سایر منابع:
سایر خبرها
داستان سیاه خون بازی دختران! +عکس
نشانم می دهد. او که زخم انداختن روی بدن را از دوستانش در مدرسه یاد گرفته است، می گوید: ردش کمرنگ شده .جدیدا این کار را نمی کنم. این دختر نوجوان می افزاید: آخرین باربا نامزدم بحث شدیدی کردیم و به خاطر اینکه درکم نمی کرد با چاقو زدم روی دستم. چند بار این کار را کردی ؟ دومرتبه با تیغ یک بار با چاقو. الان هم اگر عصبانی بشی این کار را انجام می دهی؟ خیلی وقته بی خیال همه چی شدم .... اون موقع تحت تاثیر ...
زندگی مالک فرش عظیم زاده از زبان خودش
می کنم جزو 1000 کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هم اکنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کرده ام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیم ها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم ...
محسن رضایی:به بازنشستگی فکر نمی کنم
کارنامه شما با عناوین متفاوت و تجربه های گوناگونی که داشته اید، کمی پرخبر و پرحاشیه است؛ به همین دلیل من فکر می کنم به عنوان اولین سؤال، بهتر است بگویید محسن رضایی کیست؟ از دوران نوجوانی و از سال 1350 که وارد عالم سیاست شدم، راه روشنی را برای خودم برگزیده ام. در سال 52 - در دوران دبیرستان - با اولین بازداشت و زندان رفتن، برای ادامه این مسیر مصمم تر شدم. من در این مسیر دو هدف داشتم؛ اولین هدفم خدمت به مردم بوده و دومین هدفم اینکه بتوانم ایران را تا آنجایی که ممکن است، به جایگاه واقعی اش برسانم. هرکاری توانستم انجام داده ام. راهم یک راه ثابت و روش ...
مصرف متادون کودک رودسری را تا یک قدمی مرگ برد
احساس کردم دنیا روی سرم خراب شد. از طرفی از شنیدن این حرف عصبانی بودم و از طرفی خوشحال چون یک قدم به نجات پسر کوچولو نزدیک شده بودم. بسرعت 4 آمپول ضد مخدر در سرنگ کشیدم و شروع به تزریق کردم. مرد جوان گریه می کرد و پسرش را صدا می زد... هنوز تزریق تمام نشده بود که ناگهان محمدرضا با یک استفراغ شدید برای لحظه ای به حالت نیمه نشسته درآمد و دوباره روی برانکارد افتاد. اما بعد از این واکنش تنفس ها به ...
گزارش جالب مدیر خانه کاریکاتور ایران از سفر به لبنان
.... قرار بود آقای محمد حبیبی دبیر این انجمن و چند نفر دیگر نیز همراهم باشند که در نهایت این اتفاق نیفتاد و به همراه همسرم ( با پرداخت هزینه بلیط ایشان از طرف خودم) راهی این سفر شدم. اولین صحنه جذاب موقع فرود هواپیما تو فرودگاه بیروت اتفاق افتاد.. فرودگاه کنار مدیترانه هست و اگر سمت راست هواپیما نشسته باشید، موقعی که هواپیما ارتفاع کم می کند فکر می کنید در دریا سقوط می کنید!. از پنجره سمت ...
کارگر طباخی زن گرسنه را به داخل مغازه راه داد و او را سلاخی کرد
ماجرا شوند و خبر حضور این زن را به مرد مغازه دار بگویندو او نیز مرا اخراج کند و بیکار شوم. به او حمله کردم و با دستانم آن قدر گلویش را فشار دادم که خفه شد. چند ساعت بعد که به خودم آمدم متوجه شدم او را کشته ام. به دنبال راهی برای خلاصی از جسد بودم و مانده بودم با جسد چه کنم. اگر جسد را در همان جا رها می کردم همه متوجه می شدند که من او را کشته ام و دیر یا زود صاحبکارم باخبر می شد. از ترس ...
