سایر منابع:
سایر خبرها
تجاوز میان زباله ها!
را که از آن لیوان و ظرف آویزان می کنند، آبکاری می کردیم. در اسید می گذاشتیم که زنگ زدگی اش برود. خیلی وقت ها اسید می پاشید و صورتم را می سوزاند. خیلی سخت بود. شب ها هم که خانه می رفتم، نمی توانستم بخوابم.آدم است دیگر، می ترسد. ترس او نه از زندگی فقیرانه در محله موادفروش ها، بلکه از پدرش بوده است. پدری معتاد که به دخترهایش دست درازی و تعرض می کرد. تن فروشی در 10 سالگی، برای 5 ...
جلوه های بخشش در سیرۀ سیدالشهدا(ع)
النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ؛ باگذشت ترین مردم، کسی است که هنگام قدرت [از دیگران] درگذرد. [13] فرد بخشنده در مواجهه با خطاهای دیگران البته با حفظ شرایط نه تنها گذشت می کند و آنها را نمی بیند، بلکه خطاهای آنان را با نیکی به خطاکار جواب می دهد تا او را از خطایش دور کند و بیاموزد که در برابر اشتباهات دیگران احسان کند. عصام بن مُصطَلَق می گوید وارد کوفه شدم و به مسجد رفتم ...
لوریس چکناواریان، ناخدای 80 ساله ی صحنه
همین باشد و بقیه اش را در این دنیا مفت خوری کنم. معمای زندگی را هیچ کس نمی فهمد. مرگ هم چیز بدی نیست و بخشی از این معماست، اما مثل همه پدر و مادرها تنها دعایم این است خودم قبل بچه هایم بمیرم، اما چه می شود کرد با مرگ؟ هیچ... در روایت های اسلام هم درباره شباهت خواب و مرگ گفته شده است. ما هر شب می میریم و صبح زنده می شویم. اگر بخواهیم از مردن بترسیم بناید بخوابیم. مرگ سوالی است که هیچ کس ...
"تعزیه" خیلی مظلوم است؛ سبک های جدید هیچگونه سنخیتی با تعزیه ندارد
یا باید در روستا و شهرشان تعزیه یک جایگاهی داشته باشد و یا در خانواده اشخاصی باشند که با هنر تعزیه خوانی آشنایی داشته باشند ولی بنده هیچکدام را نداشتم که به واسظه آنها وارد تعزیه خوانی بشوم، یک روز در حیاط خانه مشغول مداحی خواندن بودم که عصرآن روز همسایه مان پیشنهاد تعزیه خوانی را داد و من هم قبول کردم، نخستین تعزیه ای که رفتم روز اربعین دربانیان فرهنگ بود، من به عنوان مداح تعزیه خوان بودم، وقتی ...
پرچمی که جوان عزب را از انجام عمل حرام نجات داد
می آمد و مسائل معنوی و نیایش با پروردگار و مناجات حضرت علی (ع) در ذهنم متجلی می شد. ناگهان چنان خجالت زده شدم که انگار آب روی آتش شهوت من ریخته شد و بحمدالله بدون آلودگی به گناه، لباسهایم را پوشیدم و به خانه برگشتم و شب به دعای کمیل آمدم. از اول دعا تا فراز الهی و ربی من لی غیرک ، از شدت خجالت حال معنوی به من دست نمی داد؛ ولی ناگهان بغضم ترکید و به گریه افتادم و از پروردگار ...
عمان سامانی و ایده آل فرقانی ؛ زهیر توکلی و دیوان محبی؛ آرادمان دو نگاه به یک طریق
گفته است. آثاری که از او به یادگار مانده، عبارتند از: گنجینه الاسرار، معراج نامه، محزن الدُّرر و دیوان اشعار. کیست این پنهان مرا در جان و تن... (گنجینه الاسرار) مشهورترین مثنوی عمان سامانی است. پدر، پدربزرگ و عموی عمان هر سه شاعر بودند. پدرش میرزاعبدالله با تخلص ذرّه ، پدربزرگش، میرزاعبدالوهاب با تخلّص قطره و عمویش میرزا لطف الله با تخلّص دریا . فرزند او نیز شاعر بوده است و ...
