سایر خبرها
طنز؛ مرحوم ترمودینامیکش خوب بود!
یا داری زیر آفتاب عرق می ریزی بخوری. من همیشه نسبت به تغییر مقاوم بودم. فقط هم بحث مقاومت نبود، واهمه داشتم! حالا مثبت و منفی اش فرقی نداشت. تغییر که به سراغم میومد انگار که یه کپه غم جمع می شد رو قلبم. سنگین می شدم. غصه می خوردم. الانم داشتم غصه می خوردم. غصه اینکه دیگه اسم زیرج بی معنی میشه و باید زیرج رو از این به بعد کلبه پارسا صدا کنیم. بی خیال چایی نبات شدم و رفتم تو اون ...
قصد کنایه زدن به رییسی را نداشتم/ کاندیدا شدن قالیباف درست نبود
حتما تذکر و نکته ای باشد زیرا گاهی بحث هایی اینچنین با دفتر پیش می آمد. وی ادامه داد: وقتی رفتم گفتند حضرت آقا چنین نظری دارند،واقعا برای من تغییر زیادی بود. این فضا از نظر درونی سخت بود زیرا من فردی عمرانی و اجرایی بودم با این حال پرسیدم در این زمینه مطمئن هستید؟ و گفتند فردا بیایید خدمت حضرت آقا بروید. این توفیق حاصل شد و روز بعد رفتم و حضرت آقا گفتند ما منتظر شنیدن حرف های شما هستیم ...
واکاوی 5 سال سکوت عماد افروغ
...> محاکمه هم شدید؟ بله، بعد محاکمه شروع شد. رسم است که وقتی قاضی می آید همه به احترام او بلند می شوند، اتفاقا من ایستاده بودم وقتی قاضی آمد، نشستم. گفت: چرا می نشینی؟ گفتم: برای اینکه این محاکمه را قبول ندارم، جرمی مرتکب نشدم که محاکمه ای در کار باشد. شما یک تظاهرات ساده را که دم از آزادی می زنید تحمل نمی کنید، بعد پای دستگیری و زندان و محاکمه را نیز به میان می کشید. چیزی نگفتند و حکم را ...
دلنوشته ورزشی نویسان برای باباحاجی روزنامه نگار فقید
همون سلام هایی می خواد که اخم تحریریه رو باز کنه. ایرج بابا، بابایی متعهدتر از تو ندیدم. تو برای من الگوی خانواده پرستی بودی؛ سه شیفت کار سخت با سردبیرهایی که از تو توقع تیتر یک داشتند. می دونم یک پسر و دختر دانشجو داری که وقتی از اونها حرف می زدی، برق آرزو و امید توی چشم هات دیده می شد. تو زندگی رو سربلند و خستگی رو شرمنده کردی مرد. پژمان راهبر (سردبیر سایت ورزش3): آخرش زندگی شبیه فیلم ...
آب فروشان کوچک گورستان!
. حالا دولت امیدوار است با اجرای طرح های جدیدی ازجمله طرح تکاپو فرصت های شغلی تازه ای در این استان ایجاد کند، اما در زنجان بیکاری، حرف روزمره بسیاری از مردم است، بدون امیدواری چندانی به آینده. یکی از آنها فاطمه زنی 50ساله است که ظهر پنجشنبه در گرمای قبرستان خرما و حلوا و غذای نذری به دست بچه های آب فروش می دهد: خدا شاهده من بهشان گفتم اصلا نمی خواهد برای این یک لقمه غذا فاتحه بخوانند و بعد ...
چریکی که شهردار شد
53 به دست ساواک، در انجمن اسلامی پزشکان برگزار می شد. سال 39 که جبهه ملی دوم تشکیل شد، من عضو آن شدم و در آن فعالیت ها حضور داشتم. بعد از جبهه ملی، نهضت آزادی ایران در سال 40 تشکیل می شود و ما هم خود به خود عضو نهضت شدیم و در شاخه دانشجویی آن فعال بودم. شخصیت افرادی مانند مهندس سحابی و دکتر یزدی و خود ما در دوران دانشجویی که با قرآن آشنا شدیم، با فعالیت های اجتماعی درگیر بودیم و قبل از ...
