سایر منابع:
سایر خبرها
بهترین خاطره ای که بائرمن می تواند از ایران داشته باشد
تعداد موتور ندیده بودم! شما تا جام ملت های آسیا قرارداد دارید. اگر این اتفاق افتاد ادامه همکاری دهید آیا می توان انتظار داشت که همانند ولاسکو در والیبال تحولی را در بسکتبال ایران به وجود بیاورید؟ همه چیز به آینده باز می گردد. ایران پتانسیل زیادی در بسکتبال دارد و قطعا می تواند به شرایط خوبی برسد. من هم اگر باشم به این موضوع کمک زیادی خواهم کرد. به عنوان صحبت پایانی اگر مطلبی مدنظرتان است، بفرمایید. فکر می کنم در مورد تمام مسائل صحبت کردیم و امیدوارم با تیم ملی بسکتبال ایران به موفقیت های خوبی برسم. از شما هم که مرا دعوت کردید، تشکر می کنم. ...
قصه تلخ مادر مازنی بی سر در دل جنگل
اسفند ماه 93 گفت: طی مکاتبه ای که با دفتر رئیس جمهوری داشتم نوشتم که زنی که چنین اقدامی می کند از رزمنده ای که بر روی مین می رود و شهید می شود، کمتر نیست. جمشیدی تاکید کرد: همه ما خواستار اشد مجازات برای قاتلین هستیم چرا که قتل غیر عمد نبوده است. این قتل، با کسی که ناخواسته در تصادف یا بازی موجب کشته شدن کسی می شود فرق می کند و نباید گذشت. احساس می کنم خدیجه خواهر خودم بود. ...
فرزندفروشی وصادرات انسان درمحله ای درساری
خودش مواد داشت، فرستادیمش کمپ سودابه هنوز نیامده، شروع می کند به حرف زدن. از خانواده اش می گوید که تهرانند و از وقتی او و عبدالله معتاد شده اند، به آنها سر نمی زنند: خواهرشوهرام هم ساری ان، وضعشون هم خوبه ولی هروقت عبدالله ترک می کنه، به خونه شون راهش می دن . سودابه برای بچه هایش از مرکز گذری کاهش آسیب DIC یک ظرف ماکارونی آورده ولی آنها با همه گرسنگی شان، به آن لب نمی زنند. شکوفه ...
قبلا هوادار پرسپولیس بودم حالا دفاع چپش
.... - بله، من با همه بچه های پرسپولیس رابطه خوبی دارم اما با میلاد (کمندانی) و احمد (نوراللهی) به خاطر هم تیمی بودن مان در تیم المپیک صمیمی تر هستم. * بازی اول را از روی نیمکت دیدی؛ فکر می کنی وقتی در ترکیب قرار بگیری می توانی با جو سنگین پرسپولیس کنار بیایی؟ - راستش فکر می کنم بازی در پرسپولیس هم خیلی سخت است هم خیلی دوست داشتنی. من از بچگی دوست داشتم برای ...
فریدون آسرایی و حرکات مایکل جکسونی!
.... در این زمینه یادم است آهنگی در ترکیه پخش شد که مضمونش این بود که من امشب خودم را می کشم. در همان شب اول، چند نفر خودکشی کردند و سریعا این کار را از بازار جمع آوری کردند. خیلی ها خواننده موردعلاقه خود را دوست دارند و هر آن چه او می گوید باور می کنند. خط مشی بعضی از مخاطبان به گونه ای است که شما به عنوان یک خواننده می توانی آنها را حتی تا خودکشی هم ببری. من می بینم که در ایران این ...
دختر ایرانی؛ متخصص سقوط آزاد+عکس
این ها چجوری تو آسمان پرواز می کنند؟ ولی هیچ وقت فکر نمی کردم خودم هم این کار را بکنم. یک روز به مادرم گفتم من برم بپرم؟ گفت برو. خودم اصلا مطمئن نبودم و مادرم اصرار کرد بروم و یک ماه بعد زنگ زدم و برای دو هفته بعد رزرو کردم. به یکی از دوستانم در دبی گفتم که من را حضوری ثبت نام کند و به من گفت نیازی نیست برو با خیال راحت بپر. روز اول رسیدم به محل به من گفتند اسمت در لیست نیست، عزا گرفته بودم که ...
