سایر منابع:
سایر خبرها
رفتار زشت داماد به خاطر خندیدن تازه عروس به یک پسر آرایش کرده در خیابان
شماره پدر فرناز را گرفت و به او گفت:دخترتان به جای تمکین، مدام تهدیدم می کند. این شرایط غیر قابل تحمل است. دیگر تحملش را ندارم. زن جوان ادامه می دهد: این حرف را که زد، دیگر چیزی نگفتم. وسایلم را جمع کردم و دوباره به خانه پدرم رفتم. دیگر هیچ علاقه ای به میلاد ندارم. خیلی تلاش کردم رابطه مان را سر و سامان دهم، اما نشد. میلاد بسیار پرمدعاست. دلم دیگر به زندگی با او گرم نیست و اشتیاقم را برای کنار او بودن از دست داده ام. ...
شوهرخواهرم برای این که فیلمم را پخش نکند مرا قربانی نیت خود کرد / او به خانه مان آمد و...
نکن تا ببینم چه خاکی می توانم بر سرم بریزم، دیگر به تلفن های ساسان جواب نمی دادم تا اینکه دیروز با عصبانیت به منزل ما آمد و فیلمی که در گوشی اش بود را برای پدرم پخش کرد، با دیدن فیلم حال پدرم وخیم شد و با پرخاشگری مرا از منزل بیرون کرد. حالا من نمی دانم به کجا بروم و به چه کسی پناه ببرم وقتی به امید ماجرا را تعریف کردم او هم گفت: چون خانواده آنها هم با این جور ارتباط های پنهانی مخالفند ...
سرنوشت خانواده تحت تأثیر مواد افیونی
و کتاب هایم را در دست بگیرم و به همراه دوستانم راهی دبستان شوم ولی این آرزو در دلم باقی ماند و مجبور شدم کارهای خانه را انجام بدهم. پدر و مادرم نه تنها اعتیاد داشتند بلکه فروشنده موادمخدر هم بودند و به همین خاطر افراد زیادی به خانه ما رفت و آمد می کردند ومن هر روز افسرده تر می شدم. زندگی ما به همین صورت ادامه داشت تا این که روزی پدر و مادرم مانند همیشه برای فروش موادمخدر از خانه بیرون رفتند ...
اعتراف به قتل پدر برای نجات خواهر و مادر
پسر نوجوان خانواده که یکی از متهمان پرونده است این بار اقرار کرد که به تنهایی پدرش را کشته و مادر و خواهرش بی گناه هستند. تحقیقات در این پرونده از روز 31مرداد92همزمان با پیدا شدن جسد مردی 46ساله در بیابان های اطراف تهران شروع شد. با شناسایی هویت قربانی مشخص شد که او از مدت ها قبل با همسر 40ساله اش اختلاف داشته است. با دستور قاضی این زن دستگیر شد و در بازجویی ها به قتل همسرش با ...
ردپای معجزه را در زندگی ام می بینم
پرستاری یک ماهه خاله مهین اوضاعم بهتر شد و زمان آن رسیده بود که به خانه خودمان باز گردم. در تمام این مدت هر بار که پدر یا سایر اقوام به دیدنم می آمدند، لباس های رنگی به تن داشتند و من به هیچ عنوان متوجه مصیبت خانواده ام نشدم تا اینکه بالاخره پدرم به سراغم آمد و قرار شد به خانه خودمان برویم. وضعیت منطقه آرام نبود و برای اینکه جان سایرین در امان باشد همه اقوام در حسینیه بزرگ روستای جهان آباد اسکان ...
ضرورت رعایت پوشش در ادارات / حیا، نشانه دین و تقوا است
پرده حیا دریده شده است این در حالیست که حیا از دین است . امام جمعه خرم آباد با بیان اینکه حیای در کلام یکی دیگر از موارد حیا است، گفت: بعضی ها در برخورد و رفتارشان از الفاظ رکیک و رفتار زننده استفاده می کنند این در حالی است که انسان باید در کلام حیا داشته باشد . وی با تاکید بر رعایت پوشش در خانه، عنوان کرد: پدر و مادر در نزد فرزندانشان لباس زننده نپوشند و زنان و فرزندان نیز حیای پوشش ...
