سایر منابع:
سایر خبرها
نقش تبلیغی و دفاعی روحانیت در هشت سال جنگ تحمیلی
زخم هایش قابل پانسمان نبود. سرش را روی پایم گذاشتم. گفتم: برادر خوش نظر پیامی نداری که اگر زنده ماندم به خانواده ات منتقل کنم. زیر نور ماه دیدم چشم هایش پر از اشک شد و قطرات اشک از گوشة چشم هایش سرازیر شد. لب هایش تکان می خورد اما آن قدر درد داشت که نمی توانست بلند صبحت کند. بعد از تلاش زیاد یک جمله گفت و شهید شد. گفت: آرزو داشتم چهرة امام خمینی(ره) را از نزدیک ببینم که نصیبم نشد. عشق به ...
ماجرای دستگیری هویدا توسط شهید موحددانش
به گزارش جهان نیوز ، در تمام سال های پس از شهادت فرزند، این پدر بود که راوی فرزندانش شد تا مسیری که علیرضا و محمدرضا طی کرده اند در گذر زمان به فراموشی سپرده نشود، با وجود سن و سالی که از پدر گذشته اما به خوبی خاطرات را با جزئیات به یاد دارد، زبان شیرین پدر راوی روزهایی می شود که هر دو فرزندش در راه اسلام قدم در جبهه ها گذاشتند و در این راه ابتدا محمدرضا به شهادت رسید و پس از آن علیرضا. پدر ...
بهترین عکس را از لبخند همت انداختم
تحصیل بدهم. من اینطور تصمیم گرفتم. من قاچاقی به جبهه آمده ام. بدون رضایت پدر و مادرم. من آمده ام وقتی برادرهای بزرگ ترم با دشمن می جنگند من در پشت جبهه به آنها کمک کنم تا وجبی از خاک کشورم به یغما نرود. یا آن شبی که پیش عمو حسن بودم متوجه حال و هوای غریب دو رزمنده شدم. حمزه و محمد که 16 سال داشتند. من آن شب از صدای سوزناک قرآن محمد از خواب بیدارشدم و هر کاری کردم دیگر خوابم نبرد. بلند شدم و به ...
کاش معاون اولی احمدی نژاد را پذیرفته بودم
از آنها ندارم. سه برادر بزرگ ترتان هرکدام در مقطعی برای تحصیل در امریکا اقامت داشتند جز شما. چرا؟ اجازه رفتن به من نمی دادند چون در دانشکده فعال سیاسی بودم و دستگیری و زندانی شدن ها باعث شده بود حتی به صورت عادی هم اجازه خروج از کشور را نداشته باشم. از سال 48 تا 50 در تبعید بودم و وقتی دکتر در سال 51 به لبنان رفت، عده ای رفتند برای حل مشکل ممنوع الخروجی من تعهد دادند. بعد با ...
یک صورت، یک ترکش، 58 تیغ/ از دهانم تکه استخوان خرد شده در می آوردم+تصاویر
برادر کوچکترم مرتضی از وقتی که 15 ساله بود بعنوان یک بسیجی به جبهه رفت و 5 سال جبهه بود و در 20 سالگی شهید شد و پیکرش بی سر به خانه برگشت. برادر بزرگترم مصطفی هم همین طور ، با اینکه شغل خانوادگی ما خیاطی بود اما از همان ابتدای جنگ برادرم عضو سپاه شد و به جبهه رفت و الان جانباز 35 درصد شیمیایی است. شما تقریبا از همان ابتدای شروع جنگ تحمیلی در جبهه حضور داشتید، این روزهای ابتدایی جنگ را ...
کودتای نقاب را بچه های نوهد لو دادند/ در بیسیم شنیدم که به ایران حمله شده است
. سال 51 که فارغ التحصیل شدم، پدرم از دنیا رفت و من که تنها پسر خانواده بودم، سرپرست خانواده هم شدم. * در آن زمان خانواده های مذهبی مخالفتی با اینکه پسرشان در ارتش خدمت کند، نداشتند؟ نه. پدر من یک فرد مذهبی بود و اتفاقاً هر چیزی را در حد اعتدالش رعایت می کرد و متعصب و افراطی نبود. یک خاطره هم از ایشان دارم. یک بار خودشان تعریف می کردند که تعدادی سلاح از ...
