سایر منابع:
سایر خبرها
کولبری کیلویی پنج هزار تومان
.... **خوب شد آن شب نبودید حمزه از اهالی ده است. او آن شب را به کمک دوستانش رفته بود تا از چنگال برف نجات شان دهد. کولبرانی که مجبور شدند برای یک لقمه نان حلال در سیاهی شب و کولاک از مرز بگذرند، حالا زیر خروارها برف گرفتار شده اند. حمزه داستان گیر افتادن کولبرها را برای آفتاب یزد بازگو می کند و می گوید: آنها راه افتادند تا از مرز بگذرند اما بعد از مدتی که در برف و کولاک راه می روند ...
گرسنگی در نگاه بچه های آزادی / دریاچه ای که زندگی را با خود برد + تصاویر
بیشتر نیست می گوید: در این روستا همه خانه ها تا قبل از خشکسالی دو سه گاو داشتند که شیر و گوشت و همه چیز خانواده از همان تأمین می شد. حالا در کل روستا یک گاو نیست چون کسی هزینه نگهداری آن را ندارد. در بعضی خانه ها چند مرغ داریم که آن هم فقط به اندازه مصرف گاه گاه خودمان است. تنها درآمد قاسم یارانه ای است که ماه به ماه دریافت می کند. دو بچه دارد، جمعا چهار نفر، 180 هزار تومان: از وقتی یادم ...
پای صحبت زنان آتش نشان/ما زبان آتش را می فهمیم
تا 5 دقیقه است و همه باید در آن سه دقیقه درست رفتار کنند. مگر می شود این روزها درباره آتش نشانی و آتش نشان حرف زد و درباره پلاسکو چیزی نگفت؟ همان ساختمانی که چند روز پیش کمر خم کرد و همه را به بهت و حیرت فرو برد. نیلوفر و زهرا هر دو سر صحنه حادثه بودند: ما دیدیم ساختمان فروریخت، بچه ها رفتند به همین راحتی. خیلی کارها می شد انجام داد، اما نشد. ما صحنه های بدی دیدیم. شاهد بودیم مردم رفته ...
تربیت صحیح به کودک، فک نکنید بچه اس!
کودک از بدو تولد با مشاهده رفتار والدین شروع به یادگیری می کند. والدینی که برای اولین بار صاحب فرزند می شوند با حیرت مشاهده می کنند که کودک لغات و اصطلاحات را از آن ها یاد گرفته و تکرار می کند. خوب است که در هر سال انجام یک مهارت را مرحله به مرحله به کودک آموزش دهید. اگر کودک در سه سالگی بتواند تخت خواب خود را جمع کند، در چهار سالگی می تواند سطل زباله خود را خالی کرده و در پنج سالگی ...
کارکرد رمان، طرح مسأله است
نسبت به دردها و مشکلات همشهری، همسایه و همنوع خود بی تفاوت شده ایم. جلو چشم ما در شهر زورگیری می کنند و بی خیال از کنارش می گذریم، یکی در سطل زباله دنبال غذا می گردد ما بی تفاوت نگاه می کنیم... به نظرم ادبیات می تواند انسان ها را نسبت به هم مهربان تر کند و برای وجدان خفته ما زنگ بیدار باش بزند. با وجود آنکه ادبیات پاسخ مسائل بغرنج جامعه می تواند باشد اما می تواند تلنگری باشد و ما را به فکر ...
توانمندسازی، درمان کارتن خوابی
و در زمستان برق. زندگی در بالادست مرتضی گرد(که شهرک نام گرفته)آباد است و مانند همه مکان هان بالا، هنوز با اندک آبش، زندگی در خانه های آن چندان سخت نیست، اما هزاران تَن از پایین دست های دره نشین(زن و کودک و جوان و میانسال و کهنسال)، انگار نفرین گَزیده اند. بوی گند زباله در کوی مرتضی گرد، بویایی را می آزارد. گاهی آ ب بَرها، هفته ای یکی دو بار با تانکر آب می آورند که در آن ها نوزاد قورباغه ...
دکتر گفت: قلبش سوخته بود!
مراسم خودمانی یکی دیگر از دوستان بهنام به خاطره چند وقت قبل اشاره می کند. می خندد و می گوید بهنام بچه خوش صحبتی بود و زیاد صحبت می کرد. یکبار شب تا صبح برایم حرف زد و نزدیک نماز صبح که داشت خوابش می رفت مرا صدا کرد و گفت: ممد فلانی چند در صد سوخته بود؟ گفتم: کی؟! گفت هیچی داشتم خواب سوختگیم را می دیدم. حالا با این اتفاق دائما فکر می کنم بهنام چه خوابی می دیده؟ دوستان بهنام همگی وقت ...
