سایر منابع:
سایر خبرها
کدام تصمیم روحانی باعث خروج ترامپ از برجام شد؟
.... اگر این روش ادامه پیدا کند، سه سال بعد هم موشک نداریم و هم تحریم خواهیم شد. خب ببینید در این فاصله ای که شما می گویید فرصت هایی هم برای کشور ایجاد شد، به عبارتی قدری مردم و کشور نفس کشیدند! شما ملاک تان برای نفس کشیدن بعد از برجام چیست؟ شبکه الجزیره چند شب پیش از من دعوت کرده بود و رفتم صحبت کردم. سوال را این طوری شروع کردند که گزینه های ایران برای تصمیم آمریکا در مقابل ...
پای ما دیگر توان رفتن ندارد
دَه روز برای دیدن پسرم بروم خارج اما حس من به مملکتم، نوعی حس مالکیت است، اینکه من هم سهم دارم. من هرچه دارم از اینجا دارم، هفتادوهفت سال است در این مملکت زندگی کرده ام و حق دارم اعتراض کنم و اگر امکانش هست در یک کار هنری، طوری که دلم می خواهد این نگرانی ها را بیان می کنم. خانم نونهالی در صحنه ای از فیلم می گوید، پسر من آمده اینجا و ما فکر می کنیم امیر است که آمده. من می پرسم چند سالش است می گوید ...
گزارشی تکان دهنده از زنی که خودخواسته به ایدز مبتلا شد
می گوید: 23 ساله بودم که با سهیل آشنا شدم. دختری که تا آن روز به دلیل اتفاقات تلخ زندگی از مردان فراری بود نتوانست نسبت به ابراز علاقه سهیل بی تفاوت بماند. وقتی به خودم آمدم دیدم عاشقش شده ام. حتی وقتی فهمیدم او چند سال درگیر اعتیاد بوده و حالا ترک کرده، هم محبتم نسبت به او کم نشد. احساس عجیبی داشتم مخصوصاً برای من که از 5 سالگی به بعد کمتر روی خوش زندگی را دیده بودم. از وقتی ...
گفت و گو با قاتلی که جسد دختر تهرانی را مثله کرد: نمی خواستم با آن دختر ازدواج کنم!
بنابراین نمی توانست از خودش هیچ واکنش دفاعی نشان بدهد. یک لحظه حس کردم رنگش کبود شد اما دیر شده بود. چند وقت پیش هم در استخر نفسش بند آمده بود و اورژانس توانسته بود او را احیا کند من هم فکر کردم مثل همان روز استخر شده و سریع روسری اش رو باز کردم و چند تا چک زدم توی صورتش اما به هوش نبود. خیلی ترسیده بودم. به سمت زمین های کشاورزی اطراف تهران رفتم تا آن جا رهایش کنم اما آن جا برعکس همیشه ...
از نایب قهرمانی با پاروهای قرضی تا استادی که گفت یا ورزش یا تحصیل!
کردم اما برای امتحانات دانشگاه مرخصی گرفتم و در همان ایام امتحاناتم اسامی نهایی بازیکنان تیم ملی باید برای سفارت رد می شد. سرمربی تیم ملی گفت گرچه جزو بازیکنان اصلی بودم، ولی اولویت با بازیکنانی است که تا آخرین لحظه در اردو حضور داشته اند، اگر شرایط انتقالی دانشگاهم درست می شد هم به امتحانات می رسیدم و هم به اردوها. در نهایت اما به دلیل تحصیل در رشته پزشکی، شرایط درسی ام اجازه نداد در اردوهای تیم ...
به دست خود درختی می نشانم
20 کیلومتر آن را با هزینه شخصی درخت کاشتم. از کی این کار را شروع کردید؟ آن موقعی که این جاده را کشیده بودند من تازه بازنشسته شده بودم، فکر کنم سال 1370 بود. بعد از بازنشستگی هم بیکار بودم به خاطر همین رفتم تصمیم گرفتم در حاشیه این جاده درخت بکارم. هر روز از خانه بیرون می زدم و غروب بعد از کاشتن پنج شش نهال به خانه برمی گشتم. چه انگیزه ای باعث می شد هر روز این کار ...
اهل رفیق بازی نیستم!