گفت و گو با آیدین آغداشلو ؛ آن مرد چشم آبی هنرمند
. خانواده پدرم هم که کلاً در قفقاز زندگی می کردند. البته چندی پیش با تلویزیون باکو مصاحبه ای به زبان ترکی کردم و (با خنده) خیلی هم آبروریزی نشد. متوجه شدم اشکالم در ترکیب جملات نیست، لغات را کم می آورم و وسط ادای جملات ترکی، لغات فارسی به ذهنم می آید. از هفت سالگی خواندن و نوشتن آموختید یا زودتر؟ نه، یک سال زودتر مدرسه رفتم چون پدرم اصرار داشت. وقتی هم به ...
بسته شعری ویژه اربعین حسینی
...> با داغ تو، لبخند، حرام است به شیعه بی گریه به پایان نرسد، سالی و ماهی آن کس که زد آتش به حریم تو بسوزد در آتش دوزخ، ابد الدهر، الهی خون ریخته از گوش زنی بر روی شانه جان داده ز. کف، دخترکی بر سر راهی و الله نسوزند خلایق به جهنم سوزند اگر در غم تو گاه به گاهی میثم همه جا، گفته من از آن شمایم بسته است خودش را به شما نامه سیاهی ...
جابر نخستین زائر امام حسین (ع)
.... فاطمه زهرا چنین کرد، دوباره رسول خدا فرمود: السلام علیکم . علیک السلام، ای رسول خدا! آیا وارد شوم؟ آری، رسول خدا! با همراهم وارد شویم؟ آری! شما و همراه شما. آنگاه پیامبر وارد خانه فاطمه شد، من نیز در پی او داخل منزل شدم، در آن حال، صورت فاطمه بسیار زرد بود! پیامبراکرم به فاطمه فرمود: چرا صورت تو را زرد می بینم؟! ای رسول الله ! از ...
ماجرای بازداشت رئیس پیشین صداوسیما
در کتاب خاطرات خود درباره بازجویی از آیت الله شریعتمداری می نویسد: ایشان حاضر نمی شد که در ارتباط با اتهامات خود به بازجویان رسمی پاسخ گویند البته شاید هم کمتر کسی جرات بازپرسی از او را داشت... احترام به شخصیت وی اقتضا می کرد که اینجانب برای تحقیق از وی به قم بروم، از این رو به منزل ایشان رفتم و در قسمت بیرونی منزل ایشان نشستم و پیغام دادم که به این قسمت بیاید، آمد و نشست. به ایشان گفتم آقای قطب ...
رسالت اهل بیت امام حسین (ع) در انتقال پیام عاشورا
اسلام در پاسداشت ارزش های انسانی را باطل کنند؛ چه اینکه رفتار بر مدار این اصل حقیقی دین، با رفتار ظالمانه و قدرت طلبانه ی آن حاکمان هوس باز و دنیاطلب سازگار نبود. به همین دلیل، در حادثه ی کربلا پس از پایان نبرد، اهل بیت امام حسین را اسیر کردند و شهربه شهر گرداندند و در کوفه و شام به نمایش گذاشتند. درحالی که به اسارت گرفتن اهل بیت و زن مسلمان از نظر اسلام مردود است. چنان که حضرت علی (ع) در جنگ جمل ...
عباس هویدا؛ تافته ای که جدا بافته نبود!
در تاریخ معاصر ایران که به خاطر نگرش برخی محققان و نویسندگان و همچنین فضاسازی سیاسی مخالفان نظام به تاریک و روشن ابهام نزدیک شده است، شخصیت و عملکرد امیرعباس هویدا است. ابهامی که به وی ژه با انتشار کتاب معروف و جنجالی معمای هویدا اثر دکتر عباس میلانی وارد مرحله جدیدی شد. هویدا از نمای نزدیک امیرعباس هویدا (28 بهمن 1298 - 18 فروردین 1358)، فرزند حبیب الله عین الملک بود. پدرش ...
