سایر منابع:
سایر خبرها
واگویه های رزمنده فعال در عرصه جنگ نرم
کسانی که انقلاب را مدیون خود می دانند وحشت دارد. از دید وی همه ما مدیون خون شهیدان و امام شهیدان هستیم. به باور وی جنگ تمام نشده است. ما هنوز هم در حال جنگ هستیم. شاید صدای شلیک تفنگ و انفجار خمپاره و موشک به گوش نرسد اما جنگ تمام نشده است. جنگ امروز ما با دشمن، جنگ فرهنگی یا همان جنگ نرم است و گلوله های این جنگ خطرناک تر است. یادش به خیر در دوران دفاع مقدس بچه های جبهه و جنگ خالصانه و ...
نیت خدایی ، پیوند آسمانی
جامعه ما با آن دست به گریبان است. رفتن به جبهه 2 هفته بعد از عقد شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر علی بن ابیطالب(ع) در 23 سالگی به خواستگاری رفت. خرداد سال 1361، پس از چند جلسه رفت وآمد، مراسم عقد شهید و همسرش بدون تشریفات خاصی برگزار شد. همسر شهید زین الدین در اینباره می گوید: دو روز بعد از اولین خواستگاری با همان لباس سپاه آمد. صحبت های جلسه دوم کوتاه تر بود. نیم ساعت ...
زیباترین عکس یک شهید برای مادرش
سوی دیگر برادر من جانباز بود و سختی هایی که جانبازان می کشند را درک کرده بود. اما مصطفی علاقه ویژه ای به دایی اش داشت و همواره پیش او می رفت و کارهایش را انجام می داد. مصطفی در دانشسرایی در طالقان تحصیل می کرد. آن زمان با جعل امضای پدرش توانسته بود برای گذراندن دوره های آموزش های نظامی دو هفته از محل تحصیل اش مرخصی بگیرد. نیامدنش به خانه ما را نگران کرد تا اینکه یک روز جمعه برای دیدنش به ...
کوشکی: بانک اطلاعاتی از پشتیبانی آمریکا از صدام ایجاد کنیم/ یادی از مرحوم امیرحسین فردی و خدماتش
تروتازه بود، هم اکنون هم همان گونه است. آبخضر تصریح کرد: هر سال شاهد برگزاری جشنواره شهید غنی پور هستیم. این جشنواره هم از یادگاران مرحوم امیرحسین فردی است و در آن همچنان طراوت روزهای انقلاب در حال جوش و خروش است و این حال در شاگردان امیرحسین فردی نیز خاموش شدنی نیست و جریان دارد. وی گفت: در زمان امیرحسین فردی هم چنین جلساتی برگزار می شد، او در اولین فرصت در جلسات می گفت حاج ...
حسین همزمان با ادای دهمین روزه مستحب اش به شهادت رسید
و دست مجروح شده بود، ولی پس از شنیدن خبر فتح خرمشهر با همان حال سراسیمه برای حضور در عملیات رمضان مجدداً به جبهه های نبرد رفت. برادرم حسین هرگز به دنبال مطرح کردن خود در میان دیگران نبود و به همین خاطر هم عکس های کمی از او به یادگار داریم چون از این کار خوشش نمی آمد. در آخرین روزهای حضورش در جبهه قصد داشت به مدت 10 روز مستحبی روزه بگیرد. سرانجام لحظه دیدار فرا رسید و حسین در ساعت 10 صبح ششم ...
قصه مردی که تسلیم سرنوشت نشد
دادند و بدون آن که باقیمانده پول شان را بگیرند آن جا را با عجله ترک کردند. از اظهار محبت دختران جوان ابتدا احساس دلگرمی کردم اما پس از آن که پی بردم توجه آنها از سر ترحم و دلسوزی بوده است از خودم خشمگین شدم؛ به بلاهتم نفرین فرستادم و کارت پستال ها را بین چند بچه آس و پاسی که آن موقع شب در خیابان می لولیدند، پخش کردم و مغموم و افسرده راهی خانه شدم. با این همه از پیشاهنگی دست بر نداشتم و با هر مشقتی بود، به همراه پسردایی ام احمد لباس مخصوص آن را خریدم تا بتوانم در اردوی پیشاهنگی شرکت کنم. منبع:روزنامه شهروند ...
