سایر منابع:
سایر خبرها
دام راننده تاکسی اینترنتی برای یکی از مسافران
سراغم آمد و مرا به خانه بستگانم برد که همین موضوع باعث شد با وحید که دو سال از من بزرگتر بود آشنا شوم. آخرین بار یک ماه قبل بود که به صورت اتفاقی او مرا به مقصد رساند که شماره تلفن همراهش را به من داد و من هم شماره ام را به او دادم و قرار شد هر وقت نیاز به تاکسی داشته باشم با او تماس بگیرم تا به دنبال من بیاید و مرا به مقصد برساند. بعد از آن بود که ارتباط تلفنی ما آغاز شد و ...
7 دوبلور بزرگی که هنوز در میان ما هستند
تکنیک صدا سر صحنه و گسترش فیلم های زیرنویس، جایگاه سابق را از دست داد. متاسفانه شأن دوبلورهای کارکشته نیز رعایت نشد و حالا خیلی از آنها یا خانه نشین شده اند یا کارهای شان محدود شده است. 2) با احترام به همه بزرگان دوبله که از میان مان رفته اند، پرونده ای برای بازمانده ها تدارک دیده ایم. می دانیم جای خیلی از اسم ها خالی است؛ مثل سعید مظفری، ناصر ممدوح، نصرالله مدقالچی و ... ولی به دلیل ...
اصلاح ساختار مدیریتی بااجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان
جهانی برای بیان حرفی انسانی که مبتلابه هر زمان و جغرافیایی است، جلب می کند. روزنامه ابتکار با درج گزارشی با عنوان برنده خانه سینما در برابر برنده شیر طلایی نوشت: این روزها کشورهای مختلف و صاحب سبک سینما نمایندگان خود را برای مراسم اسکار معرفی کرده اند. مهمترین خبرهای این مراسم برای سینمادوستان ایرانی اعلام نماینده سه کشور ایران، مکزیک و شیلی بود. کشور شیلی سال گذشته با فیلم یک زن شگفت انگیز ...
آقای حسین سازور غلط می کند فقط مداحی کند!
.... اما حالا وقتی به کسی می گویم این نکته را رعایت کن، فکر می کند من در این مساله کمبود یا کم دارم. در صورتی که اینطور نیست. آشنایی شما با حاج منصور از کجا شکل گرفت؟ از زمان جنگ، قبل از عملیات کربلای 4. حدود سال 63-64. از جبهه آمده بودم. ساعت از 12 شب گذشته بود. با یکی از رفقا که با حاجی آشنا بود به خانه حاج منصور رفتیم. اولین برخوردمان بود. تا من را دید، از دوستم پرسید مداح است ...
پدر معتاد دختر 15 ساله اش را به دوستش فروخت !
.... اوایل زندگی وقتی شب ها دیر به خانه می آمد فکر می کردم که سر کار است چرا که به این گونه دیر آمدن ها در خانه پدرم عادت داشتم. وقتی کمی بزرگ تر شدم و حقایق زندگی مشترک را درک کردم تازه فهمیدم که باز هم در کنار یک باتلاق وحشتناک شاهد غرق شدن سلیم هستم. زندگی من روز به روز تلخ تر و غمناک تر می شد چرا که همسرم در بیراهه فساد و فحشا قدم برمی داشت و من آینده ام را در سیاهی و تباهی می دیدم در حالی که ...
حکم اعدام برای 3 مرد متجاوز
...، گفت: من به خواسته خودم دست به این کار نزدم. در خانه دوستم بودم که مردی به نام رضا به اتفاق سه نفر دیگر آمدند و من را به زور بردند. آنها دست وپای من را گرفتند و بردند چون حالت عادی نداشتم به زور من را وادار به کاری کردند که نمی خواستم. اگر غیر از این بود، لزومی نداشت دست وپایم را ببندند. با توجه به اینکه مسئله تعرض در پرونده مطرح بود، رسیدگی به این پرونده به شعبه 4 دادگاه کیفری ...
