سایر منابع:
سایر خبرها
فالوورهای زیاد یکی از عوامل انتخاب مجری های تلویزیون است/ چرا از اندیشه ها و ایده های جوانان استفاده نمی ...
مرکز اصفهان بازی کردم. بعد از آن دوباره به سمت اجرا رفتم تا اینکه در سال 74 به تهران آمدیم و من گویندگی برای واحد دوبلاژ شبکه پنج را شروع کردم. بچه های رادیو صدای مرا در این برنامه ها که مستند بود شنیدند و از آنجا که صدایم خیلی شبیه به پدرم بود، صدای مرا با ایشان اشتباه گرفتند و به پدرم گفتند که چقدر فلان برنامه جالب بود و پدرم هم گفته بود: گوینده آن برنامه ها نیما بود نه من. من به این ترتیب ...
منتظری: در سخت ترین شرایط عمرم هستم
...> ما برای قرارداد در خانه اقای افتخاری نشستیم و 5 دقیقه ای توافق کردم و من بدون اینکه قرارداد ببندم استقلالی شدم . وقتی اردوی ارمنستان رفتم قراردادی نداشتم و حتی بعد تر . چرا؟ فکر می کردم باشگاه استقلال باشگاه خودم است. حتی با خودم ایجنت هم نبردم تا همه چیز زودتر به نتیجه برسد ، اما فکر می کنم اشتباه کردم چون من با صداقت جلو آمدم و اما بعد دیدم عبارت " چی چی تایم " درست شده . گفتند ...
داستان باحجاب شدن دختر رفسنجانی / مهلا از موسیقی و رقص تا حجاب و شهید هادی
... اگر مهمانی دعوت بودیم و من تیپ خاص خودم را داشتم اقوام پدریم متلک میگفتند و مادرم با اینکه ناراحت میشد اما میگفت نحوه پوشش دختر من به خودش مربوط است. خانه خشتی: چه اتفای افتاد که تصمیم گرفتی با حجاب شوی؟ مهلا: من در یک برهه از زندگیم مشکل بزرگی برایم پیش آمد به نحوی که همه اطرافیانم گفتند از دست ما کاری بر نمی آید. دو سال پیش استادم گفت مهلا باید در زندگیت ...
کور شدن چشم زن مشهدی در اشتباه جراح! + جزییات
...> تقریبا هر دو ماه یک بار با پسرم برای چکاپ به دکتر می رفتم. به قول پزشکان وضعیتم نرمال بود. وقتی پسرم برگه آزمایشم را به پزشکان نشان می داد آن ها با لبخند می گفتند: حاج خانم، خدا را شکر همه چیز خوب است و مشکلی نیست. همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه آن روزهای بد به سراغم آمد. تاری دید پیدا کرده بودم و چشم چپم تقریبا جایی را نمی دید. یک روز که پسرم به خانه آمد موضوع را با او درمیان گذاشتم ...
افراد دیگری هم در قتل "داداشی" مقصر بودند
موی سفید و صدای غمگینش نشان می دهد که هنوز هم به سوگ برادرش نشسته؛ برادری که به گفته خودش هم فرزندش بود، هم دوستش و هم شاگردش؛ 7 سال پیش درست در همین روز ها بود که برادرش را از دست داد. پسر 30 ساله ای که یکی از مردان آهنین ایران بود و در چندین مسابقه افتخارآفرینی کرد. روح الله داداشی که کشته شدنش به دست یک پسر 18 ساله، خشم مردم ایران را برانگیخت. مردمی که تاب قتل قهرمانشان را نداشتند. ...
جنایت؛ پایان رابطه پنهانی
.... من امتناع کردم، نزدیک تر آمد بازهم من امتناع کردم و خودم را دور کردم یک دفعه عصبانی شد و سرش را به دیوار کوبید دستم را روی سینه اش گذاشتم و هلش دادم تا شاید آرام شود اما از حال رفت. فکر کردم بیهوش شده با خودم گفتم از مغازه خارج شوم حتما به هوش می آید و می رود. وقتی به مغازه برگشتم، دیدم به هوش نیامده و فوت کرده است. خیلی ترسیده بودم، باورم نمی شد چنین اتفاقی افتاده است. به خانه مادرم رفتم و ...
