سایر منابع:
سایر خبرها
تازه های روایت فتح به نمایشگاه کتاب رسید+عکس
...> بادیگارد / شهید عبدالله باقری به قلم افروز مهدیان هر شب تا یک دل سیر نبویم و نبوسمش خوابم نمی برد. تا صبح بارها و بارها از خواب بیدار می شوم و سفت تر توی بغل می گیرمش. بوی تو را می دهد. همان پیراهن تنت که آخرین بار قبل رفتن پوشیده بودی. باورت می شود؟ هنوز که هنوز است لباس هایت پشت در اتاقمان آویزان است. مهمان هم که می آید برش نمی دارم. همه پیراهن هایت را توی کمد، مرتب همان جور ...
دختر قربانی اسدپاشی: دکتر گفته گریه نکنم چون اشک برای پوستم ضرر داره/تو بگو خوب می شم؟
جلیل پور در بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری. معصومه سرتاپا باند پیچی شده و روی تخت افتاده. پتوی سبز رنگ نازک رویش. درست شب سال نو وقتی به خواستگارش نه گفت، این بلا سرش آمد. این بار اسید قربانی اش را از تبریز انتخاب کرد. اتاق معصومه با پرده ای از بیمار کناری اش جدا شده و بوی الکل، سوختگی و درد فضا را آکنده. محسن مرتضوی و معصومه عطایی هر دو از اعضای هیأت مدیره انجمن حمایت از قربانیان ...
دختر4ساله:داشتم بازی می کردم که فریاد مامانم را شنیدم/وقتی دیدم حرف نمی زند به پدربزرگم زنگ زدم
صدای فریاد مامانم آمد و بعد هم بابام با عجله از خانه بیرون رفت. وقتی دیدم مامانم خونین روی زمین افتاده و نمی تواند حرف بزند به پدربزرگم زنگ زدم. در ادامه تحقیقات پدر مقتول نیز گفت: چند سال قبل دامادم که مردی افغان بود به خواستگاری دخترم آمد. با آنکه ما ایرانی بودیم و آنها افغانستانی اما به خاطر علاقه ای که دخترم به او داشت با این ازدواج موافقت کردم. اما در تمام این مدت باهم اختلاف ...
کارویژه سازمان اطلاعات در صیانت از حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر دیدگاه حضرت امام و ...
انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، نیات خصمانه و شومشان را اعمال بکنند، چشم امید به اختلافات بسته اند. آن ها از وحدت و یکپارچگی شما مردم می ترسند؛ این را متوجه باشید. ملت ایران، به هیچ قیمت نباید وحدت و یکپارچگی خودش را از دست بدهد. مسئولان باید متوجه باشند که با این یکپارچگی عظیم، چگونه باید رفتار کرد. مقابله با توطئه های وسیع و مستمر دشمنان که در جهت ایجاد و تشدید اختلافات اقوام و اقلیت ها ...
10 سال حبس، مجازات آدم ربایی به قصد انتقام گیری
شده اند. من به لاله علاقه داشتم اما علاقه من به او قبل از ازدواجم بود و رابطه ای هم بین ما نبود، بعد از ازدواج هم کاری با لاله یا برادرانش نداشتم و با همسرم زندگی خوبی دارم. متهمان دروغ می گویند آنها من را از وسط جاده دزدیدند و بعد هم در روستایی به شدت کتک زدند و قصد کشتن من را داشتند. بعد از این گفته ها متهمان برای بیان آخرین دفاعیات خود در جایگاه حاضر شدند و اتهام آدم ربایی را یک بار ...
"من یک کارگرم" صدای خسته، نجیب و فروخفته مظلومیت
که با 46 سال سن اکنون کجا می تواند کار پیدا کند که مخارج زندگی شان را تامین کند؟! لابه لای این همه درد و رنج، مرد مسن مهربانی فقط یک جمله می گوید که توجهم را به خودش جلب می کند: به پنج تومان پول احتیاج دارم. می پرسم پنج تومان چی که پاسخ می دهد: به پنج میلیون تومان پول احتیاج دارم و اکنون همه خواسته ام این است که بتوانم این مبلغ را وام بگیرم تا کارم راه بیفتد. فرصت نمی کند بگوید مشکلی که ...
