سایر خبرها
رفتارهای خارج از عرف مادرم با مردان مشهدی آبروییم را برده است
به گزارش رکنا، دختر نگران و غم زده ادامه می دهد: از روزی که چشم باز کردم جز دعوا و دود و دم در خانه چیزی ندیدم. من و خواهرم که دوقلو هستیم هر روز شاهد جنگ و دعوای مادر و پدرم بر سر مواد بودیم. پدرم به خاطر رفیق بازی های مداومش معتاد شده بود و به درستی خرج زندگی را نمی داد و مادرم به زور او را وادار می کرد سر کار برود و دست از بی مسئولیتی بردارد. پدرم یک خط در میان به خواسته های مادرم ...
32 میلیون دلار سیگار وارد کشور شده است/ اگر تحریم هستیم، چرا سیگار را تحریم نمی کنند؟
در مراکز مهم دنیا ترجمه و نصب شده است. وی افزود: براساس آمارها در کشور کمتر از دو درصد دختران و زنان سیگاری بوده و 40 درصد دانشجویان و دانش آموزان نیز قلیان می کشند؛ بدتر از همه اینکه این مسئله الان خانوادگی شده و این نشان از خطرناک بودن اصل قضیه است. دکتر مسجدی افزود: هم اکنون دو میلیون و 870 هزار نفر معتاد جوان در کشور داریم که معمولا از قلیان آغاز می شود. ...
زنگ خطر استعمال دخانیات درکشور به صدا در آمده است
، با بیان اینکه طبق قانون استعمال دخانیات در امکان عمومی ممنوع است ولی این قانون نادیده گرفته می شود افزود: اخیرا مجلس شورای اسلامی و دولت با همکاری هم درحال اعلام قهوه خانه ها به عنوان مکان خصوصی هستند که با این کار امکان هرگونه نظارت بدون مجوز را غیرممکن می کند. مسجدی با تاکید بر اینکه هم اکنون این موضوع در چند کمیسیون مجلس شورای اسلامی مطرح شده است و در کمیسیون ها به شدت به دنبال تصویب این ...
چگونه به سوال بزرگترین نقطه ضعفتان چیست پاسخ دهیم؟
بیایی (مثلا من معتاد به کارم)، فکر می کنند داری تظاهر می کنی. اگر صادق باشی و به نقطه ضعفی اقرار کنی که (نداشتنش) برای انجام آن شغل ضروری است، شانس استخدام شدنت کمتر می شود. پس چه باید کرد؟ پیشنهاد می کنم قبل از جواب دادن به این سوال، خودت را جای مسوول مصاحبه بگذاری و به این فکر کنی که چه انگیزه هایی می تواند داشته باشد. مسوول مصاحبه معمولا فقط 30 دقیقه وقت دارد تا تصمیم بگیرد آیا می خواهد چندین سال ...
زنان ناآگاه غرق در سراب اعتیاد/ دود سفیدی که روسیاهی ارمغانش بود
سخت می آمد که لب به سخن باز کنند. شاید از مرور دوباره خاطرات گذشته واهمه داشتند، خاطرات تلخی که حتی گذر زمان چیزی از زهر گزنده اش کم نکرده بود. پس از اندکی سکوت خانم میانسالی که ناهید صدایش می کردند با صدایی آرام و لرزشی که در صدایش کاملا مشهود بود شروع به سخن گفتن کرده و اینگونه در شرح زندگیش می گوید: شوهرم خرجی نمی داد و دست بزن هم داشت تا اینکه یک روز ساعت سه نیمه شب مرا با بچه ده ...
مادرم مرا به ساقی موادمخدرش فروخت
پدرم را به دلیل سرطان تجربه کردم و وابستگی شدید من به او مرا منزوی و خانه نشین کرد .زهرا 28 ساله ادامه داد: در این شرایط همه فکر و ذهن مادرم مواد مخدر بود و بعد از چهلم پدرم خانه را به پاتوق افراد معتاد تبدیل کرد و هر روز عده ای رفت و آمد داشتند اما من تنها در اتاق به روزهای خوب کنار پدرم فکر می کردم. سه تا چهار ماه از فوت پدرم نگذشته بود که مادر و برادرم برای این که به اصطلاح خودشان مرا از افسردگی ...
