سایر منابع:
سایر خبرها
عطر دل انگیز حرم با مزه عاشقی +عکس
گرداند و کهنسالی یا بیماری می یابد و سهم هرروزه اش را به آنها می دهد. می گوید: با اینکه مشهدی ام تا روز قبل از آزمون عملی استخدام در حرم، حتی یک بار هم غذای حرم قسمتم نشده بود. در روز آزمون از من خواستند باقالی پلو با گوشت درست کنم. بعد از اتمام کار، یک ظرف از غذایی که خودم پختم، به من دادند و آن نخستین غذای حضرت بود که نصیبم شد. به همسرم زنگ زدم که به خانه مادرم برود تا با مادر و همسر و فرزندانم همگی با هم آن را بخوریم . همشهری آنلاین ...
تلاش برای حفظ رکورد شمسایی/ فولادی ها اشک هافبک پدیده را درآوردند+فیلم
.... هافبک پدیده اضافه کرد: زمان امیر قلعه نویی از تیم جوانان سپاهان به بزرگسالان رفتم. طی یک سال 6-5 جوان بودیم که کمتر از همه جوانان بازی کردم، چون بازیکنان خوبی مثل ا مید ابراهیمی، احمد جمشیدیان، مهدی کریمیان، محرم نویدکیا، حسین پاپی و ... در آن تیم بودند. ایمانی درباره شرایط زندگی اش گفت: در 17 سالگی ازدواج کردم؛ تا قبل از آن در حاشیه بودم، اما بعد از متاهل شدن اوضاعم بهتر ...
هندوها به حجاب من بسیار احترام می گذاشتند
شده است. چه شد که هند را برای تحصیل انتخاب کردید؟ از نوجوانی علاقه مند بودم برای افرادی که مسلمان نیستند از اسلام رحمانی صحبت کنم. تا اینکه پس از مقطع کارشناسی به پیشنهاد خانواده و مخصوصاً برادرم که در هندوستان دانشجو بود، تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم. بُعدِ دیگر هدفم از رفتن به خارج از کشور، دعایی بود که در اولین عمره دانشجویی از خدا خواستم و در قالب استجابت آن ...
زندانی کردن کارگران فصلی در قفس برای اخاذی
سعادت آباد منتظر کار بودم که خودروی پژو پارسی جلو من توقف کرد. داخل خودرو دو مرد و یک زن بودند که یکی از آنها گفت: برای چند روز نیاز به کارگر ساختمانی دارد. پس از اینکه درباره دستمزدم به توافق رسیدیم سوار خودروی آنها شدم و به راه افتادیم. داخل یکی از بزرگراه ها بودیم که دو مرد جوان به من حمله کردند و دست و پا و دهانم را با چسب پهن بستند و بعد هم مرا به داخل صندوق عقب منتقل کردند. ساعتی ...
نامه اش پس از شهادت به دستمان رسید
همین دو بچه را داشتیم. شبی در حیاط و داخل پشه بند خوابیده بودیم که محمد از من خواست او را با خودم به جنوب ببرم. شرط گذاشتم اول دوره خدمت سربازی اش را بگذراند و همان شب کلی با هم درد دل کردیم. روز قبل از اعزام برایش بلیت اتوبوسی تهیه کردیم. سه بار راهی اش کردیم و بازگشت و هر بار به بهانه ای؛ یکبار نشان و بار دیگر به بهانه کلاهش و در آخر خواست مادرش حلالش کند. چند روز مانده به عاشورای حسینی سال ...
نامگذاری مسجد امام در اوج اختناق
بزرگوار سخن گفتند و راه او را ترویج کردند. بنده در سفرهای متعددی که به این شهر آمدم و با محبت صمیمانه شما مردم رفسنجان روبه رو شدم، مطالبی را در این شهر به صورت علنی و بر سر منبرها می توانستم تشریح کنم که در هیچ نقطه دیگر کشور چنین امکانی برای ما به وجود نمی آمد. در اینجا مردم، آگاه و هوشیار بودند؛ آماده به کار و پا به رکاب بودند؛ همین وضعیت در طول سال های متمادی ادامه پیدا کرد و بعد از پیروزی ...
