سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی در گور/ 50 زن، مرد و کودک، شب ها در گور می خوابند در هر گور یک تا 4 نفر زندگی می کنند
بسته نسکافه خریدم که خوابم بپره، شوهرم دید گفت خاک بر سرت، این چیه خریدی؟ بیا، دوای تو پیش منه، یه چیزی می دم که کلا خواب از کله ات بپره، بشم شیشه داد کشیدم. بعدش من تا یک هفته نمی تانستم بخوابم. وسواس کار کردن گرفته بودم. گفتم مرد خدا ذلیلت کنه، منو ببر دکتر، نمی تونم بخوابم. یه چیز دیگه بشم داد گفت اینو بکشی می خوابی، هرویین بود، اونو که زدم تا دو روز خواب بودم، انگار مرده بودم. برای آرام شدن ...
ناگفته هایی تکان دهنده از زبان الکلی ها
تعادل و اختلال حافظه کوتاه مدت شده و وقتی میگیم که ممکنه ناشی از مصرف الکل باشه، با تحکم میگه خودم می دونم. گاهی وقتا هم فقط به دلیل تجویز دارو ناراحت میشن و درمان رو رها می کنن چون میگن ما معتاد نیستیم که دکتر برامون داروی ترک نوشته، ما هر وقت بخواهیم می تونیم الکل رو کنار بذاریم. یک بار یک جراح اومد اینجا. من بهش گفتم شما خودت درمانگری و جسم بیمار زیر دستته و قراره یک انسان زیر دست شما سالم بشه ...
رهبر انقلاب: ارامنه خیلی خدمت کردند
جلوی آقا می گذارند؛ آقا یک قاچ سیب می خورند و ظرف را می دهند که بقیه هم از میوه ها بخورند. بعد، از شغل برادر می پرسند. برادر شهید می گوید شوفاژکار است. آقا می گویند: ارامنه در کارهای مکانیکی وارد هستند. شما هم آچار به دست هستید پس. و یاد خاطره شان از حضور ارامنه در جنگ می افتند: من داشتم میرفتم جبهه؛ سال 59 بود؛ می رفتم [جبهه] و برای نماز جمعه می آمدم تهران، نماز جمعه را میخواندم و بعد راه می ...
به رئیس جمهور گفتم در موسیقی کردی چون مرد ها می رقصند مشکلی ندارد!/ به فیلم های حمید فرخ نژاد و پرویز ...
کوچک تر که عملیاتی می شود و ریاضی است کار می کند. از وقتی دانشجو بودم ریاضی دوست داشتم. ذهن من ذهن برنامه ریزی و ریاضی است. اگر به من بگویند خیلی، می گویم یعنی چقدر؟ عدد بگویید. زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رییس جمهور بودند، همراه ایشان به شهری رفتیم. سوال شد که این شهر چقدر جمعیت دارد؟ گفتند خیلی! گفتیم یعنی یک میلیون نفر!؟ گفتند نه 12 هزار نفر! ذهن من ریاضی مهندسی است. با ...
توصیه رهبری به حاج قاسم در مورد سوریه
خودم هم انگیزه بالایی برای حضور در سوریه و دفاع از حرم های عمه سادات و حضرت رقیه(س) داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. اصلاً نگفتم فکر می کنم بعداً جواب می دهم همان جا جواب مثبت دادم. ایشان هم با سردار سلیمانی تماس گرفتند و گفتند که فلانی موافق است. *حاج قاسم به من گفت: فردا صبح فرودگاه امام خمینی(ره) باش! چند روز بعد مراسم تودیع بنده و معارفه سردار کاظمینی به عنوان فرمانده سپاه ...
جانباز روشن دلی که می خواهد مدافع حرم شود
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : احمد مرودشتی سال 1344 در تهران به دنیا آمد و سال 1361 در سن 17 سالگی به عنوان یک تخریب چی آموزش دیده فعالیتش را در واحد تخریب جنگ و پاکسازی میادین مین آغاز کرد. 28 بهمن سال 61 به همراه گروهی از رزمنده ها برای پاکسازی مین به جبهه های غرب در ارتفاعات بازی دراز در نزدیکی قصر شیرین رفت و برای خنثی کردن مین های ضد نفر دست به کار شد اما یکی از آن ها منفجر ...
