سایر منابع:
سایر خبرها
ترسیم نقشه راه مبارزان و حماسه سازان با الگوپذیری از دفاع مقدس
آخرین وعده دیدارش با مادر با ناراحتی می گوید: جنگ در حال اتمام است، اما من لیاقت شهادت را نداشتم. خدا مرا به درگاهش نپذیرفت. مادر جان! شاید سرباز خوبی برای امام زمان (عج) نبودم. دقیقاً دو هفته بعد خبر شهادتش را برای خانواده اش بردند. احمد در دهمین اعزام خودش به جبهه در سال 1367 در عملیات مرصاد شرکت کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمدو به رفقای شهیدش پیوست. گویا شهادت احمد همان شفاعتی بود که شهیدان مجتبی ...
90 ساله های راننده
توصیه دوست پدرم که مدیرعامل شرکت توسعه کشت و صنعت دشت مغان بود به این شهر بروم. دخترم تازه به دنیا آمده بود. در دشت مغان روی ماشین آلات سنگین مثل لودر و کمباین کار می کردم و تا سال 1355 هم آنجا بودم و بعد مدتی در وزارت کشاورزی سرپرست ماشین آلات سنگین شدم. تراکتورهایی را که از رومانی وارد ایران می شد بازدید می کردم و بعد از تأیید در اختیار بخش کشاورزی قرار می دادم. بعد از انقلاب و در سال 59 خودم را ...
10 مرداد دکتر احمد میر: جراحی را زیباترین کار دنیا می دانم
پیش می آید هرگز از این تصمیم پشیمان نبوده ام. از دوران کودکی تان خاطره ای دارید که جالب باشد؟ من خاطرات جالبی از کودکی و نوجوانی دارم که یکی از آنها دیدار با دکتر مصدق بود. مرحوم دکتر مصدق دایی مادر بزرگ من است. خاطره ای دارم از روزی که دکتر مصدق برای درمان بیماری به تهران آمده بود. من شش سال داشتم که با پدر و عمو برای دیدارشان رفتیم. دکتر ...
ناگفته های مادری که بالاخره فرزندش را پیدا کرد
بار در مقابلش ایستادم و گفتم من در تهران نمی مانم. از آوارگی خسته شدم. نمی توانم با یک کلاهبردار زندگی کنم. گفتم بچه ام را برمی دارم و به نیشابور می روم. گفت حق نداری پسرم را با خودت ببری. آن زمان علی دو سال و نیمه بود. هر کاری کردم، اجازه نداد پسرم را با خودم ببرم. من هم با خودم گفتم شوهرم نمی تواند حتی یک روز هم از پس نگهداری علی بر بیاید. برای همین اگر بروم او هم خیلی زود پیش من برمی ...
چگونه یک زن با 12 فرزند کارآفرین شد؟
کار می کرد تا چرخ زندگی را برای 12 فرزندش بچرخاند. به همان زندگی ساده هم قانع بودم اما... حالا از آن تصویر 25سال گذشته است و خدیجه ادوای در تمام این سال ها به تنهایی بار زندگی را به دوش کشیده؛ ما با او در باغ انارش هم صحبت می شویم. خدیجه خانم فارسی را خوب بلد نیست، به همین دلیل یکی از نوه هایش می شود مترجم ما تا هرچه خدیجه ادوای به زبان کردی می گوید برای ما به فارسی ترجمه کند ...
قتل خونین برادر به خاطر نخریدن نان!
که سرش را پایین انداخته بود و اشک می ریخت افزود:من شرمنده مادرم هستم. مادرم از قصاص من صرف نظر کرد و همین موضوع من را شرمنده تر از قبل کرده است. می دانم اشتباه بزرگی مرتکب شده ام و به مادرم قول داده ام با آزادی از زندان گذشته را برای او جبران کنم. حالا از قضات تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند. بنابر این گزارش، در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. منبع:خراسان انتهای پیام/ ...