مدتی نبودی که شایعاتی نیز با خود به همراه داشت؟ (می خندد) خب بعد از آن سریال چند پروژه بزرگ را در خارج از کشور به عهده گرفتم و ترجیح دادم روی آنها تمرکز کنم. در واقع طی برنامه ای 5 ساله تصمیم داشتم این پروژه را به پایان برسانم و بعد از آن به ایران برگردم و فعلا ایران هستم. به شدت دهن بین هستیم !! بازیگری دو جنبه دارد برخی به آن نگاهی کاملا حرفه ای و اجرایی دارند و ...
اگر مشکل عده ای با فحش دادن به بنده حل می شود آنها را حلال می کنم/ نماینده کارش دخالت در عزل و نصب ...
یک سوال را دو سوال کردم و قرعه کشی نکردم تا حق مردم منطقه حفظ شود. استاندار اسبق سیستان و بلوچستان با انتقاد از عملکرد دولت خاطر نشان کرد: نمره مثبت و قبولی به دولت آقای روحانی نمی دهم، بنده در مقطع انتخابات از آقای رییسی حمایت کردم این را نمی تواند کسی انکار کند اگر این صحنه تکرار شود دوباره هم حمایت می کنم، تنها نماینده ای در سیستان بودم که از ایشان حمایت کردم چرا که یکسری انتقادات از ...
تغییرات مهم در نحوه جذب تبلیغات محیطی فوتبال
فدراسیون فوتبال رفت. در هیئت رئیسه یکی از اعضا شدیدا مخالف بود و این طرح را رد کرد؛ وقتی من به دیدار آقای بهاروند رفتم تا خبر خوش از آنها بگیرم، ایشان به من خبر دادند که هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال این طرح را رده کرده اند. من به آقای بهاروند گفتم که آیا خودتان قلبا این کار را قبول دارید یا نه؟ و ایشان هم گفتند که بله و من گفتم که پس چرا بیشتر اصرار و تلاش نمی کنید؟ گفت من تلاش خودم را کردم و من گفتم ...
زنده مانده ام ولی روزگارم سخت است
...> چرا او را کشتی؟ مهدیار دوست صمیمی ام بود. با او به مسافرت هم رفته بودم. همیشه با هم بودیم. تا این که یک روز یکی از دوستانم در محله مان به من گفت، مهدیار پشت سرم حرف ها بدی زده است. وقتی متوجه شدم مهدیار چه حرف هایی درباره من زده، بشدت عصبانی شدم؛ اصلا باورم نمی شد او پشت سرم اینها را گفته باشد. برای همین به سراغش رفتم؛ با همان دوستم و چند نفر دیگر رفتیم. می خواستم دوستم را با مهدیار رو در ...
دزدی از آرایشگاه های زنانه با شیک پوشی
خودش همین طور تعریف و تمجید می کرد، نوبتم رسید. نیم ساعت بعد که کارم تمام شد و خواستم کیفم را بردارم، با تعجب دیدم که کیف سرجایش نیست. از خانم هایی که توی آرایشگاه بودند، سراغ آن را گرفتم ولی کسی اطلاعی نداشت. داخل کیفم تلفن همراه چهار میلیون تومانی ،300 هزارتومان پول و گردنبند طلایم بود. مسئول آرایشگاه برای اینکه بفهمد چه بلایی سر کیفم آمده، دوربین مداربسته را کنترل کرد و در عین ناباوری دیدیم همان ...
راه اندازی کتابخانه با دست خالی
روستای برگزیده در جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب انتخاب شده است در گفت وگو با ایسنا درباره شروع فعالیتش بیان کرد: روستای رمین با 8000 نفر جمعیت و بیش از هزار خانوار یک کتابخانه مستقل نداشت تا بچه ها از آن استفاده کنند. خود من زمانی که بچه بودم احساس می کردم این روستا به کتابخانه نیاز دارد اما کسی به فکر نبود و پیگیری نمی کرد. تا این که بزرگ شدم و کار را پیش بردم. ابتدا تصمیم گرفتم کتاب هایی را که ...
