتن. نادیه بزرگ شده است؛ دیگر کلاس چهارم دبستان نیست و سال بعد، باید انتخاب رشته کند. دختر متولد دهه 80 شین آبادی چند روز دیگر 15 ساله می شود و خامی کودکی اش رفته است. نذاشت از کلاس بریم بیرون و گفت اگه برین بیرون میزنمتون، زیر بارون نگهتون می دارم. ما به خاطر ترس از اون بود که سوختیم. خشم گمشده ...
جنایت خونین در کرمان
آفتاب یزد- گروه اجتماعی : 26 سالش است، اما جانش به لبش رسیده آنقدر که به خانه همسرش می رود و هرکه را سرراهش است می کشد؛ پیر و جوان، کودک و زن و مرد. به همین راحتی می شود قاتل جان ده نفر! داستان از این قرار است که روز پنجشنبه جوان 26ساله ای در روستای جهان آباد فهرج اعضای خانواده زنش را با یک سلاح کلاشینکف تیرباران کرد. در این حادثه 10 نفر جان خود را از دست دادند و پنج نفر هم روانه بیمارستان ...
ای کاش من هم یک پسر بودم
مادرم نیز مرا خیلی دوست دارد و مدام به من محبت می کند. من آخرین فرزند خانواده هستم، پدر و مادرم غیر از من سه فرزند دیگر هم دارند که آنها همگی پسر هستند، آنها خیلی دختر دوست داشتند یک دختر هم در بین فرزندانشان باشد و با به دنیا آمدن من خیلی خوشحال شدند و از بچگی به من محبت می کردند و هرچه می خواستم برایم فراهم می کردند. با وجود محبت هایی که خانواده به من دارند اما من اصلاً از این وضعیت ...
ملکه سقوط روایتی از نقش فرح دیبا در حکومت محمد رضا پهلوی
فرزندی نیاورد و شاه او را در اوج اندوه طلاق داد و در بحرانی برای ادامه سلطنت بعد از خود به دنبال زنی دیگر بود. فرح تحصیلکرده معماری و هنر وقتی کمتر از یک سال بعد از ازدواج با شاه پسری به دنیا آورد، دیگر آن زن برخاسته از طبقه متوسط نبود، بلکه مقامی در حد مادر ولیعهد که در تاریخ ایران زمین مقامی در سایه بوده است، گرفت. مقامی که بعدها با بدعت تاج گذاری نایب السلطنگی در عین حیات شاه، دو ...
4 دی نیوشا ضیغمی: آرام و گریزان از جنجال
کلی تان از کارنامه بازیگری تان چطور است؟ در ابتدای دهه هشتاد تعداد زیادی فیلم بازی کردم که یا اکران نشدند و یا اکران محدودی داشتند. یادم می آید درآن سالها هشت فیلم اکران نشده داشتم. از طرفی برخی از این فیلم ها چندان مورد سلیقه ام نبود. با دو فیلم شوریده و حس پنهان دوبار کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم فجر شدم. به همین دلیل و برای اینکه شرایط ...
او را برای میهمانی شبانه به خانه دوستم دعوت کردم / در آنجا آن عمل زشت را دوباره انجام دادیم!
کابوس های شبانه، نزد پلیس رفت و به قتل دختر معتاد اعتراف کرد. خبرنگار ما با عامل این جنایت گفت وگویی انجام داده است که می خوانید. بهنام- عامل جنایت- با اشاره به زندگی خانواده اش گفت: زندگی خوب و راحتی داشتم و از کودکی در ناز و نعمت بزرگ شدم، پدرم صاحب معدنی بزرگ بود و مادرم به عنوان پزشک در بیمارستان های مختلف فعالیت داشت و به کارش بسیار علاقه مند بود. من هم در میانه زندگی شان فراموش ...
هیچ مسئولی حتی در حد دیداری هم ما را یاد نمی کند
... حاج خانم مقداری از خودتان قبل و پس از ازدواج برایمان بگویید؟ در خانواده ای متدین و پایبند به آرمان های انقلاب زندگی می کردم، خدا را شاکرم زندگی خوبی در کنار پدر و مادرم داشتم، زندگی که مملو از مهر و محبت بود. 12 ساله بودم که حاج آقا (پدر شهید غلامحسین عسل) به خواستگاری من آمدند، ماحصل زندگی ساده ما 11 بچه بود، که 6 دختر و 5 پسر بودند. از روزی که غلامحسین به دنیا آمد ...
