سایر منابع:
سایر خبرها
دانشگاه شاد نیست
را در رشته شیمی و تکنولوژی پلیمر در دانشگاه استون بیرمنگهام در انگلستان گذراندم. آقای دکتر چرا انگلستان را برای تحصیل انتخاب کردید؟ من رتبه اول بودم و بورسیه وزارت علوم شدم بنابراین آنها مرا برای ادامه تحصیل به انگلستان فرستادند. ازدواج کردم و با همسرم به انگلستان رفتم. پدر و مادرتان برای ادامه تحصیل شما با خارج از کشور موافق بودند؟ پدر و مادر من خیلی سختی کشیدند ...
عباس امیر انتظام و 12 نام به بهانۀ مرگ او
این روایت را دوست می داشت که از زندان آزاد نشده بلکه اخراج شده یا باز نمی گردانندش یا دیگر حوصله اش را ندارند یا در مرخصی از نوع استعلاجی است وگرنه همچنان زندانی است و متقابلا گفته می شد این روایت اغراق آمیز است زیرا از سال 1377 و حتی کمی قبل تر عملا بیرون بوده البته به جز مقطعی که با شکایت خانواده سید اسدالله لاجوردی به خاطر مصاحبه با صدا ی آمریکا پس از ترور دادستان سابق باز مدتی باز به زندان ...
سه میم منفی؛سه میم مثبت؛4 ت تأثیرگذار؛ده اصل ارتباطی والدین باکودکان(2)
والدین با وی در دوران کودکی است. از سوی دیگر خود والدین باید رفتارها و حرکات خود را به طور مرتب اصلاح کنند تا در تربیت کودکان موفق تر عمل کنند. [1] مادر و پدر بودن به معنی مبرا از عیب بودن نیست. از زمان تولد کودک، والدین تلاش می کنند فرزندی با تربیت بار بیاورند اما گاهی نتیجه عکس می گیرند؛ دلیل این موضوع روش های تربیتی اشتباهی است که نادانسته در پیش می گیریم. در شماره قبل در ...
سایه شوم در باغ ییلاقی / زنم را هم به باغ بردم!
سرعت گذشتند و بچه های آن ها قدکشیدند و بزرگ شدند. متأسفانه عادت به مصرف مواد مخدر از پدر این خانواده که حالا پا به سن گذاشته بود یک معتاد Addicted مفنگی بی مسئولیت ساخت. او همسرش را هم به دام این بلای خانمان سوز انداخت. می گفت اگر زنم را به اعتیاد نمی کشاندم شاید رهایم می کرد و تنهایم می گذاشت. حاصل زندگی سرد و بی روح این زن و شوهر معتاد دو فرزند بود. پسر بزرگ خانواده هم پای ...
آرزویی که 15روزه برآورده شد
ماموریت به شهرهای مرزی و جنگی می رفت، از 16 سالگی تخریب چی بود، ماه ها می رفت و بعد به خانه باز می گشت، برایم این رفت و آمدها عادی شده بود اما سفر آخر هیچ چیزش عادی نبود. یک سال از پیگیری و سماجت برای اعزام به سوریه سپری می شد اما به نتیجه نمی رسید تا آنکه یکی از روزهای اسفند 94 بود، با خانه تماس گرفت، خوشحال بود و از فرط خوشحالی قهقهه می زد، دخترم'زهرا' پشت خط تلفن اصرار کرد که علت این میزان ...
شاهدان قیام گوهرشاد از کشتار 83سال قبل می گویند
آمد دستگیر می شد. شهربانی همه آنهایی را که به نوعی در موضوع گوهرشاد مربوط بودند را گرفت و برد تهران و زندانی کرد. اینها چهار سال در زندان تهران بودند از جمله پدرزن خودم. بعد از چهار سال زندانیان تهران را آزاد کردند. پدر ما هم از منزل آمد بیرون. مردم او را خیلی احترام می کردند . می گفتند این مدت او در مکه بوده است کسی او را نمی دید، فقط دو تا روضه خوان پیرمردهای قدیمی، اینها گاهی می آمدند منزل ما ...