یادی از دلاورمرد اسطوره سیستان و بلوچستان/شهید “میرمرادزهی” افتخار قوم بلوچ
مسرت گفته ام که دنبال تسویه حساب با ارتش باشد و کارها را درست کند. پولی را که ارتش می دهد بگیرد و وقتی که رفتی تهران، برای زندگی با حاج آقا رضایی مشورت کن و کمک بگیر. بلافاصله بعد از مرگم، تلگراف بزن سراوان برای برادرم و تلفن کنید زاهدان برای پسرعمویم و اگر توانستی بعداً هم یک سری به مادرم بزن تا بچه ها را ببینند. پدر و مادر عزیزم همیشه صداقت و فداکاری های شما را از یاد نخواهم برد. مادر جان! از مرگم ...
سیره و منش شهدا، درس زندگی است
به او گفتم فرزندم با این سن کم نرو و در کنار خانواده بمان. وی افزود: عزیزعلی هر بار از نه خانواده ناراحت می شد، و می گفت: به خدا قسم نمی توانم آ رام بمانم جبهه نیازمند نیرو است و من نیز برای جنگیدن با دشمنان کوچم نیستم. مادر شهید، ادامه داد: خلا صه با هر عذر و بهانه ای که می آ وردم نتوانستم مانع رفتن او به جبهه شوم و بعد از مدتی عزیزعلی از طرف بسیج شروع به اسم نویسی برای ...
میدان جنگ امروز قلب و ورح فرزندان ماست/ مهد قرآنی مساجد، اولین سنگر مبارزه با تهاجم فرهنگی
نمونه دیگر از ورود خانواده در جریان سازی را زندگی حضرت موسی(ع) دانسته و گفت: مادر و خواهر حضرت موسی(ع) و همسر فرعون همراهی کردند و حضرت هارون(ع) برادر ایشان در ادامه مسیر همراه وی بودند و در سیره حضرت زهرا(س) این تربیت دینی برای فرزندانشان وجود دارد، زمانی که در تفسیر سوره مریم، حضرت علی(ع) از حضرت زینب(س) سوال می کنند که آیا می دانی تفسیر آیه کهیعص چیست، می فرماید بله، مادرم به من گفته است و از ...
گذشتن از دلبستگی ها شرط همراهی با عاشورائیان است
شب که برای اطلاع رسانی به منزل شهید مهاجر رفته بودیم، مادر شهیدمی گفت خواب حسین را دیدم. او در خواب به من گفت من در خدمت امام حسین(ع) هستم و به ایشان خدمت می کنم بعد از این صحبتها، حسین با دو بال قشنگی که داشت به آسمان پر کشید. این کارشناس مذهبی ابراز داشت: حسین زمانی که می خواست عازم جبهه بشود به مادرش گفته بود دعا کن مانند مادرمان حضرت زهرا(س) مفقود بشوم. به نظر من هویدایی شهدای ...
آماده مذاکره برای بازگشت جناب خان به خندوانه هستیم
طالبیان و صالح میرزاآقایی با هم گروه تئاتر در اوایل دهه 70 تشکیل دادیم و اولین کارمان آنتیگونه بود. همان زمان توسط خانم ملکی به دوستی که قرار بود پایان نامه اش را اجرا کند، معرفی شدم و بازی کردم. همان جا از یکی از بازیگران این نمایش خواستم که به ما در تئاترمان کمک کند که از آن به بعد به مدت حدود دو سال تمرین می کردیم. البته کاری بداهه را آماده کردیم که سال 71 اولین سال تاسیس فرهنگسرای بهمن اجرا کردیم و ...
اتصال به حسین (ع) قطره را دریا می کند
...> بیشترین نقش را در این زمینه پدر و مادر دارند. انتقال از شیر مادر و تربیت پدر بسیار موثر در نوکری خانه سیدالشهدا (ع) است. البته اوایل شعر از دیگران می گرفتیم و بعد خدا قریحه و طبعی به ما داد که از تولید به مصرف هستیم. یعنی شعر را خودم می گویم و خودم هم می خوانم. انجام وظیفه می کنم. یک سال می خواستم به مدینه و مکه بروم. نزد یکی از شعرا و ذاکرین رفتم و گفتم شعری بدهید من آنجا بخوانم. گفت ...