وقتی در بام نفتی ایران کسی به فکر زندگی سخت زنان دستفروش نیست
می فرستند و من با فروش آنها درصدی را برای تامین مایحتاج زندگیم برمی دارم. از کمبودهای موجود در زندگیش می پرسم در جواب می گوید: کمبود در زندگی من زیاد است قریب 20 سال است که نتوانستم حتی یک لباس برای خود بخرم و با فروش این اجناس فقط می توانم مایحتاج روزانه را برطرف کنم. برای ادامه گزارشم به سراغ زن دستفروش دیگری می روم براستی چرا در چنین شهری که ذخایر نفتی زیرپا دارد این همه ...
پدرم در کنار ستارخان و باقرخان مبارز بود/ پیشنهاد مربیگری در آمریکا را بخاطر ایران رد کردم
. بعد از مدتی هم که در آنجا شروع به کار کردم، به برادرم مهدی گفتم به این باشگاه بیا چون یک مربی بسیار فنی و کاربلد دارد که انسان بسیار خوبی هم هست. او هم آمد و حرف های من را تایید کرد. در آنجا مرحوم رحمت الله غفوریان که بسیار انسان شریف و فنی ای بود مربی بود و به حق که بهترین مربی دوران کشتی من بود. *هفته ای شش روز تمرین کشتی داشتم او به قدری به همه بچه ها توجه داشت که ما با جان و دل ...
رقابت حقیقی چیست و چگونه تعریف می شود؟
از آخر داستان خبر ندارد و تصورش فقط به اندازه همان لحظه ای که می نویسد قد می دهد.از خودم می پرسم آیا امیرخانی پس از اتمام نوشتن رمان و هنگام بازخوانی مجدد، وقتی که به لحظه مرگ آن شخصیت می رسد دوباره گریه می کند؟ یا این بار علم به کل ماجرای داستان و قبل و بعد ماجرای مرگ آن شخصیت، مانع گریه کردنش می شود؟ مگر امیرخانی خواننده رمان که همه امتداد زمانی حوادث را می داند و به قبل و بعد مرگ و زندگی آن ...
اختلال شخصیت شکاک (PPD)
تحقیر می گیرند (بسیار حساس و زود رنجند). تصور می کنند دیگران او را زیر ذره بین گذاشته و بدنبال نواقص و عیوب و ضربه زدن به او هستند (خودمحوری و خود بزرگ بینی). به راحتی کینه به دل گرفته و تا مدتهای مدیدی (سالها) آن را فراموش نمی کنند و در مواقع لزوم آن را یادآوری می کنند (یادت هست چند سال پیش خونه مادرم با طعنه گفتی آدم زیاد بخوابه افسرده می شه؟ منظورت این بود که آدم تنبلی ...
سرگذشت یک زن آشنا زیر پل سیدخندان
عصر بانک ؛به گزارش شهروند، این جمله را شیرین خانم می گوید که همه مامان شیرین صدایش می زنند؛ زنی با قامت متوسط که روزگار بیش از آنچه در شناسنامه اش ثبت شده، گرد پیری را بر چهره او پاشیده. حالا سه سال است هر روز ظهر، همراه همسرش با یک پراید سفید زیر پل سید خندان غذای خانگی می فروشد. سه سال پیش، شوهر مامان شیرین، در کلاس درس، پای تخته، قلبش گرفت و سکته کرد. تکلمش دچار مشکل و مجبور شد کار را رها کند. حالا نوبت شیرین بود که در 53 سالگی رانندگی ...
فرشته هایی که با بال شکسته پرواز می کنند/دختران سرای مهر چشم انتظار دستان بخشنده
...> تنها امید ساکنان این خانه، یاری رساندن به این فرشته های نازنین است، فرشته های این خانه با تمام نا امیدی امیدوار هستند، امیدوار هستند چون می خواهند ادای خوشبخت ترین آدم روی کره ی زمین را در بیاورند. مرکز جامع توانبخشی و نگهداری شبانه روزی معلولین ذهنی فاطمه الزهرا (س) از سال 84 در سه بخش سالمندان (مرد و زن)، معلولین جسمی - حرکتی(مرد) و معلولین ذهنی دختر تاسیس شد، اما در سال 88 با اجرای ...