عروس سیاه بخت بعد از 13 سال از زندان آزاد شد
پدر بیمار و از کار افتاده ام مخالفت می کرد، من تن به این ازدواج دادم تا باری از دوش خانواده ام بردارم . شوهرم علیرضا قبلا ازدواج کرده بود و پسری 18ساله داشت ، تصمیم گرفتم با همه مشکلات بسازم ولی با مادر شوهرم دچار اختلاف شدم. این اختلافات تا جایی پیش رفت که یک روز با هم درگیر شدیم. در این درگیری نفهمیدم چطور شد که چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به او زدم که باعث مرگش شد.شعبه 1608 سابق دادگاه ...
رحمانی: امسال، سال من است
درست نیست. 5 ماه است دارم تمرین می کنم و هیچ مشکلی ندارم.اگر مصدوم بودم پس چطور در بازیهای دوستانه تراکتورسازی حضور داشتم؟به خاطر همین چیزهاست که خیلی دوست دارم لیگ شروع شود تا به همه ثابت کنم هم بدنم سالم است هم فوتبال یادم نرفته. امسال سال من است و باید خودم را به خیلی ها نشان دهم.
چفیه آقا کفن شهید اقتداری شد که انگشترش را به ایشان هدیه کرد
الان بهتر شده، می نشیند و از خاطرات پدرش می گوید. پسر بزرگم اما همیشه می گفت مادر ناراحت نباش پدر راه خوبی را رفته و دعا کن ما هم بتوانیم این راه را ادامه بدهیم. در دیدار آقا با خانواده شهدا هنوز در شوک شهادت محمد بودم *تسنیم: از روزی که خانواده شهدای اقتدار با آقا دیدار داشتند، خاطره ای دارید؟ من آن روز که آقا آمدند و صحبت می کردند در حال خودم نبودم چون پسرم نمی ...
گفت وگوی با عامل جنایت در جگرکی
خانه بخرم. من هم گفتم بازار مسکن راکد است و چون وسوسه شدم پول هایش را سرقت کنم، گفتم دوستم طلا را به قیمت ارزان می فروشد، بخر و بعد بفروش. طلا نقد است و دو روز بعد هم بفروشی، سود کرده ای. بعد چه شد؟ سه روز قبل از حادثه به مغازه ام آمد و گفت می خواهد طلا بخرد و خواست با دوستم قرار بگذارم. من هم چون زمان لازم داشتم تا نقشه را اجرا کنم، گفتم تماس گرفته ام و دوستم برای سه روز ...
لابی پشت صحنه صالحی برای آوردن مونیز
. این کشور، امارات بود؟ حالا دیگر اسم آن را نمی گویم؛ مقامات این کشور گفتند می خواهیم یک مجموعه علمی فراهم کنیم شما بیایید مسئولیت آن را با اختیار تام به عهده بگیرید. من از آقای دکتر روحانی اجازه خواستم که مسئولیتی را در دولت ایشان به من واگذار نکنند؛ دیگر خسته شده بودم. پیشنهادات آقای دکتر روحانی مربوط به سازمان انرژی اتمی و وزارت علوم بود و سومی هم ادامه خدمت در جایگاه دیگری بود. ...
داستان یک کبوتر حرم ...
دانشگاه قبول شوی، حتما تو را به زیارت امام رضا علیه السلام بفرستم اما تو معرفتت بیشتر از این حرفها بود. خودت خوب می دانستی که بار زندگی بر روی دوش من است. خرجی تو و مادر و دو تا خواهر کوچکمان، آنقدر برایم سنگین است که وفا کردن به چنین قولی برای من که تنها دو سال از تو بزرگتر بودم به سادگی عملی نیست. اما من در تصمیم خود جدی بودم و این جدیت وقتی بیشتر می شد که شور و شیدایی تو را در ضجه های عاشقانه ات را ...