سناریوی عجیب خانم دکتر برای انتقام از خواستگاری که پشیمان شد
هنگام فتانه از من خواست برایش آب بیاورم تا داروهایش را بخورد . سرقت با آبمیوه مسموم دکتر روانشناس ادامه داد: من برای آوردن لیوان آب به آشپزخانه رفتم و بعد از چند لحظه برگشتم. وقتی شربتی را که برای خودم آورده بودم خوردم از هوش رفتم. به هوش که آمدم خودم را دست و پا بسته داخل اتاق پذیرایی یافتم بعد متوجه شدم 70 میلیون تومان پول و چک 50 میلیون تومانی و چند کارت عابر بانکم را از ...
شرح زندگی پروفسور شیخ نژاد کاشف داروی ضد سرطان ازکودکی تاکنون
. خستگی را ندیده می گرفتم و این گونه روزها و ماه ها گذشت تا بالاخره سرنخی پیدا شد و آزمایشها را با هیجان وصف ناپذیری آغاز کردم. دوست داشتم روز موعود که نتایج کار کامل میشد، طعم پیروزی و یا تلخی شکست را بچشم. شکست یا پیروزی؟ نتیجه ی اولین آزمایش هیجان انگیز بود به طوری که در پوستم نمی گنجیدم. اما پس از فروکش کردن هیجانات اولیه متوجه شدم که رسیدن به مقصد نهایی کار بسیار دشواری بود، کاری که ...
من با اینکه شوهر داشتم خودم را به پسر جوان باختم
عمه ام با این حرف تکراری که تو هیچ وقت عشق واقعی را تجربه نخواهی کرد و مثل من بدبخت و سیاه روز خواهی شد روی اعصابم راه می رفت. گفته هایش را جدی نمی گرفتم . اما روزی که هم کلاسی ام نیز از شوهرش طلاق گرفت و گفت خودش را از شر یک ازدواج اجباری راحت کرده است فکرم حسابی درگیر شد و با خودم می گفتم نکند من هم آ خر و عاقبتم به طلاق بینجامد و خیری از زندگی ام نبینم. اختلافات من و شوهرم در کمتر ...
اعتراف دروغ برای نجات مادر
مواد را برای مصرف خودش تهیه کرده بود. من از قضات دادگاه تقاضای کمک دارم و می خواهم تا در مجازاتم تخفیف قائل شوند. قول می دهم بعد از آزادی کار و به مادرم کمک کنم تا مواد را ترک کند. در پایان جلسه هیئت قضائی وارد شور شد. آنها با توجه به گفته های متهم و مدارکی که در پرونده موجود بود و با توجه به اینکه او یک نوجوان بوده و متوجه عمل خودش نبوده است، او را به پنج سال حبس و اقامت در کانون اصلاح و تربیت محکوم کردند. روزنامه شرق ...
برای اینکه زنم به من اهمیت بدهد برای خودم پیام عاشقانه فرستادم ولی تو دردسر بزرگی افتادم
. نتوانستم واقعیت را به او بگویم. پدرم و خواهرم نیز جلو آ مدند و مرا در منگنه گذاشتند تا بدانند موضوع از چه قرار است، اما مادرم آ تش بیار معرکه شد و با گفتن این جمله که اگر همسرت اهل زندگی بود و اخلاق داشت شوهرش دنبال زن دیگر نمی رفت دعوا به پا کرد. با این وضعیت، پای خانواده همسرم نیز به این ماجرا باز شد. دعوای مفصلی با خط و نشان های آن چنانی مادرم و مادر زنم فرصت حرف زدن را از من گرفت و ...
دعوای ناموسی عجیب بر سر یک زن صیغه ای
آ مدم و چون خانه یکی از دوستانش را بلد بودم آن ها را پیدا کردم. رفتم پولم را بگیرم که با آ ن مرد جوان رودررو شدم. دعوای ما اوج گرفت و به کلانتری 30 آمدیم. من برای حفظ آبرویم از پولم گذشتم ولی آ ن زن دست بردار نیست و می گوید به خاطر مزاحمت قصد شکایت دارد. برای خودم متأسفم. این پول را از گلوی زن بچه ام زدم. حالا می فهمم که چقدر به همسرم ظلم کرده ام. او راست می گفت. آ دم اگر برای خودش حرمت قائل باشد هرجایی نمی رود و هر کاری نمی کند. ...