وحید قاسمی: شاعر باید نسبت به مسائل روز واکنش نشان دهد/ شعر انتقادی باید بی پروا باشد
من یک کتاب دارم رفت کتابش را آورد، بعد بچه ها می زدند و من می خواندم ولی صدایم به آنها نمی رسید، گفتم دستگاه می خواهیم، آنها گفتند ما که پول نداریم! یک خانم مستاجری بود که ما زمان بچگی به او می گفتیم خاله شهلا، او وقتی حرف ما را شنید رفت زیرز مین خانه اش، آن زمان ضبط های بزرگی آمده بود که میکروفن به آن وصل می شد، آمد و گفت وحید بیا این ضبط را بگیر و 10 روز برای امام حسین بخوان [گریه میکند] بعد در ...
درد دل با خدا
. از آن شب آرام شدم. جوابم را داده بود. حرف هایم را شنیده بود. با من حرف زده بود. تکه های این پازل را که کنار هم می چینم می بینم شفای من و آرامش و شادی همسر و بچه هایم هدیه حضرت زهرا(س) است. از آن موقع هر سال در ایام فاطمیه روضه حضرت زهرا را در خانه مان برگزار می کنیم و میزبان دوستداران او هستیم. این روضه ها برای همه حال و هوای عجیبی دارد. کلمات کلیدی جانباز-آسایشگاه-مشکلات ...
طبل رسوایی آمریکا در صحرای طبس به صدا درآمد
آشنایی با مرحوم احمد فتاحی سرپرست انجمن دینی یزد به جلسات دینی راه پیدا کرده و به مبارزه با فرقه ضاله بهاییت پرداخت و ریشه این فرقه ضاله را در دستگاه فاسد حاکم یافت و به مبارزه خود با رژیم ستمشاهی ادامه داد. این پاسدار رشید اسلام در سال 1347 عازم خدمت سربازی شد ابتدا سنندج و سپس به دامغان منتقل شد و فعالیت سیاسی خود را در آنجا هم ادامه داد از آنجا که محمد فردی مورد اطمینان بود، در بایگانی ...
ر. اعتمادی: دیگر کتاب جاودانه نداریم
بلند من تویست داغم کن بود که اسمش عجیب و غریب و سوژه اش هم غیر عادی بود و چون خودم جوان بودم و در دسته های جوانان بودم و جوانان آن روزی حرف های تازه ای می زدند که برای جامعه آن روز ایران قابل هضم نبود، آن را به صورت داستان نوشتم که خیلی سروصدا کرد. آن زمان تیراژ کتاب 1000 نسخه برای یکی، دو سال بود اما این کتاب در یک هفته 5 هزار نسخه اش فروش رفت و بعد به بی نهایت چاپ رسید. کتاب دومم ساکن محله غم بود ...
حجت چطور توانست بدون اِلِنا برود
دو خواهر هستیم. پدرم کشاورز بود و با رزق حلال بچه ها را پرورش داد و در نهایت در سال 85 به رحمت خدا رفت. به نظر شما چه شاخصه ای در وجود برادرتان بود که ایشان را به سعادت شهادت رساند؟ نمی خواهم خوانندگان این مطلب این گونه تصور کنند حالا که برادرم شهید شده من از ایشان این گونه روایت می کنم. نه، برادرم حجت الله خیلی خوب بود. ساده، مخلص و مظلوم. باتقوا بود و برای رضای خدا کار می کرد ...
گفت وگو با محمد نصیری ، از روزگار تختی تا روزگار ما (2)
.... می گفتم خدمت تان که از سینا با حسین زارع فرار کردیم. رفتید به صابون پزخانه؟ - نه رفتیم خانه خال خال. خاله حسین صبح که شوهرخاله اش از خواب بیدار می شد دو تومان به ما می دود. دوتا تک تومان. دو تومان برای ما پول کمی نبود و عشق ما چی بود؟ سینما. می رفتیم لاله زار. از این سینما به آن سینما. تا شب. شب هم پیاده می رفتیم خانه و باز فردا روز از نو روزی از نو. هر فیلم را 10 بار ...