40 سال 40 روز – سال 60
صبح زودتر از معمول بیدار شده بود و خودش را در آینه نگاه می کرد. با چشمی ورم کرده و کبود و دماغی که پهن تر از همیشه شده بود و بریدگی های پای لثه پایین و لب بالایش زق زق می کرد. جلال امین صبحانه اش را تند خورد و عینک حسین را به چشم گذاشت و به حرف عصمت خانم فکر می کرد که اصرار کرده بود در خانه بماند و استراحت کند. اما جلال امین به تصادف شب گذشته فکر نمی کرد و منتظر تلفن مهستی ماند ؛ زنی جذاب اما ...
ناپدری شیطان صفت مواد کشید و به سراغ دختر 15 ساله مشهدی رفت
پدرم قصد داشت هرچه زودتر مرا به خانه بخت بفرستد. در همین روزها بود که یکی از بستگان مادرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد، با این که پدر رحیم وضعیت مالی خوبی داشت اما خواستگارم از نظر ذهنی عقب افتاده بود و من می دانستم اگر آن ها کمی پول کف دست پدرم بگذارند با این ازدواج موافقت می کند. خلاصه همین اتفاق افتاد و درحالی که من از شنیدن نام خواستگارم برخود می لرزیدم پدر و نامادری ام اصرار داشتند به عقد ...
بی قانونی به وقت کن!/ خسروآبادی: در منطقه 5 ، همه چی آرومه...!
گویند که ورود این کامیون ها به محله غیر قانونی است، اما چون زمین های خالی است و صاحبانش در جای دیگری ساکن هستند؛ به پارکینگ این خودروهای بزرگ تبدیل شده اند. ... روزها و یا شب ها که این کامیون ها می خواهند وارد شهر شوند؛ ترافیک زیادی را در مدخل ورودی محله ایجاد می کنند... وای به روزی که بخواهنداز سوله های مبل سازی و چوب بری داخل باغات بار بزنند ... در آنصورت کل محله قفل می شود... در مجموع کن ...
قتل برای نجات زن معتاد
باخبر کرد. او گفت: پسرم پوریا شب گذشته برای کاری از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. همه جا را دنبال او گشتم، ولی از او هیچ خبری نیست و تلفن همراهش هم خاموش است. بعد از طرح شکایت، مأموران پلیس با بررسی تماس های تلفنی پسر جوان به ارتباط او با زنی به نام کتایون پی بردند. آن زن که معتاد به شیشه بود، وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، گفت که از پوریا خبر ندارد. او گفت: من پوریا را می شناختم، اما از ...
گفت وگو با کارتن خوابی که می توانست امام جماعت مسجد باشد
کنار یکی از ستون های بزرگ ترین پل عابرپیاده تهران یعنی میدان رسالت که دید چندانی برای مردم رهگذر ندارد، یک کارتن خواب زندگی می کند. تعداد کارتن خواب های این محدوده زیاد است اما داستان او کمی متفاوت تر به نظر می رسد. م.م چند ماهی می شود که زیر همین پل است. شب های بارانی سرپناهی پیدا می کند و در نهایت خانه اول و آخرش به همین محدوده ختم می شود؛ ویرانه ای که بقایای آن در ساعاتی از روز بر ...
امضای کری در جغرافیای جهل/ خیال مان راحت شد که واقعا امضای کری تضمین اقتدار و منافع یک ملت و یک کشور ...
، پس گردنی و اردنگی بخورید و ... بعد بگویند بیا چلو کباب بخور!؟ کاری با آنهایی که حقوق شان کمتر از دو میلیون است و مجبورند نیمی از آنرا هم کرایه خانه و قبض آب و برق و ... بدهند، ندارم. اما مگر تمام این اهل دنیا برای پز دادن و افتخار کردن نسبت به دیگران نیست که صبح تا شب دنبال پول میگردند؟! وقتی آدم ابلهی مثل ترامپ پادشاه و حکومت عربستان را گاو شیر ده میداند، آن همه رویزرویز های آخرین مدل و کشتیهای ...