تهران، زندگی بدون توازن
سربازی ام تمام شده. مدتی در شهر خودم در یک رستوران کار می کردم. 800 هزار تومان حقوق می داد از 11 صبح می رفتم تا 12 شب. البته از ساعت 4 تا 7 بعد از ظهر استراحت داشتیم. نه پنج شنبه داشتم نه جمعه، برای همین راهی تهران شدم تا شغل بهتری دست و پا کنم. ابتدا به یک رستوران در تهران رفتم ماهی یک میلیون و 200هزار تومان حقوق می گرفتم، ناهارم را هم می دادند و شب را در رستوران می خوابیدم اما بعد از مدتی از ...
کرامات امام رضا(ع) را بسیار دیده ام
، حتی یکی از آنها نمانده است که صاحب بچه نشده باشد کلا آنها 9نفر بودند. پنج تا از آنها موقعی مادرم زنده بود و چهار تا از آنها وقتی مادرم به رحمت خدا رفته بود، صاحب بچه شدند. من به این گونه شاهد شفاعت، عظمت و کرامت امام رضا(ع) شدم. بعد از این واقعه من شیفته امام رضا جان(ع) شدم به هر بهانه ای چه به عنوان مترجم، چه به عنوان همراه مریض هایی که از عشق آباد به مشهد می روند و یا استراحت به ...
علت گرایش جوان ها به مخدر گل چیه؟!
. مقداری از آن را گرفتم و به خانه دوستانم رفتم و این بار من این ماده را به آنها تعارف کردم. فروشنده ای که از او گراس می گرفتم این ماده را به من معرفی کرد و من هم مثل کسی که دنبال آخرین متد مواد مخدر روز است، آن را خریداری کردم. قبل از اینکه مصرف کنند درباره تاثیرات این ماده با آنها صحبت کردم و گفتم که این ماده با بقیه مواد تفاوت دارد. تفاوتی هم داشت؟ - نه؛ اما بعد از یک ماه ...
ماجرای شگفت انگیز و اشک آور نجات یک مادر و کودک خردسالش از زلزله+عکس
اتاق رفتم، اتاقی که بیشتر شبیه خرابه بود. همه آن جا را گشتم اما کسی آن جا نبود. بعد اتاق جلویی را جست و جو کردم؛ اما از آنها خبری نبود. نمی خواستم ناامید شوم، با خودم فکر کردم که شاید کژال به آشپزخانه رفته باشد، به سرعت خودم را به آن جا رساندم. بلند پرهام و کژال را صدا می زدم؛ اما هیچ پاسخی نمی شنیدم. درست یادم نیست اما هنوز ساعت 11 نشده بود که همسرم را در وضع بدی پیدا کردم. بخشی از سقف روی او ...
پسر همسایه با زنم ارتباط داشت من هم خواهرش را دزدیم و به او ...
نوآوران آنلاین - پاییز سال 94 مردی به مأموران پلیس آگاهی شهرستان بجنورد خبر داد چند مردجوان دختر 18 ساله اش را ربوده اند. شاکی در توضیح ماجرا گفت: من ساکن یکی از روستاهای بجنورد هستم. ساعتی قبل در خانه بودیم که چند مرد جوان وارد شدند. آنها من و همسرم را کتک زدند و با بستن دست و پاهایمان ما را در اتاقی زندانی کردند. بعد دختر 18 ساله ام به نام نرجس را با زور و تهدید ربودند. او در ادامه گفت: یکی از ...
ماجرای دختر بی حجابی که به لطف امام رضا نماز شب خوان شد/ آنقدر به اردوی زیارتی رفتیم که به مشهدی ها ...
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، همه ما از امام رئوف و مهربانی های بی اندازه اش نسبت به خودمان خاطراتی داریم. مهربانی هایی که گاه در سخت ترین شرایط دست مان را گرفته و گاه برای زندگی مان سرنوشت ساز بوده است. در همین باره با چند نفر از زائرین و مجاورین حضرت هم صحبت شده ام که خواندن صحبت های آنان در روز شهادت امام رضا علیه السلام خالی از لطف نیست. امام رضا(ع) باعث شد از یک دختر بی ...