هنر انقلاب با سیلی صورتش را سرخ نگه می دارد
...> محمد خزایی پس از دریافت جایزه خود گفت: من همیشه وقتی یک هدیه می گرفتم آن را پیش پدرم می بردم و می گفتم پسرت یک هدیه دیگر گرفت، حال چند روزی است که پدرم را از دست داده ام. من 40 سال از خدا عمر گرفتم اما چه کشیدند فرزندان شهدای مدافع حرم که امروز بدون پدر به مدرسه رفتند. همچنین پرویز شیخ طادی نیز در این مراسم و پیش از دریافت جایزه خود با اشاره به اینکه بیش از 10 سال برای تغییر وضعیت ...
پیکر شهید حسن سلیمانی در کاشمر تشییع شد+تصاویر
رفتار شهید گفت که خیلی خوب، مهربان و سخت کوش بود و با زحمت کشی و کارگری زندگی اش را اداره و با هفت فرزندش یعنی سه پسر و چهار دختر در روستای موشک کاشمر با کسب لقمه حلال زندگی می کرده است. برادرزاده شهید بیان داشت: همان دفعه اولی که شهید به جبهه اعزام شده بود دیگر برنگشت و بعد از مدتی مفقودالاثر اعلام شد و خانواده تا اکنون 34 سال است که منتظر شهید بودند. وی در پاسخ به اینکه روستای ...
زن همسایه به خانه مان می آمد و ارتباط کثیف ما هر روز بیشتر می شد تا اینکه! + عکس
: عذرا زن همسایه مان بود. او می گفت از شوهرش دل خوشی ندارد به همین خاطر بعضی وقتها با من تماس می گرفت و با هم صحبت می کردیم. ما با گذشت چند ماه از این ماجرا به هم علاقمند شدیم. عذرا در غیاب شوهرش به خانه مان می آمد و با من درد دل می کرد تا اینکه خواهر و برادرم به این ماجرا پی بردند. آنها به من اعتراض کردند و گفتند باید به این رابطه پایان دهم. وی ادامه داد: به عذرا گفتم باید ارتباطمان را ...
ماندگارترین لحظه حضورم در جنگ مداوای پسر مجروح خودم بود
.... زمان عملیات جبهه اعزام می شدم و بعد از اتمام عملیات به تهران برمی گشتم. سال 1362 در بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک دو جوان ساده را که کفش های کتانی به پا کرده بودند دیدم. وقتی ازهمکاران هویتشان را جویا شدم گفتند دکتر توانا و دکتر رهنمون هستند. بعدها دکتر رهنمون به شهادت رسید. در یکی از روزها بیماری را به بیمارستان منتقل کردند که اصرار داشت من درمانش کنم. بالای سرش رسیدم متوجه شدم با پتو صورتش ...
شهید بی سر و بی دست که تنها دو پایش تشییع شد/کاش مسئولان وصیت نامه شهدا را بخوانند و به مستضعفان بیشتر ...
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، فرزانه همتی - شهید سید صاحب محمدی متولد 15 /4/ 51 و سید مهدی محمدی متولد 47/3/30 ، دو برادری بودند که در جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس برای دفاع از میهن روانه جبهه شدند و به فاصله مدت زمان کوتاهی، هر دو از میان خانواده پَرکشیدند. پدر این دو شهید در سنین جوانی به کربلا مهاجرت می کند و پس از مدتی به ایران آمده و بعد از ازدواج با مادر، بار دیگر به ...