شهدایی"همنام" اما از دو ملیت جداگانه
شهدای مدافع. هنوز خیلی جا داشت ....گفتم با دوستان چند روز پیش رفتیم از شهدا خدا حافظی کنیم برادر صیاد اون کنج و نبش رو برا خودش در نظر گرفت ...جواد یک دفعه از جا پرید و گفت بیجا کرده مگه مو موردوم که بیه جای موره بگیره ...اونجه جای مویه حالا می بینی. گفتم داداش بی خیال حالا جای تو باشه ..گفت شوخی نمکنم جدی موگوم اونجه فقط جای مویه. آن روز و آن شب و روزهای بعدش گذشت. رفتیم به شهرک ...
آنچه در بیت المقدس دیدم
به همراه داشته باشم. یکی از دوستانم همراه من آمد و 500 متر آن طرف تر از سفارت ایستاد. من موبایل، کیف لپ تاپ و کیف پولم را به او دادم و تنها 100 روپیه را همراه خودم نگه داشتم. لحظه ای که دوستم از آن جا دور شد، یکی از نگهبانان امنیتی به سوی من دوید و گفت که دوستم را صدا بزنم تا بازگردد. از آن جایی که موبایلم دست او بود، من باید اسم دوستم را بلند فریاد می زدم تا صدای مرا بشنود و بازگردد ...
موسس انجمن دیوار 47: افراد سندروم داون، سفیران حسن نیت یونیسف شوند/ گلایه از شهرداری و مهتاب کرامتی
هنری که علاقه دارد بپردازد اما این امکان برای همه خانواده ها نیست و لازم است حمایت های بسیار بیشتری از این خانواده ها انجام شود نوا به ما می گویی از چند سالگی نقاشی می کشی؟ نوا : از دبستان نقاشی می کشیدم، بعد رفتم هنرستان و نقاشی را ادامه دادم. الان هم آرزو دارم نمایشگاه نقاشی برگزار کنم. البته آرزوهای دیگری هم دارم. چه آرزوهایی؟ نوا : هم آرزو دارم زبان ...
دو مرد همسرکش درخواست آزادی کردند
کردیم و صاحب بچه هم شده بودیم اما همسرم خیلی بداخلاق بود و مرتب بچه را کتک می زد. از اینکه فرزندم را اذیت می کرد، خیلی ناراحت بودم. من آدم بزرگی بودم و در برابر بد رفتاری های همسرم می توانستم از خودم دفاع کنم اما فرزندم نمی توانست کاری بکند. به همسرم گفتم اگر به این کارهایش ادامه دهد، او را طلاق می دهم اما باز هم دست بردار نبود و بچه را کتک می زد تا اینکه تصمیم گرفتم از او جدا شوم اما با وساطت فامیل ...
جوی آبی که اشک مان را درآورد!
هایم گفتم: تا گرفتار گاز اشک آور نشدیم، یالا اینجا را ترک کنیم! زود از آن محل دور شدیم و راهمان را به طرف خیابان جاده فرح آباد که الان اسمش، خیابان مدرس است کج کردیم. ناگهان دیدم از توی جوی آب بخار بیرون می آید. با خودم گفتم: جل الخالق؛ کی اینجا، اتوشویی راه انداخته؛ تا چند روز پیش که اینجا اتوشویی نداشت. در همین حین احساس کردم که نفسم دارد بند می آید. یکی از آشناها که من را در آن محل دید ...
مستند انحصار ورثه ؛ از تخریب شهید آوینی تا تسویه حساب با مهدی نصیری
. منتها ابتدای تابستان روز چهارشنبه که نمایش عمومی فیلم شروع شد، روز شنبه وقتی به دفترمان در میدان هفت تیر رفتم؛ سیدضیاء هاشمی که مدیرعامل بود به من گفت: مهدی نصیری دنبال تو می گردد، به دفتر زنگ زده و می خواسته با تو صحبت کند. به نصیری زنگ زدم، پشت تلفن گفت: روز چهارشنبه اولین نمایش فیلم عروس ساعت 2 بعدازظهر رفتم سینما تا فیلمت را ببینم و علیه آن مطلب منتشر کنم. منتهی من از فیلم خوشم آمده! چه کنیم ...
