سایر منابع:
سایر خبرها
اشک های پدر وقتی دخترش را در دام مسعود دید!
تصمیم گرفتم به هر طریق ممکن آرزوی پدر پیرم را برآورده کنم. پس از مشورت با یکی از دوستانم در یک فروشگاه خدماتی مشغول کار شدم تا با کارگری و پول حلال بتوانم پدرم را به سفر زیارتی بفرستم. هیچ کس از این موضوع اطلاعی نداشت چرا که می خواستم این هدیه با ارزش را در روز میلاد حضرت علی (ع) به او تقدیم کنم و با خوشحال کردن پدرم به سعادت دنیوی و اخروی برسم. خلاصه بعد از یک سال زحمت کشی و کار در ...
نگاهی به بدترین مصاحبه شاه
هفته بعد واقعة قیمت نفت را بالا برد. فالاچی مصاحبه خود را این چنین آغاز می کند: عالیجناب، قبل از هر چیز، از شما و پادشاهی شما صحبت کنیم، چون نسل شاهان رو به انقراض است و به یاد می آورم که قبلا در یکی از مصاحبه هایتان گفته بودید اگر بتوانم به عقب برگردم یا ویلن زن خواهم شد با باستان شناس. شاه: به خاطر نمی آورم که چنین حرفی زده باشم، اما اگر هم چنین چیزی گفته باشم، منظورم ...
آیا جنین از اموال متوفی ارث می برد؟
عهده پزشک کارشناس است. به حکم ماده 878 قانون مدنی، برای اینکه سهم الارث جنین حفظ شده و حقوق وی ضایع نشود، دو راهکار متصور است: نخست اینکه اگر جنین با زنده متولد شدن خود مانع از ارث بردن تمام یا بعضی از ورثه شود، ترکه تا زمان تولد وی تقسیم نخواهد شد. به عنوان مثال اگر بازماندگان متوفی، برادر و خواهر او باشند و همسر متوفی، باردار باشد، این جنین که فرزند متوفی محسوب می شود، در ...
یک بار خواهر شهید شدم و دو بار مادر شهید
کرد و به حوزه دفاع از کشور رفت. برادرم حمید و پسر بزرگم در خیلی از عملیات ها بودند. هرازگاهی که عملیات نبود به بابل می آمدند. خود شما هم در زمان جنگ فعالیت می کردید؟ من مدام جلسه روضه و مسجد بودم. همسرم خیاط بود. اواسط جنگ پسرم گفت سپاه خیاط لازم دارد تا لباس رزمندگان را بدوزد. حاج آقا جذب سپاه شد. بعد از 20 سال هم بازنشست شد. من از اول در بسیج بودم و در سپاه هم فعالیت می کردم. همه ...
هر کسی باید خودش باشد و نه یک آدم جعلی
. بدون قدردانی از محبت و زحمات دیگران نمی توان به جایی رسید. حالا در دوران 40 سالگی ام هستم و خبری از 20 سالگی نیست. در آن سال ها فکر می کردم همه چیز را می دانم ولی اصلا این طور نبود. در 30 سالگی بود که با خودم فکرکردم و به طرح پرسش هایی برای خودم پرداختم. تصمیم گرفتم خودم و راهم را پیدا کنم. اتفاقات مختلفی در زندگی ام افتاد. از همسرم جدا شدم و پدر شدن چالش های زیادی را پیش رویم قرار داد ...
ساواک چگونه ناخن ها رامی کشید؟
نانکلی نیز سابقه بیش از دو سال زندان های ساواک به سر برده و دارای 30 درصد جانبازی است. در ادامه متن این گفت وگو را می خوانید. * برادرتان تحصیلشان را تا چه مقطعی ادامه دادند؟ برادرم در شهرستان تویسرکان به دنیا آمد. تا ششم ابتدایی را آنجا خواند. بعد از ششم ابتدایی، چون پدرم در تهران کار میکرد، به تهران آمد که به پدر سر بزند و همین جا ماندگار می شود و بعد از آن، مادرم برای اینکه دور ...