مادر آبستن ایران به چه می اندیشد؟
.... هفته پیش اومده بود واسه معاینه، دیدمش دختری گندمگون با شیطنت و هیجان این ها را می گوید. پرونده ای سبزرنگ در دست دارد و با همان شور ادامه می دهد منم چهار ماهه باردارم. برای اینکه شوهرم دلگرم زندگی شه بچه دار شدم. دیپلم که گرفتم عاشق شدم و ازدواج کردم.21سالمه. مامان جوونی ام. نه؟ دستش ناخودآگاه روی شکمش می رود و نگرانی جای خود را به شیطنت چشم ها می دهد: نگرانم. نگران مخارجش. واسه همین ...
من عثمان، پسر دین محمد، فرزند کویرم
را بار شترش می کرد و گاهی مسافرکشی می کرد. او صدای دوتار من را در بیابان شنید و عاشق نوازندگی من شد. او به من گفت: می خواهم با دوتار تو بخوانم. به خانه ما آمد و من برایش دوتار می زدم، او می خواند. بعد من در وصف حضرت محمد (ص) خواندم. پدرم پشت در اتاق ایستاده بود و حرف های ما را گوش می کرد. من بلند شدم تا یک استکان چای بیاورم که پدرم را پشت در دیدم. همین طور که به چشمانم خیره شده بود ...
گفت و گو با - جواد علیزاده - درباره زندگی و نوستالژی هایش
کار خودم باشد! اما قبول نکردم و این بار خودم به کیهان ممنوع الورود شدم! از کیهان که بیرون آمدم، ماجرای بنی صدر پیش آمد و همه نشریات خصوصی و دگراندیش مثل میزان تعطیل شدند. بعد از چند ماه بیکاری، در شهریور 60 من مشغولیات را منتشر کردم؛ در دفتری در خیابان فریمان با جمعی از دوستان از جمله: داروین (میثاقیان) و بیژن دلزنده و فردی به نام حاج آقا حیدرزاده. اسم مشغولیات پیشنهاد من بود. ...
فضیلت و آداب زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین
این غسل قلبم را پاک و خاطرم را شادمان و کارم را آسان گردان . آنگاه با خضوع و خشوع از منزل خارج شود و لَا الهَ إِلَّا اللَّه و اللَّهُ اکْبَر و الْحَمْدُ للَّهِ بسیار بگوید، و صلوات بر محمّد و آل محمّد (صلوات اللَّه علیهم) بفرستد و با آرامش و وقار به راه بیفتد و بداند هر زحمتی در این راه متحمّل شود، اجر و پاداش عظیم دارد. حرکت با پای برهنه زائر،کفشها را درآورد، چون ...
گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را ...
...> نزدیک اذان مغرب که می شود به عمود 578 میرسم. یک عراقی که دشداشه ای قهوه ای (لباس مردانه بلند) رنگ پوشیده است دستم را میگیرد و با نشان دادن کلیدی به من،میگوید"منزل موجود،استحمام،وای فای،نوم(خواب)". دعوتش را قبول میکنم و همراه با دیگر زائرینی که دعوت این خادم حسینی را قبول کرده اند سوار بر یک وانت می شوم. خانه کوچکی است،با دو اتاق،یک حیاط کوچک و حمام و سرویس بهداشتی.صاحب خانه که عباس نام ...
سلفی با امیرسام
شان است و در بیشتر اوقات مادر امیرسام و امیر رضا، آن ها را به خانه ی پدر بزرگ می برند. خانم اکبری پور یک خاطره ی تلخ از شکستن یک کالسکه در خیابان برایمان تعریف می کند: یک روز می خواستم همراه با امیرسام به خانه ی پدر بزرگش برویم خانه ی آن ها در نزدیکی خانه ی ما قرار دارد، پسرم را در کالسکه گذاشتم و از خانه به سمت کوچه رفتم، هنوز به نزدیکی خانه ی پدربزرگ نرسیده بودیم که چرخ های ...