مهناز افشار داریوش اقبالی و آمپول نالوکسان
فرادید | مهناز افشار بابت تبلیغ نالوکسان عذرخواهی کرد. افشار نوشت: من از اینکه نمی دونستم تبلیغ دارو جرم محسوب می شود، بسیار متاسفم و بابتش هر مجازات قانونی را می پذیرم و احترام می گذارم! ولی از نیت خیرم آگاهم و پای آن ایستاده ام، اما یک چیزی که متوجه شدم این بود که کاش در آن ویدیو یک پزشک و متخصص همراه من بود. اشتباه خودم را برای ندانستن قانون می پذیرم، اما برای اثبات نیت و اطلاعات در ...
میزگردی با حضور وکلای تهیه کننده پیش نویس قانون منع خشونت خانگی
نویس حضور داشتند. آنها به بررسی وضعیت زنان در قوانین مدنی ایران پرداخته اند که در ادامه خواهید خواند . زهرا مینویی: ما که تصمیم گرفتیم در مورد مسئله خشونت خانگی پیش نویس قانونی تهیه کنیم، عموما وکلایی بودیم که در کار متوجه خلأهای قانونی در زمینه خشونت خانگی شدیم. هرکداممان بارها با زنانی مواجه بودیم که به ویژه در خانواده تحت خشونت قرار گرفته بودند و وقتی به دادگاه یا به ما مراجعه کرده ...
روایتی از دردهای حاشیه نشینان
ها را از ایران بیرون کردند و من هم مجبور شدم با بچه هایم به افغانستان بروم. رفتیم نیمروز روستای چخانسور. مرضیه راهمان جا به دنیا آوردم. روستا هیچی نداشت. نه آب نه برق. بچه هایم هیچ کدام درس نخواندند. شوهرم معتاد شد و به هر بهانه ای کتکم می زد. البته اونجا این یک رسم عادی است. زن های زیادی هستند که یک قسمتی از صورت شان بریده شده. خیلی کتک خوردنم چیز بدی نبود و حق نداشتم اعتراض کنم. با این ها مشکلی ...
قتل پدری که فرزندانش را مجبور به گدایی می کرد
قبل پدرم را کشتم و به شدت عذاب وجدان دارم. او پس از گفتن این جمله از هوش رفت و دقایقی بعد وقتی چشمانش را باز کرد مقابل افسر بازجو بود. پسر جوان می گفت پدرش او و خواهران و برادرانش را اذیت می کرده است. وی ادامه داد: پدرم معتاد به مواد مخدر بود و همیشه ما را اذیت می کرد. ما ساکن مهرشهر کرج هستیم و روز حادثه حدود ساعت 5 بعدازظهر به خانه آمدم و متوجه شدم که پدرم یخچال و تلویزیون خانه را فروخته تا با ...
چالش درمان اعتیاد از سرپایی تا اجتماع محور
مقابل جامعه باید به او دانش پاکی بدهد. وی با این توضیح که فرد معتاد یک خانه برای خود از مواد می سازد و در همه مواقع بحرانی به آن پناه می برد تصریح کرد: وقتی این پناهگاه از او گرفته شود باید یک جایگزین دیگر برای او ساخت. فعال حوزه درمان اعتیاد گفت: مرکز TC به عنوان اجتماعی از بیرون می تواند روی این بحران ها کار کند. وی با تاکید بر ورود خانواده ها به مرحله درمان در مرکز TC اظهار ...
اعضای شورای شهر کرمان سوار بر اتوبوس مطالبه گری/ ما سیاسی کار و همدست نیستیم
. وی مشخص بودن متولی کار برای مقابله با آسیب های اجتماعی را ضروری دانست و افزود: نباید تنها به جمع کردن ناس فروش ها بسنده کرد بلکه برای این کار همه حتی شورای تأمین باید ورود کند. در ادامه رییس شورای شهر کرمان در پاسخ به این سئوال که کدام کار شاخص در یک سال گذشته توسط شورا انجام شده که اگر شورا نبود، انجام نمی شد؟ بیان داشت: شورا در چارچوب برنامه ای که شهرداری به تصویب شورا می ...