روایت سرنوشت همسر یک داعشی/ خبر مرگش را شنیدم راحت شدم
شنیدم راحت شدم و در عین حال ترسیدم." بخشی از آنچه به هراس او دامن می زد این بود که را به یک "برادر داعشی" دیگر واگذار کنند، وقتی همسر یک داعشی بیوه می شود می تواند به عقد "برادر" دیگری در آید. اما این اتفاق برای نبا نیفتاد و در عوض آن سرباز عراقی او و دیگر زنان را پیدا کرد و آنها را از زندان شان نجات داد. نبا می گوید: "چند ساعت کوتاهی که مانده بود تا خانواده و خانه و مادرم را ...
من غریبم؛ قصه ام چون غصه ام بسیار/ به بهانه بیست و هفتمین سالروز درگذشت مهدی اخوان ثالث
این کتاب را منتشر کرده اند! به این دوست ناشر محترم گفتم شما با این همه دبدبه و کبکبه دست می برید در جیب خانواده اخوان؟! قاصدک! هان چه خبر آوردی؟ و اما اکنون بیست و هفت سال از سفر مهدی اخوان ثالث گذشته است و بعد از این همه سال مرد شاعر همچنان خبرساز است و حتی اخبار تازه ای درباره آثارش وجود دارد و انتشارات زمستان روزهای پر تب و تابی دارد و خبرهای بسیار. پسرش از ...
بامزه ترین واکنش ها در فضای مجازی به قهرمانی حسن یزدانی
، حریف رو ضربه می کنی، کشتی تمام میشه! - کشتی گیرای قبل از تو سوتفاهم بودند حسن یزدانی! - بعد از کشتی حسن یزدانی به قدری آدم به ایرانی بودنش افتخار می کنه که اگر اون زیر بنویسن کل بودجه امسال هم اختلاس شد، آدم عین خیالش نیست! - حالا با این بردهای 10 بر صفر حسن یزدانی، می دونی پرسپولیسی ها چندتا ستاره می زنن رو لباسشون؟ - خدا رو شکر می کنم اسرائیل تو وزن ...
زندگی روزانه و خصوصی آیت الله به روایت دخترش/عکس
...> از بعد از ظهر جمعه بگویید و صحبت های که در دیدار با پدر داشتید. انگار آن روز، مراسم عروسی نوه حاج آقا بود. درست است؟ بله! جمعه عصر بابا را در خانه برادرم یاسر دیدم. مراسم عقد لیلی دختر یاسر بود. مهمان ها ساعت سه آمده بودند و بابا ساعت سه و نیم رسید. خیلی سرحال و بشاش بود و با همه خوش و بش می کرد. کنار سفر عقده نشست و مرا صدا زد. گفت می دانی فلسفه چیدن سفره عقد چیست؟ گفتم بابا مگر خودتان ...
آخرین کلمه ای که گفت یا اباالفضل بود
وروز خوشی ندارم در جمع به من گفت: پدرت که رفت و خودش را بدبخت کرد و تو هم بدبخت شدی. این چه کاری بود که پدرت انجام داد. من در جوابش گفتم: نه، پدر من با شهادتش خوشبخت شد و من هم خوشبخت ترین دختر روی زمین هستم. البته بسیاری دیگر از معلم هایم بابت شهادت پدرم با احترام با من همدردی می کردند که من از همه آن ها تشکر می کنم. به نظر من نوع نگاه به شهدا که قهرمانان ملی و دینی ما هستند باید مانند ...
این خانم همان ایشیزاکی است! +عکس
؟ 17 ساله بودم که گفتند سازمان صداوسیما تست می گیرد. آن موقع کنار دانشجویان صداوسیمایی برای تست رفتم. یک خرده اصطلاحات سینمایی خواندم، تست دادم و قبول شدم. قرار بود دوبلاژ را به صورت علمی و آکادمیک آموزش بدهند. استادهای بسیار خوبی دوسال به ما آموزش دادند. من و حسین یاری از همه کوچک تر بودیم. اما او رفت بازیگر شد و من در این کار ماندم. بعد از تستی که در آن قبول شدید و باتوجه به سن ...