زیباترین عکس یک شهید برای مادرش
به دیدار دایی اش رفت و از او خواسته بود که دعا کند که شهید شود. همان روز به عکاسی رفت و عکس ی را از خودش گرفت. وقتی عکس را به خانه آورد گفت: زیباترین عکس را برایتان گرفتم که تنها یادگاری باقی مانده از من برای شما باشد. پس از آن به سازمان انتقال خون رفت و خون هم اهدا کرد. من به او گفتم: اصلا صحبت شهادت را نکن که تحمل اش برایش بسیار سخت است اما تصمیم اش را گرفته بود. روز 16 فروردین به ...
من هم یک کالای ایرانی ام
زهرا جعفرزاده- شهروند| از لحظه ای که صلاح الدین جارویش را به کناری گذاشت، دست ها را پشت کمر قفل کرد و جلوی دوربینِ موبایل با مردم درددل کرد، دو روز بیشتر نمی گذرد و سیل تلفن ها برای کمک به او ادامه دارد. صلاح الدین کامرانی، جوان 30ساله ای است که مدرک کارشناسی را در رشته زمین شناسی در دانشگاه خوارزمی گرفته، کارشناسی ارشد منابع آب زیرزمینی را در دانشگاه شیراز گذرانده و دکترای همین رشته را در ...
دشمن در هیچ برهه ای از زمان چشم دیدن حزب الله را ندارد
.... حسین یکم مرداد ماه سال 67 همزمان با اجرای عملیات مرصاد در غرب کشور، با اصابت ترکش خمپاره به پیکرش به آرزویش رسید و با آن سن و سال کمش شهید شد. با توجه به حضورتان در دوران دفاع مقدس و آشنایی تان با فضای جبهه و مدافعان حرم، شباهتی بین رزمندگان دوران دفاع مقدس و رزمندگان مدافع حرم می بینید؟ به نظرم کار مدافعان حرم سخت تر از مدافعان وطن و رزمنده های دوران دفاع مقدس است. در زمان انقلاب ...
داغ یتیمی را در زیر آفتاب داغ تابستان نفهمیدم!
حالت در آورده بود، آخه بابای من هم به عنوان یک نیروی رزمی فعالیت داشته هم بعنوان یک امدادگر برای مداوای مجروحان جنگ فعال بوده. چون ایشان در بیمارستان خورشید اصفهان در همین امور تزریقات و پانسمان کار می کرده. در هر صورت بار اولی که بابا به جبهه رفته بود و به خانه آمد این صحنه را به یاد دارم اما همانطور که گفتم بعدها متوجه شدم که بابام از جبهه برگشته بوده، اما بار دوم هم بابا رفت جبهه اما ...
ناگفته های شیرزن دفاع مقدس از دوبار شهادت تا شکار تانک های دشمن+عکس
.... 10 ساله بودم که برای زیارت حضرت امیر به همراه مادرم به نجف رفته بودیم که امام خمینی (ره) را دیدم که ضریح آقا امیر المومنین را می بوسید و عبادت می کرد. دستان مادرم را رها کردم و دوان دوان به طرف ایشان رفته و گفتم: سلام، رهبر عزیزم شما را خیلی دوست دارم، آیا شما هم من را دوست دارید؟ در همین لحظه مادرم به سرعت دستان مرا گرفت و از آنجا دور شدیم. امام خمینی (ره) نیمه های شب به حرم می ...
آغاز برنامه های هفته فرهنگی اصفهان با روایتگری یادگاران دفاع مقدس
برای جلب رضایت خانواده های این عزیزان بکنند. در ادامه احمدیان، یکی دیگر از جانبازان هشت سال دفاع مقدس به روایت خاطره ای از شهید عبداله میثمی پرداخت و گفت: در دوران جنگ وقتی من مجروح شده و به بیمارستان منتقل شدم، شهید میثمی به دیدار من آمد و به من گفت دوای تو نزد من است! من از این حرف تعجب کردم. شهید میثمی کمی از تربت مقدس کربلا را از جیبش بیرون آورد و گفت این دوای درد توست. بعد هم ...