مفتون امینی: شاملو پس از حافظ بهترین است
.... اتفاقا جالب است بگویم که اکنون در زادگاهم یک بولوار به اسم من نام گذاری شده و در مقابل از فرزندان آن خان یعنی خاندان افشار شهرتی باقی نمانده است. البته من اهمیتی نمی دهم، اما پدرم مثل همه والدین آرزویی داشت و با آن آرزو زندگی می کرد. بر اساس همین امید و اشتیاق پدروار، من سُر خوردم به سوی ادبیات. استعداد و ذوقش را هم در خودم یافتم. هرچند به جبر و هندسه نیز گرایش داشتم و نمراتم خوب بود. منتها ...
ماجرای فروش خانه آیت الله هاشمی رفسنجانی
شکنجه شان دادند و بعد هم به چند سال زندان محکوم کردند. البته بعضی از اعضای محترم حزب مؤتلفه اسلامی هم اخیراً در مصاحبه های خود روی این نکته تکیه و آن را تأئید کرده اند. *پس از آزادی چه مسئولیت هایی به عهده ایشان قرار گرفت؟ ایشان پس از آزادی از زندان، همچنان در همه عرصه های مبارزه پیشگام و پیشتاز بود و پس از پیروزی انقلاب هم همیشه فعال بود و مسئولیت های خطیری چون نمایندگی حضرت امام ...
جنایت های مجازی
خانواده ام بودم و بس. اما نفهمیدم چطور شد که یکباره این توفان عظیم آمد و این چنین آتش برخرمن زندگی ام زد. همه چیز به یکباره ویران شد. حالا من شدم قاتل و همسرم زیر خروارها خاک دفن شده و به خواب ابدی فرورفته است. نمی دانم بچه هایم مرا می بخشند یا نه. اما یک لحظه عصبانیت باعث شد که دست به جنایت بزنم. شاید اگر همسرم عضو گروه تلگرامی نمی شد و با مردان غریبه در تلگرام ارتباط برقرار نمی کرد، این چنین آتش به ...
مفهوم تاکتیک دفاع در کرنر را نمی دانیم
به گزارش تابش کوثر، از اتفاقات تلخ روز اول لیگ قهرمانان برای سه نماینده کشورمان در این دور از رقابت ها گلهای مشابهی بود که استقلال، پرسپولیس و ذوب آهن از رقبای خود دریافت کردند. اتفاقی که باعث نگرانی طرفداران این تیم ها در هفته دوم این مسابقات شده است. جلال چراغپور مدرس و کارشناس فوتبال در گفت و گویی، درباره علت اینکه سه تن از بهترین دروازه بانان ما گل های مشابه از ارسال کرنر دریافت ...
در آن شب شوم به گریه افتادم التماس کردم و.....
را با مصرف مواد افیونی و سرقت سپری می کردم تا این که 3 سال قبل و در یک شب سرد زمستانی از شدت خماری به حالت مرگ کنار خیابان افتادم. هیچ پولی نداشتم. بخاری گرم کنار اتاق، دستان پرمهر و محبت پدر و مادر و غذاهای لذیذ خانه جلوی چشمانم رژه می رفت. یک لحظه تصمیم گرفتم خودم را از این لجنزار بیرون بکشم. از خدا کمک خواستم و با چشمانی اشکبار به سختی از جایم بلند شدم. نزد خانواده ام رفتم و از پدرم خواستم مقداری داروبرایم تهیه کند. اکنون 3 سال از آن شب معجزه آسا می گذرد و من برای نجات دیگران تلاش می کنم تا... اخبار زیر را از دست ندهید: ...
فراستی فروشنده نیست و دنبال مشتری هم نمی گردد
برای دشمنی با روشنفکران می دهد؟! برای کشف بسیاری سئوالات باید گذشته او را بررسی کنیم. فراستی کارسیستماتیک خود را برای نقد جریان روشنفکری با سوره به سردبیری سید مرتضی آوینی آغاز و شروع برنامه هدفمند خود را برای نقد آثار جریان روشنفکری از دهه شصت به همراه ایشان کلید زد. اما سئوال مهم در مورد سوابق فراستی این است کسی که شهد روشنفکری واقعی را چشیده و هنوز مثل یک آنارشیست چپ گرای روشنفکر زیست ...