لزوم ترویج سبک زندگی حسینی در ماه عزای آن حضرت
دانیم که خداوند دوست دارد بنده اش از هر نوع برکتی بهره مند شود. به همین دلیل خزینه های برکت را در اعمالی جاسازی فرموده و به ما هم آموزش داده و حتی تشویق مان کرده تا هر چه زودتر به آن برکت ها برسیم و آن را نصیب خودمان کنیم. پیش دستی کردن در سلام گفتن هم همین گونه است. در اسلام موارد بسیاری نقل شده که هر کس ابتدا سلام کند رحمت بیشتری را از آن خود کرده است. در کتاب تحف العقول به نه نقل از ...
معامله شرکت های پخش دارو بر روی سلامت مردم/توزیع دارو در داروخانه بیمارستان های دولتی در اولویت آخر
شده نمی دانم خدا را شکر کنم که پدر شدم یا لعنت به خودم بفرستم که در این اوضاع هوای پدر شدن به سرم زد؟! این روزها ساعت های زیادی یا دنبال شیرخشک هستم یا پوشک. می گویند نداریم برو از داروخانه خصوصی بگیر. خب من این همه پول از کجا بیاورم قیمت پوشک ناگهانی چند برابر شد حالا شیرخشک هم از داروخانه خصوصی بگیرم؟ کارمند داروخانه همانطور که کار مراجعه کنندگان را راه می انداخت حواسش به صحبت های ماهم بود و ...
ریشه اصفهانی برخی مسئولان پاکستانی
حادثه شد. سه شنبه شب؛ 5 آبان؛ منطقه ویران شده شانگلای: شب هنگام به شانگلای رسیدیم و به همین خاطر هم امکان تهیه گزارش تا صبح روز بعد را نداشتیم. فردا به فرمانداری رفتیم. گفتند اطراف شهر خسارت دیده که صعب العبور است و نمی توان به آنجا رفت. پس به نواحی رفتیم که ساختمان ها فرو ریخته بودند. کوه ها ریزش و مامورها راه را باز کرده بودند. سه روز آنجا بودیم تا گزارش هایمان آماده شود. سه روز متوالی ...
هر کس عاشق این حرفه نیست، لطفا نیاید !
روزگاری که فقط چند گوینده در یکی، دو شبکه محدود بار سنگین انتقال اخبار را برعهده داشتند و خبری از انفجار اطلاعات و جنجال های رسانه ای مرسوم این دوران نبود. دورانی که به گفته او، تلویزیون مرجع اول مخاطبان به شمار می آمد اما حالا اوضاع دست خوش تغییر بزرگی شده و شبکه های اجتماعی در اطلاع رسانی و چهره سازی راهی متفاوت می روند و همه اصول مرسوم را زیرپا گذاشته اند. با این اوصاف، سلطانی از استفاده ...
برملاسازی جنجالی سعید کنگرانی از برهنگی سینمای قبل از انقلاب !
... بله، هیکل های درشت و دست های بزرگی داشتند. سواد هم که نداشتند و آن ها را از جاهایی مثل بیغوله های ته سرآسیاب دولاب می آوردند. این ها جا و مکان نداشتند و شب ها در حمام می خوابیدند. البته در تاریخ سینما و تواریخ مختلف آمده که فرخ غفاری برای جشن هنر شیراز یک عده بازیگر را از شهر نو انتخاب کرد و به تئاتر آورد. این ها در جشن هنر هم بازی کردند و بعد گروهی را تشکیل دادند که در کتاب ...
زن جوان تهرانی خنده اش را جراحی کرد / پزشک چه بلای سر آوا آورد
اینکه ژل تزریق شده فاسد و غیراستاندارد بود مراحل تخلیه ژل از صورت زن جوان طولانی شده و تا یک ماه قبل هم ادامه داشت: تا حدود یک ماه قبل گاهی بخشی از محل تزریق ورم می کرد و بعد از چند روز با حل شدن ژل دوباره به حالت اول بر می گشت. من همان موقع شکایت کردم اما زمانی که پرونده ام در دست رسیدگی بود و حتی احضاریه برای آن دو پزشک ارسال شده بود همچنان تبلیغات اینترنتی روی سایت بود و آنها مشتری جذب می کردند ...
