سایر منابع:
سایر خبرها
دخترمطلقه ام در خانه مجردی دوستش کارهای کثیف می کرد و ..!
آن ها را نیز می پرداختم. این گونه بود که در یک کارخانه مشغول کار شدم و مجبور بودم ساعات بیشتری را به عنوان اضافه کار در کارخانه بمانم. حضور کم من در منزل موجب شده بود تا فرزندانم خودسر بار بیایند و در این میان تغییر رفتارهای دختر نوجوانم شدت گرفته بود. او دیگر به درس و مدرسه علاقه ای نشان نمی داد و بیشتر اوقاتش را با دوستانش سپری می کرد. اگرچه مقصر اصلی خودم بودم، چرا که به ...
افشاگری درباره تصادف جنجالی قائدی
.... می گفت من مشکلاتی دارم ولی وقتی من به بوشهر رفتم و مادرش را دیدم، اولین چیزی که به من گفت این بود که احمدرضا به شما راست نگفت، ما مشکلی نداشتیم. متوجه شدم خانواده اش برای دوری احمدرضا از حواشی تهران، او را به بوشهر فرستاده بودند. * چرا؟ می خواستند بچه را از یکسری مسائل دور کنند ولی متأسفانه آنجا هم در امان نبود. چیزی که من از شب تصادف مطلع شدم این بود که احمدرضا در خانه ...
می خواستم از روی پل خودکشی کنم یکی گفت نپر یکی گفت بپر..!
نوآوران آنلاین - کمی دغدغه داشتم اما وقتی از زبان مسئول خودم شنیدم که دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد، خیالم راحت شد. من کارم را با جدیت و عشق انجام می دادم و فقط می خواستم خودم را به مدیرانم ثابت کنم. پس از مدتی، پروژه به خاطر یک سری مشکلات تعطیل شد. من دوباره بیکار شدم و به خانه برگشتم. تازه به فکر افتادم که حق و حقوقم را بگیرم. هیچ کس جواب درستی نمی داد و امروز و فردا ...
عکس های زشت دختر بی اطلاع را به دردسر انداخت!
نوآوران آنلاین - می گفت چند ساعت لابه لای دفتر خاطرات قدیمی دنبال شماره تلفن خانه ما می گشته است.مطهره بعد از احوالپرسی، با طعنه گفت: دختر جان! نکند سرت به سنگ خورده یا از این مواد روان گردان مصرف می کنی که از این عکس های زشت در پروفایل تلگرامت می گذاری و بعد هم هر چه تماس می گیرم رد تماس می دهی! از شنیدن این حرف تعجب کردم. گفتم: دختر خوب! من هیچ عکسی در پروفایل تلگرامم نگذاشته ام و اصلا کسی به ...
نیمه شب، شاهد ارتباط شیطانی شوهرم با زنی دیگر بودم که!
خواسته بود که شب را همانجا بخوابد و صبح روز بعد برود. خانه نورالسادات فقط دو اتاق داشت که با پرده ای پارچه ای از هم جدا شده بودند. من، همسرم و دو فرزندمان در یک اتاق ودوستم زهرا و پسر 6 ساله اش در اتاقی دیگری خوابیدند. نیمه های شب بود که ناگهان از خواب پریدم اما شوهرم را سرجایش ندیدم! از اتاق دیگر، صداهایی به گوش می رسید. پرده را کنار زدم با صحنه عجیب وشوکه کننده ای روبه روشدم. شوهرم و ...
من در پاتوق سیاه شوهر بی غیرتم به دوستانش سرویس می دادم تا اینکه!
آن چه بر سرش آمده بود تعریف کند. در مقابلم خودش را (ز) و 28 ساله معرفی کرد. او گفت 6 سال پیش با یکی از جوانان روستای محل سکونتم ازدواج کردم. در دوران عقد بودیم که متوجه شدم اعتیاد دارد و بهانه های مختلفی برای کنار گذاشتن آن مطرح و این روز و آن روز می کرد حتی چند بار قول داد پیش از آن که زیر یک سقف برویم ترک کند اما این کار را نکرد. وقتی وارد زندگی مشترک شدیم خیلی تلاش کردم تا شاید ...