بزرگ و ماندنی تا همیشه تاریخ...
مدیرعامل 6 کارخانه تولیدی که لباس کار صنایع بزرگی مثل ذوب آهن، راه آهن و کارخانه های دیگر را تولید می کرد، تجربه کرده ام. مشاغل متعدد، تجارب فراوانی برایم به بار آورد. انقلاب که شد با اصرار خودم از موسسه تولید لباس بازخرید شدم تا کل وقتم را صرف خواندن و نوشتن کنم. دیگر خسته شده بودم که هر روز پس از 10ساعت کار اداری شب ها از خواب و استراحتم بزنم و صرف مطالعه و نوشتن کنم. بعد از انقلاب به عنوان ...
مایلی کهن به منصوریان چه گفت؟
برخی ها هم نیستم که بعد از باخت در رختکن را ببندم و سطل زباله را شوت کنم. معتقدم که باید زمان داد تا همه چیز شرایط عادی پیدا کند. آن روز هم داخل رختکن خیلی ناراحت بودم و فقط به این بچه ها گفتم آیا شما حرف های مرا گوش نمی دهید؟ مگر برایتان روضه می خواندم. من عاشق بازیکنانی هستم که با آنها کار می کنم اما اعتقاد دارم که آنها باید به حرف های مربی خود گوش بدهند مثل بعضی ها هم نیستم که از بازیکن استفاده ...
نقش آفرینی هیئت های مذهبی در حماسه 9 دی 88
مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حماسه نهم دی ماه 1388 تبلور اتحاد همه اقشار و گروه های جامعه در برابر معاندان نظام جمهوری اسلامی ایران است و در این میان، هیئت های مذهبی یکی از نیروهای سازمان دهنده و تهییج کننده در فرایند خلق حماسه سیاسی در نهم دی ماه بودند که عملکرد آن ها به تقویت بسیج مردمی در برابر آشوبگران منجر شد و نقطه قوتی برای سایر نهادهای فرهنگی و عقیدتی محسوب می شد زیرا نمایانگر اهمیت نهادهای فرهنگی در بازتولید قدرت نرم جامعه اسلامی در برابر هجمه های نرم افزاری دشمنان داخلی و خارجی دارد. نقش و کا ...
خواستگار کینه جو دختر جوان را به آتش کشید
: من و دختر جوان به هم علاقه مند بودیم و می خواستیم ازدواج کنیم؛ اما بنا به دلایلی از هم جدا شدیم و ارتباطمان تیره شد. سعی کردم دوباره این شرایط را بهتر کنم که نشد. آن روز قراربود با هم حرف بزنیم، اما یکدفعه دعوایمان شد. وی افزود: عصبانی شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم. در اوج عصبانیت بنزین را روی او ریختم و وی را به آتش کشیدم. بعد پشیمان شدم و شعله های آتش را خاموش کردم. دختر مورد علاقه ام را به بیمارستان رساندم تا شاید زنده بماند، اما وقتی بازداشت شدم، پی بردم او فوت شده است. حماقت کردم و زندگی او و خودم را تباه کردم. ...
شورش علیه برانکو: فرار از آلکاتراز
تیم مورد علاقه خودتون بپردازید و خواهشا تموم کنید این مطلب های حاشیه ای علیه پرسپولیس رو!! مطلب های شما هیچگونه بار فنی نداره،چیزی که من یاد گرفتم اولین اصل خبرنگاری حفظ امانته! شما که نمیتونید علایق خودتون به تیم دیگر رو توی نوشته هاتون کنترل کنید! به عنوان یه خبرنگار حامی تیم مورد علاقه، فقط برای تیم خودتون بنویسید! پرسپولیس با همون 11 و چوک و کریم باقری فعلا صدر نشینه! ...
رازگشایی از مرگ مرموز یک زن در پزشکی قانونی
دقیقه بود که به خانه آمدم.آن شب هیچ مشکلی نداشتیم اما صبح که بیدار شدم ناگهان همسرم را دیدم که روی صندلی نشسته است. چند باری او را صدا زدم ولی جوابی نداد. همسرم را از روی صندلی به زمین منتقل کردم و آن موقع بود که متوجه شدم فوت کرده است. با عجله با خواهرزنم تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم و بعد از آن با اورژانس تماس گرفتم. زمانی که امدادگران اورژانس آمدند گفتند که همسرم فوت کرده اما با این حال او را به بیمارستان منتقل کردند. با توجه به این اظهارات، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران، همسر فرنگیس را برای تحقیقات تخصصی تر بازداشت کرد واو را دراختیار کارآگاهان جنایی قرار داد. ش ...
