نوجوانی که گره شهادتش به دست حضرت علی اصغر (ع) باز شد
سایر منابع:
سایر خبرها
نقدی بر سریال نهنگ آبی
گروه فرهنگی - علی مهدیان طلبه عصر انقلاب طی یادداشتی نوشت: دخترم خیلی وقت بود اصرار میکرد که یکی از این سریالهای خانگی را برایش بگیرم. میگفتم سریال خانگی را مخالفم. سریال خانگی در ایران چون بیشتر بنا دارد پول در بیاورد و مخاطب رو با خودش همراه کند خیلی مرز شکنی میکند. بعلاوه ذهن و دلت را بیشتر درگیر میکند چون مدت بیشتری درگیر قصه اش نگهت میدارد و باید طوری جذاب باشد که تو قسمت بعدیش را هم بخری و ...
پای خویش را در جای پای امام بگذارید و به امام خویش عشق بورزید
راضی ام به رضای خدا تا گفتم هر چه خدا بخواهد یک دفعه من را بغل کرد و بوسید و گفت همین را می خواستم بگویی. محمدمهدی به جبهه می رود و پس از دو سال در عملیات کربلای 8 شهید می شود، مادر اما قبل از شهادت فرزندش از شهادت وی آگاه می شود، درباره این موضوع چنین می گوید: روز قبل از شهادت مهدی خوابی دیدم که یک روحانی به خوابم آمد و مقداری خون داد و گفت با این خون وضو بگیر که انگار شربت بود و وقتی وضو ...
ماجرای رضایت نامه شهید مرحمتی؛ اگر رضایت بدهی شفاعتت میکنم
را انجام می داد. مادرم به حاجی گفته بود: راضی نیستم حسین به جبهه برود.هم کم سن و سال است وهم خجالتی. حاجی به احترام مادر، کار اعزام حسین را انجام نداده بود و بعد از اصرار و التماس حسین به یکی از بچه های مسجد گفته بود راهنماییش کنید تا برود از سپاه اعزام شود. ماجرای رضایت گرفتن از مادر/رضایت بده تا شفاعتت کنم حسین هم خیلی خوشحال اینکار را کرده بود. بعد از ثبت نام رفت پادگان ...
ورود آیت الله خامنه ای به دزفول/ ماجرای درگیری میگ های ارتش بعثی با هواپیمای سی 130
... از ستاد تخلیه تهران اعلام کردند هواپیما به اصفهان برود. نزدیک به دو ماه جبهه بودم. گفتم الان بهترین موقع است که بروم به زن و بچه ام سربزنم. در این دو ماه یا ستاد تخلیه بودم یا پست فرماندهی. رفتم از فرمانده مان اجازه گرفتم، گفتم: آقا، ما یه دو ماهی هست این جاییم، اجازه می دید ما بریم؟ گفت: برو. فقط کی میای؟ گفتم: نفر این جا هست قربان، من زود برمی گردم. گفت: باشه، برو. رفتم ستاد تخلیه ...
شعر/نیمه شد ماه ، ماه من برگرد
تاکه گردیدم آشنای سحر شددلم وادی صفای سحر بین سجاده تربتم گل شد بانم اشک وگریه های سحر دست خالی نمی رود هرگز آن کسیکه شده گدای سحر تو امام شکسته دلهایی صاحب سفره عطای سحر بوی وصل تو میکنم احساس از نفسهای جان فزای سحر چشم امید ما گنه کاران بوده بر سوز یک دعای سحر ریشه مشکلات ما این است دلمان نیست مبتلای سحر گره از ...
آسمانی شدن تعدادی از جانبازان و والدین شهدا
درصد و راوی کتاب آب هرگز نمی میرد که توسط رهبر معظم انقلاب تقریظ شده، بیش از 70 ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل را داشته است. حاج بهمن کرمی پدر شهیدان والامقام اصغر، رسول و سیروس کرمی و جانباز سرافراز جنگ تحمیلی به دلیل بیماری و کهولت سن در 82 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. جانباز سرافراز بسیجی حاج بهمن کرمی در اول دی 1362 در منطقه پیرانشهر براثر انفجار مین ...