پایان 34 سال چشم انتظاری/دختر شهید:می دانستم پدر بر می گردد
گرم پدر را بر صورت خود احساس می کرد. بعد از آن تمام روزهایش به رنگ بی خبری و انتظار بود، نه خبر شهادتی برایش آمد و نه خبر سلامتی، دیگر هیچ اثری از پدر نبود. سال ها همان قاب عکس پدر را در آغوش می گرفت و زندگی می کرد. هرچند پدر همیشه در رؤیاهایش زنده بود و با او حرف می زد و حالا او فکر می کند خیلی بیشتر از کسانی که حضور جسمانی پدر را درک کرده اند، پدرش را می شناسد اما رنج بی خبری و انتظار همه روزهای ...
زندگی تلخ زنی که 3فرزند از 10 فرزندش بیماری صرع دارند/یکی از دخترانم را به عقد مرد90ساله درآوردم
کودکی پا به خانه بخت گذاشتم به خاطر این که اولین فرزندم را در سن زیر 15 سال به دنیا آوردم برای گرفتن شناسنامه دچار مشکل شدیم و مادرم به نام خودش شناسنامه فرزندم را گرفت تا این که به دلیل کمبود آب و خشکسالی، دامداری و کشاورزی منطقه از بین رفت. در این میان شوهرم که بیکار شده بود به اعتیاد روی آورد و دیگر سرکار نمی رفت تا جایی که مجبور شدم خودم با کارگری شکم فرزندانم را سیر کنم. سه پسر و هفت ...
خوشگذرانی داماد و پدرزن با طلا های مسافر دربست
راننده مسافربر که یک کیلو طلای جامانده مسافردربستی را سرقت کرده بود، ماجرا را شرح داد. به گزارش جوان، سرهنگ حسین همتی، جانشین کلانتری 190 مجیدیه گفت: پنجم تیرماه امسال مردی سراسیمه وارد کلانتری شد و ماجرای گم شدن بیش از یک کیلو طلا را گزارش داد. او گفت: من در یک کارگاه طلاسازی کار می کنم. امروز به بازار رفتم و یک کیلو و 150 گرم طلا خریدم. بعد از آن چند قطعه لوازم خانه هم ...
اعتراف دروغ پسر نوجوان برای نجات مادر معتادش
. مادرم سال هاست که معتاد است. پلیس در تعقیب مادرم بود و آن روز مأموران به خانه مان آمدند و مواد مخدر را پیدا کردند. من به خاطر مادرم به دروغ گفتم مواد متعلق به من است، چون نمی خواستم مادرم به دردسر بیفتد و زندانی شود، اما در کانون اصلاح و تربیت تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم. به گزارش شیعه نیوز ، وی ادامه داد: مادرم در خرید و فروش مواد دستی ندارد و این مواد را برای مصرف خودش تهیه کرده بود ...
گفتگو با بانوی موفقی که با گوهر شب چراغش خوش درخشید/جور دیگر باید دید!
نکندآب آن را نچشد دریا را درک نمی کند. نابینایان اگر خوب آموزش ببینند نه تنها سربار کسی نیستند بلکه خودشان می توانند منشا خیر و برکت برای بقیه باشند جعفری خاطرنشان می کند کلا22نفر در این موسسه همکاری دارند تعدادی از این افراد تمام وقت اینجا مشغول هستند برخی همه چند روز در هفته به موسسه سر میزنند تعدادی از مربیان هم همکاری داوطلبانه دارند. کمک های خیرین عمده هزینه های مجموعه ما را ...
آرزویم قهرمانی ایران در جام ملت ها است /تابستان در کارخانه دوچرخه سازی کار می کردم، پدرم می خواست خودم ...
کارخانه دوچرخه سازی کار می کرد تا مفهوم کار، تلاش و استقلال را یاد گیرد. جهانبخش در این خصوص گفت: من چرخ های دوچرخه ها را درست می کردم، پدرم می خواست که من با دست های خودم پول دربیاورم و مستقل شوم. درست کردن چرخ ها در کارخانه دوچرخه سازی خاطره خوب و خوشایندی برایم بود. اما چیزی که برای من خوشایند نبود زمان کم برای فوتبال بازی کردن بود. من از ساعت 6 صبح تا 5 بعداز ظهر کار می کردم و پس از ...