اولین کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 (+عکس)
. متولد سال 1363 و در خوزستان به دنیا آمده ام. بعد وارد خبرگزاری ایپنا شدم و از آن به بعد به صورت مداوم در رسانه ها حضور داشتم. کار اصلی من نوشتن است؛ شاید از خبرنگاری فاصله گرفته باشم ولی هرجایی که هستم؛ کارم نوشتن بوده است. در دانشگاه تربیت بدنی خواندم اما بعد از 100 واحد رهایش کردم. من خودم ورزشکار بودم و ورزش جودو را پیگیری می کردم. بااینکه خبرنگار ورزشی بودم اما حوزه اصلی ام حوزه اجتماعی بود. ...
زنی که با پول یارانه برای 10 نفر شغل ایجاد کرده است
تابحال در نمایشگاه هم شرکت داشته اید؟ دو سال پیش در یک نمایشگاه بین المللی در تهران حضور یافتم و با همین لباس های محلی رفتم و حتی در آن جا پیشنهاد کار به من دادند، ولی چون سواد نداشتم و زبان فارسی بلد نبودم، دوست داشتم در روستای خودم کار کنم که اکنون در روستا کار خود را ادامه می دهم. تا حالا به کسی آموزش داده اید؟ بله. یکی، دو نفر و اگر کسی بخواهد من آماده ام آموزش دهم ...
سرنوشت تلخ دختری به نام مریم که زیر پله های اضطراری می خوابید و
برای این که مرا ساکت کند، تریاک می داد بخورم. او این طور مرا آرام می کرد و من دور از چشم مادرم معتاد شدم. مریم سکوت می کند. 15 روز تنهایی سکوتش کمی طولانی است، اما به او اجازه می دهم تا با افکارش تنها باشد. بالاخره سکوتش را می شکند و ادامه می دهد: کجا بودم؟ داشتم می گفتم زندگی خوبی داشتیم تا این که مادرم معتاد شد و برای درآوردن خرج موادش و هزینه های دیگر راهی یکی از شهرهای مرزی ...
رحمتی : بحث در فرودگاه اصفهان خانوادگی بود و ...
؛ بعد از مدت ها نیمکت نشین شدم و سر بازی عملکرد و رفتار حرفه ای من را دیدید؛ قبل از مسابقه با حسینی داخل زمین رفتم و او را گرم کردم و همه چیز عالی تمام شد و هیچ مشکلی نبود.او ادامه داد: یک مقدار ناراحت بودم و دوست داشتم بعد از باخت نفت بازی کنم تا نتیجه جبران شود ولی کادر فنی صلاح دید بازی نکنم و با احترام آن را پذیرفتم. دروازه بان استقلال با تاکید براینکه در فرودگاه اصفهان بحث خانوادگی ...
پیکرشهدای ما وسیله ی سرگرمی عراقی ها شده بود+عکس
نمیدانم ساعت چند بود به هوش امدم ولی نمیدانستم کجا هستم،سعی کردم افکارم را جمع کنم که صدای شلیک گلوله هشیارترم کرد،صدای قهقهه و لحن عربی توجه مرا جلب کرد درحالی که سرم سینه دژ خین و تنم داخل آب بود خودم را آرام بالا کشیدم و از لای نی ها شروع کردم به نگاه کردن. پنج یا شش عراقی آن طرف خین ایستاده بودند و بچه های ما را که شب قبل داخل معبر شهید یا مجروح شده بودند را خلاصی میزدند البته از فاصله ی سی یا چهل متری. دنیا روی سرم خراب شد، فقط گریه می کردم دلم میخواست با تمام وجود فریاد بزنم ...