سخنان تند قاسم دهنوی درباره فوتبال ایران/ آنها که به هادی فحش ناموس دادند زیر تابوتش را گرفتد
. در مقطعی هم با سپاهان صحبت کرده بودم و پول هم گرفته بودم ولی قراردادم داخلی بود و هنوز رسمی نشده بود ولی تماس های زیادی از پرسپولیس داشتم و اصرار داشتند بروم با آنها قرارداد امضا کنم. من به آنها گفتم شما موضوع باشگاه سپاهان را برطرف کنید که علیه من نشوند و رویانیان و سایرین گفتند خیالت راحت باشد تو فقط امضا کن و برو سر تمرین. من اصرار داشتم مشکل ابتدا حل شود چون یک بار بین استقلال و تراکتور چنین ...
خاطره ای از پاک سازی پایگاه هوایی اصفهان توسط عباس بابایی
آقا راحت تریم. عباس جان، هر وقت خواستی، بیا ما را ببین. ما همین جاییم. آن روز یالله یالله گفت و وارد خانه ی ما شد. عباس وقتی فهمید پدرش آمده، خودش را رساند. حاج آقا به عباس گفت: باریکلا! باریکلا! تو چرا به خودت شمشیر می کشی؟ به خواهرت، به دامادت، به رفیقت! عباس گفت: آقاجان، آدم باید از خودش شروع کند. مگه این چیزارو شما به من یاد ندادی؟ مگه نگفتی تو اسلام پاک سازی باید از خودت شروع بِشَد، از درون ...
زندگینامه و ویژگی های شهدا باید به صورت کتاب ثبت شود
...:30:0 1399/01/19 گفت و گوی حیات با سید محسن نوابی برادر شهید هجدهم فروردین سالگرد شهادت شهید سید محمود نوابی است. وی که متولد 4 بهمن 1338 در استان کرمان بود، تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و در سال 57 به دلیل علاقه اش به حضور در ارتش وارد نیروی دریایی ارتش شد. این شهید بزرگوارپس از آغاز جنگ، با حضور در جبهه فعالیت خود را ادامه داد تا اینکه سرانجام در 18 فروردین سال 1360 بر اثر ...
روایتی متفاوت از فضایل حضرت علی اکبر (ع)
بزرگوار عراق بود، می گوید: روزی به منزل حضرت آیةالله میرزا عبدالهادی شیرازی رفتم و گفتم: آقا جان! مرا معذور بدار؛ چون من منبری نیستم. دوباره با اصرار فراوان فرمودند: روضه بخوان . میرزا جعفر فرمودند: دیشب حضرت امام حسین (ع) را در خواب دیدم و حضرت علی اکبر (ع) هم در کنارشان بودند و در دست او کاغذ و دفتری بود . امام حسین (ع) به فرزند بزرگوارشان حضرت علی اکبر (ع) فرمودند: اسم فلان ...
تیپ جنجالی الناز شاکردوست در مهمانی دوستانه + عکس و بیوگرافی
. مهناز افشار و...) و بازی بسیار زیبای الناز شاکردوست در فیلم بی وفا (به عنوان یک دختر پایین خیابونی که عمرا هیچ بازیگری نمی توانست این نقش را به این خوبی بازی کند). در این سه سال و تا سن 22 سالگی بازی در 11 فیلم یک آمار فوق العاده برای یک بازیگر است. منتقدین بسیاری از همان اول از بازی الناز شاکردوست تعریف کرده اند. حتی هنرمندانی مانند مرحوم منوچهر نوذری از بازی وی تعریف کرده اند. الناز شاکردوست برای بازی در فیلم تابو لوح تقدیر و جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم سان فرانسیسکو آمریکا را از آن خود کرد. النازشاکردوست دوست دارم ...