جای صدای پدرم در روایتگری خالی است
را به خانه رساندم. به جای رفتن و سلام دادن به پدرم، مقابلش آمدم. خوب که مرا دید، لبخند معروفش در قبال دل تنگی چند روزه اش را نثارم کرد، با گریه و قهر به رختخوابم رفتم. صدای خنده هایشان از این حرکت من بیشتر مرا رنج می داد. دو سه دقیقه بعد، پدر آمد و خوبی اش هم این بود که اهل لوس کردن و نازم را بخرد، هم نبود. سوغاتی هایم را نشانم داد. دستانم را گرفت و مرا بر سر سفره شام برد. آن روزها نمی ...
تأیید حکم قصاص مرد همسرکش
پدرم متنفرم چون مادرم را مقابل چشمان من کشت. آخرین بار وقتی آنها با هم درگیر شدند پدرم، مادرم را هل داد و به آشپزخانه رفت. او با کارد آشپزخانه به شکم مادرم زد. سپس متهم به دفاع پرداخت و گفت: دخترم چهارساله بود که مادرش را از دست داد. او در این چهار سال با خانواده مادری اش زندگی می کند و تحت تأثیر حرف های آنها قرار گرفته است. وی ادامه داد: من بخاطر مشکلات شغلی ام ناچار شده بودم سند ماشینم ...
پونه با پای خود به خانه دو پسر نوجوان رفته بود! / همسایه ها سعید و امیر را لو دادند و ...
به گزارش گروه چندی پیش تعدادی از اهالی خیابانی در تهران با تماس گرفتند و از دو پسر و یک دختر نوجوان شکایت کردند. با حضور ماموران در محل مشخص شد، دو پسر 14 و 17 ساله به نام های سعید و امیر، دختری نوجوان به نام پونه را به خانه آورده و قصد برقراری ارتباط پنهانی داشتند که همسایه ها به رفتارهای آنها مشکوک شدند و پلیس را باخبر کردند. هر سه نوجوان به کلانتری منتقل شدند و پونه مدعی آزار و اذیت نسبت به ...
شهیدی که برای گمنامی لباس سپاه نمی پوشید
بودند ولی وقتی از خانه به سپاه می رفت، لباسش را نمی پوشید. لباس را در محل کارش می پوشید. می گفت: اگر در خیابان لباس سپاه تنم باشد مردم با نظر احترام به من نگاه می کنند و من این را نمی خواهم، می خواهم مثل بقیه مردم باشم. وقتی می خواست به جبهه برود. به خاطر ترکش هایی که داشت، پدرم به مجید می گفت: شما آن جلوها نرو، پشت جبهه باش. مجید می گفت: پدر جان، باور کن لیاقت شهادت ندارم. شما به جبهه بروید ...
دخترم خودش را نکشته! / از پارک زنگ زد و گفت دوستش اصرار دارد نزد او برود و ...
این موضوع هم دلیلی برای خودکشی اش نبود. از طرفی این سه نفر با اصرار زیاد، دختر مرا به خانه شان برده اند. چرا که آخرین بار زمانی که با دخترم صحبت کردم او در پارک بود و گفت دختری که بازداشت شده اصرار دارد که پیش اش برود. او هر جا می رفت مرا در جریان می گذاشت. بازهم تأکید می کنم دخترم هیچ انگیزه ای برای خودکشی نداشته است وباید علت مرگش روشن شود. با توجه به شکایت این زن وبه دستور بازپرس پرونده، تحقیقات جنایی وارد مرحله تازه ای شد. اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
مصطفی فیروزی توانیابی است که سکوهای جهانی را از آن خود کرده است
بود که برای مدتی به منزل پدرش رفت تا استراحت کند. 31روز از زایمانش گذشت. نخستین روزی که به خانه برگشت اهل خانه دورش را گرفتند تا احساس تنهایی نکند. همه در حیاط خانه مشغول شست وشوی لباس و ظرف بودند که صدای همهمه مردم از کوچه به گوش می رسد. جمعیت زیادی از مردم همراه با آمبولانس بیمارستان جلو خانه آقای فیروزی جمع شدند. همه فکر می کردند از مسعود پسر مفقود شده این خانواده خبری آورده اند ...
