پایان تلخ خزان با یلدای بدون مریم، مونا، صبا و یکتا
سایر منابع:
سایر خبرها
ضجه های پدری که دلبندش در مدرسه پرکشید
او را می دید شیفته اش می شد. 6 سال بود بچه دار نمی شدیم. مادرم سفره حضرت زینب(س) و رقیه(س) نذر کرد، انقدر از خدا خواستیم تا بالاخره صبا را به ما هدیه کرد. *صبا با شیرین زبانی هایش خستگی را از تنم درمی آورد وقتی شب خسته از سرکار یا باشگاه کشتی به خانه می آمدم تا وارد خانه می شدم همیشه صبا اولین نفری بود که به استقبالم می آمد، دورم می چرخید، همه اتفاقاتی که در طول روز برایش ...
سارقان حرفه ای همیشه در سفر
روشنایی منازل در شب استفاده کنند و به آنها توصیه کرد از دادن کلید به افراد غیرمطمئن، شرکت ها و کارگرانی که برای تعمیرات مراجعه می کنند، خودداری کرده و نسبت به نصب حفاظ روی نورگیر و پنجره ها به خصوص در طبقات همکف و مسیر لوله های گاز و استفاده از قفل های محکم و استاندارد برای در منازل هر چه زودتر اقدام کنند. معاون مبارزه با سرقت پلیس آگاهی افزود: چنانچه در یک مجتمع چند واحدی زندگی می کنید ...
از ارتفاع می ترسید اما عاشق پرواز بود
تا شب راهش رو پیدا می کرد که به خواسته ا ش برسه؛ وقتی می خواست بره خلبان بشه به پول نیاز داشت، کاری کرد که تا شب پولش جور شد و ثبت نام کرد؛ آنقدر هم خانواده دوست بود که در هیچ شرایطی حاضر نبود از جمع خانواده بگذره؛ داداشش به خاطر ازدواج حسین می خواست از خانواده جدا بشه، حسین بهش اجازه جدا شدن از ما رو نداد و گفت دوست ندارم از هم جدا بشیم؛ همیشه هم از ما و اطرافیان سراغ می گرفت، خانمش می گفت مامان ...
رشوه توتال به مدیران ایرانی در دوره اصلاحات/ نرخ خرید تضمینی گندم نصف قیمت واردات/ گوشت، نرخ تورم را ...
جزئی از این جامعه هدف بوده اند. همه اقشار به تناسب خود، از این افزایش قیمت ها خسارت دیده اند. اما تاخیر در پرداخت بسته های حمایتی به کارگران، بنا بر هر دلیلی، معنی دار است. علاج حادثه قبل از وقوع باید کرد. چندماه از آثار ناگوار افزایش قیمت های سبد مصرفی و معیشتی خانوار گذشته و حالا اعلام کرده اند که مبلغی برای جبران پرداخت می شود و در آن هم که تاخیر رخ داده است. به نظر می رسد در مورد کارگران کم ...
برای انتقام خونش 750داعشی به هلاکت رسیدند
ساله است؛ اما ابوالفضل از ابتدا بیمار بود، تب و لرز می کرد و مشکل تنفسی هم داشت، یک بار که مادرش برای دیدار پدر و مادرش به یکی از روستاهای دهبندان رفته بود، ابوالفضل چهار ماهه تب و لرز کرد و چون نتوانسته بودند او را به شهر برسانند از دنیا رفت. شغل پسرم در و پنجره سازی بود و به عنوان بسیجی هم فعالیت می کرد و چند مرحله به پاسگاه های مرزی در بازه های زمانی سه ماهه اعزام شده بود. وقتی ...
فال امروز یکشنبه 97/10/2 + فال حافظ
نه دیگران را. پایان شب سیه سپید است. انشاالله. فال روزانه – فال امروز متولدین مرداد + فال حافظ امروز احساس می کنید تمام انگیزه و شور و نشاطی که در خود داشته اید را از دست داده اید و هیچ حال و حوصله ای برای انجام کارهایتان در خود احساس نمی کنید. باید به این نکته توجه داشته باشید که این وضعیت کاملا موقتی است و خیلی زود همه چیز به حالت عادی خود باز خواهد گشت و همان شخص پر شور و انرژی ...