دوئل مرگبار جوان فوتبالیست با برادر رزمی کار/ ورزشکار قاتل: نفهمیدم چاقوی میوه خوری چطور در سینه اش فرو ...
ترک کردم و دو سال است که دارو مصرف می کنم تا متادون را هم ترک کنم. شنیدم ورزشکاری؟ بله، فوتبالیست بودم و در پست مهاجم بازی می کردم. شغل؟ لیسانس عمران دارم، اما در کار تعمیرات موبایل مشغول هستم. با برادرت اختلاف داشتی؟ من اختلافی نداشتم، فقط یک بار پیش مادرم به حمایتی که پدرم از او کرده بود اعتراض کردم و نمی دانم چطور به گوش برادرم ...
اصغر قندچی ؛ مردی که با ماک آمد
کامیونی (بدنه اسبی کامیون) را که با دست ساخته بودم نشان دادم؛ چهره آقای نیازمند در آن لحظه را هیچ وقت از یاد نمی برم؛ انگار همین حالا بود، آن قدر خوشحال شد که کم مانده بود من را بغل کند؛ بعد از دیدن گاراژ، نیازمند رفت و گفت که یکی، دو روز بعد بروم وزارتخانه. وقتی رفتم، پرسید اگر ما حمایت کنیم تو کارخانه تولید کامیون راه اندازی می کنی؟ من هم که عشق تولید بودم سریع گفتم بله. می دانید وزارت صنایع ...
کاراندیش؛ شهید جمعه خونین مکه
آنجا که همواره از شهرت طلبی بیزار بود و فقط به خدمت فکر می کرد چند بار پیشنهاد پذیرفتن سمت شهرداری شیراز را رد کرد. از سال 1362 نظارت پروژه ساخت پایانه مسافربری شیراز را به عهده گرفت و با تلاش شبانه روزی خود به لطف حق موفق شد تا سال 1366 فاز اول این پایانه را آماده بهره برداری کند که چندماه قبل از افتتاح پایانه در مکه مکرمه در حالی به شهادت رسید که مسئولیت انتظامات قسمت جانبازان انقلاب ...
گریه های قاتل برادر هنگام بازجویی
دو برادر و یک خواهر بودیم. از زمانی که به یاد دارم پدرم به میثم توجه زیادی داشت و او را خیلی دوست داشت. هشت ماه قبل که میثم نامزد کرد، پدرم طبقه اول خانه مان را به نام او زد و میثم آنجا را محل برگزاری کلاس های زبان خارجی کرده بود. پدرم علاوه بر این 150 میلیون تومان هم به برادرم کمک مالی کرده بود، اما به من کمک مالی نمی کرد که همین موضوع باعث شد من به پدر و مادرم اعتراض کنم و میثم هم وقتی فهمید با ...
اعلام گذشت از پسر خطاکار
دم اعلام رضایت کردند. به این ترتیب پرونده از جنبه عمومی جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به پرونده به ریاست قاضی قربان زاده، متهم در آخرین دفاعش گفت: روز حادثه مادرم در خانه بود و این حادثه مقابل چشمان او اتفاق افتاد. خیلی اشتباه کردم و باید جلوی عصبانیتم را می گرفتم. از خدا می خواهم مرا ببخشد و از دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شود تا هرچه زودتر آزاد شوم و این روز ها را برای مادرم جبران کنم. دلم نمی خواهد او با این شرایط روحی به زندان بیاید و مرا آنجا ملاقات کند. در پایان هیئت قضایی وارد شور شد. ...
فرزندان آخر خانواده، نکاتی برای والدین
...." لی به زندگی در لحظه اعتقاد دارد و آماده انجام هر سفری بدون برنامه ریزی است. او می گوید: "من نیازی به احساس امنیت در زندگی ندارم. دوست دارم آزاد باشم. سال گذشته از تورنتو به آلمان رفتم بدون اینکه زبان آلمانی بلد باشم! " 10 توصیه تربیتی برای والدین فرزندان آخر، تمایل دارند که تمام توجه پدر و مادرشان را به خود جلب کنند. آن ها برای دستیابی به این هدف از روش های گوناگونی استفاده ...