زندگی شوم این 3 زن/مهناز، سحر و سمیرا تا آخر خط رفته اند
. کجا زندگی می کنی؟ تنها یا...؟ 3 سال پیش تو شاه عبدالعظیم نشسته بودم... داشتم گریه می کردم، خیلی دلم گرفته بود... اون موقع هنوز شوهرم ولم نکرده بود... یک زن محجبه و چادری اومد کنارم شروع کرد به صحبت کردن... وقتی شرایطم را فهمید، منو زیر پر و بال خودش گرفت... الان هم با اون ها زندگی می کنم... 2 سال پیش خود همین خانم که مثل مادر دوسش دارم، همچنان مصرف می کردم! می گفت خودت بخواه ...
مدافعان حرم؛ پیروان راستین مکتب حسینی
ترها حضور می یافت. البته از نظر من که 11 سال از او کوچک تر بودم، واقعاً مصطفی مردی برای خودش بود. مردی که بعدها داماد خانه مان شد و با خواهرم ازدواج کرد. چشم که باز کردیم دیدیم مصطفی وارد ارتش شده است. دوران طاغوت با اینکه در ارتش شاهنشاهی خدمت می کرد نماز و روزه هایش ترک نمی شد. وقتی مصطفی با خواهرم ازدواج کرد، بحبوحه انقلاب بود. حاصل زندگی مشترکشان هم دو دختر بود. مصطفی داوطلبانه در میادین نبرد ...
فرار داماد از دست نوعروس 60 روزه ؛ پرونده عجیب در تهران + جزییات
کنم اما نمی دانستم او به یکباره تغییر می کند و زندگی ام زیر و رو می شود. ما طی 2 سال دوستی خیلی خوشبخت بودیم، حتی همه دوستانمان حسرت رابطه ما را داشتند و می گفتند اگر ازدواج کنیم زندگی خوبی خواهیم داشت. اما همه روزهای خوبم فقط در همان دوران آشنایی بود و 2 ماه بعد از عروسی همه چیز تغییر کرد. الهه با تأسف ادامه داد: البته خودم هم اشتباه کردم جناب قاضی چرا که هیچ وقت به محل کارش نرفتم و فقط ...
فعالیت های خیرانه یک معلم قرآن/ شورای توسعه ای که تعطیل شد
زبانشان عرب است و به 1400 سال قبل برمی گردد؛ اما بسیاری از معانی آن را متوجه نمی شوند و اصلا کاری به معنا ندارند؛ زیرا معتقدند خواندن قرآن به تنهایی ثواب دارد ولی انس، تفکر، تدبر و عمل به قرآن در مراحل بالاتری قرار دارد که متأسفانه به این موضوع کم پرداخت شده است. شورای توسعه فرهنگی قرآنی البرز تعطیل شده است وی در رابطه با رضایت از کارش گفت: تاکنون آن رضایت مطلوب را از کارمان نداریم؛ زیرا جای ...
پرواز به خانه لیدی برد؛ الفبای بزرگسالی
سورپرایز این فستیوال به روی پرده می رود. این مصاحبه خیلی قبل تر از فصل جوایز، و پنج نامزدی اسکار لیدی برد - برای بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه اورژینال، بهترین بازیگر زن (برای رونان) و بهترین بازیگر زن نقش مکمل (برای لوری مت کلف) - انجام شده بود. لیدی برد اولین فیلمی نیست که گرویگ کارگردانی می کند - قبلا به طور مشترک با جو سوانبرگ فیلم شب ها و آخر هفته ها را در سال 2008 ...
با بازدید از موزه لوور در تهران، تاریخ را قدم بزنید
زنده نگه می دارد. آنچه گذشت شروع نمایش تعدادی از آثار موزه لوور در تهران از میانه اسفند ماه سال گذشته با پیش بینی چهار ماه بازدید، آغاز شد. این رخدادی بود که از دو سال قبل با همکاری سازمان میراث فرهنگی و موزه لور برای آن برنامه ریزی کرده و در نهایت یک تفاهمنامه امضا کرده بودند. بعد از افتتاح پنجاه و شش اثر تاریخی که از هشت بخش موزه و سالن های اصلی لوور انتخاب شدند، رکورد ...