زندگی زیر سایه لباس مردانه+عکس و فیلم
داده است. دو ماهی برای یک شرکت کار کرده بود، بدون اینکه همکارانش به او شک کرده باشند، سر آخر وقتی که کار سخت بیرون شرکت به پایان رسید و برای حساب و کتاب رفت، متوجه زن بودن مریم می شوند. روزی که با لباس مردانه وارد شرکت شد و درخواست کار کرد تا روزی که فهمیدن که او نه یک پسر جوان بلکه شیرزنی است که به خاطر تامین مخارج زندگی مادر، خواهر معلول و پدر مریض به تخت چسپیده اش مجبور به تن ...
مچ زنم را با مرد غریبه را در شرایط خیلی بد در پارکنیگ گرفتم
، نمیتوانستم تمرکزم را به کار جمع کنم و دچار ضرر و زیان شده بودم و بیشتر اوقات می خواستم که از کار های همسرم سر در بیارم و چکش کنم انگار شکاک شده بودم. یک شب برای امتحان که بدانم هنوز به من وفادار است یا نه ، به خانه زنگ زدم و گفتم من در راه برگشت به خانه تصادف Crash کردم و یکم دچار سر درد و سر گیجه شدم، شما منتظر من نباشید من بیمارستان بروم بعد به خانه می آیم ، اول فکر کردم او حتما بی تابی می ...
به ما می گویند خانواده سوپرشاد!
برای بچه های مان دوست هستیم و بعد پدر و مادر.در خانه ما هیچ وقت من و تویی وجود نداشته.از طرفی، طرز تفکرمان به یکدیگر نزدیک است اما اگر مخالفتی هم باشد با صحبت آن را حل می کنیم. به نظرم داشتن یک خانواده موفق کار سختی نیست.مهم این است که یکدیگر را باور داشته باشیم و به هم احترام بگذاریم. روحیه نشاط و شادابی از دوران کودکی با شما بوده یا آرام آرام شکل گرفته است؟ اساسا آدم ...
علی نصیریان اعتبار و سمبل بیستمین جشن خانه سینما/کارگردان کلاه پهلوی راهی بیمارستان شد
سریال شهرزاد 3 مرا به شدت یاد پایان سریال "شب دهم" انداخت. این طور نیست که پایان آثار فتحی حتماً باید تلخ باشد، اما همواره با چرخش قصه و شوکه شدن مخاطب همراه است. پرویز فلاحی پور بازیگر سریال شهرزاد در گفت وگو با خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان ، در خصوص فعالیت های خود در سال 97 گفت: بعد از بازی در سریال شهرزاد و اتمام پخش آن پیشنهادات بسیاری را برای بازی داشته ام اما تاکنون هیچکدام ...
از مقایسه تیم ملی با پراید تا قسم خوردن آزمون برای خداحافظی قطعی!
پرتغال من به رونالدو در دقایق پایانی نزدیک شدم اما او به همه فحاشی می کرد و به رختکن رفت. نمی خواستم دیگر به دنبال او بروم و گذاشتم که تنها باشد و این بار هم پیراهنی به من نرسید." سامان قدوس "هیچ نامه ای از اداره مالیات (مبنی بر ممنوع الخروجی مرحوم هادی نوروزی) به دست من و یا خانواده هادی نرسیده اما اگر این مساله صحت داشته باشد، واقعا مسخره است. یادم هست چند روز بعد از فوت هادی به ما ...
واقعه گوهرشاد، موضع قطعی ملت ایران در موضوع حجاب است/ آیت الله خزعلی: زمان رضاخان، زن ها از ترس کشف حجاب ...
سال پنجم هم من رفتم، که بعداً پدرم دیگر قرار شد از منزل که آمده بیرون، مردم خیلی احترام می کنند، به او گفتند رضاخان هست،تحمل نمی کندکه یک روحانی اینقدر مورد احترام باشد گفت خیلی خوب ما می رویم کربلا. پا شد رفت تهران، سه ماه معطلش کردند، گذرنامه به ایشان نمی دادند، علتش هم همان سابقه وی در مسجد گوهرشاد بود. بعد از سه ماه دستور داد که من هم رفتم تهران، به اخوی ام پیغام داد محمد را هم بفرستید، اخوی ...