به مناسبت سالگرد انتقال مصدق به احمدآباد
روزنامه خیره شدم و خطاب به مصدق عباراتی گفتم، که خب، پیرمرد بالاخره... یکباره زدم زیر گریه؛ از آن گریه های عجیب و غریب که کمتر در عمرم بر من مسلط شده است. رضا سیدحسینی دست مرا گرفته بود و می کشید که بی صدا، الان می آیند و ما را می گیرند و من همان طور نعره می زدم. بالاخره از او جدا شدم و خودم را رساندم به خانه مان. منزلی بود در خیابان شیخ هادی... که با یکی از هم کلاسی های هم شهری ام اجاره کرده بودم. گریه ...
احمد نجفی: یک موی فردین در تن بازیگرها نیست!
مصاحبه با ایسنا گفتم. من مستند حرف می زنم. شما در حرف های قبل از مصاحبه تان گفتید پدرتان سفارش کرده به سیاست وارد نشوید ولی عملا وارد شدید. - کجا؟ نه وزیری، نه وکیلی، نه رییس جمهوری، بگویید کجا وارد شدم؟ شما برای انتخابات شورای شهر نامزد شدید. - من کارم سینماست. در شورای عالی سینما صحبت دلار و بابک زنجانی و ... نبود. من یک پیشنهاد دادم که لاله زار را کلا ...
اعترافات تلخ عامل قتل 2 کودک دربازجویی 2 ساعته
مشکل مالی در زندگی داشتی؟ متهم پاسخ داد: نه! هیچ وقت با مشکل مالی روبه رو نبودم و زندگی آرامی داشتم ولی با این کار دیگر زندگی برایم ارزش ندارد! اگرچه از سال 89 که همسرم فوت کرد من حتی یک سیلی هم به کودکانم نزده بودم اما با این کار دیگر همه چیز را پایان یافته می بینم. وی همچنین در پاسخ به سوال دیگر مقام قضایی که آیا بیماری خاصی دارید؟ گفت: نه! هیچ بیماری ندارم و در هیچ مرکز درمانی هم ...
خبر شهادت را خودش داده بود
...: با خودم گفتم حتما دیگه اینجا آخر خطه، رو به قبله دراز کشیدم و منتظر شدم. بعد فکر کردم لبخندی بزنم تا بعداً اگر کسی دید بگه این شهید چه تبسم قشنگی هم داشته. حدود نیم ساعت، سه ربع به همان حال بودم. دیدم نه خبری نیست، به خودم گفتم بلندشو بابا، لیاقت نداری، بلند شدم ولی دیدم با هر نفسی که می کشم، خون و هوا از دهنم میزنه بیرون. چفیه را بستم دور دهانم و یواش یواش به طرف پایین راه افتادم. چهار ساعت ...
سفر به پایتخت برای قتل نامزد
آشنا شده بودم. ابتدا چند جلسه با هم تلفنی حرف زدیم بعد با هم ملاقات کردیم تا اینکه به هم علاقه مند شدیم و من به وی پیشنهاد ازدواج دادم او نیز پذیرفت؛ اما چون به لحاظ مالی مشکل داشتم از او خواستم به من فرصت دهد تا کار کنم. من در همدان مشغول کار ساختمانی شدم، یک روز پیش از درگیری زنگ تلفن موبایلم به صدا درآمد، وقتی گوشی را برداشتم معصومه بود و اصرار کرد که برای دیدنش به تهران بروم. با همان لباس کارم ...
امیریوسف و اعتراف وماجرای چاشنی
بود آمده بودیم مرخصی و وقت خوبی بود تا از خجالت تلفن هندلی در بیام و دست به کار شدم... چندتا خازن و مقاومت و سیم و یه جعبه ، کل وسایلی بود که لازم داشتم، راه افتادم به سمت هنرستان سید جمال الدین اسدآبادی واقع در خیابان نخریسی و رسیدم خدمت جناب آقای مهندس ثنایی که در هنرستان دکتر شریعتی سبزوار از اساتید خوبمان بود و تازه گی به مشهد منتقل شده بودند و بعد از طرح موضوع ؛از کمک ها و راهنمایی ...