می گفتند: تا به حال پدر شهید بودم حالا شده ام پدر طرید!
، خواندن دعای شب جمعه به شکل دسته جمعی بود که سرباز ها را عصبانی می کرد و ما در دل خودمان احساس غرور می کردیم. در تبعید دامغان، همیشه یک نگهبان جلوی در خانه کشیک می داد و ما برای اینکه لج او را درآوریم، کار هایی می کردیم که به او ثابت کنیم سر عقیده خودمان هستیم. با این همه تبعید پدر، چطور درس می خواندید؟ در دامغان مدارس دخترانه و پسرانه جدا بود، اما نگهبان ها و مستخدمین آنجا مرد بودند ...
سرنوشت شوم 2 مرد ترکیه ای که شب ها در خانه خاله شهلا می ماندند ! + جزییات
. گاهی هفته ها در ایران می مانیم و مدتی قبل از طریق فردی به زنی به نام شهلا که معروف به خاله شهلا بود، معرفی شدیم. از آن روز به بعد هر وقت به ایران می آمدیم، به خانه خاله شهلا می رفتیم و شب ها آنجا می ماندیم و مواد مصرف می کردیم. وی ادامه داد: آخرین بار که به تهران آمدیم و به خاله شهلا زنگ زدیم، گفت هزینه مواد بالا رفته و به شدت گران شده است. او گفت از این به بعد پول ...
روایت پرستار خارجی از سفر به کربلا
دیگران هم هست؛ چون من خودم پرستار هستم با خودم گفتم آنجا باید به دیگران هم کمک کنم. بعد فکر کردم این سخت گرفتن حتماً برای من یک امتحان است و حکمتی دارد؛ مثل وقتی که آدم روزه دار است و تمام روز گرسنه ای و تشنه ای ولی وقتی اذان می شود و اجازه داری آب بنوشی، دیگر دلت نمی خواهد. با خودت می گویی ده دقیقۀ دیگر هم می توانم صبر کنم. به نظر من این هم همین جوری است. سه روز راه می روی و می روی و می روی و بالاخره ...
ابتکار از سرنوشت یکی از قدیمی ترین سینماهای پایتخت گزارش می دهد تهران، سررشت، رادیو سیتی
کناری را با هم ادغام کنند تا این مکان تبدیل به پاساژی چند طبقه شود. او می گوید: همان سال های 88 بود آمدند تابلو را زدند. گفتند تا 20 روز دیگر کار تمام است. بعد از 20 روز دیگر از آنها خبری نشد. مغازه هایی کنار دستش را هم آلاخون و بالاخون کردند. هنوز درشان تخته است. خرابه شدند، فقط یک مرد و زن سرایدار این بخش هستند. از خانه کنار دست سینما و دو مغازه نگهداری می کند. صاحب سینما به دنبال امور ...
دانشجویانی جوان با آرزوهای بزرگ: نگاهی به روزهای سرکش آغازین فیسبوک
یا همان نیوزفید شاهد سیلی از بازخوردهای منفی بود روچی سانگی : در ساعات پایانی شب این محصول را راه اندازی کردیم، بسیار هیجان زده بودیم و حتی برایش جشن گرفتیم. صبح روز بعد اما وقتی از خواب بلند شدیم، شاهد سیلی از بازخوردهای منفی بودیم. پس از آن دست به قلم شدم و برای وبلاگ فیسبوک یک پست گذاشتم با این عنوان: فیسبوک شاهد یک فیس لیفت جدید است. کیت جمندر : ما یک نامه ی کوچک نوشتیم ...
اشعار ویژه شب ششم ماه محرم
گلایه داشت که افتادم از نفس بی تاب و بی قرار، سراسیمه، چون جرس سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟ بگذار تا رها شوم از بند این قفس جز دست خط یار به دستم بهانه نیست خطی که کوفی است، ولی کوفیانه نیست گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را می خواند از نگاه ترش آن چکامه را هفت ...