شهید رشید بارها برای مبارزه بی امان با معاندین اسلام در میادین جهاد محور مقاومت حضور یافته بود
(مدظله العالی) پدر و مادر بزرگوار، همسر گرامی و خانواده و سایر بازماندگان معظم شهید، مردم شریف استان قم و رزمندگان تیپ مکانیزه 20 رمضان تبریک و تسلیت عرض نموده، برای شهید عزیز، ابراهیم رشید، علوّ درجات و حشر با سرور و سالار شهیدان (علیه السلام) و برای همه شما عزیزان صبر و اجر و توفیق تداوم راه شهیدان را از درگاه خداوند متعال مسئلت می نمایم. انتهای پیام/ ...
ویژگی های منحصربفرد عشق به امام زمان(عج)/آیاتی که تا وقت ظهور محقق نمی شوند
: حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِم (بحارالانوار/ج99/ص110) از زنده سلام، از مرده سلام. شرطش حیات هم نیست. 4- علاقه بدون تاریخ؛ وَ عَنْ وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی ، عَنّی یعنی از طرف خودم، وُلدی یعنی بچه هایم، وَ والدَّیَ پدر و مادرم. یعنی هم گذشته والدین، هم آینده والدین، بدون تاریخ. 5- علاقه بی حساب؛ در دعا داریم: وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه ، زِنَةَ یعنی وزن، وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه مهدی جان به قدری ...
برادرم با دختر همسایه کار ناجور کرد ؛ او حامله شد و دیگر رویم نشد به کلاس بروم !
کشید و خاک بر سر و رویش می پاشید من هم از ترس گوشه چادرش را محکم گرفته بودم تا مادرم مرا تنها نگذارد از آن روز به بعد مادرم سرپرستی من و چهار خواهر و برادرم را به عهده گرفت تا بعد از مرگ پدر جای او را در زندگی پر کند. این گونه بود که مادرم برای تامین هزینه های زندگی به کار کردن در خانه های مردم پرداخت و گاهی نیز امور خدماتی و نظافتی هتل ها را انجام می داد چند سال بعد خواهرم ازدواج کرد و پا به خانه ...
نیما کرمی:فالوورهای زیاد یکی از عوامل انتخاب مجری های تلویزیون است
شعارسال : وقتی از برنامه های تلویزیونی در ماه مبارک رمضان صحبت کنیم ناخودآگاه ذهن ها به سمت "ماه عسل" و "جشن رمضان" می رود اما در چند سال اخیر رویکرد رسانه ملی حال و هوای تنوع گرایی به خود گرفته است. البته نتوانسته همچون گذشته توجه حداکثری مردم را به خودش جلب کند؛ چرا که سایه اسپانسرها سنگین شده و برای جذب مخاطب دست به هر کار زردی می زنند. آنقدر میهمان کلیشه ای و حرف های شعاری زده می شود که مخاطب ...
ماجرای جواب منفی شهید کلانتری به درخواست مادرش
مادرم باید می آمد پیش من؛ آن موقع خروجی دست ایشان بود و مادرم از ایشان خواسته بودند که خروجی ایشان را امضا کنند که ایشان مخالفت کردند. سیما کلانتری همان خواهری است که هنگام ازدواج، به خواست برادرش از تجملات و تشریفات عروسی اش چشم پوشی کرده است. تمول مالی پدر موسی هم در مرند و هم در تهران زبانزد بود و تا پیش از ازدواج سیما، مراسم اقوام به اندازه وسع مالی هر خانواده با تشریفات معمول و رایج ...
هنوز شیرخواره بودم که مادرم با فرزند در شکم به جرم حجاب شهید شد
. مادرم خود را به آستانه در خانه همسایه انداخت و در همان جا سقط جنین کرد. پدرم که تبعید و فراری بود، توان مالی برای رساندن مادرم به دکتر را نداشت و مادرم در سن 21 سالگی و پس از شانزده روز در اثر خونریزی از دنیا رفت. بعد پدرم با خانواده علم الهدی وصلت کرد. نامادری ام تعریف می کرد که بعد از حدود دو سال کمکم مردم می آمدند تا حاج آقا برای آنها تفسیر احکام دینی بگوید. انتهای پیام/ ...