فیلمی که خانواده فوتی های کرونا حتما باید ببینند! + عکس و ویدئو
گفتم من هم هستم. حاج آقا گفت مطمئنی؟ ما طلبه ها پای کار شستن اموات هستیم. شما سراغ کارهای دیگر بروید. گفتم من هم هستم. صحنه ای که پای جوان دهه هفتادی را به غسالخانه باز کرد صحنه ای که دل جوان دهه هفتادی را زیر و رو و پایش را به غسالخانه باز کرد چه بود؟ این سوال را می پرسیم.می گوید: همیشه شنیده بودم که جسم مومن بعد از مرگ حرمت دارد و روح به جسم تعلق دارد. روزهای اول، بیماران ...
با هم رو راست باشیم
زشت ناراستی و کذب را تا ابد مختومه اعلام کن و از مرحوم آیت الله بروجردی مرجع بزرگ عالم تشیع، بیاموزیم که گفته بود: من از اول جوانی تا به حال یک دروغ هم نگفته ام. (در محضر مجتهدی، احمد مجتهدی تهرانی، ج 1، ص 214) امام کاظم(ع) به یکی از یارانش فرمود: ای فلانی، از خدا پروا کن و حق گو باش، هرچند که موجب زیان تو باشد، زیرا که نجات و سعادت حقیقی، در بیان حق است. و از خدا پروا داشته باش و باطل و ...
دلخوری های سفید پوشان امنیت در روزهای کرونایی
توانی خوشی مردم را ببینی.چون خودت مجبوری سر کار باشی چشم نداری ببینی من و زن و بچه ام می خواهیم بریم تفریح و گردش. می پرسم شما چه کردید؟می گوید: هیچ . لبخندی زدم اگرچه لبخندم را زیر ماسک بود و او ندید. فقط به او گفتم: شما راست می گویی.من اینقدر ادم حسودی هستم که نمی خواهم مرگ به سراغت بیاید. برای همین ایستاده ام که تو و خانواده ات رد نشوید و به سلامت به منزل بازگردید. یکی از ...
خانه نشینی با غم نان
رسانده است. آقای چهل وچندساله ای بدون ماسک با دستکش های مشمایی حاضر به مصاحبه می شود، عده زیادی تمایل به مصاحبه ندارند و معتقدند آنچه بر سرشان آمده، اظهرمن الشمس است و مثل روز روشن دلیلش آشکار. از موهای جو گندمی شانه نخورده، صورت رنگ و رو پریده و آفتاب ندیده مرد میانسال پیداست روزهای قرنطینه بر او سخت گذشته: کارگرم. تو یکی از کارگاه های قطعه شویی ماشین آلات مرکز شهر کار می کنم. 2هفته به اصرار زن و بچه ...
اخلاص ویژگی برجسته ولی الله بود
اجابت کرد. هیچکس ندانست در آن خلوت و در آن نمازهای عشق از خدا چه خواست. ولی خداوند کریم کمال قربش را روزی او گرداند. تا آنجا که او را ندا داد: یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّک رَاضِیةً مَرْضِیةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی و اما کلامی چند با آقا ولی؛ فرمانده عزیزم. ولی جان؛ خصلت وفاداری و صمیمیت تو زبانزد بود. تو همیشه ...
به حمید گفتم داعشی ها سرت را می برند اما برایش مهم نبود + عکس
این ها را نگاه می کرد می گفت مادر ببین داعشی ها می خواهند حرم حضرت زینب (س) را خراب کنند. چطور می شود آن ها این نیت را داشته باشند و ما اینجا باشیم. حرف هایی در مورد جبهه مقاومت می زد که من با خودم می گفتم حمید چقدر بزرگ شده است. چقدر بیشتر از سنش می فهمد. سال اول هر چه گفت من و پدرش اجازه ندادیم برود تا اینکه پدرش، افغانستان کاری داشت و سه ماهی در افغانستان بود. جواد در مدتی که پدرش ...
شهیدی که قول داد عید به خانه برگردد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج خوزستان د در مسجدسلیمان سرکار خانم شاه سلطان الاویسی مادر شهید اسماعیل بخشی در گفت و گو با خبرنگار ما اظهار می کند : فرزندم در دبیرستان شهید داریوش محمدی درس می خواند در آن روزها پسرم اصرار زیادی برای جبهه رفتن داشت وقتی به او می گفتم مادر درست را بخوان می گفت : همه در حال رفتن جبهه و جنگیدن هستند چرا من نروم ؟ الان باید به جنگ بروم تا از خواهران و مادران و ممکتمان ...