قتل پدر معتاد به دست پسر 18 ساله
بود که من کارم را عوض کرده بودم و دیگر به گدایی و فال فروشی نمی رفتم، ضایعات جمع می کردم و یک نفر هم بود که ضایعات را با قیمت خوبی از من می خرید. این جوری بود که وضع مان بهتر شده بود و دیگر نمی گذاشتم خواهر و برادرهای کوچک ترم به فال فروش و گدایی بروند. خرج مصرف شیشه پدرم را هم خودم می دادم؛ اما پدرم باز هم گاهی به وسایل خانه دست درازی می کرد و چیزهایی را می فروخت. پریشب که با او درگیر شدم و او را ...
قتل مردغریبه در خانه زن متاهل
به سمت اعتیاد رفت و آنچنان معتاد شد که شوهرش بچه ها را برداشت و به خانه پدری اش رفت تا مادرش از بچه ها مراقبت کند و کتایون را رها کرد. ما کتایون را به خانه خودمان بردیم تا ترکش دهیم و او به زندگی برگردد اما یک روز او از خانه فرار کرد. با پدرم به دنبال او رفتیم به خانه اش که رسیدیم هرچه در زدیم باز نکرد. از دیوار وارد خانه شدیم و دیدیم جوانی در خانه نشسته و مواد کشد . من او را کشتم و بعد هم جسدش ...
فرار به پایتخت پس از قتل پدر شیشه ای
قتل به تهران گریخت، اما دچار عذاب وجدان شد و خودش را تسلیم کرد. به گزارش خبرنگار ما، ساعت 22 شامگاه دوشنبه 26 آذر ماه پسر جوانی در حالی که اشک پهنای صورتش را پوشانده بود به کلانتری 135 آزادی رفت و گفت: پدرش را به قتل رسانده است. وی در توضیح ماجرا گفت: همراه پدرم و چهار خواهر و برادر کوچکم در خانه ای حوالی آق تپه مهرشهر کرج زندگی می کنم که ساعتی قبل در درگیری پدرم را کشتم و به تهران فرار کردم و ...
ما کی آزاد می شویم؟
هم دور گردنش افتاده بود. با شوهرم شب ها توی خیابان و زیر پل یا در پارک ها می خوابیدیم. خانواده ام چند بار خانه شان را عوض کردند تا من پیدای شان نکنم. خسته شده بودم، می خواستم به خانواده ام برگردم اما آن ها خانه شان را عوض کرده بودند و نمی دانستم کجا هستند. قدیم ها یک بچه شیرخواره داشتم که هفت سال پیش مادرم از من گرفت و دیگر او را ندیدم. فقط بعضی وقت ها که تلفنی با مادرم صحبت ...
زندگی با مهمانی ناخوانده/یک اتفاق، یک قهرمان
های فرهنگی و مصرف نکردن مواد عفو و بعد از 5 سال حبس آزاد شدم. خلا و نگرانی از زندان که بیرون آمدم همسرم را در جریان گذاشتم و بخاطر علاقه اش مرا با تمام این مشکلات پذیرفت، اما ترس و خلا بیماری به سراغم آمد، اینکه زمانم برای زنده ماندن کم است و هنوز دارویی برای درمانم پیدا نشده بود، بدنبال این ها امیدم نیز کم رنگ شد. این خلا را با مصرف موادی، چون شیشه و کریستال پر کردم ...
بخت گشایی از دم بخت ها
دلشان مانده. خانواده ها چندان رغبتی به صحبت کردن ندارند و از غریبه ها رو می گیرند. دختر 19 ساله ای که کنار مادربزرگش نشسته، اما بدون اینکه از او بخواهم، شروع به حرف زدن می کند و از نگرانی هایش می گوید؛ نگرانی بابت اینکه مبادا فردا روز خانواده شوهرم بهم سرکوفت بزنند و وضعیت پدرم را به رخم بکشند و بگویند جهیزیه اش را خیریه تامین کرد. فاطمه که پدرش به جرم کلاهبرداری 10 سال برایش حبس بریده ...