از قم تا آب بیدِ گَتوند/ وقتی جوشش عشق به امام حسین علیه السلام ورق را برمی گرداند
الظالمین . نمی دانم اتفاقی بود یا واقعی. هرچه که بود نشان می داد زمین و زمان دست به دست هم سپرده اند مرا چهار میخ ببندند به آب بید. دل را باید زد به دریا. هرچه بادا باد. دست تسلیمم را بردم بالا و مهار زدم به روح سرکشم و خودم را سپردم به خدا. دیگر نه سراغی از شیخ رند و حریف و باران دیده گرفتم و نه توی ذهنم نق و نق به راه انداختم و نه دنبال بهانه گشتم که مگر این جماعت را دست به سر کنم و یک ...
بهمن فرمان آرا: پای ما دیگر توان رفتن ندارد
گفتم یک بار با تو به خواستگاری می آیم چون از خواستگاری رفتن خوشم نمی آید. ایشان هم قبول کرد. یک بار به خواستگاری کسی رفتم و پنجاه سال است که با همان خانم زندگی می کنم. این همیشه پس ِ ذهن من مانده است. با این که دختری را که قبل از ازدواج با او دوست بودم، گه گاهی می بینم و او هم همسر و فرزند دارد. کلکی که زندگی به تو می زند این است که یک بار به خواستگاری بروی و پنجاه سال با همان زن با خوشبختی زندگی ...
دوست دارم در پرسپولیس بازی کنم/ بهترین عکس هایم با ژاوی و رامبد جوان بود
به یک باره عین توپ در دنیای مجازی ترکید و خیلی سریع روی جلد روزنامه ها و تیتر خبرگزاری ها قدم گذاشت. مردم همچنان با تماشایش ویار سلفی می کنند و به راحتی از کنارش نمی گذرند. همکلام شدیم با رضا پرستش یا همان مسی ایرانی. با این گفت و گوی اختصاصی همراه ایلنا باشید.
ساعتی درکنار سالمندان دور ازخانه و خانواده
زور نگفته ام؛ با این حال نمی دانم چرا اینجا هستم. دو سال تمام است که روز و شب به این فکر می کنم.سه سال پیش که زنم سرطان گرفت و عمرش را داد به شما، هر کدام از بچه ها یک هفته مرا به خانه خودش می برد. بعد از چند ماه پیش خودم گفتم ملک و املاک را پیش از اینکه بمیرم بین بچه هایم تقسیم کنم. هر چه داشتم بین شان تقسیم کردم و قرار شد هر هفته پیش یکی از بچه هایم بمانم. یکی دو ماه از این ماجرا نگذشته بود که ...
گران ترین داروی جهان برای یک بیماری ژنتیک
. مادرش می گوید: اگر بیماری همین طور پیشرفت کند مجبوریم که برای حلما لوله تنفسی بگذاریم. یعنی دکترها از راه گلویش به ریه هایش لوله ای را منتقل کنند تا بتواند نفس بکشد. شیر را هم باید از راه لوله ای که از بینی اش وارد بدنش می شود به او بدهیم اما خوشبختانه هنوز حلما به آن مرحله نرسیده و از راه لوله تنفسی که در دهانش گذاشته اند نفس می کشد . بیماری اس ام ای از راه ازدواج فامیلی اتفاق می افتد و به نوعی ...
برای اجرای آثار کلاسیک باید فا صله زمانی را از بین ببریم
دیالوگ ها را به فارسی یا آلمانی یا فرانسه می گفتیم اما در اجرای ایران لزومی به این کار نبود. اجرای اتللو یک مقدار بسته است اما در هملت چون از خود تماشاگر می خواهیم بیاید روی صحنه، اجرا هر شب متفاوت می شود؛ بستگی به آدم هایی دارد که روی صحنه می آیند و این یکی از سرگرم کننده ترین بخش های نمایش است. من هرشب بعد از اینکه اجرای اتللو تمام می شود، می آیم کنار صحنه می ایستم تا ببینم امشب هوراشیو چه کسی را ...