گریست و از ناملایمات گفت
برگزار نشد دو هفته بعد از آن مسابقه بزرگسالان در استان کرمان انتخاب تیم ملی برگزار شد که استان یزد به دلیل اینکه چندین مدال آورده بودم نام مرا رد نکرد و در آنجا برای تیم استان فارس تیر انداختم و سکوی سوم را از آن خود کردم. رمضانپور ادامه می دهد: در سه دوره مسابقات لیگ کشوری نیز شرکت کردم دور اول در 18 متر مدال طلا ، دور دوم 70 متر مدال نقره و امسال نیز به دلیل اینکه بافق در لیگ کشوری شرکت ...
تنها چیزی که شهید بهشتی را آزار می داد، اظهارنظرهای نسنجیده برخی دوستان بود
ربانی املشی بود- منتقل شدم و در سال سوم، به مدرسه حقانی رفتم. چه سالی؟ سال 1351. 17-16 سال بیشتر نداشتم و در مدرسه مشغول بازی بودم که دیدم روحانی سید و با وقاری وارد مدرسه شد و یکراست به طرفم آمد و مرا در آغوش گرفت و با آن صدای جذاب و لحن پرطنین، با من احوالپرسی کرد! حسابی گیج شده بودم و تصور کردم شاید مرا با کسی اشتباه گرفته است! موضوع را با آقای مروی مطرح کردم و ایشان هم ...
آتش گرفتن ازنوع سوختن دل
شب اول زحمت چندانی نداشت. بنی هاشم از چپ جاده تا میانه های پد گردان را آرایش داد و گروهان ما به انتهای پد قرار گرفت. ضمن اینکه چپ گروهان ما خالی بود. خاکریز و سنگری نداشتیم و احتمال اینکه دشمن ما را محاصره کند، وجود داشت. پس از استقرار رزمندگان، شهید حمید باکری حضور یافته و برخی ایرادات را هم اصلاح کرد. ساعتی بعد از جاده کنار کانال آب در پشت سر ما یکدستگاه لندرور استیشن عراقی ...
نمره قبولی پرسپولیس، نگرانی بابت استقلال
استقلال دربازی های آینده این شکست را جبران می کند. ذوب آهن با توجه به این که درخارج ازخانه بازی می کرد، نتیجه خوبی گرفت. ذوب آهن با فوتبالی دفاعی پا به زمین گذاشت و توانست بازی را بسته نگه دارد. تدبیر حسینی برای بستن بازی و استفاده از ضدحملات فقط یک بار جواب داد و ذوب آهن گل تساوی را دریافت کرد. پرسپولیس درچند بازی اخیر خود در لیگ برتر هم عملکرد خوبی نداشته است. آنها بعد از شکست در دربی هنوز روحیه خود ...
پرسپولیسی ای که استقلالی ها تی تاپ صدایش میزنند!!!
... بازیکن پرسپولیس بودم ولی هم شهری هایم به من بد و بیراه گفتند. من قرارداد داشتم و از بچگی پرسپولیسی بودم. به من 90 دقیقه فحش دادند. *خیلی در زمین خشن هستی. آقا کریم گفت من نمی دانم با این قدت چرا اینقدر خشنی. مهدی می گفت فصل بعد بهتر می شوی و کمتر کارت می گیری. *چه کسی را بیشتر از همه اذیت می کنی؟ محمود خان را یشتر از همه اذیت می کنم. به شوخی به ...
امیدوارم طوری صعود کنیم که به پرسپولیس نخوریم/ اگر حمایت شویم مدعی صعود هستیم
...> مهاجم استقلال خوزستان درباره شانس این تیم برای صعود از گروه و اینکه شاید در مرحله بعد مقابل پرسپولیس قرار بگیرند، گفت: هرچند مشکلات مالی همچنان بچه ها را اذیت می کند اما دیدید بازیکنان استقلال خوزستان با غیرت و شرف خودشان تمام و کمال در میدان بودند و انگیزه زیادی برای صعود از این گروه دارند. بخش عمده ای از بازیکنان ما تجربه آسیایی نداشته اند و این ذوق برای یک نمایش خوب باعث شده رسیدن به این ...