سواد آموزان را بیسواد خطاب نکنیم/ اولین روز تدریسم دوست داشتم گریه کنم/ کرامت انسانی سواد آموزان حفظ شود
...> *روز های اول تدریستان چگونه گذشت؟ روز اول آموزش، حس عجیبی داشتم که اصلا قابل توصیف نیست. با افرادی روبرو شده بودم که قبلا من جای یکی از آنها بودم. دوست داشتم گریه کنم و همان زمان بود که از اعماق وجودم خدا را شکر کردم.من می توانستم در آن لحظه، حس تک تک آنها را درک کنم و خودم را جای هرکدامشان قرار دهم. میدانستم که آنها سختی های فراوانی را متحمل شده اند برخی مورد تمسخر دیگران قرار ...
زندگی دردناک مجری معروف ورزشی/ عجیب است
تهران به دنیا آمدم و بعد از جدایی پدر و مادرم، با نامادری زندگی کردم. نامادری ام با اینکه وضع پدرم خوب بود، من و پسر خودش که حاصل ازدواج اولش بود را وادار می کرد دستفروشی کنیم. او ما را به جوراب فروشی وا می داشت. شهریور 72 در 16 سالگی رفتم گرگان که با مادرم زندگی کنم، مادرم قبولم نکرد و حدود 9 ماه در خانه پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام زندگی کردم. 9 ماه در خانه آنها بودم تا اینکه گفتند دیگر نمی توانند ...
مدافع استقلال :می خواستم نیم فصل به پرسپولیس بیایم ولی پشیمان شدم
انجام داده در ترکیب ثابت پرسپولیس قرار می گیرد. با این تفکرات او قصد داشت روز گذشته به تهران بیاید تا به باشگاه پرسپولیس برود اما سفر او به تهران کنسل شد. دلیل آن هم چیزی نبود جز علاقه اش به خوزستان. طیبی در مدتی که پیشنهادهای وسوسه انگیزی از سوی باشگاه های بزرگ دریافت کرده بود و البته بدقولی های مسئولان باشگاه استقلال خوزستان، برای رفتن و ماندن 2 دل شده بود. برای همین هم دوست ...
وحشت دزدان از سگ خانگی داخل شاسی بلند خانم مهندس در نیاوران+عکس
افشاگری پیش روی قاضی موسوی در شعبه اول دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت و گفت: نقشه سرقت را احمد طراحی کرد و من فقط در این ماجرا نقش راننده را داشتم و وقتی متوجه سگ داخل خودروی زن جوان شدم از ترس قدرت فکر کردن نداشتم و می خواستم هر طور شده از محل سرقت دور شوم که به خاطر ترسی که از سگ داشتم دنده ها را جابجا عوض کردم و همین باعث خراب شدن خودروی سرقتی شد. وی افزود: پس از سرقت 100 هزار تومان از ...
نصیری در جهان آرا: پرونده کنسرت راه انداختند تا کرسنت به فراموشی سپرده شود/ چگونه می شود مسئولی که در 30 ...
اواخر دوره سطح حوزه بودم. وقتی پیشنهاد شد گفتم که یک تجربه دو سه ساله کار مطبوعاتی می تواند روی مقوله حوزوی من تأثیر مثبت داشته باشد. آمدم، ولی سال ها طول کشید و هیچ وقت به آن به عنوان حرفه و شغل نگاه نکردم و همیشه این دو خط را دنبال کردم. در بعد عدالت یکی از تفاوت های جدی ما فسادستیزی بود، یعنی موانع عدالت و آن چیزی که بوی ظلم و نابرابری از آن می آید. در بعد معنویت هم بعد تهاجم فرهنگی را دنبال می ...
گفت وگوی خواندنی با تازه مسلمان آمریکایی
دین عرفانی است و ما مستقیم با خدا صحبت می کنیم و نماز می خوانیم آنهم با عشق . مثل دریای پر از آبی که درون خودش ماهی دارد و اگر آب نباشد ماهی خواهد مرد . خدا مثل دریا است و اگر او نباشد هیچ چیز دیگر نیست ! *نگاه شما چگونه درست شد؟ در آمریکا همه سایت ها، کانال های تلوزیون، خبر گزاری ها در دست صهیونیزم است، هر خبری که به آمریکا آمد حاصل فکر صهیونیزم و فکر آمریکایی است یک دوست مسیحی ...
اینجا یکی هست که منظوری دارد!