آرزو (2)
: من آرزو هستم. آرامش عجیبی داشت. دلم می خواست با او درددل کنم. در همین افکار بودم که آرزو گفت: ان شاءالله خدا همه مریضا به خصوص مریض شما را شفا بده. تا این را گفت، دوباره زدم زیر گریه و در حالی که اشک می ریختم، گفتم: تورو خدا دعا کن شوهرم حالش خوب بشه. همش تقصیر من شد. ما یازده ساله ازدواج کردیم، ولی بچه دار نمی شیم. توی این چند سال هر کاری بگید من انجام دادم. پیش بهترین دکترای کشور ...
من شاهد عینی تشییع پیکر آیت الله بروجردی بودم/ پدرم یک مبارز بود
پاستوریزه با بچگی من آغاز شد. این شیشه های کوچک شیر را خیلی دوست داشتم و پلو دوست داشتم و دیدم که پلو در خانه ما نیست. جیغ می زدم و می گفتم پلو می خواهم. شب باید نان و کره و مربا می خوردیم، باورم نمی شد و نصف حقوق پدرم را می دادند و فاقد کل حقوق بود، به خاطر شبنامه ها، پدرم را از دخانیات بیرون کردند و بعد رفت دارایی. در آنجا بعد از یکی دو سالی که در دارایی بود بردنش اداره درآمدهای ...
شک در زندگی زناشویی، چگونه کنترل کنم؟
وارد رابطه شویم. حسابی گیج شده بودم. واقعاً نمی دانستم چطور ممکن است چنین حسی پیدا کرده باشد. او که تعجب من را حس کرده بود از من خواست در موردش فکر کنم و تابستان که به خانه برگشتم در مورد آن صحبت کنیم. باقیمانده آن ترم مدام به این فکر می کردم که واقعاً باید چکار کنم. یک شب، جمله مادربزرگم در ذهنم طنین انداخت. من چه می خواستم؟ تنها در اتاقم در خوابگاه نشسته بودم. یک نفس عمیق کشیدم و از ...
شهری که داعش آن را با سه پیام کوتاه اشغال کرد/ تکفیری ها در 20 کیلومتری مرزهای ایران
...، همه با دوربین اهداف را نگاه می کردند که آیا گلوله ها به هدف میخورند یا نه! اولین گلوله را زدم که وسط جاده خورد، بلافاصله که دیدم خوبه چهار گلوله دیگر را پشت سرهم به سمت همان موقعیت زدم انفجار مهیبی رخ داد، متحیرم شدم، هنوز از انفجار گیج بودم با خودم گفتم شاید چاه های خودی رو زدم، دیدم از سمت ارتفاعات یک نفر لخت داره میاد سمت ما بچه های حشد الشعبی. بچه ها شروع کردن به تیراندازی ...
این دردها مرد می خواهد!
.... از سال 69 تا91 تحت نظر روانپزشک و متخصص مغز و اعصاب بودم و مرتب دارو مصرف کردم اما دیدم حالم بدتر می شود، یک بار گفتم یا رومی روم یا زنگی زنگ ؛ از مردن که بالاترنیست. کلا دارو و دکتر رفتن را کنار گذاشتم. پزشکم گفت: تشنج می گیری و فلج می شوی. گفتم: اونش رو به خدا بسپار. الآن سه سال کامل است هیچ نوع داروی اعصاب مصرف نمی کنم. فقط گاهی برای خواب "کلونازپام" می خورم، همین. شکم، مثانه، زانو و کمرم که ترکش و گلوله دارد گاهی درد و سوزش شدید پیدا می کند. هفته قبل، چند روزی خون ادرار می کردم و رفتم فوق تخصص مجاری ادرار معاینه کرد و داروی یک هفته ای داد. الحمدلله فعلا بهترشد! . ...
سود چند میلیاردی موسسات کنکور از نمایشگاه کتاب
راهی که آمده بودم، برمی گردم؛ راهی که شاید برای من تنها گشتن در غرفه ها را به همراه داشت، اما ظاهرا برای موسسات کنکوری چه آن هایی که به عنوان اولین مقصدم به آنجا سر زدم و چه ناشران آموزشی سودهای هنگفت میلیاردی به همراه داشته و دارد. در مسیر برگشت به مترو دوباره با همکارم هم قدم می شوم و او برایم از دیده هایش می گوید، گفته هایی که نشان از سود عجیب موسسات مشاوره داشت و همین مسأله مرا دوباره به فکر می ...