راه های خدمت کردن به مادران و پدران
خوبی هایی که در حق من داشته اند مشمول غفران حتمی قرار ده، و از آنان به شفاعت من از آنان به طور مسلّم خشنود شو، و آنان را با کرامت به سر منزل سلامت برسان. خداوندا اگر پدر و مادرم را پیش از من آمرزیده ای پس ایشان را شفیع من قرار ده، و اگر مرا پیش از آنان مورد آمرزش قرار داده ای پس مرا شفیع ایشان کن، تا در پرتو مهربانی ات در سرای کرامت، و جایگاه مغفرت و رحمتت گرد آییم؛ زیرا که تو صاحب فضل ...
ماجرای دختربچه 11 ساله ای که به حجله محمود 30 ساله رفت + عکس
قانونا من زن او بودم. نورا قبل از این که پسرش ایحاب را در 13سالگی به دنیا بیاورد، در طی یک سال دو سقط جنین ناخواسته داشته است. دخترش احلام وقتی 14ساله بود و شهاب پسر دیگرش وقتی 15ساله بود به دنیا آمدند. همه حاملگی هایش پرخطر بودند. رفتار الاحدام بسیار تند شده بود. نورا می گوید: وقتی مرا می زد به هیچی فکر نمی کرد، حتی وقتی که حامله بودم. اگر پدرش در خانه نبود حتی بدتر هم می زد. حضور پدرش ...
تصاویر:داستان زنی که روز ازدواجش دزدیده شد
کلیسا گفت: "ساعت 10 مراسمی داشتیم که عروس در آن حاضر نشد." پدر و مادرم شدیداً دلواپس شده بودند. مهمان ها شروع به جستجو کردند و شایعات آغاز شد: "آیا از ازدواج پشیمان شده؟" والدینم به بیمارستان آمدند. هری لباس عروسی ام را در دست داشت. رسانه ها خبردار شده بودند و جلوی بیمارستان پر از خبرنگار بود. مرا به بیمارستان دیگری منتقل کردند تا حریم خصوصی بیشتری داشته باشم. در آنجا پزشک ها مرا از ...
زیر بار قرض اوضاعم چنان بی ریخت کرد، کز هزاران یار نشناسد یکی دیگر مرا
مدیر 10 تیر 1396 8:04 ب.ظ 92 بازدید بدون دیدگاه *فراری... روزگار نامرادی تا رسید از در مرا مشت خود پر کرد و اول بار زد بر سر مرا هم پدر از من برون آورد با بیداد خویش هم فراری داد زن با مادر و خواهر مرا زیر بار قرض اوضاعم چنان بی ریخت کرد کز هزاران یار نشناسد یکی دیگر مرا سیم و زر از او طلب کردم محبت کرد و داد ...
ای کاش ناشران ما ادامه دهنده راه امیرکبیر باشند
پروانه ای در گذر تبدیل می کند. چ بیایید این بخش کوتاه از روایتش را با هم بخوانیم: "نداری معمولا با تمیز نبودن و شلختگی همراه است. این یک چیز طبیعی است. نمی شود در بیغوله زندگی کرد و خوی فرشتگان داشت. یا از لجنزار گذشت و آلوده نشد. با این همه، با همه این نداشتن ها، مادرم زن تمیز و مرتب و باسلیقه ای بود. برای او نظافت به راستی نشانِ "ایمان" بود. بوی رخت شسته اش را، بوی پاکی ...
30 سال زندگی با کابوس جنایت
نوجوانی پسرشیطانی بودم و مدام از مدرسه فرار می کردم. آن روز هم از مدرسه فرار کردم و به خانه خواهرم رفتم. داخل کوچه موتورسواری را دیدم که به پیرزن همسایه بسته ای داد. من آن موقع با پدرم هم اختلاف پیدا کرده بودم و با خواهرم درد دل می کردم. در میان این درد دل ها صحبت به پیرزن همسایه کشید که خواهرم گفت بلقیس خانم، زن پولداری است و 350 هزار تومان پول درخانه اش دارد. خواهرم مرا تشویق به سرقت پول ...