از دامنه تا قاف ریشه اش تمایل به تغییر است
به برخی می خندد و آخرش هم بعد از هر سوال می پرسد تمام شد؟ به خوبی می دانم که وقت برایش گرانبهاست و از این رو سپاسگزارم که برای چند دهمین بار تجربیات و آرزوهایش را برایم گفت؛ چون که به گمانم می دید جوانم و امید بسته ام به کارآفرینی. از او می پرسم چه طور مسیرش به اینجا رسید؛ یعنی چه طور از کارمندی و محصلی عبور و در دهه پنجم زندگی اش تقریبا تمام آرزوهای مادی اش را برآورده کرد. ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (359)
یارو از آمریکا اومده ایران زن بگیره و با خودش ببره. حالا باید برن مسکن مهر ثبت نام کنن. 28٫ یکی از وجه اشتراکات اکثر دخترا اینه که میدونن یه چیزی میخوان ولی نمیدونن چیه. خیار فقط اینا بقیش سوسول بازیه 29٫ بانک مرکزی گفته شونصد میلیارد تومان وام معوقه دست صد نفر داریم بعد بابام رفته ده تومن وام بگیره بهش گفتن باید یکی از بچه هاتو گروگان بگیریم. 30٫ نوشته ...
گفتگو با دختری 17ساله تهرانی که هرخلافی در زندگی کرده
، عمو هم من را برد خونه اش، پیش زن و بچه اش... یک هفته آنجا بودم و بعد از اون دوباره برگشتم سرا و دوره ام تموم شد و مامانم اومد دنبالم... . مریم می گوید بعد از ترخیص و پایان دوره ترک دوباره برای مدتی گل می کشد تا با همسرش آشنا می شود، یکی از همان بچه محل ها. اسمش ایمان است، 22 ساله و کارگر یک تولیدی پوشاک. در پارک با مریم حرف می زند، مریم را ترک می دهد و حالا عروسی شان نزدیک است. عروسی ...
مهریه ام 24 درهم بود
... این تونیک و مقنعه به اضافه یک جفت کفش کرم ،یک شلوار مخمل کبریتی کرم رنگ ،یک چادر مشکی و یک حلقه ساده تمام خرید ازدواج شان بود. بعد از عقد رفتند تبلیغات سپاه. فرمانده سپاه آقای شمخانی بود. سخنرانی کوتاهی کرد و بعد از آن بچه های سپاه یک تئاتر طنز اجرا کردند. بعد هم رفتند روستای ابودبس. زندگی مشترک شان توی اتاق مهمان خانه مادر شوهرش شروع شد. اتاقی که آماده شده بود برای پذیرایی از میهمان و حالا ...
مزایا و معایب بازنشستگی زودهنگام زنان
پلاستیکی بزرگ و مقداری نان خشک چند قدم آن طرف تر کنار پیاده رو روی زمین افتاده است. زن نیم نگاهی به بچه هایش دارد و باقی حواسش به زباله های داخل سطل است. چیزهایی را داخل سطل جابه جا می کند،بعددستش را از وسط زباله ها بیرون می کشد،جمع و جور می کندو روسری اش را روی سرش جابه جا می کند و به سمت بچه هایش برمی گردد. سر دختر بچه که پنج شش سال بیشتر ندارد، داد می کشد و بعد بلافاصله پسر بچه را که کمی بزرگ تر است ...
عروج ققنوسان از زیر کوه آوار و آتشفشان گدازه
...؛ هر کجا را خاموش می کردیم دوباره آتش گویی گر می گرفت. آوار که آمد سر و شانه سمت راست من را گرفت. ما در کنار دیوار بودیم. با همان آوار اول بسیاری از همکارانمان زیر آوار ماندند. دستگاه هایمان را باز کردیم. خودم و زن و بچه ام را به خدا سپردم. گویا رفیقم حمید صمدی کتفش شکسته بود. پله های عریض پلاسکو حالا آوار شده بود و راهی به پائین هم نبود. به سختی پائین می رفتیم. ساختمان از داخل تخریب ...
این مرد را می شناسید / او از 6 سالگی در پرورشگاه بزرگ شده است+فیلم و عکس
.... آقا غلام عاقبت بعد از اینکه چند سالی در تهران می ماند و کار می کند از روزگار خسته می شود و به انزلی می رود و خودش را به پرورشگاه آنجا معرفی می کند و حدودا 4 سال هم آنجا می ماند و دوباره به تهران بر می گردد. آقا غلام قصه ما وقتی مردی حدودا 40 ساله می شود به پیشنهاد دوستش که بعد ها باجناقش می شود به خواستگاری سوری خانوم 26 ساله می رود و ازدواج می کنند. حاصل این ازدواج ...
حلال خور
داد دست زن و بچه ی آن بابا و گفت شوهرش این پول را داده تا به زخم زندگی شان بزنند. از آن طرف شوهر زنه، یا همان همیشه گشنه، که حالا شکمش سیر شده بود، یک سال دیگر هم کار کرد و یک قران گیر آورد و سر سال، باز همان تاجر را تو بازار دید و یک قران را به اش داد تا برای زن و بچه هایش ببرد. تاجر یک قران را گرفت و رفت تو بازار و دید سه انار می فروشند به یک قران. با خودش گفت این پول به چه درد آن فقیر بی ...