آغاز سال تحصیلی، گرانی لوازم التحریر و کام تلخ دانش آموزان
بیش از 10 مشتری را راه می انداختم. این صاحب مغازه با تاکید بر اینکه گرانی لوازم التحریر تقصیر ما نیست و خود ماهم اجناس را با قیمت بیشتری خریداری می کنیم، اظهار داشت: ما هم دوست داریم دانش آموزان با در دست داشتن لوازم التحریر به مدرسه بروند و کسی از تهیه آن محروم نشود. اسکندری با بیان اینکه مشتریان بیشتر قیمت می کنند و اجناس را نمی خرند، گفت: البته به مردم حق می دهم که توانایی ...
ویترین های منتظر در بازار موبایل
فروشگاه های برند همه گیر است. یک طبقه بالاتر این سکوت خودش را بیشتر به رخ می کشد جایی که مغازه های فروش موبایل جای گرفته اند و جوانک های فروشنده پشت کنسول فروش یا به خنده و شوخی با هم وقت می گذرانند و یا گوشی به دست سرشان گرم پرسه در شبکه های مجازی است. اینجا سردتر از طبقه پایینی است و طبقات دو و سه به تدریج خلوت تر و ویترین ها خالی تر هم می شوند. انگشت اشاره یکی از فروشندگان با سابقه طبقه ...
بازیگر تنگه ابوقریب : از جریان فیلم جنگی لطمه زیادی خوردیم
ساکنان آن شهر که 8 سال جنگ را لمس کرده بودم نمی دانستم که آن جلو چه خبر بود. مجروحان را می دیدیم اما هیچکس نمی دانست یک تعداد آدم گمنام بدون اینکه اسمشان را فریاد کنند و چیزی را به رخ بکشند برای دفاع می روند. تا زمانیکه فیلمنامه تنگه ابوقریب پیشنهاد نشده بود خودم هم نمی دانستم که آن زمان که آن روز را تجربه کردم یک تعداد آدم برای ادامه دفاع رفته بودند . بعد از جنگ جریان جنگ دست عده ای افتاد ...
آخرین گفت وگوی سعید کنگرانی
آنجا رفت و آمد داشت و شناخته شده بود. خانواده فرهنگ دوستی بودند، پدرشان با عبدالحسین نوشین جلسات فردوسی خوانی می گذاشت و این بچه ها از کودکی با ادبیات کلاسیک ایران انس داشتند. ولی شما آموزش تئاتری نداشتید؟ نه، آقای مفید دستورالعمل هایی می داد و من باید هر شب، حتی وقتی خانه بودم تمرین می کردم. دستورها تمرین روی میمیک، تنفس و حرکت های بدنی را شامل می شد. بعد از حضور در فیلم همیشه پیگیر ...
سرنوشت یکی از قدیمی ترین سینماهای پایتخت/ تهران، سررشت، رادیو سیتی
همکارانش می گویند: قرار بود سینما و ساختمان کناری را با هم ادغام کنند تا این مکان تبدیل به پاساژی چند طبقه شود. او می گوید: همان سال های 88 بود آمدند تابلو را زدند. گفتند تا 20 روز دیگر کار تمام است. بعد از 20 روز دیگر از آنها خبری نشد. مغازه هایی کنار دستش را هم آلاخون و بالاخون کردند. هنوز درشان تخته است. خرابه شدند، فقط یک مرد و زن سرایدار این بخش هستند. از خانه کنار دست سینما و دو مغازه ...
مهندس معمار،بعد از 20سال عاشق زنی دیگر شد و برای همسر معمار خود،هوو آورد
شده بودند، اما مهری تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ارشد به پایان رساند و رامین هم در عین راه اندازی شرکت ساختمانی موفق شد تحصیلاتش را تا مقاطع بالاتر ادامه دهد. 15 سال بعد از ازدواج آنها به زوجی موفق و ثروتمند در فامیل مشهور شده بودند. در این مدت سخت کوشی زن و شوهر در کنار هم باعث شده بود صاحب خانه، خودروهای گرانقیمت، ویلا و املاک زیادی شوند. با این حال پس از باردار شدن مهری برای دومین بار ...