شهر زیبا
خواهد چند روزی برای کار به اهواز برود و آنها را تنها بگذارد. پدرم مجبور است برای کار به اهواز برود. اینجا کار نیست. او باید خرج خانواده را در بیاورد. من و چند تا از خواهر و برادرها کار می کنیم؛ اما این همه خرج و مخارج را کفاف نمی دهد. مریم 9 ساله است و یک روسری طلایی انداخته روی سرش. تند تند حرف می زد. متولد ایرانم؛ اما پدر و مادرم افغانی اند. یک خانواده 10 نفره هستیم. پدرم می خواهد با پدر سهیلا ...
دختری در اسارتگاه پسران تهرانی/ پدر از راز دخترش با خبر شد!
ناگهان برادرش و3 پسر جوان حمله کردند و مرا به خانه قدیمی بردند و تحت آزار و تعرض قرار دادند. آقای قاضی من از آن روز تا الآن شب و روزم با کابوس می گذرد. چهار روز در اسارتگاه این شیطان صفت ها بودم تا اینکه در یک فرصت مناسب از آنجا فرار کردم و خودم را به خانه رساندم و همراه پدرم به اداره آگاهی رفتیم. در ادامه جلسه دادگاه پدر دختر نوجوان در جایگاه شاکی ها ایستاد و از قضات خواست هر چهار ...
داستان خیالی زن شیاد برای اخاذی 5 هزار دلاری
اصرار داشت که پولی به او قرض بدهم اما من زیربار نرفتم و بر سر این موضوع با هم درگیر شدیم. آن شب 2 نفر از دوستانم هم بودند که آنها هم با مهسا آشنا شدند. مهسا آن شب با عصبانیت خانه مرا ترک کرد و رفت. پس از آن متوجه شدم که از من شکایت کرده و داستان خیالی مطرح کرده است. همه اینها نقشه است تا برای انتقام جویی از من باج بگیرد. شکایت دروغین کارآگاهان بار دیگر به تحقیق از مهسا زن جوان ...
اشکی روان، چشمی سرخ و دلی تنگ
راحل فرمودند که سربازان من در گهواره ها هستند، من هم مطمئن هستم که شهدای مدافع حرم نیز ذخیره ای برای این روزهای انقلاب هستند.و باز هم مادر؛ یادآور شد که من فرزندم را خیلی دوست دارم ولی تمامی کسانی که رفتند که خانواده، زن و فرزند را دوست داشتند ولی این دوست داشتن حتی لحظه ای پای آنان را در دفاع از حرم اهل بیت، سست نکرد و این کار قدرت انجام می خواهد. پدر شهید بیان کرد: این انقلاب تا دنیا ...
خلیج فارس مدفن همیشگی پدرم شد/ مسئولان برای معرفی این شهدای ایرباس تلاشی نمی کنند
آمریکا بزرگترین جنایت کار در طول تاریخ است و همه انسانها این اقدام غیرانسانی آمریکا را محکوم می کنند، تاکید کرد:برای همه ثابت شد که آمریکا شیطان بزرگ است و هیچ وقت آن را نمی بخشیم چون هیچ اثری از پدر ما در دریا پیدا نشد. اشک در چشمان زلیخا حلقه زد و یادآور شد: زمانی که این اتفاق افتاد من در کلاس قرآن بودم و پس از اینکه چند دقیقه از شروع کلاس گذشت دایی ام آمد و خبر حمله موشکی به هواپیما و ...
کلید خانه مجردی زیر آجر بود وقتی وارد خانه شدم ...
خاطر با یکدیگر درگیر شدیم تا این که پدر یکی از آن ها گفت بعدازظهر بیایید تصمیم بگیریم! ولی آن ها همان روز فرار کردند تا این که 5 سال بعد دوباره افرادی در این پرونده جنایی به همراه آن 3 نفر دستگیر شدند که یکی از آن ها من بودم. چندین ماه بعد با سپردن وثیقه آزاد شدم و با اصرار مادرم با یکی از بستگانم ازدواج کردم اما چند روز قبل در حالی که تحقیقات پلیس در این پرونده جنایی ادامه داشت دوباره مرا برای بازجویی های بیشتر به پلیس آگاهی احضار کردند تا... ...