حیدری: ایران و سرافرازی اش را دوست دارم و در این زمینه تعصب دارم
پروژه حاضر بوده رژیم گرفته است، ادامه می دهد: وزنم129 کیلو بود که وقتی برگشتیم 109 کیلو شده بودم. شرایط بسیار سخت بود صبح ساعت 6 مرا آفیش می کردند و در فضای سرد زیر گریم می رفتم و ساعت 7 و 8 صبح هم آفتاب می زد. ما در واقع تنها سه چهار ساعت نور روز را داشتیم و بعد از آن نور عوض می شد و دیگر نمی توانستیم بگیریم. بعضی اوقات که شب کار بودیم من ساعت 10 شب که از لوکیشین بر می گشتم تازه به به ...
ازدواج پرماجرای خانم مهندس و کارگر شرکت
. او مادرشوهر را دشمن می داند در حالی که مادرم توقع زیادی از او ندارد فقط دوست دارد عروسش بیشتر به او رسیدگی کند و کارهای خانه اش را انجام دهد. اما همسرم با بی توجهی هایش مادرم را اذیت می کند. ملیکا از خانواده ام خوشش نمی آید و در میهمانی و شب نشینی ها همیشه بی بهانه جاروجنجال و دعوا راه می اندازد. ما خانواده ای سنتی هستیم و دوست داریم همیشه دور هم باشیم اما همسرم از جمع فراری است... از ...
یادواره های شهدا بهترین کلاس آموزشی برای جوانان است
خاطره ای از شهر نیشابور گفت: سال 53 من تازه از زندان آزاد شده بودم، در زندان متوجه انحرافات منافقین شدم و خیلی از مارکسیست شدن این مبارزین علیه شاه غصه دار شدم. تصمیم گرفتیم که تمام ادبیات مبارزه را با عناوین اسلامی نامگذاری کنیم. نام خانه های تیمی را هم بر اساس حدیث سلسله ذهب، به نام "حصن" نامگذاری کردیم. این حدیث را امام رضا(ع) در نیشابور فرموده اند و باعث علاقه ما به این شهر شد. امام رضا(ع) می ...
یک بار خواهر شهید شدم و دو بار مادر شهید
دفاع از کشور رفت. برادرم حمید و پسر بزرگم در خیلی از عملیات ها بودند. هرازگاهی که عملیات نبود به بابل می آمدند. خود شما هم در زمان جنگ فعالیت می کردید؟ من مدام جلسه روضه و مسجد بودم. همسرم خیاط بود. اواسط جنگ پسرم گفت سپاه خیاط لازم دارد تا لباس رزمندگان را بدوزد. حاج آقا جذب سپاه شد. بعد از 20 سال هم بازنشست شد. من از اول در بسیج بودم و در سپاه هم فعالیت می کردم. همه اعضای خانواده ...
رهبری کاریزماتیک؛ ویژگیهای شخصیتی امام خمینی
را هر چند داوطلبانه به او واگذار کنند؛ حداکثر وسواس را به خرج می داد تا از همۀ ساکنان خانه هایی که در جماران، به دلیل سکونت ایشان تخلیه شده بود، رضایت بگیرد؛ به دلیل اصابت ناخواستۀ چوب به پای فرزند، به او دیه پرداخت؛ ساعات بچه داری شبانه را با همسر خود تقسیم می کرد و هر یک به نوبت، مسئولیت نگهداری و مراقبت از فرزندان را به عهده می گرفتند؛ هنگام برخاستن برای نماز شب، از چراغ قوه استفاده می کردند ...
ناگفته های خواندنی برخی نجات یافتگان از کره شمالی
شد که آن شب را با خانواده باشد چرا که از فردای آن روز کیم هیون هی به عنوان یک جاسوس کره شمالی برای همیشه از خانواده اش جدا شد و دیگر به آنجا بازنگشت. او حتی برای مرگ برادر کوچکترش نیز به خانه بازنگشت. کیم هیون هی را نه نخبه بودنش در درس و کارهای نظامی که زیبایی اش به عنوان یک دختر جوان کره ای برای جاسوس شدن مناسب می کرد. این نکته ای بود که ماموری که برای بردن او آمده بود، یادآوری کرد: می دونید چرا ...