دردهایی پنهان از چشم نزدیکترین ها!
بیشتر از بقیه می خواهیم، وقتی دیگران می بینند، می گویند همه چیز مال شماست؛ ببینید، نیازهای ما بیش تر است. مثلاً من یک بار به سرهنگ راهنمایی و رانندگی گفتم ما نیاز به خط ویژه داریم، گفت شما جانبازان فقط به دنبال گرفتن امتیاز هستید! امتیاز چیست، شما یک هفته بیا کنار من باش تا مشکلات مرا ببینی و بعد چشم بسته بگو دنبال امتیاز هستی. برای مثال، عزیز جانبازی می گفت با همسرم به خرید ...
پایان 34 سال چشم انتظاری/دختر شهید:می دانستم پدر بر می گردد
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از عصرهامون ، شاید این اولین مصاحبه رسمی خانواده با یک رسانه بعد از شنیدن خبر بازگشت مهمانشان بود که با خبرنگار ما انجام دادند. دخترک 2ماهه آن روزها در نبود پدر قد کشیده و رهرو راه پدر شده است. حجاب و عفاف را شیوه راه کرده و سیرتی شهدایی دارد. دوستان و آشنایان می گویند دو ماهه بود که پدرش پیشانی اش را بوسید و راهی جبهه شد و این آخرین باری بود که بوسه ...
گفتگو با بانوی موفقی که با گوهر شب چراغش خوش درخشید/جور دیگر باید دید!
بعضی خانواده ها در کمال ناامیدی و در اوج ناراحتی از نابینایی فرزندشان وقتی زندگی من و همسرم و مدارک تحصیلی و فعالیت هایی که در موسسه داریم را می بینند به بچه هایشان امیدوار می شوند و با تلاش بیشتری آموزش آنها را دنبال می کنند. عشق ما در انجمن ادبی بهزیستی جوانه زد وی درخصوص آشنایی با همسرش و آغاز این زندگی عاشقانه می گوید: ما یک انجمن ادبی در بهزیستی داشتیم با همسرم آنجا ...
لنگی های دموکراسی
چون پدر و مادرم با هم فامیل اند، این مشکلات پیش می آمد. یعنی حداقل من این طور فکر می کردم. تصورم این بود که اگر پدرم پسر عمه مادرم نبود این جزئیات دیوانه کننده میکس شده اینقدر وسط زندگی مان بال بال نمی زد؛ برای مثال اگر پدرم اسکاتلندی بود که گذرش به تفرش افتاده و بی خبر سرچشمه موقع پر کردن کوزه آب، مادرم را دیده، ما این وسط دورگه بی دردسرتری بار می آمدیم. از زنی به نام طوبا حرف می زنم، خانم چشم ...
عاشق که شدی از سختی راه مپرس
ناتمام بر دل و جانم باقی گذاشته است. فریبا زرین گفت: در یک مجلس عروسی با هم آشنا شدیم و پس از رفت و آمدهای مرسوم هر دو خانواده، زندگی مشترک خود را آغاز کردیم و بعد از چند سال صاحب فرزند پسری شدیم که نامش را رادمهر گذاشتیم. وقتی از زندگی مشترکش با شهید صحبت می کند پشت سر هم آه حسرت می کشد و می گوید: اخلاق، منش و رفتار همسرم به گونه ای بود که هر لحظه به یادش می افتم حسرت از دست دادن ...
یک نفر در "کسوت روحانیت" منکر وجوب حجاب شد!
...: مردم، از مسجد خارج شوید. من هم عمامه و قبا را درآوردم و لابه لای جمعیت از دری خارج شدم. با هفت نفر از همراهان به در خانه ای رسیدیم. زنی در را باز کرد و ما را که شناخت، برد به خانه و پس از هفت، هشت ساعت از کوچه پس کوچه ها عبور داد و به بیرون شهر رساند. خواستم به روسیه بروم، دیدم دولتش کافر است. قصد کردم به افغانستان بروم که یک دولت متعصب اسلامی بود، به امید اینکه مرا تحت حمایت خود قرار خواهد داد ...