جمعی از مردم پاوه منازل خود را برای اسکان زلزله زدگان آماده کردند
لازم برای زندگی آماده کرده ام و آماده هستم تا در اختیار هر خانواه زلزله زده ای که مایل باشد، قرار دهم. تحسین بابائی نیز که در روستای دوریسان پاوه یک طبقه از منزل مسکونی خود را برای اسکان زلزله زدگان آماده کرده به خبرنگار ایرنا گفت: به هنگام کمک رسانی به زلزله زدگان منطقه با عمق فاجعه از نزدیک مواجه شدم و سختی آن مردم را در این اوضاع لمس کردم لذا تصمیم گرفتم برای حس نوعدوستی و انسانی خودم کاری ...
رفیقم قول خواهرشو به من می داد درخواست های ... داشت از من
باوری غلط- از آن ها انتقام بگیرم. با مادرم درد دل کردم. او که جو گیر شده بود، پیشنهاد داد با دختر یکی از اقوام ازدواج کنم، دختری که چند سال از من بزرگ تر بود. خانواده ام می گفتند چون پدر این دختر وضع مالی خوبی دارد، می توانم با این وصلت آینده خودم را بسازم. به خواستگاری رفتم و ازدواج کردم اما حساب و کتاب هایی که کرده بودم درست از آب در نیامد و تازه بعد از عقد، فهمیدیم اوضاع مالی پدرزنم آن طور که ...
قتل همسر به علت درخواست طلاق
ها به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من و همسرم 16 سال قبل با هم ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم و حاصل زندگی مان یک پسر است که الان در سن نوجوانی قرار دارد. چند سالی گذشت تا اینکه کم کم اختلافات ما شروع شد. ابتدا هر دو گذشت می کردیم، اما وقتی اختلاف های ما بیشتر شد درگیری و مشاجره های لفظی هم به آن اضافه شد تا اینکه شش ماه قبل، همسرم قهر کرد و رفت. او اصرار داشت طلاقش بدهم، اما من هر روز بهانه ای می ...
سعید ملایی در آستانه یک جایگاه تاریخی
به سهمیه المپیک برسم، در این رقابت ها شرکت کنم و امتیاز به دست آورم. جایزه های هر تورنمنت هم متفاوت است. با مصدومیت به مدال رسیدم سعید ملایی – دور اول که طبق قرعه استراحت داشتم. دور دوم حریفی از پرتغال را با ضربه فنی شکست دادم. دور سوم حریفی از بلژیک داشتم که باختم. او 10 روز قبل قهرمان جوانان جهان شده بود. این جودوکار فنی را زد که روی زانوی مصدوم من فشار آورد. نتوانستم بعد از ...
بازیگران درخشان تاریخ سینما : ریتا هیورث
محله بروکلین نیویورک به دنیا آمد و بزرگترین فرزند دو رقصنده بود. پدرش ادواردو کانسینو سینیور، اهل شهری نزدیک شهر سویا در اسپانیا بود. مادرش ولگا هیورث، یک آمریکایی از تبار ایرلندی-انگلیسی بود. این زوج در سال 1917 ازدواج کرده بودند و دو پسر نیز به نام های ادواردو کانسیون جونیور و ورنون کانسینو داشتند. پدر مارگاریتا می خواست او یک رقصنده حرفه ای شود، در حالیکه مادرش آرزو داشت وی هنرپیشه شود. آنتونیو ...
اعتراض های تند امیرحسین صادقی در یک مصاحبه جنجالی
بستم نگاه می کردم که کسی اگر از من بزرگتر است بازوبند را به او بدهم. سال 89 که مجیدی به استقلال برگشت من با سابقه 8 ساله بازوبند را بدون اینکه کسی به من بگوید به ایشان دادم. بازوبند برایم عشق بود اما هدف نبود. من سالی که از تراکتور برگشتم خودم بازوبند را دست آقای رحمتی کردم. من صبای قم رفتم یک بار هم به ابوالفضل ابراهیمی نگاه نکردم و به آقای دایی گفتم بحث کاپیتانی را نکنید. امسال هم بعد از مصدومیتم ...
گفت و گو با یک دانشجوی روانشناسی که 16 ساعت زیر آوار بود!