واکنش سکینه الماسی به خبر برکناری اش در "بوشهرنیوز"
خبر رسانی سازمان بهزیستی نیز آمده است ، اصل ماجرا این است که از آذرماه سال 93 یعنی حدود هشت ماه پیش درخواست استعفایم را تحویل ریس وقت سازمان جناب دکتر هاشمی دادم که ایشان به بهانه اینکه فعلا جایگزین نداریم ، موافقت نمی نمود و از طرفی با اینکه بنده قصد فعالیت برا ی انتخابات پیش رو داشتم و می بایست بیشتر در حوزه انتخابیه باشم و فارغ بالتر از گذشته در منطقه تلاش کنم و به کار و مسولیت سنگینم در این پست ...
ناگفته های پهلوان 50 سال پیش قهرمان کشتی جهان
کردم دیدم مسابقه کشتی است درخواست کردم که من هم داخل شوم با اصرار داخل شدم در آن زمان دو نفر با یکدیگر کشتی می گرفتند از آن شب که این مسابقه را دیدم به این ورزش علاقه مند شدم به باشگاه علی بن حمزه رفتم از آنجا که بچه ای لاغراندام و ضعیف بودم مربی با دیدن من گفت: بدنت ضعیف است و خلاصه اجازه تمرین به من نداد و برگشتم دوستی داشتم که به من پیشنهاد داد در باشگاه زند تمرین کنیم به این باشگاه رفتیم و ...
تصاویر/ برای نجات یک دوست اقدام کرد اما خودش به شهادت رسید
بود که درباره برادرش لب به سخن گشود و در این خصوص اظهار داشت: برادرم بسیار با ایمان بود. همیشه به ما می گفت: مال دنیا ارزش ندارد که ما غصه آن را بخوریم. هنگامی که وی شهید شد من در مشهد بودم و خبر نداشتم. آن شب در خواب دیدم که تعدادی فرشته پیکرش را به بالا می برند. همان شب دوباره خواب دیدم که شمشیر در دست دارد و می گفت: اگر هر صد بار دیگر کشته و زنده شوم از امام حسین(ع) دست برنمی دارم. همان طور که گفتم من در مشهد بودم و هنگامی که بازگشتم، خبر شهادتش را از خانواده شنیدم. در ادامه توجه علاقه مندان را به تماشای تصاویری از این شهید عزیز جلب می کنیم. ...
کمک و امداد الهی را در کنکور حس کردم
ی کنکور شما در این شب مشخص می شود. من هم در این شب تمام تلاشم را به کار گرفتم تا استرس نداشه باشم، مدام با خودم تکرار می کردم که این کنکور، کنکور اصلی من نیست و خوشبختانه موفق شدم و شب کنکور از آزمون های آزمایشی هم آسوده تر بودم. روز کنکور هم اصلا به نتیجه کنکور و یا این که این آزمون آینده من را رقم خواهد زد، فکر نمی کردم. چه رتبه برای خود قبل از کنکور و بعد از کنکور پیش بینی می کردید ...
دستان پینه بسته این کارگر به دستان خدا رسید
خصوصیات فردی و رفتاری اش برای مان بگویید. خیلی خانواده دوست بود، خیلی به پدر و مادرش احترام می گذاشت، البته به پدر و مادر من هم احترام می گذاشت، مثلاً اگر شب از جبهه می آمد، صبح سر زمین پدرش بود، به برادر و خواهرانش و همچنین به برادر و خواهرانم احترام می گذاشت، برایش فرق نمی کرد که آنها کوچک ترند یا بزرگ تر، یا برادر او هستند یا برادر و خواهر من، در نگهداری بچه کوتاهی نمی کرد تا که بود ...
زمان محاکمه بابک خان رنجانی 11مهرماه!! کاسبان تحریم چه کسانی بودند؟
چه توافقی است؟ وا حیرتا! وا ایرانا! همه چیز را دادیم. در مقابل استکبار عقب نشینی کردیم. بدون نابود کردن غرب از میز مذاکرات بلند شدیم. خیلی ناراحت شدم. اصلا اعصابم ریخت بهم. این چوب اسکی من کجاست؟ بابک زنجانی: از من هم تشکر کنید. من اینقدر تحریم ها رو دور زده بودم بعد از یه مدت به بیماری دور زدن غیرارادی دچار شدم، دیگه همه رو دور می زنم. دست خودم نیست. یک خبرنگار پایین بالکن ...
