سایر منابع:
سایر خبرها
حرکت در دریای اربعین اختیاری نیست/ مسیر پیاده روی نمایی از حکومت امام زمان(عج)
مرا منقلب کرد. آقای شاهرخی از قضیه ای گفت که که یکی از مدیران موکب کربلا تعریف کرده بود: در صحن حرم امام حسین علیه السلام پیرزنی ایستاده بود و نمی توانست از پله ها بالا بیاید. به او گفتم: مادر! بیا به شما کمک کنم تا به زیارت بروی. پیرزن گفت: این ایام، امام حسین علیه السلام مهمان دارد. ما عربیم و هر موقع اراده کنیم می آییم زیارت. من هشتاد روز است که از بصره تا اینجا با پای پیاده آمده ام که ...
حماسه اربعین هرسال گسترده تر می شود
ی از زندگی آیت الله قوچانی، گفت: ایشان در خاطرات خود می نویسد در سفر مشهد در بیابانی گم شدم و دیگر از همه جا قطع امید کردم؛ برای نجات از این وضعیت هر عمل خوبی که انجام داده بودم را واسطه کردم تا نزد خدا شفیعش شود، اما فایده ای نداشت. وی افزود: ایشان می گوید دیگر داشتم ناامید می شدم که به یادم آمد با پای پیاده به کربلا رفتم و پاهایم تاول زد، با خود گفتم خدایا اگر حسین علیه السلام را دو ...
دلا خون گریه کن چون اربعین است
شعار سال : گاهی اوقات معجزه آنقدر تکرار می شود که دیگر مردم به دیدنش عادت می کنند، از کنارش می گذرند بدون آنکه حیرت کنند، سوژه رسانه ها نمی شود، چون از شدت تکرار، ارزش خبری اش را از دست داده . حکایت روایت های اربعینی، قصه همین معجزه های تکراری است. از ابتدای طریق تا بین الحرمین، در این هشتاد و خرده ای کیلومتر، آنقدر معجزه می درخشد که دیگر چشم هر بیننده ای به دیدنش عادت می کند، این معجزه ها حالا آنقدر عادی شده که احتمالاً اگر من درباره اش بنویسم، متهم می شوم به تکراری نویسی و نداشتن نگاه جدید ! اما اربعین از دل همین قصه های تکراری، جاودانه ترین روایت عاشقی شده است. من با چشم خودم دیده ام، پیرمرد بادیه نشینی را که دستانم را گرفت و با التماس ...
سومین گزارش توصیفی : عمود یک تا 269 طریق الی الکربلا
السلام بردم. بعد از برگشت از حرم امام مهربانی ها دوستانم تماس گرفتند گذرنامه ات را بده برایت ویزای کربلا بگیریم و گریست و گفت سفرم را علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثنا به پاس خدمت به پدر و مادر امضا و هدیه کرد. آری ایمه احد الناسی را مدیون و بی پاداش خود نمی گذارند و همیشه تو را به اندک بهانه ای بها و عطای بیشمار دهند. آفتاب می تابید و عطش و خستگی و درد پا ...
چهارمین گزارش توصیفی از عمود 269 تا 555 طریق الی الکربلا/
تو را مجذوب خود می کرد. حسین از استان بوشهر بود مسیر را با عصا و یک پای ارادت گام بر می داشت گفتم برایت سخت نیست گفت اگر ادعای فدایی حسین شدن داریم باید جانبازی و فداکاری و از خودگذشتگی و جان دادن برای حسین را در عمل معنا کنیم. اربعین را برای چهارمین سال متوالی تجربه می کرد و همه سختی های آنرا با این شرایط جسمی با جان و دل می خرید. به راستی که برای شهادت حسین علیه ...
زنم گم شده، نمی دونم کجاست، تقصیر شما آخونداست
و گریه می کرد. با صدای خش دار ناله می زد و یا اباعبدالله می گفت. با گوشه دستارش اشکش را پاک کرد و گفت: میگم در این دو سال حالم طوریه که اصلا نمی تونم روضه امام حسین علیه السلام رو گوش بدم، یا اباعبدالله. همین که یااباعبدالله گفت، صورتش در هم کشیده شد و هق هق کنان ادامه داد: های ... های یا اباعبدالله در پناه شماییم، ما رو به خودتون و راهتون نزدیک تر کنید. قسم به منزلت زینب ما رو به خودتون نزدیک تر ...