اظهارنظر مهدویان درباره کاهانی و درمیشیان
دارد با بی سیم صحبت می کند و صدایش روی آن می آید که احمد تماس گرفت و گفت آذوقه بفرست. در داستان همین قدر کافی است. من دیدم یک گروه کردی هست که آنجا دارند می رقصند. این صحنه در فیلمنامه خیلی ساده بود اما بعد از یک پیروزی بود. به نظرم رسید چرا ما این صحنه را در فیلم نبینیم. من گفتم به جای این که احمد پشت میزش بنشیند بیاید پشت پنجره رو به حیاط صحبت کند. در حالی که پشت سرش این افراد دارند به شکل کردی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (434)
17. تعمیرکاره گفت رادیات ماشینت خرابه. گفتم رادیات ماشینم خراب نیست. خراب اون تفکر کثیف توعه. 18. حالا از همه دیوونه تر آقا جونم بوده، رفته ماست بخره غیب میشه، بعد 2 روز یهو زنگ زده من مکه م.کاروان محل نفر کم داشته این همونجوری با زیرشلواری میره. 19. نوشته اگه 10 تا گونی پولم داشته باشم ولی تو کنارم نباشی خوشبخت نیستم! شما یه گونی پول به من بده خودش که هیچ باباشم ...
28 هزار عروس 15 ساله
خیابان را از نوفل لوشاتو به امیر اکرم تغییر دادند. همچنان که در خیابان ولیعصر قدم می زدم، در فکر حماسه های عظیم مردم سرزمینم بودم. به خیابان جمهوری نزدیک می شدم. صدای خاله یه دونه بخر، تو رو خدا بخر، به خدا صرف نمی کنه خواهر من، انواع شلوار با تنوع رنگ و... شدیدتر می شد و مردمانی دیگر فارغ از هرگونه فکر اضافی در حال براندازکردن اجناس کنار خیابان بودند و با چشمانی گشادشده و کمی اخم به دنبال ...
سوالات مصاحبه تخصصی کارشناس نرم افزار وزارت نیرو94
توضیح بده این سوالشو، چون اوراکل بلد نبودم اصلا نمیدونستم اوراکل چقدر فضا داره یا همچین چیزی اگر بخای دیتای مهمو نگهداری کنی چیکار میکنی چطوری دوتا شهرو وصل میکنی منظورش شبکه بود و چه تکنولوژی استفاده میکنی روتر چیه شبکه چیه فکر کنم همینا بود بعد اون سوال معروف 15 سال تعهد خدمت و هر جای استان گفت: دختری باید بمونی گفتم مشکلی ندارم نقطه ضعف و ...
مردی که مایه زینت سینمای ایران شد
، بعد شادمان می شدم. من از نوجوانی هر روز ایشان را می دیده ام، من یکی از کارگردان های زیر مسئولیت ایشان بوده ام بنابراین دائماً ایشان را می دیده ام، دائماً غش می کرده ام و شادمان بوده ام. با این همه چه خوب است که یکی از لوازم دلتنگی، گریه است. اگر در آدمی گریه ها نبود، با این همه دلتنگی چه می کردیم. گاهی خودم را در آینه می بینم، دریای مازندران در چشم هایم غرق شده؛ که سخت است قدم زدن با کسی ...
سوالات مصاحبه استخدامی وزارت نیرو سال 94
سرویس آموزش و آزمون برق نیوز : تجربه شماره1 : اول اینکه 8 مرد جنگی رو بروم نشسته بودن و تا تونستن سوال کردن، بعد اینکه گفتن از خودت وخانوادت بگو، بعد پرسیدن استهلاک چیه و انواع روشهای اون چیه؟، انواع شرکت از نظر قانون تجارت؟ رو این نکته تاکیدداشتن اگه بندازیمت شهر دور میری؟ زبان نپرسیدن، کامپیوتر نپرسیدن، گفتن چه مهارت های داری که منم گفتم با شکمم تیمپو میزنم، ولی در کل جوش ...