مارها از سقف آویزان می شوند و با ما درس می خوانند
.... اسب سواری برای من که تجربه اش را ندارم آنقدر سخت است که وقتی از لب پرتگاه رد می شوم و چشمم به ته دره می افتد قلبم به تپش می افتد و با خودم می گویم اگر از اینجا پایین پرت شوم زنده ماندنم غیرممکن است. از کوه و کمر و دل جنگل بلوط که طبیعت پاییزی اش آدم را محو خود می کند و بی شباهت به تابلوی نقاشی نیست رد می شویم. گویی فیلم مستندی جلوی چشمم پخش می شود با صدای آوازی دور و پرندگانی که ...
گاهی حرف دشمن با چند واسطه از دهان مردمان موجّه شنیده می شود
به گزارش بلاغ ، حضرت آیت الله خامنه ای، در تاریخ 5 اسفند 1394، در دیدار مردم نجف آباد، بیاناتی را ایراد فرمودند. بیانات مقام معظم رهبری در این دیدار به نقل از KHAMENEI.IR ، به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم (1) و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. به همه ی برادران و خواهران ...
نسرین تنها کسی بود که شهادتین گفت
تا یک ساعت دیگر چه اتفاقی بیفتد. فاطمه که در آن جمع بود از او پرسید: نسرین امشب چه شده؟ نسرین گفت: چیزی نیست تبم قطع شده، فقط شاید بخواهم به شما حلوا بدهم! فاطمه گفت: از اینجا برویم اینجا هوا خیلی سرد است، اگر بمانیم حلوای همه ما رو باید بدهند. یخ زدیم، بلند شوید برویم. ساعت ده شب بود. مراسم دعای توسل تمام شده بود. موقعی که می خواستند سوار ماشین شوند ...
بررسی فیم مارموز : میم مثل مارمولک نه مارموز
همچنین بخوانید: بررسی فیلم میلیونر میامی : جنازه ات را قورت بده مارموز بی تعارف، بهترین و شریف ترین کمدی چند سال اخیر سینمای ایران است. مارموز روایت قدرت الله صمدی ( حامد بهداد ) است که بعد از یک شکست عشقی به سیاست روی می آورد و سودای به قدرت رسیدن در سر می پروراند. قدرت آن قدر شیفته به قدرت رسیدن است که به هر دری میزند، رنگ عوض می کند و تبلیغ هر حزبی را می کند، بی آنکه اعتقاد ...
میراثی فراتر از افتخار
ادامه می یابد . تامسون از این هم فراتر می رود و در جای دیگری از کتابش درباره آمارکورد گفت: فلینی حتی در خواب می تواند صحنه ای را کارگردانی کند؛ ولی آیا چنین کاری دیدن دارد؟ او درباره زندگی شیرین (1960) با تفرعن می افزاید: هیچ اتفاقی در این فیلم نمی افتد؛ اثری ست پرمدعا و نمادگرایانه با استعاره های پر آب و تاب و گریه آور . وی در نقد شب های کابیریا (1957) درباره یکی از تأثیرگذارترین و حزن انگیزترین ...
آرامش پرسپولیس انکارناپذیر است/ ورود استقلال به جمع مدعیان
اده و فکر می کنم عملکردش از لحاظ فنی فوق العاده بوده است. با توجه به اینکه دو پنجره هم بود که در نقل و انتقالات پرسپولیس نمی توانست یار بگیرد و برانکو توانست با کمک هوادارانی که به ورزشگاه می آمدند این تیم را مرحله به مرحله بالا ببرد و همه هم راضی هستند و الان حتی برانکو را با کی روش مقایسه کرده و می گویند که عملکرد برانکو خیلی بهتر از کی روش بوده است. البته تفاوت دارد، آن باشگاهی و این ملی است ...