محرمی: هر جا نشست گفت برای مجتبی خانه گرفتیم
پروین به من گفتند 6 میلیون تومان دیگر هم می دهیم! یعنی 12 میلیون تومان 30 سال پیش؟ بله، آقای طباطبایی گفت 6 میلیون بانک تجارت می دهد و 6 میلیون تومان هم خودم می دهم که من هم گفتم به خاطر رو کم کنی با علی پروین؟ گفت بله و من قبول نکردم. آن فصل 50 هزار تومان هم از پرسپولیس نگرفتم، اما نخواستم و اجازه ندادم علی پروین خراب شود. حالا هم جواب کار جوانی من این جور خراب کردنم نیست. (با بی ...
تانیش ؛ روایتی صادقانه از فرهنگ جبهه
، گفتم:" آقا بیژن می خواستی چیزی بگی؟" بیژن گفت:" نه؛ یادم رفت ولش کن." آن روز بیژن با روزهای دیگر تفاوت اساسی کرده بود. هرچه اسداله، ایرج، محمدعلی با من اصرار کردیم که او آب میوه که نه آب داخل بطری آب میوه را بخورد، قبول نکرد! تلاش های اسداله هم که وسط کار فهمیده بود چه نقشه ای برای بیژن کشیدیم، بی فایده بود. بطری آب میوه را برداشتم و سراغ بیژن رفتم. بیژن ...
خاطره شهید بیضایی از ویژگی منحصربه فرد سردار سلیمانی
ادامه می آید. اسفند سال 1388 بود. مثل هر سال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهیدان مهدی و حمید باکری مراسمی برگزار شده بود. تهران بودم آن روزها. محمودرضا زنگ زد و گفت: "می آیی مراسم؟" گفتم: "می آیم. چطور؟" گفت: "حتما بیا. سخنران مراسم حاج قاسم است." مقابل تالار با هم قرار گذاشته بودیم. محمودرضا زودتر از من رسیده بود. من با چند نفر از دوستان رفته بودم. پیدایش کردم و با هم رفتیم نشستیم طبقه ...
بزرگمردانی که درس آزادگی وغیرت را مشق کردند
فراوان توانست با کاروان اعزامی بروجن راهی جبهه شود. مادر ظفر از ویژگی های غریب و خاص وی می گوید و در جایی اشاره کرده که ظفر با وجود سن و سال کم از ایمان بالایی برخوردار بود و همواره به واسطه خوش خلقی با همه دوستی داشت و با شوخی های بچه گانه دیگران را به دینداری توصیه می کرد. بارها به اصرار از پدر و بردار خود می خواست او را به جبهه ببرند اما آنها به دلیل سن کم ممانعت می کردند اما در نهایت تسلیم خواس ...
بی بی شاهرضا و قرنطینه کرونا!
بی غصه نخور انشاء الله کرونا هم تموم میشه و همه چی سر جای اولش بر می گرده! بی بی خندید و گفت: از همه بدتر این که تو این اوضاع در هم و برهم، برام یه اس ام اس نظرسنجی اومده که به نظر شما بدترین اتفاق سال 98 چی بود؟! من قاه قاه زدم زیر خنده و گفتم: خب بی بی می خواستی بهشون جواب بدی و نظرت رو بگی! شاید در تکمیل و به سرانجام رسیدن یه تحقیق یا یه پایان نامه کمک می کردی! ...
سید عبدالرضا موسوی : حرف های بسیار زیادی درباره سعادتمند هست که بگویم ؛ با خودم مشکل دارم و به استقلال ...