ماجرای دختری که آبرویش بر باد رفته
بسرعت خوابم برد. صبح روز بعد تلفنم زنگ خورد. مادرم از آن طرف خط فریاد می کشید و کلماتی می گفت که هرگز از او نشنیده بودم. من که همیشه خودم را برایشان همان دختر خوب و سربه زیر نشان داده بودم و تصور نمی کردم آنها از چیزی خبر داشته باشند با کلی اصرار خواستم موضوع را بگوید اما مادرم تنها چند جمله گفت و قطع کرد: تو زیر قولت زدی. حالا کارت به جایی رسیده که به جای درس خواندن، پارتی می ری!؟ آنقدر وقیح شدی ...
روایت خانم دباغ از شکنجه های وحشتناک ساواک
کمیته فهمیدم، ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد. این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و با وجود زن بودنم دارای ارتباطات و فعالیت های سیاسی گسترده بودم، حساسیت شان را بیشتر برمی انگیخت. به دلیل این که من همزمان با گروه های مختلف دانشجویان و روحانی مبارز ارتباط داشتم و فعالیت می کردم، دقیقا نمی دانستم که به خاطر کدام گروه مرا گرفته اند، بنابراین از ابتدا سکوت کردم تا روشن شود به ...
عملکرد دولت خیلی خوب است ولی برای اشتغال می توانست تصمیمات بهتری بگیرد
دادیم و در کمیسیون اجتماعی است البته با آقای پورمحمدی صحبت کردیم چون لایحه را باید دستگاه قضائی بیشتر بدهد. من الان به عنوان وزیر بهداشت در برابر متخلفی که برای من همانند روز روشن است، هیچ ضابط قضائی ندارم و باید پرونده را به دستگاه قضایی بدهم. سوال: اصلا سلاحی ندارید. هاشمی: بله. چیزی در اختیار ما نیست. سوال: عنوان لایحه چیست؟ هاشمی: عنوانی ندارد ولی ...
صاحب رستوران معروف دومین دختر کارگر رستورانش را هم آزار و اذیت کرد
شاکی را تأیید کرده بود وی در شکایتش گفت: از اینکه رستوران معروف در کرج نیز شعبه ای راه انداخته و من استخدام شده بودم، خوشحالی می کردم. با خودم می گفتم در محلی معتبر و بدون دردسر مشغول به کار هستم. اما خیلی زود متوجه رفتارهای عجیب و محبت های صاحب رستوران شدم و پس از یک ماه و در جریان تماس های تلفنی و پیامکی به هم علاقه مند شدیم. این نخستین بار بود که مهر کسی به دلم می نشست و چون صاحب رستوران مرد ...
خاطرات یک زن صیغه ای
او در کنار خوبی های متعه، از آسیب ها و سختی هایش برای زنان می گوید. خانمی 29 ساله،با یک بار سابقه ی ازدواج و طلاق و 3 بار تجربه ی عقد موقت... به گزارش صبح پردیس ، هرگاه سخن از متعه و عقد موقت می شود، مانند وارد شدن به حیاط خلوت شرم و حیا است که بایستی با احتیاط و قدم به قدم گام گذاشت. هنوز این حلال خدا در عرف جامعه حرام است و با دیده ای تلخ به آن می نگرند. تکلیف 1 میلیون 200 ...
تلاش برای زیستن با پشت سر گذاشتن محدودیت ها/ بانوی نابینایی که با تلاش،نیاز را شرمنده کرد
خانه پدری داشتم ، وام در زمینه ادامداری را به مبلغ 60 میلیون ریال بود دریافت کردم و با این مبلغ تعداد 30 راس بز و گوسفند خریداری کردم و با نگهداشت و عایداتی که از این طریق بدست می آوردیم در کنار دریافت مستمری و دیگر خدمات امداد روزگارمان سپری می شد . این در حالی بود که تمام امورات گوسفند داری را با اینکه نابینا بودم خودم انجام می دادم . این را نگفتم نتیجه ازدواج من یک دختر است که الان یازده سال ...
حمید در اتاق پشتی بود که دو دوستش مرا نیمه شب آزار و اذیت کردند!/هر چه همسرم را صدا زدم اعتنا نکرد!
. از آن روزبه بعد بود که لذت و آرامی از زندگی ام برای همیشه رخت بر بست و جایش را به مشکلات و نآرامی های مختلف و نا پایان داد. این زن ادامه داد: پس از عروسی، فقط شش ماه را با خوشی سپری کرده و پس ازآن مدّت کوتاه، زندگی ام، شکل دیگری به خود گرفت. همسرم شروع به بدخلقی و نمایان ساختن چهره باطنی خود کرد. تازه داشتم به درک درستی از زندگی رسیده و درمی یافتم که زندگی سراسر آمیخته ای از غم ...