سایر منابع:
سایر خبرها
رهبر انقلاب: ارامنه خیلی خدمت کردند
به گزارش بولتن نیوز ، مادر شهید گوشه ای نشسته و مدام چشم می چرخاند و رفت وآمدها را نگاه می کند. برادر شهید اما درحال صحبت با کسی درباره ی مشخصات شهید است؛ خیلی خوش زبان است و خوش برخورد؛ همه ی سؤال ها را مفصل جواب می دهد. دختر و خواهرش هم بی خیال همه ی مهمان ها شده اند و در آشپزخانه درحال شستن و مرتب کردن ظرف ها هستند. همه جای خانه، حال و هوای کریسمس دارد. یک درخت کاج مصنوعیِ یک متریِ ...
سرنوشت تلخ دختری به نام مریم که زیر پله های اضطراری می خوابید و
موتورسوار باعث شد تا مریم دست از خودکشی بردارد و راهی خانه پسر جوان که آرمان نام داشت شود. آرمان پسر خوبی بود، اما شکاک بود و اجازه نمی داد حتی با خانواده اش همکلام شوم. او مرا در خانه زندانی Prisoner می کرد. قرار بود باهم ازدواج کنیم، اما همین بددلی های آرمان باعث شد تا پس از سه سال زندگی باهم و درست سه روز مانده به مراسم عروسی مان از خانه آرمان فرار کنم. در جستجوی مادر بعد ...
ناگفته هایی تکان دهنده از زبان الکلی ها
می کشیدم. شب هم 10 تا قرص خواب می خوردم که بتونم بخوابم. بدترین، بدترین خاطره از سال های مصرف، اون وقتایی بود که اونقدر عاجز می شدم که باید بعد از الکل، شیشه یا مورفین هم می کشیدم. الان 6 ماه و 22 روز و 7 ساعته که پاکم... مرد مسن تر که هنوز قوز دوران مصرف را با خود یدک می کشد، حاضر به هیچ صحبتی نیست. فقط برای اینکه مرا دست خالی بیرون نفرستاده باشد می گوید: اینی که می بینی، 30 سال عرق ...
حسرت خواندن و نوشتن بر دل کودکانی که حالا بزرگ شده اند
تحصیل می کند، به ایران عشق می ورزد و قصد ندارد هرگز ایران را ترک کند، اعتقاد دارد زندگیش با ایران گره خورده است. روایت دوم متولد 63 و اهل اهواز است، 13 سالگی به اجبار پدر ازدواج می کند، اکنون مادر 3 کودک است. کودکانی که در سن مدرسه هستند. هنگامی که به مدرسه پسرش مراجعه می کند، از او درخواست می کنند تا در کلاس های نهضت سواد بیاموزد. سواد کلمه ای که او سال ها حسرت ...
کابوس شب های کودکان بدسرپرست تا کی؟
مصرف می کنی؟ به گوشه ای از اتاق اشاره می کند و با بی تفاوتی می گوید " همین جا"!! می گویم "پس این دختر ... " می گوید " خب چاره ای ندارم"! از پسر 24 ساله خانواده می پرسم، "چه شد که به سمت استفاده از مواد رفتی؟" مادر می خواهد چیزی بگوید ولی پسر با عصبانیت مانع می شود و با بغض می گوید: " از کودکی با دود مواد مخدر در این خانه بزرگ شدم، من از همان کودکی درگیر شده بودم و وقتی بزرگ تر شدم بدنم ...
نهضت سواد آموزی سکوی پرتابم شد
برای جوان ها از درس خواندن و هدف هایشان حرف می زند؛ کسی که روزی کلاس درس را رها کرد اما وقتی پشیمان شد، کلاس های نهضت سوادآموزی به دادش رسید و او موفق شد بار دیگر پشت نیمکت های کلاس درس بنشیند. خودش می گوید: خدا آمد و راه نهضت را به من نشان داد وگرنه همان آدم بی سوادی می ماندم که بودم . حالا خانم مهدی به لطف تحصیلاتش به یک فرد فرهنگی تبدیل شده و اتاقش پر شده است از انواع و اقسام لوح های تقدیر ...
