سایر منابع:
سایر خبرها
بعد از قتل فهمیدم زن همسایه از من باردار است | اعترافات مردی که زن مطلقه را به قتل رساند
داشتی؟ من شرمنده آنها بودم. آبرویم پیش خانواده و همسایه ها رفته بود و چیزی برای از دست دادن نداشتم. از خانواده نیلوفر خواستم مرا ببخشند، اما در جلسه دادگاه به آنها گفتم اگر حاضر به گذشت نیستند و با اعدام من آرام می شوند تفاضل دیه را می بخشم تا مجبور نباشند تفاضل دیه را بپردازند. فکر می کنم همین حرف باعث شد تا سه سال بعد راضی به گذشت شوند. وقتی حکم اعدام در دیوان عالی کشور تائید ...
اسد مرا به خانه ای برد که 3 دوست دیگرش آنجا بودند...
به گزارش ستاره ها به نقل از رکنا؛ در ایام عید نوروز امسال بود که دختر جوان همراه پدرش به دادگاه رفت و از چهار پسر جوان به اتهام تجاوز شکایت کرد. او به مأموران گفت: با پسری به نام اسد دوست شده بودم. او خیلی به من ابراز علاقه می کرد تا اینکه پیشنهاد کرد برای آشنایی با خانواده اش به خانه آنها بروم. ولی پس از ورود به آنجا با سه پسر دیگر روبه رو شدم. آنها هم بدون توجه به التماس هایم مرا بی ...
میلانی: ایده های فیلم هایم را از کسانی می گیریم که اسرار زندگی شان را در اختیارم می گذارند/ منتظری: سوژه ...
می روند. دلیل این اتفاق را از آقای دکتر عیسی جلالی جویا شدم آقای دکتر به نکته جالبی اشاره کردند و گفتند این زنانی که فیلم را تماشا می کنند زنانی فراموش شده جامعه هستند که از صبح تا شب در خانه های شان مشغول غصه خوردن هستند و فکر می کنند کسی برای آن ها ارزش قائل نیست و زمانی که فیلم دو زن را می بینند خودشان را به جای قهرمان و شخصیت زن فیلم می پندارند و به این باور می رسند که هنوز کسی هست که به آن ...
متکی در مقابل اعراب با تسامح برخورد کرد
آن پسر ارباب را که مجتهدزاده هم بود، بشدت تحریک کرد و تصمیم گرفتم درس بخوانم. درحالی که هم شاگردی های سابقم همه در کنکور سراسری به دانشکده حقوق و علوم سیاسی راه می یافتند، درس خواندن های من فقط توانست مرا به رشته های موجود در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برساند. من که از همان اوان مثل جوان های امروزی علاقه مند به بحث های سیاسی بودم، ناچار شدم نزدیک ترین رشته ها به علوم سیاسی را انتخاب کنم. ...
روایت هایی خواندنی از زندگی و مرگ سهراب سپهری
. سهراب با وجود شیطنت هایش مدرسه رفتن را دوست داشت. صبح زود قبل از باز شدن مدرسه، پشت در بسته، نشسته بود منتظر، حتی اگر برف آمده بود یا هر چیز دیگری. درسش خیلی خوب بود. ریاضی را خیلی دوست داشت و نقاشی را هم. و شاگرد نمونه تنها یک ایراد داشت: یکی از معلم هایش گفته بود تو همه چیزت خوب است و فقط عیبت این است که نقاشی می کنی! چون سهراب سر کلاس نقاشی می کشید. قریحه اش را داشت و سر هر درسی ...
مهدیه برای من بود! وقتی از سربازی برگشتم او را با پسر خاله اش دیدم
مرد جوان در حالی که بیان می کرد چهار سال است را در گورستان بدبختی دفن کرده ام به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: مهدیه ، هم بازی دوران کودکی ام بود روزهای زیادی دستش را می گرفتم و کنار حوض بزرگ خانه مادربزرگ می چرخیدیم گاهی شب ها کنار حوض بزرگ می نشستیم و داخل آب به تصویر ماه زیبا چنگ می زدیم هرکدام از ما دوست داشت زودتر ماه را تصاحب کند اگرچه با این کار ماهی های قرمز می کردند اما خنده ...