تعبیر رویا پس از 14 سال مفقودالاثر بودن/ علیرضا به حجاب حساس بود و اهمیت می داد
عملیات رمضان به شهادت رسید و 14 سال مفقودالاثر بود و بعد هم که جنازه اش را آوردند برخی شماتت می کردند و حرف هایی می زدند اما من در جوابشان می گفتم امانت و هدیه خدا بود و به خدا پس دادم. دیگران و پدر و برادرهایش را به آمدن به جبهه ترغیب می کرد می گفت به جبهه ها بیایید که امام زمان (عج) اینجا است. برای ما تعریف کرد که یک بار که موج انفجار او را گرفته بود زیر بوته ای پنهان شده بود ...
بی دین بودم؛ محمدحسین عوضم کرد
اسمم سارا است. پدر و مادرم رو از بچگی ندیدم. برای همین ازکسی نشنیدم چرا اسمم رو گذاشتن سارا. ما سه تا خواهر بودیم؛ مریم، سارا، زهرا به ترتیب از بزرگتر به کوچیکتر. مادرم سن کمی داشت بخاطر شرایط خاصش مجبور شده بود با پدرم که شاید حدود 50سال اختلاف سنی داشت، ازدواج کنه. بعد از به دنیا اومدن خواهر کوچیکم مثل اینکه نتونستن از ما نگهداری کنن. پدر و مادرم از هم جدا شده و من و خواهرام راهی پرورشگاه می ...
استقبال گسترده اهالی سینما از فراخوان جام جم
شعار نمی داد. همچنین این فیلم در زمان اکرانش تاثیر خوبی روی جامعه گذاشت. سارا خوئینی ها، بازیگر خسته نباشید به شما. بهترین فیلم های سینمایی سینمای دفاع مقدس از نگاه من دو فیلم دیده بان و مهاجر هر دو به کارگردانی آقای ابراهیم حاتمی کیا است. احسان عبدی پور، کارگردان سینمای جنگ ما عین جنگ ما، فیلمسازی ایدئولوگ می خواست و می خواهد. هیچ اسپیلبرگی با هیچ حدی از ...
سرگذشت حضرت رقیه (س) در کربلا
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما ؛ در بعضی روایات آمده است: حضرت سکینه سلام الله علیها در روز عاشورا به خواهر سه ساله ای (که به احتمال قوی همان حضرت رقیه (ع) باشد) گفت: بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود. امام حسین (ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه (ع) صدا زد: بابا! مانعت نمی شوم. صبر کن تا تو را ببینم. امام حسین (ع) او را در آغوش گرفت و لب های خشکیده اش ...
بسیاری از رزمندگان برات شهادت را از امام زمان(عج) گرفتند/اعجاز رمز یا صاحب الزمان(عج) در شب های عملیات!
می ماند و جایی درز نمی کرد. شاید گاهی بعد از شهادت بچه ها عنوان می شد. راوی دوران دفاع مقدس با بیان این که وقتی رمز عملیات به نام یکی از ائمه(ع) بود توسل بچه ها به آن امام هم خاص می شد، گفت: مخصوصا وقتی رمز عملیات به نام حضرت زهرا سلام الله علیها بود. سید محسن محمدی درودی مداح گُردان بود، به بچه ها گفته بود: من دوست دارم مثل مادرم شهید شوم وقتی گلوله توپ به زمین خورد پهلوی سید محسن را ...
هومن اژدری: موسیقی راک در دنیا در حال از بین رفتن است
نوری برویم و بعد از گذراندن آن دوره، امتحان بدهیم و اگر قبول شدیم، تازه بعد از آن می توانیم به عنوان خواننده فعالیت کنیم. آن زمان می گفتم من خودم خواننده ام، چرا باید در این کلاس ها شرکت کنم! در اولین جلسه ی کلاس های مقدماتی با محمدرضا صادقی که شرکت کردم، فهمیدم خیلی چیزها برای یاد گرفتن هست و من تقریباً چیزی نمی دانم. دو سال این کلاس ها را ادامه دادم و بعد از آن هم یک سال در کلاس های محمد نوری ...
یادی از اولین شهید دفاع مقدس شهرستان کازرون
شهید گفت: بگذار بکشند. این زندگی چه ارزشی دارد وقتی من در ریش گذاشتن هم آزاد نیستم؟ اختلاف سنی شما با شهید چقدر است؟ شهید پنج سال از من بزرگتر بودند رفتار ایشان با شما به عنوان خواهر کوچکتر و همچنین با سایر افراد خانواده چگونه بود؟ شهید یک مومن واقعی بود و اخلاق یک انسان مومن و مذهبی را می شد در او دید. همواره با افراد خانواده خصوصا پدر و ...