ناگفته های برخی نجات یافتگان از کره شمالی
وجه نمی توانستم جوامع متمکن و آسوده خاطری را که در اروپا دیده بودم کاملاً فراموش یا محکوم کنم. خاطرات فروشگاه های مملو از کالا و مردم خوش پوش مدام به ذهنم هجوم می آورد. او که به زبان ژاپنی و انگلیسی تسلط داشت باید چینی یاد می گرفت و بعد از این ماجرا به چین فرستاده شد: همه ماموران ملزم شده بودند سه زبان خارجی فرابگیرند. چند ماه بعد به من و سوگ هی گفتند که به کوانگ ژو فرستاده خواهیم شد ...
بزرگترین مشکل ما ناآگاهی مردم است
نگران نبودید که به دوشن مبتلا نباشد؟ خیلی نگران بودم. رفتم پیش ماما که گفت این بیماری درمان ندارد. ما هم آگاهی نداشتیم. در نسل بعدی مان این اتفاق افتاده بود؛ یعنی هر دو دخترخاله من هم یک بچه دوشنی داشتند. بعدا که آزمایش دادم به من گفتند ناقل نیستی، اما هم خودم و هم خانواده ام خیلی استرس داشتیم. به همسرم گفته بودیم این بیماری هست، اما ریز توضیح نداده بودیم که موروثی است و اطلاعات خودم هم ...
بی بی مریم، سردار آزادگی
مریم که آن زمان خیلی زن ها مطرح نبودند. وقتی می خواستم درباره بی بی مریم جست وجو کنم با عناوینی چون خواهر سردار اسعد، مادر علی مردان خان جست وجو می کردم. چون مطالب با نام خودش بسیار کم بود. بی بی متعصب و قوم گرا نبود و ازجمله مواردی که اهمیت بسیاری دارد توجه او به آزادیخواهان تبریز است. او به ستارخان و باقرخان اشاره می کند. کسانی که بعد از واقعه پارک اتابک عده ای به آنها می گویند باید ...
ساعت شهر برای زنان شاغل کوک نیست
هاست . به محض بارداری و زایمان دیگر نمی توانند به کار برگردند، چرا که هیچ کارفرمایی 6 یا 9 ماه غیبت کارمندش را نمی پذیرد و بعد از زایمان دیگر قراردادی با او بسته نمی شود. این از مهم ترین علل و ترس زنان کارمند برای بارداری و بچه دار شدن است. موضوع دوم اگر خوش شانس باشد و مدیر بعد از زایمان قبول کند دوباره با او کار کند، می ماند نگهداری از بچه و بالا بودن هزینه مهدها. البته در مناطق مختلف قیمت ها ...
دختر 18 ساله ای بودم که به خاطر خماری پیشنهاد شرم آور چند مرد را پذیرفتم و ...!
به گزارش گروه حوادث رکنا، مریم هستم و 18 سال سن دارم، تا کلاس چهارم ابتدایی بیشتر ادامه تحصیل ندادم. پدر و مادرم از اوایل زندگیشان همیشه اختلاف داشتند، و وقتی 11 ساله شدم، مادرم از خانه رفت و بعد از طلاق، پدرم نیز ازدواج کرد. برادران و خواهر ناتنی ام مرا اذیت و آزار می کردند و نمی خواستند من در خانه پدرم زندگی کنم. پدرم هم طرفدار آنها بود و منم سعی می کردم زیاد در خانه حضور نداشته باشم ...
ازدواج پرماجرای خانم مهندس و کارگر شرکت
آورده ام. ضمن اینکه دل پدر و مادرم را هم شکسته ام و آنها را نیز بشدت رنجانده ام. و... ازدواج های اجباری بهناز عطایی، کارشناس ارشد مشاوره و مددکاری مرکز مشاوره آرامش وابسته به پلیس اصفهان درتحلیل این پرونده گفت: این ازدواج اجباری بدون هیچگونه علاقه، عشق، صمیمیت و محبت و تنها با یک تهدید شکل گرفته است. از آنجا که زن جوان نگران ازدست رفتن آبرویش بوده تن به این ازدواج داده. ضمن اینکه در طول ...