تاکید بر اخلاق مداری و وظیفه شناسی در خدمت رسانی به مردم/ خاطرات جانبازان تا زنده اند ثبت شود
عنوان سندی از دوران جنگ و انقلاب، برای آیندگان به یادگار بماند. وقتی از این جانباز شاغل در شهرداری مشهد می خواهم تا خاطره ای از دوران جبهه و جنگ برایم تعریف کند، او با کمال میل پذیرفته و این خاطره را برایم بازگو می کند: یک شب با بچه ها رفتیم جبهه البهار نزدیکی بصره تا از ایستگاه پمپاژی که آنجا داشتیم که دیزل ژنراتور باز کرده و برای گروهان اصفهان که دیزل ژنراتور آنها سوخته بود ببریم ...
عناوین و سمت ها در جبهه اصالت نداشت
جبهه در چه سنی بود و در چه عملیات هایی حضور داشتید؟ امیرحسنخانی: اولین عملیاتی که در آن شرکت داشتم عملیات والفجر در بستان بود که بعد والفجر مقدماتی نام گرفت، بعد از آن به سوسنگرد رفتم و مدتی در سوسنگرد بودم که در همان زمان در رشته پزشکی دانشگاه کرمان پذیرفته شدم و بدون ترخیص شدن از جنگ با گرفتن مرخصی به دانشگاه رفتم. درس را در اوایل سال 62 شروع و دانشجوی رشته پزشکی شدم و در عملیات های ...
زندگی متفاوت شهید باکری به روایت همسرش+عکس
... *گفت تو حق نداری از این نان ها بخوری! شهید باکری در کنار خواهرش یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچه های لشکر در خانه ماست، جگر خریده بود و گفت درست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمی توانم بروم در صف نانوایی بایستم، شب زود بیا و نان بخر. طبق معمول آنقدر دیر آمد که همه جا بسته بود. زنگ زد لشکر بچه ها نان آوردند. تا برای شام من خواستم مقداری از آن را بخورم ...
زنانی که حماسه زینب را به نمایش می گذارند
به گزارش خبرنگار ایمنا ، از نفس تا آسمان ، نام مراسمی است که شامگاه دوشنبه، 3 اردیبهشت ماه به مناسبت روز پاسدار، به همت فرهنگسرای پایداری از زیرمجموعه های سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان و به عنوان یکی از برنامه های هفته فرهنگی اصفهان، در گلستان شهدا با حضور چند جانباز دفاع مقدس برگزار شد. در این مراسم جانبازان دفاع قدس به خاطره گویی پرداختند . محمدعلی مشتاقیان که عضو ...
اسمی که از درون گل لاله، برای شهادت درآمد
ائمه معصومین سلام الله علیهم گام برداریم از طرف دیگر وظیفه همه ما دیدار از خانواده های شهدا و جانبازان است. وی این دیدارها را مایه تلنگر دانست و افزود: اگر امروز همه ما در آسایش و آرامش هستیم به برکت خون شهدا، ایثارگری جانبازان و خانواده های آنان است. دیدار با جانباز محمد محمودی از دیگر برنامه هایی بود که انجام شد؛ این جانباز 40 درصد که از سال 62 تا 65 سابقه حضور در جبهه داشته و ...
آرم سپاه چگونه طراحی شد؟
مجاهدین انقلاب اسلامی) به فعالیت پرداخت. وی همزمان با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه در آمد و اولین سخنگو و روابط عمومی این نهاد انقلابی و عضو شورای فرماندهی سپاه بود. در مصاحبه اول که مهمان خانه اش بودیم تابلویی به ما نشان می دهد که تصویر شهدای خانواده اش در آن نقش بسته بود. مادر و برادر و ده نفر از اعضای خانواده اش در موشک باران صدام در سال 65 یک جا شهید شدند. برخی مسئولیت ...