لیدر معروفی که با هیپنوتیزم بازاریاب شبکه ای جذب می کند!
اطلاعاتی از آنچه در این دو روز بر آنها گذشته بود، نمی دادند؛ اما من که به شدت نگران و کنجکاو شده بودم، دست بردار نبودم و ماجرا را پیگیری کردم، چون چنین برخوردی تا پیش از این سابقه نداشت و بچه ها در هر جلسه یا کارگاهی که امکان حضور می یافتند، پس از آن، تجربیاتشان را با سایر هم تیمی ها به اشتراک می گذاشتند. همچنان در حال پرس و جو بودم، که یکی از دوستانم ناگهان بغضش ترکید و در حالی که ...
نگاهی به بدترین مصاحبه محمدرضا پهلوی
...، علیا حضرت ملکه فوزیه همسر اعلیحضرت محمدرضاشاه پهلوی و خواهر ملک فاروق پادشاه مصر بود. ملکه نسبت به دو کشور مصر و فرانسه که مدتی از آنها دور بود تأسف می خورد و می گفت: چند سال است خانواده و قصر زیبای خود در ساحل نیل را ترک کرده، به اینجا آمده ام. از گردش در فرانسه هم محروم شده ام و تأثر من نسبت به فرانسه مخصوصا به خاطر دوری از پاریس و مدهای زیبای آنجا می باشد. مکالمه من با ملکه فوزیه در اطراف ...
اهدای پرچم متبرک حرم سیدالشهدا توسط خبرنگار فارس به خانواده شهید قاسم پور
شهیدان مدافع حرم در این سفر بود. محسن محمدی ادامه می دهد: در تمام طول زیارت خود در هر قدمی که می گذاشتم حضور شهید را با خود حس می کردم. وی توضیح می دهد: روزی در بین الحرمین با حالت سرگردانی به دنبال تحفه مناسب برای خانواده این شهید بودم و درمانده از پیدا کردن تحفه ای در شأن این شهید و خانواده او که موضوع را با یکی از خدام حرم مطرح کردم. این فعال رسانه ای تشریح می کند ...
ناگفته هایی از سبک زندگی امام(ره)
...> جوان و با شور انقلابی؟ انقلابی جوانانی بودند که از انقلاب دفاع کردند، به جبهه رفتند و جانشان را فدای انقلاب و کشور کردند. بعد از پیروزی انقلاب به تلویزیون برگشتید؟ ما روز 12 بهمن در بهشت زهرا بودیم که خبر دادند ساواک پخش را گرفته و افرادی که در پخش بودند و تصاویر ورود امام را پخش می کردند، دستگیر کرده! به تلویزیون نیایید که شما را هم دستگیر خواهند کرد. چند روزی حتی به خانه ...
یک سال گذشت و دیگر "خوش لفظ" در بین ما نیست /از مهتابی که گم می شود و آبی که نمی میرد تا دختر شیرین جان ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از رودآور ؛ درست صبح روز بیستم بهمن ماه سال گذشته بود که در حسینیه امام خمینی(ره) از تقریظ های رهبر انقلاب بر چهار کتاب دفاع مقدس رونمایی شد. "وقتی مهتاب گم شد" ، "آب هرگز نمی میرد"، "دختر شینا" و گلستان یازدهم" چهار کتابی هستند که مورد توجه رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفتند. در حقیقت این رویداد از اتفاقات نادر هنری و فرهنگی در کشور بود ...
آشفتگی در قلب ایران بود آن روز...
...> بچه بودن تمامم تو بودی/ گریه صبح و شامم تو بودی سال ها سرد و سنگین شدم من/ شانه ات گم شد و این شدم من زندگی سخت و دلگیر می شد/ خنده از زندگی سیر می شد اشک می آمد و گریه می کرد/ چشم در کاسه تبخیر می شد ترس از گوشه سقف می ریخت/ خانه درگیر آژیر می شد خواب با خواهرم قهر می کرد/ مادرم داشت بی شیر می شد سعی کردم که آن شب نترسم/ از دهانی که تسخیر می شد از دهانی که ...