صادق برمکی ؛ قتل به خاطر دوستی با دختر مورد علاقه قاتل | دانیال قاتل صادق، علت قتل جوان مهابادی را توضیح ...
بیشتر بخوانید: اعتراف قاتل صادق برمکی . بیشتر بخوانید: قتل مهاباد؛ جزئیات جدید . بیشتر بخوانید: سوزاندن صادق برمکی؛ فیلم 18+ قانون نوشت: این روزها درشهر مهاباد کمتر کسی را پیدا می کنی که از ماجرای دردناکی که برای صادق برمکی ، پسرجوانی که چند روز پیش به طرز فجیعی به قتل رسید، خبر نداشته باشد. عامل اصلی این جنایت در اعترافات اولیه خود مدعی شده که ...
نقره داغ کردن اصلاح طلبان - دستاوردهای غیر قابل تخریب برجام - اعترافات و عدم ابراز پشیمانی قاتلان جن
... قانون طی گزارشی در شماره امروز خود جزییاتی دیگر از قتل فجیع یک جوان توسط دوستان خود را منتشر کرد و نوشت: دانیال قاتل پسر جوان مهابادی در اظهارات ابتدایی مدعی شده بود که هیچ اطلاعی از ناپدید شدن ناگهانی دوست صمیمی اش نداشته است، اما بررسی های کارآگاهان، خلاف حرف های او را ثابت کرد و مشخص شد روز پنج شنبه، برخی اهالی محله او را همراه دانیال دیده اند. دانیال جوان که خود را در پایان راه ...
دخترم نسترن با اینکه شوهر داشت، شب ها خیلی دیر به خانه می رفت تا اینکه !!!
گذشت تا بار دیگر با زنی با پادرمیانی یکی از بستگان آشنا شده و با هم ازدواج کردیم. حاصل این ازدواج دختری به نام نسترن بود. بعد از مدتی متوجه شدم همسرم سومم به دارد. چندبار ترکش دادم، اما فایده نداشت. شیشه مصرف می کرد و رفتارهایش خطرناک بود. به خاطر نسترن از همسرم جدا شدم و سرپرستی نسترن را به عهده گرفتم و تمام تلاشم این بود در زندگی کمبودی نداشته باشد. دیگر ازدواج نکردی؟ تا 15 ...
بلایی که 3 جوان بر سر دختر دانشجو آوردند
... دختر جوان گفت: آن شب با سر و وضعی آشفته به خانه برگشتم و ماجرا را به مادرم گفتم. به دنبال شکایت این دختر تلاش برای ردیابی پسر جوان آغاز شد. با نشانی هایی که دختر دانشجواز دخمه شیطانی پسران جوان به پلیس داده بود سپهر و دو دوستش ردیابی و بازداشت شدند. آنها در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی بابایی و با حضور یک مستشار پشت درهای بسته و غیرعلنی محاکمه شدند. ...
مادر مریم رشیدی پس از حکم 11 سال زندان: دلم برای قاتل دخترم می سوزد + عکس
به گزارش گروه جنایی رکنا، مادر مریم رشیدی که پس از دادگاه در گفت وگو با خبرنگاران برای عامل مرگ دخترش دلسوزی کرده بود به چهره ی رسانه های کانادا تبدیل شده است. مادر و برادر مریم رشیدی برای شرکت در این دادگاه به کانادا آمده اند. احمد نورانی همسر مریم که جون امسال همراه با پسر مشترک شان و همسر جدید خود راهی مراسم بزرگداشت او بود در یک حادثه Incident تصادف Crash جان سپرد. دادگاه کلگری ...