در دنیای ذهنی و زندگی شخصی دنیل دی لوئیس چه می گذرد؟
دانشگاه ییل است، سوار بر موتورسیکلت تصادف نموده بودند. می گوید: اتفاقی ست که صدها بار برایم پیش آمده، یک آمبولانس داشت چراغ قرمز را رد می کرد و نمی توانستم کاری کنم. تا کنون صدها تصادف را از بیخ گوش رد نموده ام اما این یکی را نتوانستم. موتورش درب و داغان گردید، و دست خودش بدجوری شکست: روی زمین بودم و یادم است که داشتم فکر می کردم به احتمال زیاد کار دستم تمام است. با خودم اظهار کردم عیبی ...
از سرد و گرم روزگار ؛ روایت یک زندگی بازیگوشانه و پرحادثه
می کردید؟ - بینوایان بیش از اندازه قطور بود و با حال و هوای من در آن سن و سال که هنوز درک سیاسی و اجتماعی و آگاهی طبقاتی هم پیدا نکرده بودم، همخوانی نداشت. از این رو فقط آن بخش از کتاب را که ژان والژان از زندان فرار می کند و دچار مشکل می شود؛ چندین بار خواندم. بینوایان البته کتاب پرکشش و جذابی است، اما بیش از اندازه رمانتیک است. انسان های کتاب بینوایان اغلب واقعی به نظر نمی رسند. ...
دردسر ازدواج با فیروز قلدر محله + عکس
با توهم خطرناک و بدبینی به سویم حمله ور شد و می خواست مرا بکشد. اما خوشبختانه جان سالم به در بردم. در این 12 سال تمام راه های ممکن را رفته ام و خودم را به هر دری زدم تا بلکه فیروز سر عقل بیاید اما حالا می فهمم چرا پدرم با ازدواج مان مخالف بود و مادرم با گریه و التماس از من می خواست تن به این ازدواج ندهم. حالا سال هاست که از فیروز متنفرم و دیگر نمی خواهم با او زندگی کنم. این در حالی است ...
گذشت از مرد همسرکش بعد از 10 سال
خبر قتل آزیتا زن جوان در سال 86 به مأموران کرج داده شد. همسایه های این زن به پلیس گزارش دادند در خانه آزیتا باز است و جسدش هم در خانه افتاده است. مأموران بلافاصله تحقیقات خود را آغاز کردند و مشخص شد آزیتا چند سال قبل عاشق جوانی به نام مهران شد و بعد از ازدواج برای زندگی به کرج آمد. برادر آزیتا که برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی رفته بود، به مأموران گفت: سه سال قبل خواهرم عاشق مهران شد ...
حل نکردن به موقع چالش ها، منجر به از بین رفتن ارتباطات می شود
اندرو گریفیت، کارآفرین سریالی و نویسنده ی 12 کتاب در زمینه ی راه اندازی، مدیریت و رشد شرکت های کوچک است. این دسته از کارآفرینان، به طور مداوم ایده های جدیدی ارائه می دهند و کسب وکارهای جدیدی آغاز می کنند. گریفیت از مسیر خود برای حل مسائل در زمانی صحبت می کند که رشته ی کار از دست فرد خارج می شود. در ادامه، تجربه ی شخصی گریفیت را از زبان خودش می خوانیم. من و همسرم طی دورانی از ازدواجمان ...
برایان کلاف به قلم برایان کلاف (23)؛ سقوط، نوشته ای غلط برای سنگ قبر
فصل بیست و سوم: روزی که، روز من نبود پس از هجدهم می 1991 باید بازنشست می شدم. روزی که شاهد بدترین قضاوت در چهل و چهار سال حضورم در فوتبال بودم. فینال جام حذفی بود. تنها فینال جام حذفی که با ناتینگهام فارست به آن رسیدم و حریف، تاتنهام بود. پل گاسکوئین در آن بازی دو خطای نفرت انگیز در همان دقایق ابتدایی انجام داد. در اولی، پایش را آنقدر بالا آورد که به سینه هافبک ما جری پارکر کوبید. دومی ...