جاذبه های مذهبی کربلا، مهد دین اسلام
اسلام و شیعیان است دارای بقعه بود که امروزه از میان رفته است. قبر شیخ احمد بن محمد بن فهد، فقیه بزرگ امامیه، خانه اش در غرب خیابان "باب القبله"، که هم اکنون به صورت مسجدی است، را برای زائران به عنوان منزل وقف کرده بود پس از اینکه وی چهره به خاک تسلیم کرد اورا در همان خانه به خاک سپردند. در سال 1033 هجری قمری باغ جنوب قبر وی به تصمیم شاه عباس به صورت مسجدی درآمد و کاشی کاری شده و روی قبر ...
دو مسئله مهم در انعقاد نطفه
دیجه از مردم جدا گردیده و در خانه مشغول عبادت گردند و کسی را به خانه راه ندهند. چهل شبانه روز تمام شد. جبرئیل آمد و به پیامبر عرض کرد که حالا زمان رفتن شما به خانه فرا رسیده است پیامبر آمدند به سمت منزل و در را کوبیدند. خدیجه(س)گفت: چه کسی در می زند دری که هیچکس جز رسول الله حق کوبیدنش را ندارد . پیامبرفرمودند: من هستم جبرئیل غذای بهشتی آورد و دستور داد جز پیامبر وخدیجه احدی حق ندارد از ...
اختلاف پدر با آقای شریعتمداری، بر سر ولایت فقیه اوج گرفت
هم دیدیم که چه مسائلی پیش آمدند. مرحوم آقا در آمدن شهید آیت الله مدنی به تبریز هم باز همین تلاش برای حفظ وحدت را داشتند. آقای بنابی همراه چند نفر، به قم و خدمت امام می روند که: آذربایجان مشکلات زیاد دارد و آقای شریعتمداری هم اوضاع را آشفته می کند و خوب است که یک نفر بیاید و به آقای قاضی کمک کند! این موضوع را به آقای قاضی هم گفته بودند؟ خیر، ایشان را در جریان نگذاشته ...
همقدم با زائران
مدرسه و با مشکلات دانش آموزان در ارتباط بودم، یکی از اتاق های خانه ام را برای جمع آوری کمک های مردمی اختصاص داده بودم. یک روز خانم همسایه سرزده آمد و این اقلام را دید و چون خودش معاون داوطلبان جمعیت هلال احمر استان بود، به من پیشنهاد داد داوطلب شوم و کمک ها را بین نیازمندان شناسایی شده که تعدادشان هم کم نبودند، تقسیم کنم و این طور بود که من با مشکلات متعدد آنها که تا به حال ندیده بودم، آشنا شدم و ...
توصیه مهم پدر داستان نویسی نوین به نویسندگان
کباب غاز بخورند و ساعت شماری می کنند. اگر از زیرش در بروم چشمم را در خواهند آورد و حالا که خودمانیم، حق هم دارند. چطور است از منزل یکی از دوستان و آشنایان، یک دست دیگر ظرف و لوازم عاریه بگیریم؟ با اوقات تلخ گفت: این خیال را از سرت بیرون کن که محال است در میهمانی اول بعد از عروسی بگذارم از کسی چیز عاریه وارد این خانه بشود؛ مگر نمی دانی که شگون ندارد و بچه ی اول می میرد!؟ گفتم ...
مسعود صابری: اتفاقی که هر ده سال برای یک خواننده رخ می دهد در این کار برای من افتاد
جراحی انجام می دهم. روزهای زوج از پنج بعد از ظهر تا فردا هشت صبح در مطب خودم هستم و روزهای فرد هم اتاق عمل من تا 3 یا 4 صبح پر است. به همراه دکتر شریفی، دکتر اصغری و دکتر اکبری یک گروه هستیم که در روز ده یا دوازده عمل جراحی هستیم و هرگز آن روز نیاید که پزشکی را کنار بگذارم. سال های زیادی از عمر خودم را صرف پزشکی کردم اما در کنارش از ساعت های استراحت خودم می زنم تا به استودیو بروم. همه پنجشنبه شب ...