مرغ تخم طلا
. زنه همین که دید شوهرش دست از پا درازتر برگشته و چیزی با خودش نیاورده، سگرمه اش را کرد تو هم و گفت مگر امروز کار نکرده؟ مرد گفت چرا مثل هر روز خار کنده. زنه گفت: پس چرا دست خالی آمده ای خانه؟ خارکن گفت: داشتم می رفتم خورد و خوراک برای تو و بچه ها بخرم که رسیدم به مرد فقیری و هر چی داشتم دادم به او. زن گفت: کار خوبی نکردی. نان شب مان را بخشیدی. زنه این را گفت و پا شد از بالای رف چند ...
مردم فکر نمی کردند دهیار زن هم وجود داشته باشد/ 7 سال دهیار هستم
. آرامون با بیان اینکه نزدیک به هفت سال دهیار روستای شهریارکنده است، خاطرنشان کرد: اوایل برایم سخت بود اما امروز عادت کردم. وی با اشاره به اینکه نزدیک به 80 دهیار زن در استان داریم، درباره برخورد مردم نسبت به دهیار زن، گفت: بسیاری از مردم تعجب می کردند و چندین بار اتفاق افتاد که گفتند فکر نمی کردیم دهیار خانم داشته باشیم. آرامون با بیان اینکه در بعضی مواقع به دلیل ...
ادعای مفقود شدن 200 نفر بعد از حادثه پلاسکو
سه جا را امضا کن و بعد شش تا از این فرم فتوکپی بگیر یه دونه از این فرم. فتوکپی همین کوچه کناری است. در حال پر کردن فرم هستم و از مأموران می پرسم که از صبح چند نفر آمده اند؟ تیز نگاهم می کنند و می گویند: خیلی . فرم را می گیرم و بیرون می آیم. توی دربانی یک دژبان و یک سرباز پشت میز نشسته اند. آدرس فتوکپی را می پرسم و کم کم سر حرف را باز می کنم. دژبان می گوید: از صبح سرمان شلوغ بود. دروغ ...
ترامپ قابلیت اعتماد و مذاکره را ندارد
ترامپ قابلیت اعتماد و مذاکره را ندارد ، دولت یازدهم فرصتی برای توزیع ثروت نداشت ، گفت و گوی همدلی با فعالان مدنی استان مرکزی درباره کشف یک نوزاد در سطل زباله بیمارستان ، رازی که پنهان نگه داشتم! و سهم ناچیز تجدیدپذیرها در سبد انرژی کشور از مهم ترین موضوع های اختصاصی روزنامه همدلی در شماره یکشنبه 10 بهمن به شمار می رود. ** ترامپ قابلیت اعتماد و مذاکره را ندارد دونالد ترامپ ...
صبحگاه نورسیده ها
؛ جایی که نیمه شب ها میزبان بار است و روزها میدانی برای کار. سرما تا استخوان نفوذ می کند. کارگرهای انبار کلاهی تا ابرو کشیده و شال گردن ها را روی صورت پیچیده اند. 3نفری درحالی که فقط چشمانشان پیداست مشغول جابه جا کردن و خالی کردن بار ماشین ها هستند. در میان قطار خاور و نیسان و وانت و جعبه های میوه در هر غرفه، چند نفر هم دور آتش کوره ای که گرمای آن تا چندمتری را گرم می کند، به گفت وگو در ...
نشانی: ته پارک آخرین کارتن!
با احترام و عذرخواهی حرف رضا را قطع می کند.موقع اسم بردن از همدیگر، آقا از دهانشان نمی افتد. درست مثل چند همکار قدیمی یک اداره...؛ ما حتی حاضریم همین دستشویی پارک ها رو تمیز کنیم ولی وقتی کار نیست واقعا باید چی کار کنیم؟ ما که کار پشت میزی نمی خوایم. همین کارهای نظافتی هم بسه برامون. من کارم آشپزی تو رستوران بود. تا همین چند سال پیش اصلا کارگر افغانی رو تو رستوران راه نمی دادن چون کارت بهداشت و ...
34سال از شهادت نابغه ای جنگ می گذرد/شهید حسن باقری هنوزهم اسطوره زبان زد میدان های شهادت است
اسلام با سپاه کفر خرج کنند ...›› درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ، امام خمینی . اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان ( عج ) غلامحسین افشردی ساعت 12 شب 10خاطره ازسرلشکر شهید حسن باقری 1) کلاس هشتم بود. سال چهل و هشت، چهل و نه. فامیل دورشان با چند تا بچه ی قد و نیم قد از عراق آواره شده بود. هیچی نداشتند; نه جایی، نه پولی. هفت هشت ماه پا پِی صندوق دار مسجد لُرزاده شده بود. می ...