وضعیت حکم میکند درسوریه باشیم؛موشکهارابرای دفاع ازخودآماده میکنیم
.... س: جایی گفته بودید که ما از آنچنان اقتداری برخوردار هستیم که اگر دشمن قصد تجاوز به خاک کشورمان را داشته باشد آسمان و دریا و زمین ایران را به گورستان آنها تبدیل می کنیم. این حرف احساسی یا واقع بینانه است؟ حسنی: این چیزی بود که ارتش در 8 سال جنگ از خودش نشان داده؛ چرا احساسی باشد؟ 8 سال جنگ را ارتش پشت سر گذاشت. من گفتم ارتش از روز اول جنگ تا آخر جنگ در حبهه بوده است. ...
تمام تلاش ضد انقلاب این بود که ارتش منحل شود
شده در این برنامه بدین شرح است: *عده ای به دنبال انحلال ارتش و ایجاد ارتش توحیدی بودند *تمام تلاش ضد انقلاب این بود که ارتش منحل شود *وضعیت جبهه را که تشریح کردم، بنی صدر غش کرد! *حضرت آقا در جبهه شبانه برای گشت رزمی رفت *در سال های آخر جنگ، کمک دولت وقت کم شد *اطلاع رسانی سریع پذیرش قطعنامه، اشتباه بود *نتوانستیم چهره ...
از ترس داعش از افغانستان مهاجرت کردیم
. همیشه هم می گفت مادر حلالم کن. شما از وقتی که حمید از افغانستان رفت دیگر او را ندیدید؟ نه تقریبا یک سال حمید را ندیدیم . تا اینکه خبر شهادتش را دادند. آقای یزدانی خبر شهادت حمید چطور به شما رسید؟ یک روز مجبتی پسر بزرگترم به من زنگ زد. اول قرار بود مجتبی و حمید هردو با هم بروند سوریه. اما حمید به مجتبی گفته بود که بگذار اول من بروم، بعد هرموقع من خسته ...
پایم حریف خار مغیلان نمی شود...
، و آن دخترک بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کرد، که از گریه ی او دل اهل بیت مجروح می شد و دائماً از اهل بیت سؤال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟...(1) یکی از مصیبت هایی که در شام برای اهل بیت علیهم السلام رخ داد، شهادت طفل عزیز، حضرت رقیّه خاتون علیها السلام بود.(2) عماد الدین طبری از کتاب الحاویه نقل کرده که زنان خاندان نبوّت شهادت پدران را از کودکان ...
زنان چگونه در ادبیات دفاع مقدس تصویر شده اند؟
جواد زن دیگر داستان، زنی مذهبی و مادر شهیدی است که با وجود سن بالا و پا درد، شهر و شوهر پیرش را ترک نمی کند: امشب شما دو تا می خواید برید داخل اون خانه؛ وسط نخلستان؟ - آره، مگه جای دیگه باید بریم؟ خب خونه مون اون جان! ... امشب بعد از عملیات معلوم نبود چه بر سر محله های شهر می آمد. (شطرنج با ماشین قیامت، ص. 172) داستان کوتاه مرا به نام تو می خوانند از کتاب سانتاماریا نمونه زن مقاوم و ...
گزارشی از نشست دو روزه اکران کنندگان جشنواره عمار
گیری جشنواره مردمی عمار در سال 89 شروع کرد: بعد از انقلاب این دغدغه که آثار انقلابی ساخته و دیده شود، موجب شکل گیری تعداد بسیاری جشنواره شد. جشنواره فجر از جمله همین موارد بود که در طول زمان، بی خاصیت و بی فایده شد. وی صحبت هایش را با یک سوال ادامه داد که چه کار باید کرد که عمار صیانت شود و از رویکرد و ساختار اولیه فاصله نگیرد؟ و آن را با کلید واژه مردمی بودن و ماندن پاسخ داد و مردمی ...