تنها بودند. وقتی رسیدم شوکه شدم. خانه تبدیل به ویرانه شده بود. وحشتناک بود. جز خاک و سنگ و کلوخ چیز دیگری ندیدم. بلافاصله سراغ همسر و پدرم را گرفتم. پدرم همانجا روی زمین افتاده بود. کمی آسیب دیده بود ولی زنده بود. وقتی سراغ فرانک را گرفتم، پدرم گفت که او در خانه بود. بلافاصله دوروبر خانه مان را گشتم ولی اثری از همسرم نبود. هیچ کس او را ندیده بود. تا نیروهای امدادی برسند خودم دست به کار شدم و به ...
می خواستم ژاپنی شوم
املی نوتومب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ترجمه، مجتبا پورمحسن: املی نوتومب، با نام اصلی فابین-کلر نوتومبکه نهم جولای 1966 میلادی (18 تیر 1345) در اتربیک بلژیک به دنیا آمد. نخستین رمان این نویسنده چیره دست با نام بهداشت و قاتل در سال 1992 میلادی زمانی که او 26 ساله بود، منتشر شد. وی که آثاراش را به زبان فرانسه می نویسد، سالی یک کتاب منتشر می کند. رمان های او در میان پرفروش ترین آثار ادبی قرار دارد و به زبان های مختلف ترجمه شده است. یکی از رمان های او با نام ترس و لرز در ...
همه جاده های ایران به کرمانشاه ختم می شود
منطقه رساندند تا به روستاهای صعب العبور برسند. در گردنه پاطاق با یکی از آنها که خودش را معرفی نکرد هم صحبت شدم، می گوید: مگر می شود آدم صدای کمک هم وطنش را بشنود و تعلل کند. ما با تجهیزات کامل و وسایل مورد نیاز به اینجا آمده ایم و ماشین هایمان هم توان تردد در سخت ترین شرایط کوهستانی را دارد. مجید ابرکناری از طالقان خود را به سرپل ذهاب رسانده است، او می گوید: من تنها کاری که توانستم انجام بدهم این بود ...
روایتی از بانوی مازندرانی که شهید حججی روزگارش را تغییر داد
نمی شدند در جمع ها همراهم باشند و یک دختر 3 ساله دارم که لباس هایش را با خودم سِت می کردم و ناخواسته عقایدم به او تحمیل می شد. همیشه فکر می کردم حجاب عقب ماندگی و تحجر است و باحجاب ها را به سُخره می گرفتم؛ الان خودم به درد آنها دچار شدم و بعد از باحجاب شدن مورد تمسخر قرار می گیرم. روزی که می خواستم محجبه شوم، حقیقتاً خجالت زده بودم که این ناشی از حال و روز گذشته ام بود. ...
زهرا سعیدی؛ هم یکی از معلمان خانم، هم بازیگر
...> - کار تئاتر باعث می شود آدم به یک جور خودشناسی برسد و همه چیز برایش راحت تر جلوه کند. ما در تمرین های مان بارها یک متن نمایشی را با زبان ها و لهجه های مختلف اجرا می کردیم تا بالاخره به ایده آل برسیم. همین باعث می شد که روی مان بیشتر باز باشد و وقتی جلوی دیگران قرار می گیریم هیچ استرسی نداشته باشیم. برای من هم ماجرا به همین منوال بود. از روز اول کلاس درس، به عنوان یک معلم بسیار مقتدر ظاهر شدم و هیچ ...
اگر لطفی نبود، بیست سال طول می کشید تا دف را بشناسانم
است که قبل از اینکه من را به گذشته برگردانید اجازه بدهید اشتباهاتم را بنویسم و نزد خودم نگه دارم تا دیگر مرتکب آن ها نشوم؛ سپس من را به گذشته برگردانید و اینکه باز هم حاضرم همین مسیر را با همه سختی هایش طی کنم. در زمینه علاقه به هنر دیگر نیز باید بگویم همیشه علاقه شدیدی به هنر سینما داشته ام و دارم. کودک که بودم آرزو داشتم آپاراتچی شوم تا هر روز فیلم مجانی ببینم، بزرگتر که شدم آرزوهایم بزرگتر شد و ...