لنگی های دموکراسی
چون پدر و مادرم با هم فامیل اند، این مشکلات پیش می آمد. یعنی حداقل من این طور فکر می کردم. تصورم این بود که اگر پدرم پسر عمه مادرم نبود این جزئیات دیوانه کننده میکس شده اینقدر وسط زندگی مان بال بال نمی زد؛ برای مثال اگر پدرم اسکاتلندی بود که گذرش به تفرش افتاده و بی خبر سرچشمه موقع پر کردن کوزه آب، مادرم را دیده، ما این وسط دورگه بی دردسرتری بار می آمدیم. از زنی به نام طوبا حرف می زنم، خانم چشم ...
قبول مواد برای کمک به مادر
بوده اما با تکمیل تحقیقات ادعایش را پس گرفت. اکنون با توجه به مدرک های موجود در پرونده و با توجه به سن متهم برای وی تقاضای کیفر دارم. سپس عباس که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود، روبه روی قضات ایستاد و در تشریح جزییات ماجرا گفت: من و مادرم در منطقه خاک سفید زندگی می کنیم. مادرم سال هاست که معتاد است. پلیس در تعقیب مادرم بود و آن روز مأموران به خانه مان آمدند و مواد مخدر ...
میرحسین مانع از چاپ مقالات ضد منافقین من می شد
. شهید باهنر در تابستان سال 57 اتفاقا ماه رمضان بود به من زنگ زدند و گفتند آقای دکتر غفوری فرد، جواب دادم خودم هستم. صدایش هنوز تو گوشم است گفت باهنر هستم. تعجب کردم که چرا به من زنگ زد و گفتند من می خواهم چند دقیقه با شما صحبت کنم، شما تشریف می آورید یا من بیایم. عرض کردم نخیر، خدمت می رسم. آدرس دادند و خدمت رسیدم، ایشان فرمودند که قرار است ما یک حزبی درست کنیم، آقایان بهشتی، موسوی ...
یک نفر در "کسوت روحانیت" منکر وجوب حجاب شد!
در این باره می گوید: وقتی همراه با مادرم برای اولین بار به زیارت عتبات رفتم، در کربلا، مرجع بزرگ وقت آیت الله اصفهانی که هر سال از اول تا پانزدهم شعبان به کربلا می آمدند و در حرم امام حسین (ع)، صحن باب القبله نماز می خواندند، از من دعوت کردند که در آن 15 شب منبر بروم. ایشان خودشان هم در جلسات حاضر می شدند و به سخنرانی های من گوش می دادند. بعد از پانزدهم ماه شعبان هنگامی که آقای اصفهانی خواستند به ...
راهکارهای زیبا و جذاب برای گسترش حجاب و عفاف در جامعه/ هر فردی خود سفیر قرآنی باشد
فرهنگی یک جامعه و هر فردی که مسئولیتی در این زمینه دارد وظیفه دارد که دررابطه با شوون فرهنگی ودینی آن جامعه وارد عمل شود اما این تنها به این معنا نیست که فعالیت های مردمی در این زمینه کم رنگ باشد بلکه باید همه دست به دست هم دهیم وهر فردی فکر کند که خودش سفیر قرآنی و نماینده شیعه به روز و آراسته به موازین دینی و قرآنی باشد و در مرحله بعدی سعی کند که جامعه اطراف خود رنگ و بویی از آموزه هایی که برای خودش ...
وضعیت دختران در روستاهای محروم مازندران
کردند تا بالاخره یکی از زنان با لهجه گفت: ما که نمی تونیم بهت آدرس بدیم . شاید دوست نداشته باشه . سایر زنان هم تایید کردند که این کار درستی نیست . دختر جوانی که به زور 15 ساله به نظر می آمد چند قدم جلو آمد و گفت: خونه فاطمه همین بالاس، دروازه خونشون آبیه . مجرد ماندن در جامعه روستایی، تصمیمی سخت پیدا کردن خانه فاطمه در روستا کار سختی نبود . چند دقیقه بعد جلوی در خانه فاطمه ...