خسارت ما همه با هم هستیم به سینما
این بود که به عنوان دستیار کارگردان فعالیت کنم. البته آن زمان هرکس که به عنوان سرمایه گذار به سینما ورود پیدا می کرد به دنبال این بود که بازیگر شود و من بازیگری را نه بلد بودم و نه دوست داشتم. به خاطر دارم که در سال 61 برای تولید ریشه در خون 2 میلیون تومان هزینه کردم که در آن زمان با این پول می توانستم 4 آپارتمان در میدان ونک خریداری کنم، حال تصور کنید امروز هزینه خرید 4 آپارتمان در ونک ...
مشکلات اقتصادی و معیشتی علت تأخیر در امر ازدواج
کودک مشغول به کار است. او درباره علت ازدواج نکردن خود ابتدا شوخی تلخی می کند و می گوید: همه می گویند 25 ساله به نظر می رسی پس حالا حالاها وقت دارم...! مینا اما اینگونه ادامه می دهد: چند سال پیش پدرم بیمار شد و طولی نکشید که از دنیا رفت و چون کار آزاد داشت و بیمه هم نبود درآمدی از جانب ایشان نداریم به همین دلیل همه بچه ها مجبور شدیم برای کمک به مادر و تأمین هزینه زندگی مشغول به کار شویم و چون ...
استقلال ستاره دارد اما روی پیراهنش
نیم فصلی که در استقلال بودم و مجبور شدم به آلومینیوم هرمزگان بروم؛ از 17 بازی ممکن فقط 3 بار به میدان رفتم که یک گل زدم و یک پاس گل زدم. دلیل بازی نکردنم را هم نمی خواهم باز کنم ولی به نظر خودم و هم تیمی هایم آن زمان که بازی نمی کردم دلیل فنی نداشت. فکر می کنم خود شما یادتان باشد روزی که بعد از مصدومیت به تمرین استقلال برگشتم شما گفتید میلاد تو چگونه اینقدر لاغر شدی، من رفتم، فشار آوردم که دوباره ...
توضیحات شایان درباره استقلال
نه باند شایان مصلح افزود: من نه مدیر برنامه داشتم و نه دارم، 4 سال پایه های استقلال بودم، بعد رفتم داماش، رفتم سپیدرود لیگ 2 یک فصل کامل روی سکو و نیمکت نشین بودم و سه بازی آخر را بازی کردم فقط و کاری کردیم که تیم آمد لیگ یک. من می گویم سکونشینی لیگ 2 تا پیشنهاد از تیم قهرمان ایران شش ماه بود! می گویید باندی نداشتی اما خداراشکر جمع تیم پرسپولیس واقعا تیم بودیم. ...
محسن بنگر: از طارمی توقع نداشتم!
بازی همیشه کنار دستم مدافعان ملی پوش و خوبی بازی می کردند. از حمید عزیززاده بگیرید تا سیدجلال و هادی و رضا نورمحمدی و... و مایکل اومانیا! راستی با امیرقلعه نویی آشتی کردی؟ بله، قبل از بازی نفت تهران و ذوب آهن نزد او رفتم و سوء تفاهمات برطرف شد. حرف هایی پشت سر من زده بودند و... همه چیز همان روز تمام شد، چون مربی ام بوده و باید می رفتم دل جویی می کردم. لوکا ماریچ چطور ...