با گل و شیرینی به استقبال من بیا/دیدار در یک شب برفی
گفتم همه چیز را می دانم، چند روز است که به شدت بی قرارم، محمدرضا هر روز زنگ می زد ولی الان پنج روز است که خبری از او نیست. اینجا بود که عموی محمدرضا گفت بله پسرت به جمع شهدای مدافع حرم پیوسته است . دیدار در یک شب برفی/همه دارایی های یک مادر آن روز ساعت هشت شب، محمدرضا در یک شب برفی به فرودگاه تبریز رسید و من در فرودگاه طبق درخواستی که پسرم داشت با دیدن محمدرضا نقل و شیرینی پخش ...
حسادت دوست قدیمی زن جوان را سیاه بخت کرد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه ایران ، قمر نامی بود که خانواده برایش انتخاب کرده بود اما هرگز به یاد نداشت کسی در خانه پدری او را به این نام صدا کند. همه او را کنیز خانه می دانستند. همین رفتارها او را به دختری گوشه گیر با عقده های فراوان تبدیل کرده بود. حسرت همه چیز را در دل داشت و همین عقده های فروخورده باعث شده بود که حالا پس از چند سال به جای زندگی آرام کنار همسر و پسر خردسالش، باید در ...
ابتکار به مناسبت زادروز محمد نوری، زندگی او را مرور کرد صلابت صدای ایران
گروه فرهنگ - روی صحنه که می رفت، ابهت صدایش تمام تماشاچیان را مسحور خود می کرد. دستهایش را که هنگام اوج، از هم باز می کرد و می خواند، طنین گیرای آوازش همه را به وجد می آورد. انگار اشعار را زندگی کرده بود، با چنان احساسی می خواند ما برای ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود؛ خون دل ها خورده ایم که انگار تمام جان فشانی ها را مقابل چشمانش می دید. محمد نوری، یکی از وزنه های سنگین موسیقی معاصر ایران است ...
پل سردارهمدانی شهریور سال آینده به اتمام می رسد
... وی با بیان اینکه بیش از 70 درصد نیازهای مردم را تأمین می کند خاطرنشان کرد: همه اوراق و سوابق مردم با نظارت بازرسی شهرداری و حراست ثبت می شود و امکان مخدوش شدن آن وجود ندارد. صوفی با اشاره به اینکه در چند نقطه شهر دفتر خدمات شهر راه اندازی می شود گفت: برخی از شهروندان چون نمی توانند به شهرداری مراجعه کنند درگیر دلالان می شوند بنابراین چند دفتر زیر نظر شهرداری راه اندازی می شود و با ...
ایست قلبی عروس زنجانی در شب چله
چیزی که می بیند معصومه مسموم نیست، معصومه دیگر جانی ندارد، غروب غم انگیز پاییز جان او را با خود گرفته و برده و غمی سنگین بر دل مادر و پدر گذاشته بود. دختر جوان که قرار بود چند روز دیگر لباس سفید عروسیش را به تن کند با ایست قلبی این دنیا رو ترک می کند و تنها چیزی که از خود به جا می گذارد خاطره تلخ نبودن خود در آخرین روز های پاییز و شب یلداست. امشب که شب یلدا بود و شب شادمانی و دور هم ...
کاراکترهای شارلاتان در تئاتر امروز محبوب هستند/ نمایش های آپارتمانی کل تئاتر ایران شده است
بینی چند روز به این فکر می کنی. می گویی ای بابا چرا دارم به این فکر می کنم. ما دنبال این بودیم که تماشاگر وقتی بیرون می آید نگوید چه شب خوبی بود. چه کار می توانیم بکنیم. این ها همه از اودیسه شروع شد. ادیسه ای که تماشاگر سفت نشسته نمی خواهد بپذیرد. نمی خواهد داشته اش را کنار بگذارد. به هیچ وجه. یک دیوار سنگین و سخت و سفت و بی روح شده وقتی این جوری می شود که تو چه بامزه بازی در میاری. چه کلکی می زنی ...