درخواست دیه پس از مرگ قاتل سالخورده در زندان
...: شب حادثه استراحت می کردم که مقتول سراغم آمد و سنگ فندک خواست. من که از او کینه داشتم شروع به فحاشی کردم و با هم درگیر شدیم. من در زندان آرایشگر بودم و قیچی آرایشگری داشتم، به همین دلیل با همان قیچی ضربه ای به او زدم که فوت شد. بعد از آن قصد خودکشی داشتم، اما هم بندی هایم مرا نجات دادند. با اقرارهای متهم و صدور کیفرخواست پرونده به شعبه 145 دادگاه جنایی رفت و متهم در بیست و هشتم تیرماه سال 73 ...
اختلافات را با تدبیر از جبهه انقلاب دور می کرد
قاری قرآن به آنجا دعوت شدم. این کانون صبح های جمعه تشکیل می شد. اوایل در جایی در خیابان آزادی برگزار می شد و بعد به مسجد صاحب الزمان (عج)، در فلکه ای به همین نام منتقل شد. جلسات در طبقه بالای مسجد تشکیل می شد. متولی جلسه، آقای سید حسن ابطحی، شوهر خواهر شهید هاشمی نژاد بود و در آن مسجد نماز را اقامه می کرد. جلسات حدود ساعت 9 صبح های جمعه با تلاوت قرآن – که به عهده من بود- شروع می شد. اوایل 10، 12 سال ...
زندانی هم سلولیش را کشت
....وقتی علیرضا روی زمین افتاد قصد داشتم خودکشی کنم که هم بندانم مانع شدند. به دنبال اعتراف های پرویز و بازسازی صحنه جرم وی بیست و هشتم تیرماه سال 73 در شعبه 145 دادگاه جنایی وقت پای میز محاکمه ایستاد و به قصاص محکوم شد. وی در دادگاه گفت: از این وضعیت خسته شده بودم. پولی برای پرداخت دیه و رهایی از زندان نداشتم وعلیرضا با حرف هایش مرا تحقیر می کرد. به همین خاطر او را کشتم. می خواستم خودم ...
تجاوز دو پسر جوان به یک دختر پس از دوستی در فضای مجازی
خوشبختانه چند روز بعد میثم در یک قهوه خانه با چند دختر خیابانی دستگیر شد اما هنوز کابوس های زجرآورم تمام نشده. من اسیر یک حماقت بزرگ شدم. از وقتی با میثم دوست شده بودم دروغ گفتن به پدر و مادرم راحت شده بود درباره اوقاتی که با او چت می کردم پدرو مادرم خبر نداشتند. می خواهم بگویم تاوان دروغ وحماقتم بلایی بود که دو شیطان صفت سرم آوردند. حالا دیگر تصمیم گرفتم فقط زیر سایه پدرو مادرم باشم و دیگر هیچ وقت چنین ...
تجاوز دسته جمعی به یک زن در یک باغ در شاندیز
ساله را به پشت خانه بردند و راننده پراید را نیز نزد خودشان نگه داشتند. ما هم از این فرصت استفاده کردیم و در تاریکی شب از آن جا گریختیم. در پی اظهارات شاکیان، ماموران انتظامی بلافاصله مراتب را به قاضی سیدجواد حسینی (معاون دادستان مشهد) اطلاع دادند و بدین ترتیب با صدور دستورهای ویژه ای از سوی مقام قضایی، ماموران انتظامی شبانه وارد عملیات شدند. آنان وقتی خانه باغ جلگه ای را به محاصره درآوردند ...
دستبرد به 3 آپارتمان در 15 دقیقه ! +عکس
ب ه گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، چندی پیش مردی با حضور در کلانتری پاسداران از حمله سه دزد چاقو به دست به خانه اش و سرقت اموالی به ارزش 500 میلیون تومان خبر داد. شاکی که مهندس الکترونیک بود به افسر تحقیق گفت: شب حادثه همسر و فرزندانم برای مهمانی به خانه برادرزنم رفته بودند. من به خاطر خستگی در خانه ماندم و خوابیدم. ناگهان سروصدا شنیدم. همین که خواستم بیدار شوم متوجه حضور سه مرد جوان ...