تو را چشم در راهیم
از اهالی که خودش را حاج حیدر معرفی می کند، چشمانش تر می شود و می گوید: شوخی نیست، فقط این سقاخانه و نوکران اهل بیت(ع) و خادمان آن 70 سال است چشم به راه آقا هستند، امان از انتظار! 70 سال قبل، مرحوم امیر محمدزاده مقدم که کوچه هم به نامش و از بانیان ساخت مسجد صادقیه در خیابان خوش بود، بانی چراغانی و آذین بندی محله شد. خودش هم پای کار ایستاد. همَ و غمش این بود که بچه ها را با فرهنگ انتظار ...
عروسی با زن 50 ساله دردسرساز شد+ عکس
بودند و نیاز مالی به من نداشتند. بهترین تفریح و مسافرتم با اعضای خانواده ام بود و اوقات بیکاری ام را نیز در پارک ها می گذراندم. این در حالی بود که به تازگی به فکر داشتن یک همدم در زندگی ام افتاده بودم ولی هنوز کسی را برای یک زندگی مشترک انتخاب نکرده بودم. روزها به همین گونه می گذشت تا این که حدود 2 سال قبل وقتی روی نیمکتی در پارک ملت مشهد نشسته بودم و از دیدن مناظر زیبا لذت می بردم ناگهان زن ...
پرورش شتر توسط یک زن در تبریز
شترداری است، خودش هم می دانست. چون وقتی عروسی کردم و به تبریز رفتم نتوانستم دوام بیاورم، هر روز می آمدم روستا و با شترهای برادرم خودم را سرگرم می کردم... حکیمه می گوید: شاید باورت نشود اگر بگویم که با وام ازدواج خودم و همسرم دوتا شتر خریدیم، هر شتر را یک میلیون ونیم خریدیم و یکی از شترها را کشتار کردم و یکی دیگر را به خواهرم فروختم... توی تمام این سال ها فقط صدای همسرم بود که توی گوشم ...
برگرد آقای کولینا ؛ دل مان کمی عدالت می خواهد
تیمی نصفه و نیمه اش به کهکشانی های مادرید آنگونه درس تاکتیک و فوتبال داد که آن ها را وادار به یک عقب نشینی و یک وقت کشی عجیب کرد! برای آنکه به شاهکار تیم عالیجناب یوپ هاینکس پی ببرید یک بار دیگر به چهره بازیکنان مادریدی و هواداران اش نگاه کنید. سال ها گذشت و آن اتفاقی که باید می افتاد به وقوع پیوست. مرد سیاه پوش زمین های مسابقه فوتبال پیرلوئیجی کولینا گفت: من در بازی آرژانتین مقابل ...
توسل به امام زمان(عج) در شب قدر زندگی ام را نجات داد+فیلم
سرخ را برای شبکه ی 3 کار کردم، خودم با همراهی آقای رضویان مجری این برنامه بودیم، داستان و طرح این مسابقه را من خودم بر اساس سنت های ازدواج ایرانی نوشته بودم. قبل از این هم برنامه نیلوفرانه ساخته شده بود، که من مجری آن کار بودم و یک بچه 8 ماهه به اسم نیلوفر که برای او صداگذاری انجام شده بود نقش فرزند من را اجرا می کرد و من مجبور بودم او را به استودیو بیاورم و او من را در مقابل بیننده ها رسوا می کرد ...
بد و خوب رئیس جمهور شدن یک نظامی
مان جلسه گذاشتیم و گفتیم توطئه است و او می خواهد ما را بگیرد. بعد یک مقدار به عقل خودمان فشار آوردیم و گفتیم دلیلی ندارد که توطئه باشد. ما بالاخره این هفته نشد، هفته دیگر، این ماه نشد، ماه دیگر، بالاخره شش ماه دیگر ما را می گیرند و اعدام می کنند. گفت پیام دادیم سومی. گفت الان 40-30 سال از آن تاریخ می گذرد و شاه در تعهد خودش با ما باقی مانده است. و شروع کرد و گفت همه مراسمات را در اختیار ما ...