سید عبدالرضا موسوی عضو پیشین هیئت مدیره آبی پوشان که به خاطر حمایت های مالی قابل توجهش به استقلال در بین هواداران به عابربانک استقلال معروف است درباره اینکه بخاطر فرهاد مجیدی دوباره به استقلال بیاید و به تیم کمک کند، اظهار کرد: من فرهاد مجیدی را به خاطر استقلال دوست دارم و به خاطر تیم کمک کردم. رابطه خوبی هم با فرهاد داریم. او درباره اینکه چرا همواره اوضاع مدیریت استقلال نابسامان و حاشیه دار است، عن ...
سردار شریف: حمله موشکی به عین الاسد هیمنه توخالی آمریکا را شکست
اروپایی در حقیقت از آن بی بهره اند و حتی جرأت ندارند یک موضع سیاسی و دیپلماسی مستقل بدون اجازه آمریکایی ها اتخاذ کنند، اما به لطف خداوند و با مقاومت ملت در طول 41 سال گذشته تمامی تصمیمات این کشور در درون میهن طراحی و سپس اجرا شده است. مسؤول روابط عمومی کل سپاه پاسداران اضافه کرد: در دوره پهلوی اول و دوم عزت از ملت شریف ایران گرفته شده بود، 135 هزار مستشار آمریکایی تا سال 56 تمام شئونات این کشور از قند ...
یادداشت|در سوگ حاج میرزا / شهید سلگی در روز منتظران ظهور به کاروان شهدا پیوست
...، شبیه همان غوغای که در وسطه معرکه عملیات رجزخوانی می کردید. حاج رضا زرگری می گفت در آن لحظات سخت هیچ چیز جز رجز خوانی حاج میرزا جان را به تن های خسته برنگرداند،آخر سکوت و فریاد مومن یکی است یا جنس زهرایی و یا فریاد ابوالفضلی وحاج میرزا صاحب این صداها بود وصدایش در تاریخ می ماند. حاج میرزا یکبار که از شناسایی منطقه آبی برگشته بود و دستانش در میان آب پیر شده بود، عشق بازی چیت ...
زندگی زیر سقف خدا/ مساجدی که درهای شان بسته نیست
انداختیم و قراره تو جبهه اقتصادی از اقشار ضعیف دفاع کنیم، این روزها با آمدن این بیماری کارمون بیشتر هم میشه، سردار سرباز می خواد اگه هستی بسم الله ، حرفای روحانی محمد را بهت زده کرده بود خواست شروع به پرسش کند که سنگینی نگاه خانمی را به جمع آنها احساس کرد، گویا منتظر بود سر حاج آقا خلوت شود پس سکوت کرد و با اشاره به آن خانم گفت باید بیشتر با هم حرف بزنیم، کلی سوال دارم و با دوستانش به گوشه ای کشیده ...
میرزا محمد ، فاتح مرصاد هرگز نمی میرد
تانک جلویی مورد هدف قرار می گرفت، نیروهای پشت سر، مثل مور و ملخ پراکنده می شدند و به عقب می رفتند. لشکر5 زرهی عراق مقابل ما بود و حتما بعد از هر پاتک ناموفق، نیروی تازه نفس جایگزین نیروهای قبلی می شد و بر خلاف جبهه ما که هیچ نیرویی جز با شهادت عقب نمی رفت و اگر کسی شهید یا مجروح می شد با بی سیم از گروهان پشت سر و از حاج حسین کیانی می خواستم تعدادی جایگزین به جلو بفرستد و این کار ما روال ...
مومنی شریف مطرح کرد؛ ماجرای کتابخوانی سردار سلیمانی و دیدارهایش با نویسندگان
رهبری در مشهد بود. حاج قاسم همچنین می گوید که شهید احمد کمی قبل تر از من از طریق آیت الله حقیقی با امام خمینی آشنا شده بود اما من از طریق سخنرانی های شهید کامیاب آشنا شدم. جالب است بدانید که شهید کامیاب پس از انقلاب نماینده مردم مشهد شد اما منافقین او را در مشهد ترور کردند. این نویسنده به ماجرای ورود سردار سلیمانی به سپاه پاسداران اشاره کرد و ادامه داد: با توجه به سن و سال سردار سلیمانی، مبارزه جدی در ...