! دیدم نخیر؛ بهتره باز هم فرارکنم و مثل آن پیرزن، جان و مالم را نجات دهم!... لحظاتی بعد، در یک فرصت به دست آمده و در یک چشم به هم زدن، بلافاصله کیف و ضبط صوت و میکروفون خبرنگاری را رها کردم و فرار را بر قرار ترجیح دادم و... ناگهان صدای نعره وحشتناک و دلهره آور عیال، همه وجودم را به لرزه درآورد:" ازجات تکان نخور کله پوک وگرنه کله تو..." آن قدرترسیده بودم که با سرعت باد، از دستش در ...
نهضت سواد آموزی سکوی پرتابم شد
پایه چهارم و پنجم بخش تکمیلی هستند. من هم آن سال در کلاس های تکمیلی شرکت و پنجم دبستان را تمام کردم. آن یک سال با بقیه سال های تحصیل شما چه فرقی داشت؟ من شوق درس خواندن داشتم. شاید اغراق نباشد اگر بگویم نقطه عطف و اوج گیری من در تحصیل، رفتنم به کلاس های نهضت بود. همین که دوباره فرصتی به دست آورده بودم که بتوانم درس بخوانم برایم یک دنیا ارزش داشت، به علاوه اینکه با خانم هایی ...
این دختر عشایری، قهرمان کیک بوکسینگ ایران است
هرروزه زنان عشایر است اما برای سحر، دنیا از روز اولش، فقط همین سیاه چادر نبود ... چندبار توی تلویزیون دیده بودم که حرکت های رزمی چه جوریه و عاشق این ورزش بودم. یه روز که با ایل اومدیم شهر، فهمیدم دخترخاله ام میره یه باشگاهی نزدیک خونه شون؛ باهاش رفتم و همونی بود که فکر می کردم. گفتم هرجور شده، منم میرم باشگاه. پدر و مادرم گفتن اگه خبر به گوش ایل برسه، میگن ما بی غیرتیم که دخترمون، لباس شهری میپوشه ...
روایت پرویز پرستویی از یک کیف قاپی
می شود می کوبد؛ زن درست جلوی ماشین ما که به خاطر ترافیک، سرعتش بسیار کم است، نقش زمین می شود؛ پسرک کیف او را بین زمین و آسمان می قاپد؛ موتور می غرد و به راست می پیچد؛ همه مبهوت تر از آن هستند که واکنشی نشان بدهند ... یا شاید ترسان تر از آن... زن را بلند کردم. نگران زانو و آرنج زخمی اش نیست. " حقوق گرفته بودم... خرج ماه خودم و بچه هام بود... مادرش به عزاش بشینه..." نفرین زن مثل گردباد در سرم می پیچید... و زنی را به خاطر می آورم که دلش شور زده بود... و پسری که میخواست به اردو برود... و موتور مدت ها بود که رفته بود... ...
صادق قطب زاده: قرعه فال به نام من بیچاره زدند
است که یک امر فوق العاده اتفاق افتاده و شورای انقلاب مسئولیت اداره مملکت را دارد و ان شاءالله با انتخاب رئیس جمهور و مجلس، نخست وزیر هم انتخاب خواهد شد و این قضیه موقتی خواهد بود اما در اینکه ما دستور از امام می گیریم هیچ تردیدی نیست. شما روزگاری به مطبوعات این مملکت به عنوان نشر اکاذیب حمله می کردید در حالی که آن ها مثلا می گفتند که عباس امیرانتظام یا کسانی نظیر او ماموران خارجی هستند ...
چرا به جای کرسنت، کنسرت ها مسئله عمومی شده؟/اشرافی گری مسئولان کمتر از فتنه 88 نیست
مهدی نصیریا:
گفته های از جزییات شهادت آیت الله غفاری در زندان/ساواک قصد داشت پیکرش را مخفیانه دفن کند
زندان محکوم و پس از پایان دوران محکومیتش آزاد شدند. بسیار شوخ طبع بودند. یک روز سر صبحانه به ما گفتند: من دیشب با آقا خدا صحبت می کردم و گفتم آقا خدا! خودت می دانی در تمام این مدت هیچ گاه از تو نخواستم مرا آزاد کنی و همواره می گفتم هر چه مشیت توست؛ اما برای شما طلبه ها گفتم اینها جوانند، زن و بچه دارند و بلاتکلیفند. خلاصه هویی برایتان کشیدم. آیت الله انواری این حرف ها را ساعت 8 صبح به ما زدند و در ...