زندگی سخت محمد در آغوش مدینه
قابل تحمل شده بود. اما خوشی های ما تا 3 ماهگی محمد عامر ادامه داشت تا اینکه یکبار متوجه شدم محمد عامر وقتی در خواب است دچار لرزش های شدید می شود خیلی ترسیده بودم و سریعا با همسرم به پزشک مراجعه کردیم. متخصص اطفال بعد از اینکه پسرمان را معاینه کرد گفت فرزند شما به دلیل فشار زایمان دچار مشکل مغزی و تشنج شده است و مغز مطابق با سن رشد نمی کند. اینجا پایان خوشی یا حتی زندگی مان بود؛ نمی دانستیم در ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (489)
نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد. ****** 1. مادرم میگه چرا زن نمیگیری برو اینهمه دختر ول بی صاحاب تو خیابون ریخته یکیشونو بگیر بیا دیگه . انگار داره قرقی میفرسته شکار کفترچاهی! 2. اینکه من با کسی نمیرم تو رابطه بخاطر اینه که نمیدونم رابطه رو تا کجا باید ادامه بدم و تهش چی میشه، البته اینکه کسی بهم محل نمیذاره هم بی ...
پسر یازده ساله ای که با افکار شیطانیش نزدیک بود بلایی سر دختر جوان بیاورد
کلاس اول ابتدایی نمره قبولی را کسب کنم به همین خاطر یک سال از تحصیل عقب ماندم. کودک مذکور که لرزش دستانش کاملا مشهود بود و از زن شاکی می خواست او را ببخشد، ادامه داد: پدرم در یک شرکت کار می کند و من برادری کوچک تر از خودم دارم اما مالک آن شرکت حقوق ماهیانه پدرم را مرتب نمی دهد به همین خاطر هم مادرم نمی توانست برای برادرم اسباب بازی و برای من کاپشن زمستانی بخرد این موضوع باعث شده بود تا پدر و مادرم ...
بابای زهرا موها و ابروی زهرا را زد و زنجیرش کرد
شرایط خاص پدر و مادرم تحقیر می شدم و مورد تمسخر دانش آموزان قرار می گرفتم اما تا کلاس سوم راهنمایی ادامه تحصیل دادم این درحالی بود که مادرم نمی توانست به درستی کارهای منزل را انجام بدهد و پدر بزرگ و مادر بزرگم هم به دلیل کهولت سن نمی توانستند به او کمک کنند بنابراین من ترک تحصیل کردم و برای کمک به مادرم در خانه ماندم .تصمیم به ارتباطات خیابانی گرفتم و در طول چند سال گذشته با چندین نفر ارتباط ...
ارتباط کثیف پسر جوان با زن بابایش+عکس
ماجرا مشکوک شوند و پلیس Police را در جریان قرار دهند. پسر نوجوان که فکر نمی کرد به همین زودی دستش رو شود در پلیس آگاهی به قتل اعتراف کرد و گفت: تحت تاثیر حرف های نامادری ام مریم دست به قتل پدرم زدم. گمان می کردم با مرگ پدرم همه اموال او به من می رسد و من و مریم و خواهر و برادر دیگرم می توانیم به راحتی با هم زندگی کنیم. بدخلقی های پدرم با من و نامادری ام موجب شد چنین تصمیمی بگیرم. من پدرم ...
90 درصد خیانت های زناشویی در دوران قهر انجام می شود/ زندگی به سبک اسلامی، کیان خانواده را حفظ می کند
است که مرد خانواده حوصله به خرج دهد. پژوهشگر آسیب های اجتماعی خانواده بیان داشت: خلع ها و روزنه های زندگی خود را شناسایی کنید و در مرحله بعد این خلع ها را با محبت پر کنید؛ همسر شما، خواهر یا برادر یا پدر و مادر شما نیست بنابراین مقایسه نکنید. وی ابراز کرد: در فضایی مناسب از آنچه که همسرتان خوشحال می شود و از آنچه که ناراحت می شود بپرسید و خانم ها با استفاده از محبت و عواطفی که ...