حاشیه ای بر قتل های زوجی؛ این بمب خانگی را از کار بیندازیم
...> در ماجرای سوم هم شوهر (قاتل همسر و پدر یک دختر 12 ساله) قصاص می شود. در این سه ماجرا، هم فرزندان قربانی شده اند و هم سنت ها و ارزش های اخلاقی به خاطر مقاومت در مقابل طلاق بر باد فنا رفته است. یعنی از قضا سرکنگبین صفرا فزود! اما اگر از هم جدا می شدند، سه نفر کشته و اعدام نمی شد، دو نفر نیز به حبس نمی رفتند و زندگی چند فرزند و چندین خانواده تحت الشعاع عزا و رسوایی قرار نمی گرفت. با ...
صادق قطب زاده: قرعه فال به نام من بیچاره زدند
رادیو تلویزیون شد. قطب زاده همچنین در گفت وگو با کیهان اعلام کرد که اعتراض خود نسبت به نحوه دستگیری عباس امیرانتظام را کتباً تسلیم امام کرده است. وزیر امور خارجه در این گفت وگو ضمن پاسخ به سؤالات خبرنگار کیهان گفت هیچگونه دخالتی در مورد عدم حضور بنی صدر در جلسه شورای امنیت نداشته است. وی گفت مهندس بازرگان مرا متهم به کودتا علیه دولتش کرده بود. مشروح گفت وگوی خبرنگار کیهان با صادق قطب زاده از این ...
می ترسیدم دختر مورد علاقه ام ماجرا را به پلیس لو دهد او را سوزاندم!
اعتماد به یک فرد غریبه شدند. شاید اگر این مادر و پسر به مرد افغان اعتماد کاملی پیدا نمی کردند و اسرار زندگی خود را با او در میان نمی گذاشتند مرد افغان از وضع مالی آنها اطلاعی پیدا نمی کرد و به طمع تصاحب 1600 سکه طلای آنها وسوسه نمی شد تا آنها و دختر جوان دیگری را بکشد و این جنایت تلخ را رقم بزند. میزان 110 این اخبار را از دست ندهید: پدری که از دختری 8 ساله ...
زنان بالای 40 سال در تلویزیون و سینما جایی ندارند+عکس
من به گونه ای است که با پیشنهادهای جذاب مواجه نمی شویم. این دو دلیل، اصلی ترین چیزهایی هستند که مرا به عنوان بازیگر از تلویزیون دور می کند. در این میان وضعیت بازیگران مرد متفاوت است و آن هایی که هم سن و سال ما هستند با پیشنهادهای متنوع تری مواجه می شوند. اصولا انگار خانم های بالای 40 سال از نظر سریال های تلویزیونی، نه مسئله ای برای نشان دادن دارند و نه دغدغه ای. توجه بیشتر به سمت ...
از ساعت 9 صبح پشت میزم هستم حتی در روز کریسمس
لذت می برم. 30 سال است که در یک خانه زندگی کرده ام و در یک اتاق، از یک ساعت مشخص مشغول نوشتن بوده ام. وقتی اولین بار به لندن آمدم، از کنار کانال قایق ها رد می شدم و به خیابانی که اکنون در آنجا ساکن هستم نگاه کردم و با خودم گفتم اینجا جای خوبی برای زندگی است. هرگز فکر نمی کردم روزی ساکن همین خیابان شوم. وی می گوید: اتاق نوشتن من یک اتاق پر از قفسه های کتاب و اتاقی دنج است با یک میز چوبی ...
مادر اولین شهید فتنه88: بعد از شهادت حسین، بچه های محل بسیجی شدند/ 9 دی با قاب عکس حسین نفر اول ...
خوب می شوی، اما حسین فقط گریه می کرد. بچه ام در آن لحظات سخت باز هم به همه محبت می کرد و دست خواهرها و برادر و پدرش را می فشرد الا دست من! حسین می دانست که دستم را عمل کرده ام و دست مرا محکم فشار نمی داد. وقتی از کنار تختش دور شدم، حسینم تمام کرد. با تبرئه قاتل حسین، دلم داغدارم شکست خانم زینعلی در مورد چرایی و چگونگی شهادت فرزندش می گوید: حسین از طرف بسیج به ...