قلعه نویی: از لحاظ روحی روانی به هم ریخته ام
تلاش کنند. سیاه جامگان بازیکنان کادرفنی خیلی خوبی با حضور خداداد و هاشمی نسب امیدوارم زمین طوری باشد که بتوانیم بازی کنیم. * روی آجرلو تبلیغات منفی می کردند سرمربی تراکتورسازی درباره صحبت های آجرلو مبنی بر اینکه تا هستم قلعه نویی را نگه می دارم، تصریح کرد: من در زندگی ام برای خودم پشت در اتاق هیچ مدیری نایستادم و زنگ هم نزدم. شاید برخی اوقات اشتباه کردم اما نیتم خوب بوده است ...
صحت در عمل عامل موفقیت در کارآفرینی است
نمی گذشت بنابراین به این فکر افتادم یک کار خارج از برنامه هم داشته باشم پس تصمیم گرفتم بعد از ظهرها را در مدرسه درس بدهم و صبح ها هم کار کنم شدم تحصیل دار کارخانه درخشان یزد آن موقع دو کارخانه بزرگ پارچه بافی در ایران معروف بود. وی تصریح کرد: یکی کارخانه کازرونی بود در اصفهان و دیگری درخشان بود در یزد کارخانه درخشان یزد لباس های پلیس را هم تولید می کرد و لباس های محصل ها هم همه اش تولید ...
بنیاد در آینه مطبوعات
شهادت رسیده بودند. تشییع پیکر شهدا در مشهد بیشتر ذهن مرا درگیر کرده بود و با خودم فکر می کردم به چه دلیل این افراد به سوریه رفتند و شهید شدند؟ یک شب که برای مراسم عزاداری به هیئت محله خودمان رفته بودم خبر شهادت یکی از بچه های هیئت را شنیدم و آن موقع بود که متوجه شدم این شهدا برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) شهید می شوند. از امام رضا (ع) اجازه گرفتم و راهی شدم درباره شهادت دوست هم هیئتی ...
نزدیک بود در تایتانیک بازی نکنم
.... ادامه داستان را هم که دیگر همه می دانند؛ تایتانیک کتاب رکوردها را درنوردید و از تو یک اسطوره ساخت... بگذارید برایتان موضوع جالبی را تعریف کنم چون هرجا می رفتم یا هرکاری می کردم، همه با من درباره جکی داوسون (شخصیتی که دی کاپریو در تایتانیک نقشش را بازی می کرد) حرف می زدند. یک روز به جنگل های آمازون رفته بودم تا در یک برنامه از قبل تدارک دیده شده درباره جیوه ای که در ...
ساق پایم خُرد شد و عراقی ها سررسیدند
از دست داده باشم. امروز بیشتر از هر زمان دیگر به پایم نیاز داشتم.در همان لحظه اول که تیر خوردم، خون از پایم فواره زد. افکار درهم و برهمی داشتم. ذهنم سراغ همه می رفت، پدرم، برادرانم، خواهرانم، رفقایم، ساکم، دوربینم و دوچرخه ام! دلم نمی خواست بدون پا و با این وضعیت گیر دشمن بیفتم، هیچ راهی نبود بتوانم خودم را از این معرکه نجات دهم، در این فکر بودم که چند لحظه ی دیگر عراقی ها سر می رسند... ادامه دارد... ...
رجب زاده: مقابل العین نمی توان بی محابا حمله کرد
انسجام تیمی مان برای تمرین بیشتر و بهتر است. در روز اول مسابقات فقط استقلال خوزستان برنده شد. من بازی آنها را دیدم و خیلی خوشحال شدم که الفتح عربستان را شکست دادند و از فوتبال ما دفاع کردند. البته اگر دقت بیشتری داشتند شاید با 2، 3 گل حریف را شکست می دادند با این حال پیروزی و کسب سه امتیاز در اولین بازی بسیار باارزش است و من به آنها تبریک می گویم. بحث استعفای سعید آذری ...