سامان خانواده در ایران تجرد را تقویت می کند/ در دهه 60 نگاه به تجرد منفی نبود/ استقلال پدیده تجرد در سال ...
اقتصادی به سمت منزلت اجتماعی می رود و بحث بر سر احترام، منزلت و جایگاه اجتماعی است. در این جا سؤالاتی مطرح می شود مانند این که جایگاه زن در ازدواج کجاست؟ آیا دختران در ازدواج آزاد هستند یا خیر؟ همه این مسایل در مرکز مباحث بین زنان و مردان در جامعه قرار می گیرند و این جاست که گفتمان رسمی در مقابل تجرد قوی تر می شود اما گفتمان تجرد هم قدرت پیدا می کند. یعنی از این دوره به بعد با سامانه دیگری روبه رو ...
واکنش های طنز مردم به شاهکار حسن یزدانی!
نزدن 3-0 جلوعه از حریف - آقا تختی تو المپیک هلسینکی تا فینال همه رو ضربه فنی کرد حسن یزدانی داره تکرار میکنه - سه تا 10 هیچ!!! تو کشتی هتریک کرد. - حسن یزدانی خیلی پرسپولیسی وار کشتی میگیره -به قول اون گزارشگر رادیو خطاب به حسن یزدانی در المپیک ریو :قهرمان من، دلاور من، قربون اون قدت برم، عاشق کشتی گرفتنتم - حسن یزدانی یه جور کشتی میگیره انگار ...
رضوان ابوترابی میهمان یک جرعه شعر شد
...> دور و برت قشری جهاندیده اما جهانت را نمی فهمند دلتنگ یعنی، بسترت شب ها تابوت تنهایی و تشویش است هر روز جسمت را بغل کردند آنها که جانت را نمی فهمند از زندگی دل می کنی گاهی تکلیف تو با مرگ روشن نیست فرقی نداری زنده یا مرده تا این و آنت را نمی فهمند دست از سر ناگفته ها بردار از ...
کدام حسین شهید شده است؟
گفت بیا که زبانم لال تشییع جنازه حسین است. رفتم خانه شان. تابوت های شهدا روی دست ها می رفت. تابوت را جلوی خانه خواهرت روی زمین گذاشتند. درش را که با کردم، دیدم حسین توی تابوت نیست. توی خواب با خودم گفتم که نکند حسین پسر خواهر تو شهید شده؟! بیدار که شدم، برای هر دو تا حسین اسفند دود کردم. حالا نمی دانم کدام حسین قرار است توی آن تابوت ها بخوابد؟ حسین من یا حسین خواهرت؟! چشمم شده سیلبند! دارم از زور بغض خفه می شوم ... * به روایت عباسعلی باقری از کتاب عباس دست طلا / نوشته: محبوبه معراجی پور ...
یک معامله خوب، از جنس خشونت پنهان / ما به این سوی آب ها پرت شده ایم
را در آن گذرانده بودم، با آن همه بالا و پایین روزگار و خاطرات تلخ و شیرین. با خوشی این مردم حتی پیروزی تیم ملی فوتبالشان شادمان بودم و با غصه هایشان ناخودآگاه غمگین می شدم. نسل جدید مهاجران، بحران هویت و فراموشی زبان چیزی که امید دستیابی بدان دارم خاطری است آسوده از بابت آینده فرزندانم. به تعبیر دوست نازنین ایرانی ام جناب بوالی، من انتحار کردم تا بتوانم فرزندانم را در مسیری ...
ایرج دوباره تیتر یک داد
شرایط فعلی من واقعا نمی تونم بعد از این همه سال همکاری و رفاقت از خاطره هامون بنویسم! می دونی؟ هر کسی به هر اندازه ای که تو رو می شناخت و باهات بود - اونقدر که خنده رو و باحال و شوخ طبع بودی- ازت خاطره داره و برای من این خاطره ها 11 ساله ایرج! 11 سالی که می تونست بیشتر و بیشتر و بیشتر باشه اما تو براش نقطه پایان گذاشتی! ایرج! همه ما شوک زده ایم و من دارم به اولین بازی بعدی که قراره تو ورزشگاه ...