فریاد شادی در رخت سپید عروسی
دلش غوغا به پا می کند، دوست دارد تا حداقل لوازم زندگی اش تکمیل شود و در کنار یار آرام گیرد، می دانم که او نیز قطعاً می خواهد در میان همسالانش آرزوی زیبای بازی های دوران کودکی اش محقق شود و فریاد برآورد از ته دل شور و شادی را، اما چه کند که دست بابا تنگ است. می دانم که دوست ندارد شرمندگی پدر را در سیمای مهربانش بینید چون او دختر است و دختر انیس باباست. لحظه ای خودم را جای او می ...
دو پسر جوان در تاکسی کنارم بودند و مرتب پشت سر و اطراف را نگاه می کردند
بکند تا بی گناهی ام را به رئیس کلانتری ثابت کند. مرا به اتاق بازداشتی ها بردند. سیاهی شب پرده انداخته بود که کوروش باز به ملاقاتم آمد. با رئیس کلانتری صحبت کرده بود با وجودی که برای رئیس کلانتری بی گناهی ام محرز شده بود ولی به خاطر اینکه پرونده تشکیل شده بود و آمار پرونده ها قبل از ظهر به دادسرا ارسال می شد؛ دیگر کار از کار گذشته بود. اگر زودتر به خانواده ام اطلاع می دادم و ...
دخترم را کتک می زدند تا روسری اش را از سرش بردارد + عکس ها
لحظه از حرفش تعجب کردم، اما دو روز بعد وقتی در حال اغما در بیمارستان بستری بود آن سیب ها هنوز گوشه آشپزخانه بود و بعد بردیم و بین خانواده های بیماران توزیع کردیم. فداکاری خواهر شهید آخرین فردی است که قبل از آن اتفاق با مهری بوده از روز واقعه می گوید: روز 9 دی سال 1357 همه با هم خانوادگی به تظاهرات رفتیم، مادرم با بچه 6 ماهه در بغل و پدر و برادرانم بودیم، در شلوغی جمعیت من و ...
اولین زن شتردار ایران را بشناسید
نرسیده است. وقتی پدرش فوت کرده، برادرهایش شتر ها را فروخته اند و هر چه شتر داشتند به باد رفت، اما چندی بعد مادر و برادرهایش با وام و باقیمانده ارث و میراث پدر چند شتر خریدند و او شد کارگر آنها. خودش می گوید: تازه دو سالی هست که به کمک همسرم مرکز پرورش و نگهداری شتر را راه انداخته ام، اما تا پیش از این ها برای برادرانم کار می کردم آن هم برادرانی که به چشم یک کارگر بی جیره و مواجب نگاهم می کردند ...
روملو لوکاکو؛ ستاره بلژیکی برخاسته از فقر مطلق
تونی مراقب دخترم باشی؟ خواهش می کنم . یادم می آید کاملاً گیج شده بودم و با خودم فکر می کردم پدربزرگ درباره چه حرف می زند. گفتم: مامان؟ آره... ما با هم خوبیم. گفت: نه بهم قول بده. می تونی قول بدی؟ مراقب دخترم باش. به خاطر من مراقبش باش . گفتم: باشه بابابزرگ. فهمیدم. بهت قول می دم. پنج روز بعد، او از دنیا رفت و آن موقع بود که فهمیدم منظورش چه بوده است. فکر کردن به آن مرا خیلی غمگین می ...
در اینستای ستاره های خارجی؛ از نامزدی جاستین بیبر تا بازوی جنسن اکلس
بعضی وقت ها زیادی حرف می زند! 25. تام هاردی و همسرش شارلوت رایلی به تازگی خبر داده اند که در انتظار تولد فرزند دوم خود هستند. 26. به نظر شما سبیل به کدامشان بیشتر آمده؟ مندی مور یا میلو ونتیمیلیا ؟ 27. پنه لوپه کروز در کنار کارل لگرفلد امپراتور دنیای مد در فشن شوی شنل . 28. وقتی اما رابرتز کارها را از روی تختخوابش پیش می برد. 29. باز هم یک ...