خسرو حیدری :ماندم جبران کنیم
خاطر مصدومیت در کنار استقلال نبودم. وقتی این جمله را شنیدم واقعا ناراحت شدم و تنها یک خواسته دارم که دوستان بدون اطلاعات درباره یک مسئله حرف نزنند. من خودم حداقل دو سه بار در این باره حرف زدم. دیگر همه می دانستند چرا همراه تیم نیستم ولی عجیب بود که گزارشگر بازی اصلا خبر نداشت. خسرو می گوید که در دو فصل گذشته نشان داده که اصلا دنبال پول نبوده است: از مسئولان باشگاه بپرسید که از سال قبل من ...
پیرزن مسلمان شده جایی برای زندگی ندارد!
مستمری دارد. مثل اینکه چون مسیحی بوده و از 16 سالگی مسلمان می شود از خانواده طرد شده و تا الان که دیگر نزدیک به 70-80 سال سن دارد با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده. حتی همان موقع آنقدر درمانده بود که به من گفت خیلی وقت است غذایی هم نخورده. دیدم واقعا نیازمند است و حرف هایی که می زند تنها با انگیزه درد و دل کردن است و نمی خواهد گدایی و تکدی گری کند؛ برای همین با خودم گفتم من که می خواستم به یک ...
رکورد تاریخی ام را در ریو ثبت می کنم
داشتند که رقابت من در گروه A با شش وزنه بردار انجام شد. در حرکت اول 270 کیلوگرم را انتخاب کردم و در دو حرکت باقیمانده، با انتخاب وزنه های 293 و 295، رکورد پیشین جهان را که خودم در بازی های پاراآسیایی اینچئون به ثبت رسانده بودم، دو بار ارتقا دادم. دارنده نشان طلایی بازی های پارالمپیک لندن خاطر نشان کرد: رقابت های وزنه برداری به خصوص در دسته فوق سنگین، جذابیت زیادی دارد و در قزاقستان نیز ...
درخواست وزارت خارجه برای عملیات در عراق
شاید من در آن لحظه که متوجه منظورش نشدم؛ که چرا الان این سخن را می گوید، ولی پس از شهادتش به حرف های آن روز ایمان آوردم. امروز که پیش خودم فکر می کنم، می گویم یقینا شهید دروان در آن لحظه تصمیمش را برای ضربه زدن به دشمن گرفته بود و در این راه از جان خودش نیز گذشته بود. (شهید دوران پس از هدف قرار گرفتن جنگنده اش توسط پدافند هوایی بعثی ها، جنگنده خود را به یکی از مراکز مهم بغداد کوبید تا با این کار ...
رتبه برتر کنکور سراسری: در روز اعلام نتایج، 6 صبح همه را از خواب بیدار کردم
برایم پُر از استرس بود. اصلاً نمی دانم چطور گذشت. کنکور با آزمون های آزمایشی واقعاً فرق می کند و استرس می آورد. * چطور از رتبه خود مطلع شدید؟ یکی از بچه ها صبح به من خبر داد و خودم وارد سایت شدم و نتیجه را دیدم. * همان لحظه ای که رتبه خودتان را دیدید، چه حسی داشتید؟ از خوشحالی نمی دانستم چکار کنم و کل خانواده را ساعت 6 صبح از خواب بیدار کردم. ...
دفاع از حرم بانو زینب(س) از حسابهای این دنیایی فراتر است
هم یادتان نرود. فاطمه از صبح دنبال پیکر پدر دویده است. خسته است و نای حرف زدن ندارد. شاید هنوز باور ندارد که پدر به خانه برنمی گردد. او سرش را روی شانه خواهرش می گذارد و سخن را مادرشان زهرا سرایی ادامه می دهد. او همسر شهید مصطفی بختی است. صبوری و تحمل مصیبت در او، به یقین از معجزه خون شهید است. مگر می توان چنین مصیبتی را تاب آورد؟! او می گوید: تنها سفارش همسرم پیش از رفتن به ...