مرد روشندل ایرانی که سکوهای قهرمانی را فتح کرد
چشمانم را درمان کند اما مشاور دکتر خدادوست گفت درمان این بیماری ممکن نیست و شاید سال های بعد با پیشرفت علم پزشکی بتوان دوباره بینایی را به این چشم ها بازگرداند. محمود دهقان از انتظار سخت و روزهایی که برای کار به شهرهای مختلف سفر کرد گفت و ادامه داد: از نوجوانی در موتورسازی مشغول شاگردی شدم و بعد از 6 سال به تهران آمدم و برای خودم مغازه موتورسازی باز کردم. 10 سال در تهران بودم و هر شب ...
سوالات مصاحبه استخدامی وزارت نیرو 94
...، بعدش سوال پرسیدن انواع روشهای تحقیق، فرق روایی و پایایی، ضریب همبستگی بین دو عدد قرار می گیره اون دو عدد چیه، روشهای آماری برای گردآوری اطلاعات. شروع کرد به امار وروش تحقیق منم گفتم فکر کردم مصاحبه تخصصیه البته جواب دادم کتاب داشتم گذاشت جلو دستش تیتر ها رو موردی پرسیدن د. رمورد کتاب خلاصه ای گفتم در مورد پایان نامه، بهره وری چیه، فرق بین خلاقیت ونواوری، ارزیابی عملکرد چیه، روش ها ی ...
گفتگو با زن میانسالی که قربانی اسید پاشی قاتل فراری شد
هیچ حرفی ظرف اسید را روی صورتم پاشید و فرار کرد. وقتی با صدای بلند فریاد کشیدم، دختر 22 ساله ام که در آپارتمان بود خودش را با عجله به من رساند. بعد هم همسایه ها آمدند و مرا با کمک اورژانس به بیمارستان انتقال دادند. چرا فرهاد با تو این کار را کرد؟ نمی دانم شاید به خاطر اینکه نمی خواستم با او ازدواج کنم. الان وضعیت ات چگونه است؟ آسیب زیادی به من وارد شده. گوش هایم از بین ...
لحظۀ دیدار نزدیک است
درهم آمیخت هرچند پدرش معتقد بود که صدای تار همان صدای شیطان است و او را از نزدیک شدن به موسیقی باز می داشت، او در این باره می گوید: پدرم گفت: باباجان این کار را دیگه نکن. گفتم چه کاری؟ گفت همونی که گفتم. خوب البته فهمیدم چی می گه. بعد گفتم چرا آخه باباجان، مثلاً به چه دلیل؟ گفت که دلیلش رو می خوای؟ گفتم: بله. گفت: این نکبت داره، صدای شیطان ِ ... و از این حرف هایی که می شد نصیحت کرد . از ...
همایون صنعتی زاده، اعجوبه ای کارآفرین
برترین ها : همایون صنعتی زاده در سال 1304در تهران به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین صنعتی زاده از اولین رمان نویسان ایرانی بود و او را به عنوان پدر رمان تاریخی ایران می شناسند. مهم ترین اثر او مجمع دیوانگان نام دارد. پدر بزرگ همایون، علی اکبر صنعتی زاده بنیان گذار پرورش گاه صنعتی کرمان و مردی خیّر بود. مادر همایون، قمر تاج دولت آبادی، کوچک ترین دختر میرزا هادی دولت آبادی و خواهر یحیی دولت آبادی، شاعر و ...
کار ما دادن پول نیست ارائه خدمت است
بعد از آن در بنیاد تعاون سپاه و کمیته امداد مشغول به کار شدید، کدام یک را از همه شیرین تر می دانید؟ گفت: در دوره حیات سیاسی و اجرایی من دوره دفاع مقدس باید حسابش جدا شود. در آن دوره هم که در سال 59 به جبهه رفتم و دانشجو بودم، صنعتی شریف درس می خواندم اما دانشگاه را رها کردیم و به جبهه رفتیم و تا پایان جنگ برنگشتیم. وی ادامه داد: آنها که هم دوره ما ما بودند فارغ التحصیل شدن و به ما واحدهای ...