پایان شوم یک بزم شبانه برای لادن 21 ساله در ویلا
مردادماه امسال، دختر 21 ساله ای به نام لادن به اداره پلیس تهران رفت و در طرح شکایت خود گفت: چند روز قبل سوار خودروی دوستم پریناز بودم که مرا به مهمانی شبانه در ویلایی در گیلاوند دعوت کرد. در مسیر به خاطر سرعت زیاد تصادف Crash کردیم و خودروی پریناز خسارت زیادی دید، اما خودمان آسیبی ندیدیم. من که به خاطر تصادف به شدت ترسیده بودم از رفتن به مهمانی منصرف شدم، اما به خاطر اصرارهای او دوباره راضی به ...
دلسوخته امام حسین (ع)
در یکی از نوبت هایی که بازپرس عهده دارکشیک بود، مطابق رویه معمول حدود دو سه ساعتی بعد از اتمام وقت اداری در محل کار ماندیم. یکی دو مورد پرونده های نه چندان مهم ارسال شد که اقدامات قضایی متناسب انجام و چون پرونده دیگری نبود، بازپرس توصیه های لازم را به دفتر کرد و رفت. از آنجا که محبت می کردند و مرا نیز تا مسیری می رساندند، به اتفاق هم به طرف پارکینگ رفتیم. داخل خودرو نشستیم، بازپرس یادش ...
همدستی 2 برادر در قتل به خاطر موتورسیکلت
.... صبح روز بعد، مادرم متوجه فوت وحید شد و گفت جسدش در طبقه پایین افتاده است. از ترس، جسد را لای پتو پیچیدم و در یکی از خیابان ها رها کردم. با ثبت این اعترافات، نوید نیز دستگیر شد. او که سابقه بستری شدن در بیمارستان به دلیل مشکلات روحی و روانی را دارد، در بازجویی ها خود را بی گناه دانست .این در حالی است که کیفرخواست پرونده به اتهام قتل عمد برای سعید و به اتهام معاونت در قتل برای نوید صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه یازدهم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. جلسه محاکمه بزودی برگزار می شود. اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
دستگیری دختری که دوستش را در بزم شبانه ویلای دماوند در اختیار چند پسر گذاشت
شده به میهمانی برویم. او با اصرار هایش باعث شد همراه او بروم. وقتی به خانه ویلایی رسیدیم 10 دختر و پسر جوان در آنجا بودند که من هیچ کدام از آنها را نمی شناختم. ساعت نزدیک یک نیمه شب بود و می خواستم به تهران برگردم که پرنیان نوشیدنی به دستم داد. تا نوشیدنی را خوردم بیهوش شدم و وقتی به هوش امدم متوجه شدم مورد آزار قرار گرفته ام. من به میهمانان اعتراض کردم اما یکی از آنها به نام حامد مرا به شدت کتک ...
دختر جوان :برای بچه پولدارها دام پهن کردم خودم گرفتار شدم
. مدتی گذشت و من هم مثل دخترعمویم برای خودم سرگرمی کثیفی از طریق گوشی تلفن همراه درست کرده بودم. یک روز هم با دختر عمویم به جشن تولدی رفتم که در یک باغ برگزار شده بود. دوست پسر او و پسر موردعلاقۀ من هم آنجا بودند. برای اولین بار این پسر را می دیدم. دخترعمویم می گفت پسر پول داری است و، اگر خودت را در دلش جا بدهی، ازدواج موفقی خواهی داشت. . با شنیدن این حرف ها خام شدم و می خواستم کاری کنم که به رؤیاهای ...
در هیچ کلاس آوازی شرکت نکردم
کردم و مثلا شعرای مشهور خطه گیلان را معرفی می کردم تا اینکه بار دیگر وقتی در سال 1338 به تهران آمدم، شبی با عده ای دیگر در منزل یکی از همشهریانم به نام آقای جزایری (که از تاجران برنج در تهران بود) مهمان بودم. در آن شب صدای خانم خاطره پروانه را از تلویزیون شنیدم که به همراه ارکستر فرهاد ارژنگی قطعه ای را در سه گاه می خواند؛ خیلی مجذوب آن اجرا شدم و به صاحبخانه گفتم که آقای جزایری من هم این ...