40 سال 40 روز – سال 61
خونه شما چند قدم بود. می تونم بگم آفتاب 8 صبح و یک و نیم بعدازظهر تو چه فصل هایی کجای در چوبی بزرگ آبی خونه تون می افتاد. این ساعت برای مدرسه از خونه میومدی بیرون... . (خطاب به لاله). کیمیایی در خط قرمز توضیح می دهد که سعید امانی چگونه و چرا از طبقه اش فاصله گرفته، تبدیل به مأمور امنیتی شده و مقابل مردم ایستاده؛ مأموری که در نهایت در شب عروسی اش با شلیک گلوله لاله از پا درمی آید. جمله ...
"مردی که همواره در خاطرها خواهد ماند"
"محسن صدیق" محفل ادبی و شعرخوانی در روستای خلیفه ای چند شب پیش برگزار شد و استاد فرج الله کمالی شاعر نامدار دشتستان و استان بوشهر قطعه ای به این مضمون سرود : فروکش کرده شمع خانه عشق دگر سرد است این کاشانه عشق دریغا جغد پیری نوحه خوان است نشسته زشت بر ویرانه عشق ساعاتی پس از برگزاری مراسم بود که اخبار خداحافظی استاد کمالی شاعر شهیر دشتستان از عرصه ...
دلِ خوش شب زنده داران شهر
" شهردار اصفهان نیز که انگار تعمدا عکسی از او در این مراسم ها منتشر نشد دلیل این جشن را به پاس تلاش پاکبانان شهر دانست و در توئیتر خود نوشت "خرسندم که این برنامه خنده را به لبان پاکبانان عزیز به عنوان شب زنده داران شهر آورد؛ خداقوت به همه آنان که همتی به بلندای یلدا دارند" این جشن حتی شهروندان اصفهانی را نیز به سر ذوق آورد، مانند هادی که او هم در توئیتر خود نوشت "شب گذشته در ...
"قرار" پائیزانه| از شعر محمدعلی بهمنی برای مادرش تا اشعار عاشقانه + فیلم
... در ادامه این نشست سعید بیابانکی با خواندن چند رباعی از مرحوم زرویی نصرآباد ساد این شاعر طنز پرداز را گرامی داشت. در دل همه غم ولی لبی خندان هست صد شکر که نان نیست ولی دندان هست امروز اگر خانه نداری فردا خوش باشکه قطعه هنرمندان هست ** از راه رسید و ریخت از من گل و برگ من مثل درخت بودم عین تگرگ رفتم که به ...
آغاز نمایش های شهرزاد ، پارانویا و لاله زار
را ساعت 19/30 در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان آغاز می کند. بازیگران نمایش حسین برفی نژاد، شکوفه جعفری، حسین جز جوادی، فائزه یوسفی هستند. داستان از این قرار است که امشب بین برادر و خواهری دعوایی اتفاق می افتد که همسایه شان را برای میانجی گری می خوانند، مقداری بعد که پیش می رود زن و مرد همسایه به کاراکترهای اصلی دعوا بدل میشوند. *افیلیای دوچرخه ها در عمارت روبرو ...
برای فرار از ریزش مو چکار کنیم؟
... ریزش مو در بارداری یکی ازعوارض مادرشدن، ریزش مو است که به آن "آلوپسیای بعد از زایمان" می گویند. از این اسم دلهره آور، ترسی به دل راه ندهید. این نوع از ریزش مو هم دایمی نیست و ممکن است 1تا 6 ماه ادامه پیدا کند. البته همه مادرها هم دچار این مشکل نمی شوند و اگر شما یکی از این مادرها هستید که بعد زایمان با ریزش مو مواجه شده اید، راهکار مقابله با آن این است که با موهایتان با ملایمت ...