افشا پس از 40 سال: دستور امام برای توقف اعدام هویدا
از اعدام امیرعباس هویدا نخست وزیر سال های 1343 تا 1356 در ایران بیش از 40 سال می گذرد. اعدامی که هنوز که هنوز است، حرف و حدیث های زیادی دارد. ابوالفضل توکلی بینا از چهره های قدیمی بازار و از فعالان کهنه کار سیاسی که مورد وثوق رهبری فقید و کنونی انقلاب اسلامی و دولت های مختلف بوده، به تازگی و در گفت وگو با نشریه حریم امام به نکات جالب و کمتر گفته شده ای اشاره کرده است. روایت او روایت پیش گفته از سوی مرحوم ابراهیم یزدی را تأیید می کند. توکلی بینا گفته است: دستگیری و انتقال هویدا [نخست وزیر دوران ...
خداحافظی با کاوه صنعت
مصاحبه را انجام دادیم و تیترش را چنین زدیم: قهرمان معاصر . اصغر قندچی آن روز، پیرمردی 90 ساله بود؛ اما با قامتی بلند. حتی خمیده هم نبود. فقط آرام صحبت می کرد و کارهایش را به کندی انجام می داد. دیدار با پدر صنعت کامیون سازی ایران آن هم در گاراژی قدیمی در خیابان قزوین تهران به قدری شیرین و به یاد ماندنی بود که هرگاه صحبت از مصاحبه هایمان می شود، گریزی به این گاراژ می زنیم. مرحوم قندچی متولد 1307 بود و روز دوشنبه 7 مرداد 1398 دار فانی را وداع گفت. او ...
ادعای رابین هودی مهندس سرقت
پنج دزد پایتخت سرنوشت های عجیبی دارند؛ مهندسی که دزد قدیمی است ،دو پسر که به سرقت اولی ها معروف شده اند ،دزد دوچرخه ای که در صحنه سرقت رقصیده بود و... رعد 27 در بیست و هفتمین طرح رعد پلیس تهران 621 دزد که در قالب 22 باند دست به سرقت می زدند به دام افتادند. رابین هود تهران یک ماه قبل، سرقت های سریالی از مغازه ها و شرکت های شمال تهران به پلیس مخابره شد که ...
عکس های گوشی همسرم راز او را فاش کرد/ پاتوق شوهرم خانه مادرش بود
ها برگزار می شد، در حالی که من دوست داشتم به تنهایی با همسرم به مسافرت بروم، اما اگر مهمانی یا مجلس عروسی توسط خانواده ما برگزار می شد من باید تنها به آن جشن می رفتم خلاصه فقط مادرشوهرم برای زندگی من تصمیم می گرفت به طوری که بعد از برگزاری جشن عروسی در یکی از تالار های مشهد و با این که به همسرم گفته بودم این تالار زیبا نیست همواره سرزنش می شدم و مورد تمسخر قرار می گرفتم مادرشوهرم مدام سرکوفت می زد ...
قبل از رقابت های جهانی فکر نمی کردم قهرمان شویم
بازی کنم چون هدف اصلی من این است که بتوانم بازیکن بهتری شوم. سال گذشته یک پیشنهاد خارجی داشتم، اما به خاطر اینکه مشمول بودم نمی توانستم بروم، اما حالا که معاف شدم این مشکل هم برطرف شده است. بعضی تیم های لیگ برتری با قرارداد های میلیاردی ستاره ها را جذب می کنند. با این کار موافقی؟ این اتفاق به خاطر بی برنامگی باشگاه ها است. من هم موافق پرداخت این مبالغ نیستم البته نمی شود روی ...
از پس هزینه های درمانم برنمی آیم
بودم که 20 سال به آموزش وپرورش خدمت کردم، یک شبه راهی اردو نشدم، دوره های کشوری و استانی زیادی دیده ام و گواهی نامه های زیادی نیز در دست دارم؛ موفق به کسب مقام هایی چون معلم نمونه منطقه ای، معلم تلاشگر، تقدیر معاون وزیر سازمان دانش آموزی و بسیاری مسئولین دیگر شدم و با فرمانده نیروی انتظامی، فرمانده سپاه، بخشدار، فرماندار ابوموسی، امور بانوان و خیلی ارگان های دیگر در مراسم مختلفی برای سرود، تئاتر ...