جانبازان و ایثارگران ذخیره و آبروی نظام هستند
به گزارش خبرنگار ایمنا از شهرستان لنجان، حاج کاظم سلیمیان در دیدار صمیمی با مسئولان ارشد شهرستان اظهار کرد: شاید یکی از دلایل حضور جانبازان هشت سال دفاع مقدس برای این باشد که بتوانیم به مردم و مسئولان انرژی بدهیم از این جهت مسئولان تلاش کنند در زمان های مختلف و نه فقط به بهانه روز جانباز و روز پاسدار به یاد این افراد باشند چراکه اگر به بچه ها سر بزنید دیدن جانبازان از نزدیک و شنیدن حرف های آنها ...
روایت 32 سال زندگی با پای مصنوعی/ اراده ای که در خاکریز جبهه جا نماند
هستم و در سال 65 در هجده سالگی جانباز شدم.در خانواده ای مذهبی به دنیا آمدم، پدرم همواره ما را در فضای مسجد قرار می داد و باعث شد از همان کودکی با مسجد انس بگیریم. این جانباز بیرجندی از اعزامش به جبهه می گید: اواخر سال 61 از طرف پایگاه مقاومت بسیج محله به جبهه اعزام شدم و تا اواخر سال 65 که مجروح شدم به جبهه می رفتم. قنبری ادامه داد: در عملیات کربلای 4 جانباز شیمیایی شدم و پس ...
درویش با عارف تفاوت دارد/نگاهی به انحرافات اعتقادی و رفتاری صوفیه
دراویش بی بضاعت می نمایند. هم چنین قطب فرقه بسیار مرفه و تجملی در خانه ای بزرگ در خیابان پاسداران زندگی می کند و سایر مشایخ فرقه نیز زندگی اشرافی و مرفه ای دارند. قطب فعلی فرقه صوفیه گنابادیه بعد از آنکه حیات امام زمان (عج)، عصمت امامان معصوم (ع) و اصول دین را زیر سوال برده بود؛ چندی پیش در جلسه سخنرانی خود که در دولت سرای تهران برگزار شده بود به مقام حضرت زهرا(س) توهین کرد. وی در ...
شهید محمد ملونی: همه باید فدای اسلام شویم/ از خط امام جدا نشوید
شما می خواهم که خدای بزرگ را شکر کنید که در این برهه از زمان زندگی می کنید، کشور ما کشور آقا امام زمان(عج) است باید قدر این امام را بدانید و همیشه پیرو پیر جماران باشید که راه ایشان راه اسلام و سعادت است، برای امام رزمندگان اسلام و مسلمین دعا کنید. چرا در این وقت حساس از زندگیم به جبهه آمدم؟ اما من درس و کلاس را رها کردم تا با شهادت خود به همکلاسی هایم بفهمانم که در کجا هستند و بدانند ...
روزی برای رستاخیز/ فیلمی عاشورایی که به محاق رفت
زیر باران های دمشق عهد بسته بودم. حدود 14 سال قبل به اتفاق دوستم احمد مسجدجامعی سفری به دمشق داشتم، زمان بازگشت از زیارت مزار حضرت زینب (س) در یک جمعه بارانی غم انگیز، گفت وگوی دو ساعته ای با او داشتم که در همان جا در خصوص سینمای ایران و تاریخ صدر اسلام صحبت کردیم و اینکه یکی از آرزوهای بزرگ من این است که اثری درباره عاشورا در کارنامه ام باشد. در همان گفت وگوها بود که به شخصیت حضرت عباس (ع ...
نمونه هایی ناب از ایثارگری
احمد محمدتبریزی مرز میان جانبازی و شهادت از مویی به هم نزدیک تر است. آنها که در پاسداری از میهن و ارزش های دینی در میدان نبرد حاضر می شوند می دانند که جانبازی و شهادت شانه به شانه هم حرکت می کنند و گریزی از آنها نیست، اما در این معرکه سخت گاه ممکن است رزمنده ای پیش از شهادت، سخت جانباز شود و بعد به شهادت برسد و گاه ممکن است نیرویی دیگر آنطور جانباز شود که لقب تنها شهید زنده کشور را به خود ...