گمشده 8 ساله، 20 ساله به خانه برگشت
مجبور شدم شب را در پارک بخوابم. بعد از نخستین شب کجا رفتی؟ سوار ماشین شدم تا شاید بتوانم خانه را پیدا کنم اما فهمیدم به کرج رسیده ام. تا حدود 15شبانه روز آواره کوچه و خیابان ها بودم. خیلی ترسیده بودم. دلم برای پدر و مادرم تنگ شده بود. بچه بودم و نمی دانستم قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد. گرسنگی و تشنگی عذابم می داد. خیلی سختی کشیدم. در این مدت چطور شکمت را سیر می کردی ...
خاطرات نوجوان 11 ساله در اسارت دشمن
، نیم ساعتی با هم بودیم تا اینکه آن ها را به پادگان موصل بردند و قرار شد من در بغداد بمانم و به این ترتیب ما را از هم جدا کردند. اعتصاب غذا رزمندگان در دوران اسارت این آزاده با اشاره به اعتصاب رزمندگان در اسارت، بیان کرد: بعد از چهارماه، از صلیب سرخ به محل استقرار ما آمدند، با رفتن صلیب سرخ، چند روز بعد، در پادگان موصل دو قدیم، درگیری اتفاق افتاد و سه، چهار شهید دادیم، بعد از ...
گفتند هر طرح مستندی که دوست دارم درباره تاریخ انقلاب بیاورم/ اشرف بزرگ ترین وافور ایران را در کاخ تمیشان ...
دانشجویی و برای پایان نامه ساخته بودم، دیگر کاری انجام ندادم. البته تهیه کننده ی آن فیلم ها نیز سینما جوان بود که بعدا تبدیل به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی شد. بلافاصله وارد مطبوعات شدم و درگیر شدم تا این که به واسطه ی همسرم آقای ناظم بکایی با آقای مطهر آشنا شدم. ایشان گفتند که می توانید دوباره شروع کنید. خودم علاقه مند بودم اما امکانش را نداشتم. آقای مطهر گفتند که در حال حاضر از کارهایی حمایت می ...
انتظار به سبک معمار انقلاب
.... یکبار یک بچهی 13 ساله که به نام حسین فهمیده شد. فرمود: رهبر من همان پسر 13 ساله است. یک مرتبه فرمود: رهبر من زن های خیابان چهارمردان قم هستند. یعنی هیچ عارش نمی شد که بگوید. ما زود عارمان می شود . خدا را ببینید. خالق است. ولی از لقمان حرف می زند. وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُه (لقمان/ 13) لقمان به پسرش چنین گفت. خدایا تو خالق هستی. می گوید: من خالق هستم. ولی من می ...
ماجرای کمک میلیاردی شاه به فاضلاب و متروی انگلیس
، چون دولت های غربی حمایت می کردند. در ادامه همین بحثی که مطرح کردید، شرح مختصری از آنچه بر محمدرضا پهلوی بعد از فرار از ایران گذشت بفرمایید. نخستین ایستگاه توقف شاه بعد از فرار از ایران مصر است که بلافاصله تظاهرات صورت گرفت؛ بعد از تظاهرات شاه مجبور شد به مراکش برود و در آنجا هم بلافاصله مخالفت های گسترده ای شکل می گیرد و به شاه رسماً گفته می شود که شما بهتر است مراکش را ترک کنید ...
اعتماد امام خمبنی (ره) در تبعید به نماینده رامیان و آزادشهر
... حدود 3 ماه از حضور منوچهر در جبهه می گذشت که خبر شهادت عباس را برای ما آوردند. بعد از شهادت شهید عباس، حاجی به منوچهرکه سنی کمی داشت، اجازه نداد دیگر به جبهه برود، اما دو پسر دیگرش را به جبهه فرستاد. حمید و محمد هردو در جنگ جانباز شدند. حمید را موج گرفته بود و محمد بدنش پر از ترکش بود. اینجوری بود که حاجی هم پدر شهید، هم پدر جانباز و هم پدر ایثارگر شد. همانطور که از خاطره خانم مدنی ...
آنقدر بیدار و خوابی کشیده بود که لبش کج شده بود/ در حال بالا رفتن از دیوار انجمن ایران و آمریکا به رگبار ...