بی مهری مهر با جیب والدین/ نیاز داری بردار
پایین مبهوت نگاهمان می کند و کیفش را محکم تر بغل می کند، انگار از حرف های مادر چیز هایی فهمیده و می ترسد کیف را صاحب نشود. خانم دیگری که نزدیک ماست از روز های تحصیل خودش می گوید که آن زمان مدرسه بابت ثبت نام از ما، تنها پول بیمه می گرفت و پدرو مادر ها نگرانی بابت شهریه های آنچنانی نداشتند. همه خاطراتش را یه به یک به یاد دارد و از خانواده هایی حرف می زند که دست کم سه چهار دانش آموز مدرسه ای ...
سعید کنگرانی؛ سینما نابودم کرد!
بودند که بادی گارد مادر شاه بودند. و کاملاً مشخص بودند؟ یعنی همه این ها را به این کار و این وضعیت می شناختند؟ بله، هیکل های درشت و دست های بزرگی داشتند. سواد هم که نداشتند و آن ها را از جاهایی مثل بیغوله های ته سرآسیاب دولاب می آوردند. این ها جا و مکان نداشتند و شب ها در حمام می خوابیدند. البته در تاریخ سینما و تواریخ مختلف آمده که فرخ غفاری برای جشن هنر شیراز یک عده ...
افزایش مشکلات روحی روانیِ زلزله زدگان کرمانشاه
...: بعد از زلزله عصبی شدم نه فقط من همه همین طور شدیم، کنترلی روی رفتارمان نداریم. هر روز دعوا می کنم با زنم، بچه هایم و همسایه ها. هر کسی چیزی می گوید می خواهم چاقو بکشم، اصلاً حوصله حرف زدن با کسی را ندارم. فقط چند دقیقه راه رفتن داخل همین پارکی که کانکس ها در کنار هم سوار شده اند، حس و حال کل شهر را پیش رویم باز می کند، نه خبری از شادی است و نه خبری از زندگی! اینجا، افسردگی موج می زند نه ...
اشعار ویژه شب ششم ماه محرم
بی قرار، سراسیمه، چون جرس سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟ بگذار تا رها شوم از بند این قفس جز دست خط یار به دستم بهانه نیست خطی که کوفی است، ولی کوفیانه نیست گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را می خواند از نگاه ترش آن چکامه را هفت آسمان قریب به مضمون نامه را این چند سطر را ننوشتم، گریستم باشد ...
نقشه "خاله شهلا" برای سرقت از دو راننده خارجی
جابه جا می کنیم. گاهی هفته ها در ایران می مانیم و مدتی قبل از طریق فردی به زنی به نام شهلا که معروف به خاله شهلا بود، معرفی شدیم. از آن روز به بعد هر وقت به ایران می آمدیم، به خانه خاله شهلا می رفتیم و شب ها آنجا می ماندیم و مواد مصرف می کردیم. وی ادامه داد: آخرین بار که به تهران آمدیم و به خاله شهلا زنگ زدیم، گفت هزینه مواد بالا رفته و به شدت گران شده است. او گفت ...
روستایمان را با سوزن ساختیم
صاحب خاتون درخشنده بی سواد هستم، خانه دار هستم و 7 تا بچه دارم، امان، نصیر، عاصف، عاطفه، زرینه، سکینه و فریده. 52 سال سن دارم. نوشته توسط رشیده. هر گردنبند یک نوشته دارد؛ یک نامه کوتاه از طرف سازنده اش که ممکن است مثل صاحب خاتون، بی سواد باشد و نامه را رشیده برایش نوشته باشد. به هر گردنبند یک تکه کاغذ سنجاق شده تا خریدار بداند سرانگشت کدام زن بلوچ نخ را ظریف و زیبا بر دل پارچه دوخته ...