از استقلال شروع کردم اما نمی توانم به این تیم بروم
کسب و کار نیوز: شایان مصلح می گوید دستیار گابریل کالدرون خواگین به او تاکید کرد که قرضی از پرسپولیس برود.
ریسک بزرگ عوامل بوی باران برای انتخاب شهاب در سریال/ماجرای جالب بازیگر شدن محمدرضا هاشمی
شروع کردم، چون مدت بسیاری ورزش حرفه ای می کردم در اسب سواری مشغول کار بودم که کارگردان آقای جاوید به کنار من آمد و پرسید دوست دارید بازیگر شوید من هم گفتم بله خیلی دوست دارم. پس از آن نقش یک ترکمن را بازی کردم که در شبکه دو پخش شد آن زمان 15 سالم بود و وارد فضای تئاتر شدم و کاملا حرفه ای کار را ادامه دادم. انتخاب برای حضور در تئاتر چگونه شکل گرفت و چطور پیش رفت؟ ...
رؤیایی برای زنان چشمه سفید
میهمانش باشم. وقتی به خانه مریم می رسیم، دختربچه تقریباً به نفس نفس افتاده. مادر دست روی سرش می کشد و می گوید: این دختر امسال باید برود کلاس اول. چشمش انحراف دارد و باید عمل شود اما توان مالی نداریم برای درمانش. دختربچه با آن صورت مثل ماه می خندد. خواهرش سرش را از در بیرون می آورد. یکی دو سال بزرگ تر از اوست و صورتش شبیه فرشته های نقاشی های قرن هجدهمی است. خانه، گِلی و فرسوده است و سقفش ...
توکلی بینا عضو شورای مرکزی موتلفه: عجله در اعدام هویدا اشتباه بود/ دستور اعدام نشدن هویدا را از امام ...
امام و سیره و شیوه برخورد امام با مسائل در مقاطع گوناگون نهضت است: شما در سالهای قبل از پیروزی انقلاب در دفتر امام در قم حضور داشتید از آن دوران و حال و هوای آن بفرمایید. در اوایل نهضت بنده در روزهای یکشنبه صبح خدمت امام می رسیدم. سالهایی که در خدمت حضرت امام بودم ویژگی های زیادی از ایشان بیاد دارم مثلا اینکه همیشه چه در همان اوایل نهضت چه در نجف و چه در نوفل لوشاتو و چه بعد ...
درسهای داستانی از حضرت صاحب الزمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) -2
کاظمین رفتم. کنار راه آهن ایستاده بودم که ناگاه همان شخص را دیدم. نزدیک آمد، سلام کرد و فرمود: به تهران که رفتی، سلام مرا به آقا شیخ محمد حسن طالقانی برسان - ایشان از علمای بزرگ تهران و در امر به معروف و نهی از منکر فوقالعاده بود- وقتی به تهران آمدم، به نزد آن بزرگوار رفتم و قضیه را نقل کردم. ایشان بسیار گریست و مرا متوجه کرد که آن شخص، امام عصر -ارواحنافداه- بوده است. در حالیکه من نه در ...
گفت و گو با ابراهیم قنبری مهر نوازنده ویولن و مبتکر سازسازی به بهانه زاد روز این هنرمند ماندگار
آورم در دورانی که نه برقی بود نه وسایل روشنایی تنها با همان چراغ های روغنی، اقوام و آشنایان دورهم جمع می شدند و پدرم کتاب های جوهری هروی و داستان های رزمی حسین کرد شبستری را نقل می کرد و می خواند. آثار جوهری وجهه مذهبی داشت و با صدای خوش پدرم که خوانده می شد همه اشک می ریختند. در واقع صدای موسیقی از همان دوران کودکی در گوش من زمزمه شد و تأثیر خود را گذاشت . شش ساله بودم که پدرم فوت شد؛ تا ...