روایت هایی از زندگی لوطی ای که توبه کرد
از سلاخی در کشتارگاه به خدمت در مسجد محله برسم. رفت وآمد در مسجد باعث آرامش روحی و روانی ام شده است و انگار همه چیز دارم. البته این را هم از لطف امام حسین(ع) دارم. چند دقیقه از حضور دایی محمود در مسجد نمی گذرد که مراجعان فرصتی برای ادامه صحبت هایمان نمی دهند. اغلب افرادی که در مسجد به او مراجعه می کنند یا می خواهند در کار خیر مشارکت کنند یا نیاز و مشکلی دارند که باید حل شود. صدای اذان در فضای ...
حقیقت های منتشر نشده کتاب دا / خرمشهر چگونه به دست عراقی ها افتاد؟
. در بین همه کسانی که آنجا با رشادت می جنگیدند، مرد جوانی که بزرگتر از ما بود نظرم را اول به خودش جلب کرده بود. هر وقت زوزه شلیک گلوله ای را می شنیدیم یا انفجاری رخ می داد، همه مان پناه می گرفتیم یا رد گلوله ها را رصد می کردیم، اما این مرد همین طور سر پا به کارش ادامه می داد. روی یکی از تفنگ های 106 کار می کرد. گلوله های تفنگ 106 را می گذاشت توی لوله، خم می شد، طنابش را می کشید و گلوله ها را تند و ...
شهید متولد عاشورا حسین وار به شهادت رسید
بود نمی خواست مادرم زخمهایش را بیند زیرا می دانست مادرم خیلی ناراحت می شود، ازمن خواست تا در پانسمان زخم هایش وی را کمک را کنم. کلیه خود را از دست داد در درگیری در جبهه با دشمن از ناحیه پهلوی چپ مورد اصابت گلوله تیربار قرار گرفت و کلیه چپ خود را ازدست داد ولی باز هم از پای ننشست و به جبهه رفت، هدف بزرگی داشت و برای رسیدن به هدف خودتلاش می کرد،پس از بهبودی در عملیات کربلا ...
روزی که زمین ما را ببلعد
شهرستان کبودرآهنگ و در 7 کیلومتری نیروگاه شهید مفتح همدان ایجاد شده 45متر و عمق آن 25 متر برآورد شده. با کمک همراه محلی ام برای دیدن فروچاله ها راهی این روستا می شویم. دست کم چند فروچاله در راستای هم قرار دارند و با فاصله اندکی قابل مشاهده اند. دیدن یک چاله بزرگ که شاید صدها بار کامیون هم نتواند پرش کند، متحیرم می کند. چطور ممکن است زمین این طور خالی شود؟ دلیلش کاملاً مشخص است؛ مصرف بی رویه آب ...
فرق بین محبت لله و محبت فی الله در چیست؟
می گوید رسول الله لباس این رنگی دوست داشته، من هم خوشم می آید. خدا رحمت کند بزرگان ما مثل علامه طباطبائی و علامه جعفری را. اینها چقدر خوب خودشان را ذوب کرده بودند در اهل بیت ع . علامه همینطوری نشسته کتابش هم باز است، یکدفعه روضه می خوانند، کتابش بسته می شود، گریه می کند. مثل یک فرد عامی گریه می کند. امام خمینی رحمه الله علیه در شلوغی جمعیت سینه می زد و عمامه اش می افتاد، عبایش یک طرف ...
یک کیسه زباله یک بلال رایگان /ایده ای جالب برای فروش بلال و پاکسازی محیط زیست
زیرآبش را زدند، اما همه این موارد دست به دست هم داد تا جوان گیلکی داستان ما بهترین تصمیم زندگی اش را بگیرد و عطای زندگی در شهر پر زرق و برق تهران را به لقایش ببخشد و به شهر و دیار خودش باز گردد. من عاشق طبیعت هستم من عاشق طبیعت هستم و به عنوان یک نفر از اهالی شمال ایران تعهد دارم طبیعت را حفظ کنم. این ها را منصور می گوید و ادامه می دهد: سال دوم در آبشار که بودم متوجه شدم تمام محیط ...