روایت روزهای انقلاب با عکس/ 39 سال کسی سراغی از عکس هایم نگرفت
تحصیل بودم. تنها عکاس انقلابی ابرکوه ادامه داد: از دوران کودکی علاقه زیادی به دوربین و عکاسی داشتم و همیشه با دوربینی که پدرم داشت، برای خودم عکاسی می کردم. امیدی خاطر نشان کرد: در آلبوم عکسی که مشاهده می کنید عکس هایی مربوط به قبل انقلاب، زمان انقلاب و بعد از آن وجود دارد، که صاحبان آن یا سال ها پیش فوت شده اند و یا در حال حیات اما پیر و سالخورده هستند. وی با اشاره به ...
مجری تلویزیون: درآمدم به خودم مربوط است
خلوت اثر مهدی صباغ زاده که در 14 سالگی تماشایش کردم و به نظرم شاهکار است. این هنرمند در ادامه گفتگو با کافه تماشا درباره حضورش در تازه ترین سریال مازیار میری گفت: برای حضور در هر پروژه سینمایی و تلویزیونی مجموعه ای از عوامل برایم مهم است، اما درباره تلویزیون خوش شانس بودم، اینکه میری بعد از سال ها به تلویزیون برگردد، عوامل سریال خوب باشند، فیلمنامه فوق العاده داشته باشد و همبازی خوبی پیدا ...
شکایت همسر شهید مدافع حرم (منوچهر سعیدی) از یک قاضی + عکس
باشیم . نامش هامان است، دو ساله است، شش ماه بعد از شهادت بابا جانش منوچهر سعیدی، به دنیا آمده . . بابایش مدافع حرمی است اهل قروه که خرداد 94 در الرمادی عراق به شهادت رسید و پیکر سوخته اش به میهن بازگشت . . در حاشیه مراسمی که صبح امروز در این شهر میهمان و سخنران بودم، با او آشنا شدم . . دقایقی با مادر محترمش هم کلام شدم تا عرض ادبی کنم . . همسر ...
اعترافات دردناک یک قاتل
پیدا کردم. بعد هم برای این که بتوانم بهتر مذاکره کنم سراغ یکی از همکارانم رفتم و از او خواستم تا با هم سراغ رئیس شعبه برویم. حدود ساعت 9 و نیم شب به خانه اش رفتیم. من وارد خانه شدم و دوستم مقابل در منتظر ماند. پس ازکمی گفت و گو، او باز هم از من خواست فردا سراغش بروم که گفتم: می ترسم مثل دفعه قبل فرار کنی . او هم عصبانی شد که جروبحث مان بالا گرفت. همان موقع با کمک دوستم دست و پایش را بستم و چسبی روی ...
خانه شهیدموسوی کجاست؟!
... سلام پسرم؛ این اولین حرف صاحب خانه بود. این را برای هر بیست؛ سی نفرمان تکرار میکرد و خوش آمد می گفت و لبخندی می زد. زن میان سال چادر مشکی که مهربانی اش را می شد از فضای خانه اش هم حدس زد. تک تک نشستیم فضای خانه کوچک بود و همه چیز سر جایش بود مرتب ایستاده بود. ما هم جایی پیدا کردیم و نشستیم. کوچک تر ها یا همان بچه باشگاهی های خودمان اینبار مسجدی نشستند و بزرگ تر ها به دور خانه ...
ظهور نسل جدید فیلمسازان جنگ با ابوقریب + عکس و فیلم
.... فیلم های او حاوی دغدغه های کوچکی هستند که قاعدتاً به چشم زنان بیشتر می آیند تا مردان. به هر حال عجیب نیست که علی رغم آنکه پسر کوچک اینجانب در سن پنج سالگی است و هر روز یکی دو ساعت با او بازی و صحبت دارم اما با موضوع این فیلم ارتباط برقرار نکنم. و همانطور که در نشست رسانه ای فیلم به کارگردان متذکر شدم، اگر قرار نبود که مروری بر فیلم او بنویسم بعد از نیم ساعت سالن را ترک کرده بودم. ...
فساد و هزینه های جشن های 2500 ساله برای ما قابل تحمل نبود/آشنایی با امام از طریق رادیو بغداد/گاه ساواک ...