مومنی: یکی از ما سه نفر به الجزیره گل می زنیم
مساله همه را دلسرد کرده بود. من هم ناراحت بودم اما برگشتم تا به تیم کمک کنم. در حالی که هیچ کس به فکر تیم ما نیست. حداقل من به فکر خودم باشم که بتوانم روند خوبم را ادامه بدهم. اگر نمی رفتم خودم از لحاظ فوتبال ضرر می کردم. فکر می کنی چرا مسوولان اینقدر نسبت به تیم بی توجه شدند؟ دلیلش را نمی دانم. واقعا تاسف دارد. هیچ مسوولی به فکر باشگاه ما نیست. فقط خدا به فکر ماست. ...
شهید امانت و عشق به نماز
محمدصادق گفت: تا من نماز نخوانم نمی روم. چون وسایلش را با عجله جمع کرده بودم، ناگهان متوجه شدم که مهر و تسبیح وی جا مانده. سراسیمه خود را به کاروان رساندم. محمّد صادق گفت: اگر مهر و تسبیح مرا نمی آوردی من خودم بر می گشتم. در راه پدرم را که از مسجد برمی گشت، ملاقات کرده بود. پدرم گفته بود: تو هنوز کوچکی که به جبهه بروی؟ اما او جواب داده بود: ما کوچکتر می رویم که بزرگترها یاد بگیرند. ...
دکه آنلاین: ایستگرام نه، اینستاگرام
می رسد. پیروزی 5 اسفند همشهری ورزشی با انتشار عکسی از علی کریمی، توهین مجری تلویزیون به او و واکنش هواداران جادوگر و همچنین شخص کریمی به این اتفاق را روی جلد برده. این روزنامه مدعی شده که سپاهان و ذوب آهن به دنبال جذب قلعه نویی برای فصل آینده هستند. برانکو هم از بازی با الهلال به عنوان یک فینال گروهی یاد کرده است. همشهری ورزشی 5 اسفند علی ضیا مجری بی ادب ...
تاجر ورشکسته همسرش را براحتی از دست داد و...
تفاوت زیادی داشت. زیبا و مهربان بود. کدبانو بود. تحصیلکرده بود و از همه مهم تر با محبت هایش مرا عاشق خودش کرد. تا جایی که مرا به سمت ازدواج هل داد. با دیدن شراره دیگر تصمیم گرفتم ازدواج کنم. با خودم گفتم این همان زنی است که همیشه به دنبالش بودم. با اطمینان از این که شراره هیچ چشمداشتی به پول هایم ندارد، به خواستگاری اش رفتم و با هم ازدواج کردیم. در این سال ها هم زندگی خوبی در کنار هم داشتیم. تا این که ...
علیرضا کلید را پشت در می گذاشت تا کسی نتواند وارد خانه شود / مادرش مچ او را در پشت بام گرفت + عکس
مادربزرگم مرا بردند به خانه دایی ام. چند روز آنجا بودم تا این که قطع مصرف شدم. بعد هم آمدم به تهران. بارها و بارها ترک کردم و باز رفتم سراغ مواد. این ترک کردن ها و دوباره شروع کردن ها خسته ام کرده بود. خانواده ام اذیت می شدند و همه زجر کشیدن هایشان را به چشم می د یدم. این را یادم رفت بگویم که چهار بار به خاطر خریدو فروش مواد دستگیر شدم و به رفتم و روی هم رفته پنج سال حبس کشیدم. از هر روشی برای ...
رازگشایی از مرگ مرموز زن جوان با پیکری سوخته
من سرویس خورد اما چون حوصله نداشتم سرویس را نبردم و تنها به نانوایی رفتم و بعد از خرید نان به خانه برگشتم. آن روز هم مثل همیشه با همسرم درگیر شدم و جروبحث مان بالا گرفت که فرنگیس به اتاق رفت.اما ناگهان صدای فریادش را شنیدم و خودم را به اتاق رساندم که دیدم همسرم درآتش می سوزد.خیلی سریع آتش را خاموش کرده واورا به بیمارستان انتقال دادم. ولی هیچ نقشی درخودسوزی اش نداشتم. باوجود آنکه همسر ...