درس بزرگ خانم معلم
منتقل شدم و به عنوان معلم پرورشی فعالیت می کردم. ماه مبارک رمضان بود و من در اتاق معلم ها نشسته بودم. ماندانا به همراه عمه اش به مدرسه آمده بودند. عمه او می گفت دیگر نمی تواند از ماندانا نگهداری کند و می خواهد او را به بهزیستی بسپارد. این دختر سرگذشت تلخی داشت. پدر و مادرش سال ها قبل از هم جدا شده بودند و پدر دوباره ازدواج کرده بود. ماندانا همراه آنها زندگی می کرد اما دیگر جایگاهی در آنجا نداشت. مدتی ...
قتل زن و شوهر جوان به بدترین شکل در بلوار شاهنامه مشهد
باز می گردیم تا مشخص شود که چرایی این جنایت شوم مشخص شود. چند وقت بود که داماد و دخترت به خانه برگشته بودند؟ دختر و دامادم هنوز یک سال نشده بود که در سبزوار با هم ازدواج کرده بودند و 20 روز قبل از این اتفاق به خانۀ ما آمده بودند. شما هم با دخترتان مشکل داشتید؟ مشکل که نه، ولی هم ما و هم خانوادۀ دامادم با این ازدواج مخالف بودیم، اما آن ها همدیگر را می ...
شوهرم می خواهد با دختر یکی از اقوامش ازدواج کند! / جمشید مرد خوبی است و من به او خیلی بدی کردم!
گذشت و جمشید هم از این وضعیت و پیغام و پسغام های مادرش خسته شده بود. ما هر روز دعوا داشتیم و می گفت چرا این کارها را می کنی. من هم خسته و کلافه شده بودم. چند بار فرار کردم و به خانه مادرم می رفتم. جمشید دنبالم می آمد و آشتی می کردیم. اما آخرین بار، دعوای مفصلی کردیم. شوهرم می گفت باید برادرانت را از زندگی ات حذف کنی. وضعیت روحی ام آشفته بود و کنترلی بر اعصاب و روانم نداشتم. تهدیدش کردم ...
زن جوان از میهمانی پنهانی به کلانتری رفت! / اگر شوهرم مرا با این تیپ و قیافه اجق وجق ببیند!
مفصل قهر کردم و به خانه پدرم رفتم. دو سه روز گذشت. منتظرش بودم مثل همیشه دنبالم بیاید و معذرت خواهی کند. خبری از او نشد. هرچه به گوشی تلفن همراهش زنگ می زدم جواب نمی داد. دلشوره داشتم و دست از پا درازتر به خانه برگشتم. توپش خیلی پر بود. معذرت خواهی کردم. قرار شد رفت وآمدم را با دوستم مدیریت کنم و آشتی کردیم. اوضاع داشت آرام می شد که دیروز دوستم زنگ زد. می گفت به جشن تولد یکی از آشنایانشان ...
ناگفته های خواهرانه از نوحه ممد نبودی
سال سوم دانشگاه بودم که ازدواج کردم و دارای 2 فرزند شدم. همسرم هم جبهه بود . * چه سالی بود؟ من سال 66 ازدواج کردم. پسرم در سال 67 و دخترم اوایل سال 69 به دنیا آمد. برای همین حسابی گرفتار زندگی شدم. وقتی بچه ها بزرگ شدند و فکر کنم پسرم دوم ابتدایی و دخترم اول ابتدایی بود، به عنوان نیروی حق التدریس وارد آموزش و پرورش منطقه 7 شدم. * اولین مدرسه ای که تدریس را شروع ...
معلمی که برای 22 دانش آموز روستای زلزله زده تپانی پدری می کند/ شاگردانم از سقف می ترسند
که غم انگیزترین سال تحصیلی خود را گذراندند، سپری کند. صدیقی که پایه های چهارم تا ششم را تدریس می کند و مدیریت آموزشگاه را نیز بر عهده دارد به تخریب 100 درصدی روستای تپانی بر اثر زلزله اشاره کرده و به خبرنگار تیتریک گفت: بر اثر زلزله سه دانش آموز که دو نفر آنها پایه سوم و یک نفر پیش دبستانی بودند فوت شدند. وی با اشاره به اینکه مدرسه صحرا آسیب جدی ندید افزود: مدرسه ما قبل از ...