مسلحانه سازمان منافقین در 30 خرداد 1360، حتی بعضی از آن ها تا 24 ساعت قبل از اعلام قیام مسلحانة سازمان، همچنان با آن ها ارتباط داشتند. نمی خواهم بگویم به آن ها انتقاد نداشتند، ولی احتمالاً امید داشتند که آن ها دوباره به دامن اسلام برگردند و لذا از آن ها کاملاً ناامید نبودند. ولی ما قبل از انقلاب، در سال 1353، حساب خود را با سازمان منافقین در مبارزه جدا کردیم. در آن موقع، من بیست ساله بودم، ولی ...
رمز جاودانگی خلبان شهید جنگنده اف 14 + عکس
بفرمایید . وجیهه باقرین متولد سال 1335 در تهران هستم که در خانواده ای مذهبی پرورش یافتم . در خصوص انگیزتان برای ورود به عرصه های قرآنی برایمان بگویید . من هر چند پیش از ازدواج نیز علاقه مند به حضور در جلسات و محافل قرآنی بودم، اما پس از ازدواج به دلیل دیدن شوق و حلاوت همسرم(شهید عبدالکریمی) در عرصه حفظ، قرائت و تدریس قرآن، لذا بر آن شدم که در این راه بیشتر و مستحکم تر گام بردارم. بنابر ...
از محمد تا محمد؛ سرانجام پدر و مادر شهید مدافع حرم/پدر شهید: کمرم شکست
جواب داد: اینجا هستند افرادی که از کشور دفاع کنند، حریم ولایت در شهر غریب برای مان مهم است، همان طوری که حضرت زینب(س) اسیری کشیده بود، الان هم نمی گذاریم که دست اجانب به بارگاه آنها برسد . فرمانده پادگان بعد از شهادت محمد خیلی متأثر شد و برنامه های خاصی را برای او در کرج برگزار کرد. فارس: چه زمانی ازدواج کرد؟ سال 84 در سن 21 سالگی تشکیل خانواده داد، ازدواجش خیلی ساده ...
پهلوی می خواست بین مردم و ارتش جدایی بیفکند
...> فردای آن روز به پادگان رفتم و به صورت علنی تبلیغ کردم و به همه کسانی که فکر کردم که اثر می پذیرند تذکر دادم و به خانواده هم گفتم که وسایل را آماده کنند که وقتی به خانه برگشتم سریع به گناباد برویم. افسر نگهبان چون فهمیده بود که من می خواهم از پادگان فرار کنم به من مرخصی نمی داد ولی به هر راه ممکن از او مرخصی را گرفتم. بعد از خروج از پادگان به منزل یکی از پیش کاران علما رفتیم و به ...
محمود درس و جبهه را با هم پیش می برد/ پدر هنوز دلتنگ است
نزدیک خود خانه ای را بخرم. از صبح تا عصر پرستار دارد و از عصر هم خودم مراقبش هستم. باطنی اظهار کرد: مادرم، هشت ماه در کما بود و به رحمت خدا رفت. اگراو زنده بود، حال پدرم بهتر می شد. وی افزود: پدرم در میدان امام حسین(ع) کاسب بود. محمود از مدرسه بلافاصله به مغازه می رفت تا پدرم کمی استراحت کند. بعد آن محمود تازه به خانه می آمد و ناهار می خورد و سپس مسجد می رفت. در مسجد فعالیت ...
دوبلور زورو در مستندی متفاوت/ جوانانی که در بحبوحه انقلاب گم شدند
افشاریه دوبلور و مدیر دوبلاژ پیشکسوت درباره مستند جستجو و همکاری اش با حنیف شهپرراد توضیح داد: این مستند به کارگردانی آقای راد تولید شده است. او از کارگردانان باسواد است و زمانی که از من درخواست کردند تا متن این مستند را روایت کنم، بنا به کاری که من داشتم و کار مستند زیاد کرده بودم، آن را پذیرفتم. کار اصلی من در دوبلاژ ابتدا مستند بود و بعد مدیر دوبلاژی. این دوبلور پیشکسوت در ادامه ...