فرار از خانه برای دیدن فوتبال
آنتونیو گارسیا که می دانست همسرش اجازه سفر به روسیه و دیدن مسابقه فوتبال میان روسیه و مکزیک را به او نمی دهد به بهانه خرید سیگار از مغازه راهی استادیومی در روسیه شد. او می گوید: خرید یک کادو برای همسرم کافی است تا او مرا ببخشد در غیراین صورت نیز از این فرار پشیمان نخواهم شد.
اگر به گذشته برگردم بی شک از کلاه ایمنی استفاده می کنم/گام مصمم والدین اردکانی برای قدم های فرزند
گرفت اما آنها را نا امید نکرد. به سراغ این خانواده رفتیم تا از ماجرای تصادف فرزندشان با خبر شویم. حسین پیری پدر خانواده در مصاحبه با اردکان گویا گفت: پسرم از نخبگان ریاضی و فیزیک بود و توانسته بود رتبه اول این رشته را در دبیرستان شهید انصاری از آن خود کند و مدیر این دبیرستان همیشه مرا بخاطر چنین فرزندی تحسین می کرد اما ناگهان با یک تصادف کل مسیر زندگی فرزندم تغییر کرد. ...
آشنایی با کارآفرینان موفق ایران- بهروز فروتن
درآمدم را برای مسائل تحصیلی یا هزینه ی روزمره مصرف می کردم بیشتر درآمدم را هم به مادرم می دادم تا برایم پس انداز کند. پس از فوت پدرم خیلی از امکانات از ما گرفته شد ولی مادرم با گذشت و عاطفه ای که داشت سرپرستی ما را به عهده گرفت. مادرم را هم پانزده سال پیش از دست دادم. در هر حال با همه ی مشکلاتی که بود من هم درس خواندم و هم کار کردم و از حاصل کارم، درسم را ادامه دادم. مادرم در این کار مرا ...
ذره بین
خواهند شب را با ما باشند. شب حادثه خاله ام به خانه مادرم رفته بود و ما در خانه تنها بودیم. به همین خاطر مهسا و دوستش به خانه خاله ام آمدند و همگی با هم مشروبات الکلی خوردیم. در حالت عادی نبودیم که مادر مهسا با او تماس گرفت و نمی دانم سر چه موضوعی با هم جر و بحث می کردند که مهسا اشک می ریخت که پس از پایان صحبت هایش با مادرش از او خواستم بخوابد تا آرام شود اما مهسا به حرف هایم توجهی نکرد. پسر جوان ...
داستان زنی که برده جنسی شد
من پیشنهاد شده بود حدود ماهانه 5000 دلار بود که برای نگاهداری دخترم که قرار بود با مادرم در اندونزی بماند، کافی بود. من همراه با چهار زن دیگر و یک مرد در فرودگاه جان اف کندی پیاده شده بودیم. جانی، ما را به دو گروه تقسیم کرد و تمام مدارک من از جمله پاسپورتم را گرفت و با دو زن دیگر سوار اتومبیل شدیم. پس از مدتی، اتومبیل در یک پارکینگ توقف کرد و جانی ما را سوار اتومبیل تازه ای ...
انفجار منزل مسکونی در مشهد؛ 4 کشته و مصدوم
درمانی منتقل شدند. انفجار چاه خانه در مشهد بخاطر ریختن کاربیت بود! انفجار چاه خانه ای در خیابان وحید مشهد که یک کشته و سه مصدوم بر جای گذاشت از این قرار بود که ساکنان این خانه 2 طبقه برای باز شدن چاه فاضلاب اقدام به ریختن سنگ کاربیت به داخل چاه کردند و پس از آن از منزل خارج شدند. پدر این خانواده پس از بازگشت به خانه برای دیدن داخل چاه کبریت روشن می کند که منجر به انفجار می شود. در پی این انفجار پدر در دم جان خود را از دست داد و مادر و دو دختر 5 و 12 ساله این خانواده نیز مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند. باشگاه 110 ...