که مادر پدرم، به مردم نمازخواندن یادمی داد. پدر شوهرم هم، اهل مطالعه بود. شب ها همسایه ها به خانه اش می آمدند و او برای شان، کتاب می خواند. کودکی های اسماعیل در کنار آنان و در این فضاها گذشت و رفتار آنان روی تربیت شهید تاثیرداشت. به حضرت ابالفضل متوسل شدیم وقتی اسماعیل سه یا چهار ساله بود، سرخک گرفت و دیگر حرف نزد. آن زمان بچه ها این مریضی را که می گرفتند، می مردند. پدرم بالای ...
داستان زندگی زن کارتن خوابی که همبازی نوید محمدزاده شد
بعد گرمای بیرون از سردخونه بدنم و زنده کرده بود. معجزه شده بود و من به هوش اومده بودم. * لادن از زندان آزاد می شود اما به خانه نمی رود؛ مستقیم به خانه ساقی محل می رود تا یک دل سیر - به اندازه همه سال های حبس - مواد بکشد و دوباره روز از نو، روزی از نو؛ دوباره اعتیاد و به این در و آن در زدن برای به دست آوردن پولی که خرج مواد کند. * با دلالی و جنس فروختن به تازه واردها پول درمی ...
از مبارزات دانش آموزی و دانشجویی تا فرمانداری و تغییر نام همایون شهر به خمینی شهر
حافظ قران بود درحالی که بی سواد بود. دو برادر و دو خواهر داشتم و من کوچکترین فرزند بودم. ورود به مبارزات به دبیرستان صدیق اعلم که نزدیک خانه آیت الله خادمی در خیابان جامی بود می رفتم. در مدرسه معلمی داشتیم که ما را به دیدار دوستان شهید نواب صفوی می برد. سال اول ، دوم دبیرستان بودیم که وارد کار تشکیلاتی اینها شدیم. شهید نواب دورچه ای بود و فامیلش هم میرلوحی بود ...
نسترن 16 ساله برده کثافت کاری های برادر دوستش بود!
می دهد. من از بی پناهی و ترس برگشتن به خانه به خواسته هایش تن دادم، او حتی طلاهایم را از من گرفت و فروخت. زمانی که به دوستم از دست برادرش شکایت کردم او کارهای برادرش را دوست داشتن من قلمداد می کرد. یک هفته ای پیش آن ها بودم تا این که پدرم از طریق تماسی که با دوستم داشتم محل زندگی ام را پیدا و از دست برادر دوستم شکایت کرد. بعد از این ماجرا دوستم که خیلی ترسیده بود از برادرش خواست که من ...
همبستگی و حمایت مردم سراب از انقلاب 57 بی نظیر بود/ بانوان سرابی در جریان انقلاب, مردانه ایستادند
خبرگان رهبری در کنار مرحوم آیت الله العظمی ملکوتی از پیش قراولان انقلاب شهرستان سراب بودند. ایثار و از خودگذشتگی مردم سراب و نقش بانوان سراب در انقلاب 57 برای شنیدن حال و هوای آن روزها و وضعیت حاکم برجامعه بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب گفتگویی اختصاصی را با آیت الله هادی ملکوتی ترتیب دادیم . وی در گفتگو با خبرنگار ما اظهار داشت: مردم سراب و حومه آن ، هر ...
یک روز در مرکز درمان اعتیاد و بازتوانی مادر و کودک
همسرم مجبور بودیم هر سه ماه یکبار در کشورهای مختلف نمایشگاهی برگزار کنیم. به این سفرها می رفتم. بعداً گوشه گیر شدم و از خانه تکان نمی خوردم. حمایت خانوادگی نداشتم از ندا درباره حمایت های خانواده اش می پرسم که پاسخ می دهد: من پدرم را از دست دادم و مادرم ازدواج کرد. هیچ حمایتی از خانواده نداشتم. حتی بعد از ازدواج شوهرم برایم جهاز گرفت. تنها عیب شوهر اولم اعتیادش بود. موقعیت تحصیلی و ...