اس ام اس اربعین حسینی (9)
... ذکرلبیک حسین به چه شنیدن دارد... —————————————— اربعین یعنی چهل روز بی کسی دل خوش سرها شدن از بی کسی اربعین حسینی بر همه ی عاشقان ابی عبدالله (ع) تسلیت باد. —————————————— بار بگشایید اینجا کربلاست / آب و خاکش با دل و جان آشناست اربعین است اربعین کربلاست / هر طرف غوغایی از غم ها به پاست... السلام علیک یابن ...
گزارش دوم: نجف اشرف تا مسجد کوفه
امیرالمومنین را بر زبان جاری کرد. زایران ایرانی، عراقی ، پاکستانی، هندی، آذربایجانی و بسیاری دیگر از ملیت های جهان با بیرق هایی در دست و یک دنیا ارادت و معرفت و محبت سرود علوی را از جان و دل با ندای یا حیدر الکرار در گوش آسمان و زمین طنین انداز می کردند. تمام مسیر از ازدحام جمعیتی بیشمار مثل دریایی لایتناهی موج می زد تا به اقیانوس بیکران عشق و دلدادگی زایران اربعینی بپیوندد. ...
زندگی به سبک اهل بیت (ع) جاذبه های دنیا را حقیر می کند
برای زندگی اش داشت. هر وقت به من می گفت: مامان دعا کن شهید شوم، به او می گفتم حالا نه! الان نباید شهید شوی، من یک پسر بیشتر ندارم و حالا حالا ها باید بمانی. گاهی به شوخی می گفتم اگر حاج قاسم سنش بالا رفت تو باید جایش را بگیری. بزرگی عارف را حس می کردم. آن بینش و بصیرت بزرگ محسوس بود و کامل حسش می کردم. از سنش خیلی بزرگ تر بود و بیشتر می فهمید. بصیرت و معرفت و عملش خیلی از سنش بیشتر بود ...
موج اصلی انقلاب مرهون حماسه آبان است
روز دهم پس از رحلت حاج آقا مصطفی که درس را شروع و در آنجا سخنرانی مبسوطی را ایراد کردند و فرمودند: شیخ الرئیس می گوید من از گاو می ترسم، چون شاخ دارد و عقل ندارد! منظورشان این بود که رژیم پهلوی و دولت هویدا تفنگ و سلاح دارند و عقل ندارند! در پی اوج گیری اعتراضات مردمی و آشکار شدن حمایت آنان از رهبری امام، رژیم شاه در اقدامی نامعقول، دست به انتشار مقاله موهنی در روزنامه اطلاعات زد. از ...
92 روز کار تا ارسال نان خشک به جبهه/ پیرزنی که تمام دارایی اش را به شهیدخرازی داد
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، بعد از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت و پایان گرفتن جنگ هشت ساله لازم بود که خاطرات، حماسه ها و رشادت های رزمندگان اسلام برای نسل های آینده به یادگار بماند، از همین رو تصمیم گرفته شد که بخشی از وصایا، وسائل و دست نوشته های شهدا و رزمندگان استان همدان را در مکانی مشخص جمع آوری کنند. گردآوری وسایل از همان ابتدا در موقعیت سیدالشهدا و در اتاقی کوچک تدارک ...
مدتهاست تله تئاتر مورد بی مهری قرار گرفته!
سریالی حضور پیدا نکرده که البته در گفت و گو با بانی فیلم به دلایل این دوری و فاصله ای که گرفته، اشاره کرد. او این روزها بازپخش سریال مهر و ماه به کارگردانی فیاض موسوی را در شبکه آی فیلم دارد. از این رو بانی فیلم با او گفت و گویی پیرامون حال و هوای این روزهایش و فعالیت های اخیرش داشته که در ادامه می خوانید: چند سالی است که شما را در هیچ فیلم و سریالی ندیده ایم. از حال و هوای این ...