ولی الله شمشیربندی*
تومان باغ ویلایی بزرگی که اتاق های متعددی داشت و روبه روی دروازه قبله سلطان آباد عراق (اراک) که در آن روزگار محصور برج و باروی بلندی با چهار دروازه بود خریداری کرد. خیر مدرسه ساز، اتاق های باغ را برای کلاس های درس بازسازی و آماده کرد و در رجب سال 1321 ه.ق - 1282 ه.ش مدرسه صمصامی را به شیوه جدید به سبک برنامه های درسی دارالفنون در سه کلاس ابتدایی، فارسی و علمی، رسماً افتتاح کرد . امیر تومان ...
روحانیت اصیل با همه پست و مقام ها بازهم روش دینی را برمی گزیند/ روحانیت سیاسی نباشد طعمه سیاسیون می شود
است بلکه گفته این رقمش حلال و این رقمش حرام است برای مثال گفته احل الله البیع و حرم الرباء. یا مثلا گفته است پیرو روش پیغمبرانتان باشید یعنی روش زندگی تان بر روش عادلانه و اعتدال باشد که آسایش تان تامین شود. این موضوعات همواره گفته شده است و مردم نیز پذیرفته بودند. لذا وقتی مردم در اثر ارشاد روحانیت هم دنیایی بهتر و هم زندگی شیرین تر و هم مراوده های خوب تری نصیب شان شد به آنها علاقه ...
مجنون آنم که هنوز نشناختمش
مهرماه امسال و مصادف با دوم محرم الحرام در منطقه دیرالزور در نبرد با تکفیری ها به درجه رفیع شهادت نائل شد. اربعین کرار رسید 40 روز از فراقش گذشت و امروز اربعین کرار است و ما سری به خانواده شهید سنجرانی می زنیم. به درب خانه می رسم؛ خانه ای بسیار ساده، دیوارهای آجری دریک محله قدیمی. قامت مردی پیر با لباس مشکی در میان در آشکار می شود و با جمله "بفرمایید داخل درست آمد ه اید " دعوت ...
همه با هم تهران را غرق می کنیم
خیابان ها. یادم است سال ها قبل (آن سال ها هم ترافیک و شلوغی و آلودگی هوا بود؛ گیرم یک ذره کمتر) صاحب این قلم، خبرنگار مترجم روزنامه جام جم بود. مدتی با ماتیزم از بزرگراه شیخ فضل الله نوری می کوبیدم و می رفتم به میرداماد. بعد یک روز حساب کردم و دیدم من با ماشین شخصی خودم وقتی می روم 40دقیقه ای می رسم و وقتی با اتوبوس و ماشین های خطی می روم، می شود 55دقیقه. بعد به خودم گفتم: آدم حسابی! فقط ...
مرثیه ماندگار بانوی بوشهری
بر فاطمه دشتستانی مستولی می شود، چنان از خود بیخود و چنان محو خواندن می شود که هم مکان و هم گذر زمان مفهوم شان را برای او از دست می دهند. متولد محله بهمنی بوشهر است با 74سال سن، که بخش عمده اش را به عشق اهل بیت(ع) خوانده است. او و خواهرش (که او هم مداح است) تنها بازماندگان خانواده ای پرتعدادند. فاطمه می گوید از 10 سالگی برای یادگیری مداحی و حفظ اشعار به حسینیه می رفتم که چون دختر بچه ای کم ...
حال خوش اربعین را باید در طول سال، جاری کنیم/ حذف مسجد و روحانیت از عزاداری ها خطرناک است
...، شما از اینجا رفتید یک عهدی با امام حسین(ع) و یک نذری بکنید، مثلاً من ایران رفتم، یک هیأت خانوادگی راه می اندازم و در طول سال اقوام را متقاعد می کنم که ماهواره را از خانه هایشان بیرون ببرند، من با امام حسین(ع) این عهد را می بندم و نذر می کنم، نذر شما این نباشد که یک شب به مسجد محله شام می دهم، مثلاً شما وزیر هستید نذر می کنید، ایران برگشتم چگونه به مقوله مساجد کمک کنم! حالا یک فیلمسازی را پیدا ...