معرفی شهدای مدافع حرم استان آذربایجان شرقی + تصاویر
های رزمی ارتش های جهان بود که سالها به عنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضور داشته و همچنین یکی از راویان 8 سال دفاع مقدس در کاروان های راهیان نور بود . یک دختر و پسر از این شهید والا مقام به یادگار مانده است. حامد جوانی: یا حسین تا آخرین قطره ی خون نمی گذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود.... شهید حامد جوانی یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم آذربایجان ...
بهنام تشکر: دوست دارم در تلویزیون کار کنم
به زنان می پردازد. تمام عوامل این فیلم زحمات زیادی کشیدند و امیدوارم آن طور که شایسته اش است، در اکران عمومی دیده شود. وقتی پدر مرد لاک قرمز، درامی اجتماعی است و با مرگ پدر معتاد خانواده (بهنام تشکر)، مشکلات یکی پس از دیگری بر سر خانواده آوار می شود. در همان ابتدای داستان، بدهی میلیونی پدر فوت شده وضعیت بحرانی را برای اکرم؛ دختر جوان خانواده (پردیس احمدیه) و مادرش (پانته آ ...
قصه های مجید/ شهادت از من فرار می کند
باید به زیارت آنها بروید. وقتی گفت شما کافر و رافضی هستید نارحت شدم و به عربی دست و پا شکسته گفتم: تو کافر هستی. من اهل سنت واقعی هستم که دارم به سیره رسول خدا عمل می کنم. من و زائران رسول خدا، محمدی هستیم. بحث ادامه پیدا کرد و وهابی سعودی هم توانایی پاسخ به من را نداشت با همکاری عده ای شرطه( پلیس های سعودی) مرا دستگیر کرد. وقتی در زندانی که زیر مسجدالنبی قرار دارد وارد شدم دیدم 37 نفر از ...
تمام مدت تحصیل، بعداز ظهرها کار کردم
نیز در کارنامه خود دارد، گپ وگفتی خواندنی را رقم زد. *در چه سالی و در چه خانواده ای به دنیا آمدید و پرورش یافتید؟ در 13 مرداد سال 1322 متولد شدم که آن زمان این روز مطابق با سوم شعبان بود و همه می پرسند که چرا روز میلاد امام حسین(ع) به دنیا آمدی و نامت حسن است؟ علت این است که برادر بزرگ من در روز عاشورا به دنیا آمده بود و نامش حسین شد، نام مرا هم حسن گذاشتند. البته در منزل مرا محسن صدا ...
پاشیدن وایتکس روی زن مورد علاقه توسط خواستگار کینه جو
ایران آنلاین /حدود دو ماه پیش زن جوانی به نام مهسا با حضور در دادسرای امور جنایی تهران اعلام کرد توسط خواستگارش مورد اسیدپاشی قرار گرفته است وی در ادامه اظهاراتش به قاضی سهرابی؛ بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران گفت: مدتی قبل با مردی آشنا شدم که این مرد جوان مدتی بعد از آشنایی، درخواست ازدواج با من را داد اما من جواب رد به او دادم. وی ادامه داد: پس از اینکه به خواستگارم جواب رد ...
می ترسیدم دختر مورد علاقه ام ماجرا را به پلیس لو دهد او را سوزاندم!
فرد غریبه شدند. شاید اگر این مادر و پسر به مرد افغان اعتماد کاملی پیدا نمی کردند و اسرار زندگی خود را با او در میان نمی گذاشتند مرد افغان از وضع مالی آنها اطلاعی پیدا نمی کرد و به طمع تصاحب 1600 سکه طلای آنها وسوسه نمی شد تا آنها و دختر جوان دیگری را بکشد و این جنایت تلخ را رقم بزند. میزان 110 این اخبار را از دست ندهید: پدری که از دختری 8 ساله برای ...
مادر شهید فتنه 88:"حسین نظر کرده امام زمان(عج) بود/ نذری که هر روز برای سلامتی اش ادا می کردم/دیدار با ...