شفر:باید مثل قهرمان ها باشیم
... شفر در مورد غایبان تیمش در مسابقه فردا، خاطرنشان کرد: از محرومیت دو بازیکن تیم خودم بعد از دربی غافلگیر شدم. این محرومیت در شرایطی بود که این بازیکنان در شرایط عادی کارت زرد گرفته بودند. نمی خواهم قبل از بازی در این مورد صحبت کنم اما من قوانین را می دانم. وریا غفوری را نداریم. بعد از بازگشت از اردوی تیم ملی او در اولین جلسه تمرینی از ناحیه زانو کمی درد داشت در این شرایط از او خواستم تمرین را ...
آموزش اصول عکاسی و ویرایش عکس سفرهایتان با همگردی
. اما امروز تصمیم گرفتم به آن ها سر و سامانی بدهم و بعد از 5 ساعت پر از تلاش های ناموفق و حمله های عصبی، بالاخره موفق شدم تمام عکس هایم را در پوشه هایی فوق العاده منظم و کارآمد دسته بندی کنم. حالا افتخار می کنم تا بگویم می توانم عکسی را که متعلق به دو سال پیش است در کمتر از 1 دقیقه پیدا کنم. این مطلب را تا انتها بخوانید تا شما نیز با 5 روش ساده برای مرتب کردن عکس ها و اصول عکاسی آشنا شوید. ...
هدف اصلی ام کسب مدال طلای المپیک 2020 است/ رضا کایاک ترکیه ای و لوپز کوبایی مهم ترین حریفان من ...
رفتم کشتی گرفتم و متاسفانه از هشت نفر، هفت نفر تیم ما اوت شدند، در حالی که تیم ما قهرمان جهان، عنوان دار المپیک و اروپا بود ولی به علت عدم آمادگی تیم، فقط یک نفر موفق به کسب مدال برنز شدم، بعد از مسابقات جهانی به ایران برگشتم و با استاد خیرآبادی صحبت کردم و گفتم دیگر به آذربایجان برنمی گردم. فارس: به مسابقات کشورهای اسلامی در باکو هم اشاره ای داشته باشید.. در مسابقات کشورهای ...
این خرابه ها همه زندگی ماست
خونریزی مغزی در بیمارستان بستری است: حسام 9 سال داشت، هستی 13ساله بود و سهیل مادرشان چند روز پیش تولد 30سالگی اش بود. آنها آن شب میهمان بودند. برادرم همراه با خانواده اش به خانه خواهر زنش در کوییک رفته بودند که زلزله آمد و آنها کشته شدند. بیچاره برادرم، همه خانواده اش را از دست داده. خودش هم هنوز خبر ندارد. او خیلی سختی کشیده. او کارگر بازار مرزی پرویزخان بود. باربری می کند. هر روز صبح قبل از ...
رویا زن مطلقه آخرین زنی بود که به خانه مجردی ام بردم که ..! / 63 زن و دختر از این مرد شاکی هستند
...؛ بنابراین، با هدف سرکیسه کردن آنان، با این افراد وارد رابطه می شدم. در آغاز رابطۀ دوستی، خود را فردی متمول و دارای تحصیلات عالیه، دکتری یا مهندسی، معرفی و ادعا می کردم در پی ازدواج با فردی هم سطح خودم می باشم. تحصیلاتت چقدر است؟ سیکلم را هم به زور گرفتم. چگونه دختران را سرکیسه می کردی؟ وقتی طعمه هایم را به دام می انداختم، در ادامه، با خانواده های ...
نام ایوب به من کمک کرد
(مجموعه ی تئاتر شهر) روی صحنه می برد. پیش از شروع یکی از اجراهای این تئاتر، پای صحبت هایش می نشینیم. یادتان هست از کی می خواستید نویسنده شوید؟ از همان اول این کار برایم جدی بود. مادرم می گفت در دوره ی کودکی وقتی از تو سؤال می کردند می خواهی چه کاره بشوی؟ می گفتی نویسنده. البته توی رؤیا هایم بازیگری هم می دیدم یا حتی شغل های دیگری که پسربچه ها آن موقع دوست داشتند، اما هیچ کدام به ...