جهانیان به دوربین نگاه می کند و دروغ می گوید
صبح تا شب مصاحبه کنند، مهم نیست. من به شکل قانونی دنبال کارهایم هستم و همه چیز را به وکیلم سپرده ام. وی درباره اظهارات اخیر جهانیان و احتمال بازگشتش به نفت تهران، گفت: علاقه ای ندارم ایشان را ببینم. من از آدم دروغگو بدم می آید. ایشان هر روز دروغ می گوید. شما خبرنگار هستید و با فردی که هر روز دروغ می گوید، مصاحبه نگیرید. ایشان خیلی راحت به دوربین نگاه می کند، مقابل دوربین می ایستد و دروغ ...
- ادوارد اسنودن - ، جعبه سیاه سازمان اطلاعات آمریکا
که وی به خاطر سرماخوردگی شدید، در بستر بیماری بود و چیزی نمانده بود که مصاحبه را بیش از این به تاخیر بیندازد. با تمام این اوصاف، درنهایت اسنودن در مصاحبه ای که حدود 3 ساعت طول کشید، حاضر شد. آقای اسنودن، 4 سال پیش، شما در ویدیویی، در اتاق هتلی در هنگ کنگ ظاهر شدید. این آغاز بزرگترین درز داده های اطلاعاتی در طول تاریخ بود. امروز، ما در اتاق هتلی در مسکو نشسته ایم. در شرایطی که شما نمی ...
وابستگی کودک به مادر، راه حلش چیست؟
سوال مخاطب نی نی بان: یک پسر چهارساله دارم که اصلا نمی توانم باهاش کنار بیایم. وابستگی اش به من با وجود بد اخلاقی هایی که دارم اعصابم را خرد می کند. هر کاری می کنم تنها بازی کند و اجازه بدهد من به کار هایم و بچه کوچکم یا مهمان هایم و شوهرم برسم نمی گذارد. پاسخ دکتر پرویز رزاقی، روان شناس: معمولا وقتی در یک خانواده فرزند دوم به دنیا می آید فرزند اول واکنش های متفاوتی نشان می دهد ...
علاقه ام به ازدواج با یک جانباز از عشقم به دفاع مقدس بود
.... به تهران می آییم. تماس های تلفنی ادامه پیدا می کند و یک روز مهمان منزل این خانواده می شویم. جانباز جبار همتی ، مادر، همسر و فرزندشان. جبار از فرزندان غیور ایلام است؛ با اینکه در تهران زندگی می کرد و تک فرزند بود، بنا بر درخواست خودش دوران خدمت سربازی را به ایلام می رود و در گردان تخریب حضور پیدا می کند تا اینکه چشم ها و دست های خود را از دست می دهد. روزی که از شهرمان آواره شدیم ...
روایت تکان دهنده یکی از عناصر فراری داعش
شدم و تحت مداوا قرار گرفتم. دوستانم به ملاقاتم آمدند. همه به من توجه ویژه داشتند. فردای آن روز از بیمارستان مرخص شدم. دو روز بعد از خروج از بیمارستان یکی از دوستان بسیار نزدیکم، خبر کشته شدن یکی از عزیزترین رفقایم رفیق الغول ، ملقب به ابو شهید در روستای البل در حومه شمالی شهر حلب را به من داد. رفاقتم با الغول به تونس بازمی گشت. وقتی خبر کشته شدنش را شنیدم، احساس می کردم، خون ...
پسر معصوم قاچاقچی سوخت
، منزلی که در آن پنهان شده بودند، محاصره شد. خانی می افزاید: اشرار پس از خروج از منزل و اطلاع از حضور ماموران، اقدام به تیراندازی می کنند و در حین درگیری، کودکی داخل خودرو بوده که متاسفانه کودک نیز کشته می شود. درگیری یک ساعت به طول انجامید و درنهایت کودک نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفت که در این خصوص پرونده ای تشکیل و در حال رسیدگی است. وی در واکنش به انتقادات به قتل کودک حاضر در محل حادثه نیز می ...