، هفت روضه موسی بن جعفر در خانه برپا کنند، هفتیمین روز روضه بود که خواب دیدم خانه ما خیلی شلوغ است و همه ذکر " یا موسی بن جعفر درد را دوا کن، حاجت روا کن" سر داده اند، ستون های خانه هم از این ذکر به کف خانه آمده و سرجایشان بر می گردند. دیدم در دست هر یک از خانم ها کاسه ای کاچی، آخرین جلسه را سفره موسی بن جعفر انداختم. همان روزها دکتر آمد و گفت که این بچه خوب نمی شود او را بِبَرید و بیشتر از ...
اینجا چراغی روشن است
. می گوید مرا نمی بینی؟ آن طرف خیابان ایستاده است و همزمان برایم دست تکان می دهد. با عکاس به سمتش می رویم. از سرما روی پا بند نیستیم و البته باید زودتر به خانه برگردیم؛ خب شب یلدا است. سید سقا جلو می رود و ما از پشت سر. می گوید نمی دانید کجا می خواهم ببرمتان! اگر بدانید کجا می رویم! سوژه را برایم ناگفته گذاشته. نمی دانم قرار است با چه کسی یا کسانی روبه رو شوم. می گوید جذابیتش ...
شوهرم رفت مشکل زن همسایه را حل کند اما صیغه اش کرد!
زن جوان در حالی که مدام خودش را سرزنش می کرد و بغض و کینه گلویش را می فشرد، به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: مدتی قبل با خرید خانه ای بزرگ تر در یک منطقه دیگر مشهد، به آن محله نقل مکان کردیم. با ذوق و شوق فراوانی مشغول چیدن و جابه جا کردن وسایل منزل بودم که شب هنگام سر و صدای زیادی را از خانه همسایه شنیدم. زن همسایه گریه کنان فریاد می زد و کمک می خواست. به محض شنیدن صدا تصمیم ...
زندگی نامه فرمانده مقاومت خرمشهر/رویای تصاحب ایران بامقاومت محمد و یارانش کابوس شد
یکدیگر مراوده و همکاری انقلابی داشتند و سرانجام در سال 58 محمد به دختر جوان همرزمش پیشنهاد ازدواج داد و او پذیرفت. ازدواجشان چون دیگر همردیفان آنها در نهایت سادگی برگزار شد. و آنها زندگی صمیمانهای را آغاز کردند. آن روزها محمد سخت درگیر مسؤولیتهایی بود که بعد از انقلاب بر شانهاش گذاشته شده بود. او فرماندهی سپاه خرمشهر را بر عهده گرفت و همزمان جهاد سازندگی خرمشهر را نیز پایهگذاری کرد. علاقه او به عمران ...
زنان صیغه ای از تجربه های تلخ شان می گویند
می پرسید و بعدش آوار زخم زبان بود که بر سرم می بارید. منتظر نوه بودند و من هنوز باردار نشده بودم. سال سوم باردار شدم. فرزندم یک دختر بود که باب میل خانواده دایی قرار نگرفت. چند وقت بعد خبر آوردند که پسر دایی عاشق دختر دیگری شده و می خواهد مرا طلاق دهد. به شرط اینکه دخترم را به من بدهند مهریه ناچیزم را بخشیدم و آنها هم از خدا خواسته که مزاحمی در زندگی پسرشان نیست قبول کردند. به خانه پدری برگشتم ...
پسر 19 ساله چطور خود را به خانه خانم های تهرانی می رساند؟
. پس چرا دست به سرقت زدی؟ به خاطر پول و داشتن یک زندگی بهتر. با همدستانت چگونه آشنا شدی؟ یک سال قبل با سردسته باند به نام میلاد در پارک فدک آشنا شدم. در این مدت او را در پارک می دیدم تا این که شهریورماه او سرقت از دو زن تنها در تهرانپارس را پیشنهاد کرد. قبول کردی؟ بله. میلاد به من گفت به خانه آنها می رویم و با سرقت زود از آنجا خارج می ...