لیست پناهجویان پوتوچاری در لباس زیر فرانک چه می کرد؟ +عکس و فیلم
...> راهپیمایان مارش میرا در گرامیداشت نسل کشی سال 1995 ... موفق نشدم بدون جلب توجه از آنجا عبور کنم. چند متری که در امتداد رودخانه حرکت کردم، اول متوجه انعکاس نوری شدم و بعدش بوم! خودم را روی زمین انداختم. گرد و خاک مثل باران روی سرم بارید. مطمئن بودم که گلوله یک توپ بوده است. باورم نمی شد که با توپ مرا هدف قرار داده اند. فکر کردم شاید کسان دیگری هم در همان نزدیکی هستند. ده متری که جلوتر رفتم مطمئن ...
فریاد شادی در رخت سپید عروسی
یکی از مددجویانی بود که نوعروسی در آستانه ازدواج داشتند. وای چه شیرین است آن لحظه که لباس سپید عروسی برتن، می شوی یکی یک دانه و دردانه جمعی که برایت لحظات ناب خوشبختی را آرزو می کنند. امروز می خواهم تمام این حس شیرین را برای تازه عروسی که به دیدارش می رفتم، فراهم سازم. به مقصد رسیده و از ماشین پیاده شدم، دکمه کوچک زنگ قدیمی درب را فشردم، دختری درب حیاط را گشود، با خودم می گویم حتماً ...
دستگاه، ما را دوست ندارد چون اهل تملق نیستیم/سراغ امثال بنده نمی آیند، چون خودشان هستند و جیب هایشان پر ...
...> او که همسرش اکنون در آلمان به سر می برد در این مورد گفت: پری ثمر الان آلمان است. او هم ناراحتی هایی دارد و استخوان ستون فقراتش را عمل کرده است. عکس هایش همه جای خانه است ولی من دوست دارم در وطنم باشم. درست است که چیزهای آزاردهنده ای هم هست ولی من هیچ وقت سمت سیاستمداران نرفته ام و اهل سیاست هم نبوده ام. از پیشینه اپرا تا سابقه ارکستر سمفونیک؛ کتاب هایی در دست تالیف آریانپور در ...
ریش و قیچی تیم ملی در دست نوید عبدزاده است
...> سال 88 یکی از دوستانم آتلیه عکاسی داشت و از من خواست که موهای مدل هایش را قبل از انداختن عکس سشوار بکشم. از همان جا با چند فوتبالیست که برای عکاسی پیش او آمده بودند، آشنا شدم و آنها از کارم خوششان آمد و همین شد که مشتری من شدند. بعد هم کم کم من را به بقیه هم تیمی هایشان معرفی کردند و این شد که کارم در این حوزه جدی تر شد. نخستین فوتبالیستی که برای کوتاه کردن موهایش پیش شما آمد، چه کسی ...
سیستان و بلوچستان، عبدالمالک ریگی ندارد!
به این منطقه است. و مبین می گوید که تغییر این ذهنیت حتی از درآمدزایی نیز برایش مهم تر است: ناامنی، قاچاق، تندروی های مذهبی، وهابیت ذهنیت غلط مردم نسبت به سیستان بلوچستان است. چند وقت پیش در یک دانشگاهی دعوت شده بودم که درباره فعالیت هایم حرف بزنم. دانشجویان سوالات زیادی آماده کرده بودند تا در بپرسند. محتوای حرفها و سوال هایشان به خوبی نشان می داد از سیستان و بلوچستان مواد مخدر، عبدالمالک ریگی و ...
دو پسر جوان در تاکسی کنارم بودند و مرتب پشت سر و اطراف را نگاه می کردند
پزشکی اش هم موجود است ولی حالا پشیمان است. به خاطر شرایط حساسی که دارد؛ دو روز دیگر عروسی اش است و تقاضای بخشش و رأفت داریم. قاضی، پدرم را برانداز کرد و گفت: یک هفته مهلت می دهم تا مراسم عروسی پسرت را برگزار کنید ولی باید سند بگذارید. بعد از آن باید پسرتان به بازداشتگاه برود. محکومیتش 2 سال حبس و 74 ضربه شلاق است ولی چون سابقه ندارد مشمول تخفیف شده و باید 2 ماه حبس بکشد.حالا از آن واقعه یک ماه می گذرد و یک ماه دیگر آزاد می شوم. همسرم ندا منتظر برگشتنم است. هر چند اتفاق تلخی بود ولی میله های زندان درسی دیگر به من آموخت اینکه زود عصبانی نشوم و واکنش نشان ندهم. ...