قرار نیست مینو نسبتی با جنگ داشته باشد/ سکانس های جنگی به اقتضای قصه کم شد
ببریم و در ادامه با همراهی نویسنده های جدیدی که به گروه اضافه شد به قصه ای که هر شب پخش می شود تبدیل شد. کاملا سر و شکل قصه عوض شد و همه چیز شد قصه روابط بین آدم هایی که در این شهر چند روز می مانند و افرادی که در حال گذراندن زندگی عادی شان هستند اما اتفاق های جنگ روی زندگیشان تاثیر می گذارد. قصه اصلی سریال مینو قصه آدم ها شد. ** پس قصه از مرحله طرح تا اجرا کاملا تغییر کرد؟ همانطور که ...
روایتی تلخ از شب چله یک عروس
با لباس سفید وارد آن خانه شود، می رساند اما چیزی که می بیند معصومه مسموم نیست، معصومه دیگر جانی ندارد، غروب غم انگیز پاییز جان او را با خود گرفته و برده و غمی سنگین بر دل مادر و پدر گذاشته بود. دختر جوان که قرار بود چند روز دیگر لباس سفید عروسیش را به تن کند با ایست قلبی این دنیا رو ترک می کند و تنها چیزی که از خود به جا می گذارد خاطره تلخ نبودن خود در آخرین روزهای پاییز و شب یلداست. ...
برای فرار از ریزش مو چکار کنیم؟
زمان دارند ولی می تواند درمان شود. ریزش مو در بارداری یکی ازعوارض مادرشدن، ریزش مو است که به آن “آلوپسیای بعد از زایمان” می گویند. از این اسم دلهره آور، ترسی به دل راه ندهید. این نوع از ریزش مو هم دایمی نیست و ممکن است 1تا 6 ماه ادامه پیدا کند. البته همه مادرها هم دچار این مشکل نمی شوند و اگر شما یکی از این مادرها هستید که بعد زایمان با ریزش مو مواجه شده اید، راهکار مقابله با آن ...
آرش دادگر: کاراکترهای شارلاتان در تئاتر امروز محبوب هستند
می افتاد در همان West World تهش می گویی. مسخره یعنی چی؟ این همان بود؟ همان جوانی بود که الان پیر شده. *بار معناییش زیاد است. دادگر : بله و می بینی چند روز به این فکر می کنی. می گویی ای بابا چرا دارم به این فکر می کنم. ما دنبال این بودیم که تماشاگر وقتی بیرون می آید نگوید چه شب خوبی بود. چه کار می توانیم بکنیم. این ها همه از اودیسه شروع شد. ادیسه ای که تماشاگر سفت نشسته نمی خواهد ...
دوستم عاشق شوهرم بود، من را با شاهرخ آشنا کرد!
بود که حالا پس از چند سال به جای زندگی آرام کنار همسر و پسر خردسالش، باید در تنهایی به خاطر ندانم کاری هایش اشک حسرت بریزد: از روزی که خودم را شناختم همه مرا کنیز خطاب می کردند. صبح که از خواب بیدار می شدم تا شب کاری جز شستن رخت و ظرف و تمیز کردن خانه نداشتم و پایان شب هم باید جوراب و لباس های کار برادرانم را می شستم. اگر هم کاری دیر می شد مورد سرزنش مادر و خانواده قرار می گرفتم. انگار ...
مارها از سقف آویزان می شوند و با ما درس می خوانند
پرتگاه رد می شوم و چشمم به ته دره می افتد قلبم به تپش می افتد و با خودم می گویم اگر از اینجا پایین پرت شوم زنده ماندنم غیرممکن است. از کوه و کمر و دل جنگل بلوط که طبیعت پاییزی اش آدم را محو خود می کند و بی شباهت به تابلوی نقاشی نیست رد می شویم. گویی فیلم مستندی جلوی چشمم پخش می شود با صدای آوازی دور و پرندگانی که برای زمستان آماده می شوند. سیدحسن حسینی یکی از اهالی روستا که همراه ماست به ...