پارس کردن سگ دزدان ماجراجو را گرفتار کرد
به گزارش خبرنگار ما، شامگاه یک شنبه 28 آذر ماه امسال دختر جوانی سراسیمه به کلانتری 103 گاندی رفت و از دو مرد جوان به اتهام سرقت خودروی شاسی بلندش شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: من مهندس هستم و محل کارم دفتری در منطقه نیاوران است. ساعتی قبل از محل کارم با خودروی شاسی بلندم راهی خانه ام شدم. داخل بزرگراه حقانی در حال رانندگی بودم که خودروی پرایدی از پشت با من تصادف کرد. خودروی پرایدی که دو مرد ...
اسرافیلیان: بقایی به حکومت مذهبی اعتقاد نداشت/ اعضای زحمتکشان جزو اصولگرایان شدند
سال 47 ابدا انتظار نداشتم محمد را ببینم، چون شنیده بودم در خارج از کشور است. در صارمیه اصفهان خانه ای را کرایه کرده بودم. یک شب دیدم در می زنند. رفتم دیدم محمد است. گفت برویم زیرزمین. رفتیم و یک مشت مطالبی را به من گفت و موضوعاتی را با من در میان گذاشت که باید این کار و آن کار را کرد و رفت. یک دفعه دیگر بعد از فوت یا شهادت دکتر شریعتی بود. من خودم معتقدم دکتر شریعتی شهید شد. به آثار او، مخصوصا ...
اسپانیا در سال 2016؛ بن بست و سردرگمی سیاسی
مطرح نمود و چند بار هم از سوی قاضی بخاطر انجام ارزیابی های بی جا مورد مواخذه قرار گرفت. خواهر پادشاه اسپانیا از بیگناهی همسرش اینیاکی اوردانگارین دفاع کرد و گفت که ایده تاسیس موسسه آیزون Aizoon که ریشه تمام مشکلات قضایی او است، برای کانالیزه نمودن درآمدهای حرفه ای شوهرش بوده است. در پاسخ به این سئوال که چرا اسناد را امضاء نموده گفت 'چون همسرم از من خواست و دربار مرا از انجام آن منع ...
ملکه رنگ ها از نو زاده شد/ مادرانه های حبیبه بر بوم زندگی
خبرگزاری مهر - گروه استان ها؛ معصومه قطب الدینی: در یک شب پاییزی در مراسم شعر طنز بود که آشنایی ما باحال و احوال پرسی ساده شروع شد و قرار را برای دیدار دوباره گذاشتیم. با هیجانی مبهم راهی منزل ایشان به آدرسی که داده بود شدم، بعد از پیدا کردن آدرس، هنوز لحظه ای از به صدا درآوردن زنگ منزلشان نگذشته بود که صدایی آشنا از پشت آیفون مرا دعوت به داخل خانه کرد. پا که به ورودی خانه گذاشتم بعد ...
آیت الله حق شناس نورشهادت را در او دیده بود
باورت می شود در این تهران هنوز خانه هایی وجود دارد که سقفش تیرچوبی است. باران بیاید سقف چکه می کند. با دوستانم سقف را ایزوگام کردیم. آقا مرا دعوت کرده شهید عزیزی بچه هیئتی بود. عمرش را زیر بیرق امام حسین(ع) سپری کرده بود و با حمله تکفیری ها به ساحت مقدس اهل بیت(ع) گویی جام زهر را سر می کشید. ماندن برایش ننگ بود و عزمش را جزم کرد که برای دفاع از حرم عازم دیار بلا شود. اما باید ...
خجالت آورترین اشتباهات فروش
دیدم تمام اعضای هیئت مدیره جلوی پنجره اتاق ایستاده اند. آنها همه چیز را با دقت دیده بودند. 2- با مشتری قرار ملاقات را تنظیم کردم. برای آنکه بتوانم به تمام سوالات مشتری پاسخ دهم از مدیرفروش خواستم او هم در جلسه مرا همراهی کند، ای کاش این کار را نمی کردم؛ مدیر به جای آنکه نقش حمایت کننده داشته باشد صحبت های من و مشتری را قطع می کرد، عصبانی می شد و داد و فریاد راه انداخته بود. جالب اینکه ...