شنیدنی های دوران دفاع مقدس/از شهیدی که ناجی سردار سلیمانی شد تا او که مراسم عقد را به هم زد
...: در روز 21 دی ماه سال 65 ساعت 5 صبح رفتم منزل در زدم، دیدم پدر محمدرضا در را باز کرد و گفت: محمدرضای من شهید شده است؟ گفتم نه پدر جان تا زمانی که من باهاش بودم زنده بود اما پدر ایشان در ادامه گفت: نه من می دانم محمدرضا شهید شده است و پس از چند روز جنازه محمدرضا به همراه چند شهید دیگر وارد سیرجان شد. وی اظهار داشت: یک پلاستیک به ما دادند و گفتند که همه وسایل ایشان را در داخل پلاستیک ...
با علامه سید مرتضی عسکری بیشتر آشنا شویم
گفتم باید مدرسه درست کنیم، تجربه نشان داد که او درست تر می اندیشیده است. مدرسه در کاظمین یعنی بخش غربی بغداد تأسیس می شود(1363 ق/1942 م) و رفته رفته شهرت پیدا می کند. سید محمد باقر صدر شهید بزرگ عراق شاگرد این دبستان بوده است. بعد از مدتی با تشکیل یک مؤسسه رسمی ثبت شده با نام جمعیت خیریه اسلامی، که مادر همه کارهای اجتماعی بعدی ایشان می شود، توانستند اجازه تأسیس یک مدرسه مستقل را به دست ...
زنان تاثیرگذار در عاشورا؛ با وفاترین و پر غصه ترین زن در صحرای کربلا
امام حسین(ع) در باره رباب نقل شده است: اُحبُّ لِحُبِّهَآ جمیعا وَ نَثْلَهَ کُلَّها و بَنیِ الرُّباب وَ اخْوالاً لَهَا مِن آلِ لامَ اُحِبُّهُم وَ طَرَّبَنی جنابُ(12) من به خاطر دوستی او زید، نثل و تمام بنور رباب را دوست دارم. و همچنین داییهای او را از خاندان [بنی] لام، همه را دوست دارم و جناب را که مرا به طرب آورده است . ...
قانون اساسی مشروطه، قانون بلژیک بود
ناراحتی بوده و ذهنی داشته که نمی توانسته آرامش کند. بعد می گوید سنجر عقب من فرستاد که بیا و درس بده و گفتم نه مرا ذی عتکی است اقل ما یقنع که با خود و خانواده می سازم و قسم خورده ام در هیچ جای دیگر دخالت نکنم. بعد هم فوت کرده. وقتی همه این حرف ها را می زنیم، مردم که به ما نگاه می کنند، می گویند فلسفه به چه درد ما می خورد؟ چه دردی را از مردم این فلسفه دوا می کند؟ چون درگیری های ذهنی فیلسوف ...
معامله ای خواندنی و عجیب میان دو عراقی بر سر زائر اربعین
نماز مغرب که خواندم، خیلی گریه کردم از امام حسین علیه السلام زیارت مشهد را خواستم ، به امام رضا علیه السلام گفتم همه مردم اومدن شما را زیارت کردن، فقط من نباید بیام!؟ مگر من فرزند شما نیستم. همان شب، عروسم خواب دید که یک ماشین اومده جلوی خونمون و دو نفر به نام محمد و عباس زیر بغلم را گرفته اند و میگن می بریمش زیارت امام رضا! دقیقا فرداش رفتم مشهد! خودش مرا طلبید و برد، نه گذرنامه داشتم ...
علف هرز
که از این حرف پدرم خیلی ناراحت شده بودم، تا پدرم آمد دیس برنج را از جلویمان بردارد، پریدم و یک سمت دیس را گرفتم و به سمت خودم کشیدم و گفتم: بابا چیه هِی می گی این همه خرجت کردم؟ کجا خرجم کردی؟ کلا پنج هزار تومن خرجم کردی که آن قدر منت می ذاری؟ پدرم که غافلگیر شده بود، دیس برنج را محکم تر به سمت خودش کشید. در این لحظه من هم زرنگی کرده و دیس را ول کردم. پدرم که انرژی زیادی در کشیدن دیس به کار برده ...