سایر منابع:
سایر خبرها
گلایه مادر شهید از حرف های نسنجیده
: برایم لقمه بگیر . حامد خیلی خوب می توانست خودش را در دلم جا کند و حرفش را بزند. عاشق واقعی اهل بیت (ع) بود عید سال 96 به رفسنجان خانه حامد رفتیم، وی با خواهر و همه برادر ها و برادرزاد ه ها عکس گرفت و بچه ها را بوسید و بغل کرد و با همه وداع کرد. حامد خود می دانست که این دیدار آخر است، برای همین با همه عکس یادگاری گرفت. برادر ها و همه دوستان خیلی سعی کردند مانع رفتن حامد ...
شیطنت محمدرضا با سیستم صوتی دبیرستان!
شهدای ایران: شهید محمدرضا دهقان امیری 26 فروردین 1374 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمد. سن و سالش آنقدر بود که چیز زیادی از جبهه و جنگ به یاد داشته باشد. همه دانسته هایش حرف ها و خاطراتی بود که از دیگران شنیده بود، اما پرورش و حضور در خانواده ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به اهل بیت و سیدالشهدا(ع) پیدا کند. نمی توانست ببیند خواهر و مادرش در خانه در امنیت زندگی کنند، اما ...
حضور مخفیانه شهید بابایی در راهپیمایی های علیه شاه/ عباس عاشق امام (ره) بود
انقلاب مانده بود. من با یک سری از بچه های پایگاه، نامه های امام، شب نامه و اطلاعیه ها را این ور و آن ور می فرستادیم. نامه های امام که می آمد، توی هتل اچ جمع می شدیم، نامه ها را جا به جا می کردیم. هتل اچ پایگاه اصفهان، سالنی شبیه اچ انگلیسی است. دور تا دورش اتاق اتاق است. وسطش رفت و رفت و آمد می شود. این هتل مخصوص مجردها است. الان خبر ندارم متاهلی شده یا نه، ولی آن زمان مجردی بود. آنهایی ...
مادران شهدای مدافع حرم ؛ پشتیبان مدافعان سلامت
آمدیم کمک کوچکی به مدافعان سلامت کنیم، در همه زمینه ها، چه کمک مالی، چه دوزندگی، ما پای کار هستیم به امید اینکه نگاه راضی امام زمان (عج) نصیبمان شود. برای او که روزی همسرش در دفاع مقدس طعم حضور در جهاد را چشیده و خودش در روستا پای دار قالی برای کمک به جبهه گره به تار و پود فرش انداخته این روز ها یادآور همان دوران است، بین صحبت هایش از کادر درمان و خدماتی تشکر و قدردانی می کند و از مردم ...
بازی کرونا با کودکان کار
ساده از کنار لطف آن چند نفر رد می شود یعنی بی رمق در موردشان حرف می زند؛ طوری که انگار یک جای کار می لنگد و یا ایراد نادیده ای هست که این بچه می بیند و بقیه نه: می دونی کاش یه کاری می کردن که من هم تو خونه بشینم پای کارتون تلویزیون. منم خانه بودن رو دوست دارم! وقتی آدما میان کمک کنن خوشحال می شم می گم پولی یا خوراکی آوردن که باهاش بشینم یه روز تو خونه کیف کنم. اما ماسک و دستکش میارن ...
آغاز آموزش رسمی دبستانی ها در مدرسه مجازی شاد از اول اردیبهشت
تناوب استفاده شد. وی در پاسخ به این پرسش که همه بچه ها برای آموزش مجازی تلفن همراه ندارند، چه باید کرد، گفت: معلمان به صورت خودجوش از ابتدا پای کار آمدند یعنی از درِ یخچال خانه برای آموزش استفاده کردند و تلاش های ارزشمندی بود اما با توجه به اینکه ضرورت داشت آموزش ها منسجم باشد و هم امکان نظارت وجود داشته باشد ضمن اینکه آموزش و پرورش باید به خانواده ها اطمینان دهد که دانش آموزان در محیط ...
راز آن ستاره
عبدالرزاق که علاقه شدیدی به او داشت. همواره یاد او با عطر کربلا همراه بود. صبح یکی از روزهای سال 1336 شور و شعف، خانه ای کوچک در روستای ستق از توابع شهرستان ساوه را فرا گرفت. شیون کودک تازه متولد شده ازخانه محقر چراغی بلند بود.پدر که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، بی اختیار نوزاد را در آغوش کشید و گفت: قربانت بروم عبد الرزاق. کسانی که در اتاق نشسته بودند، با تعجب به او نگاه کردند. ...
آغاز آموزش رسمی دبستانی ها در مدرسه مجازی شاد از اول اردیبهشت
.... وی در پاسخ به این پرسش که همه بچه ها برای آموزش مجازی تلفن همراه ندارند، چه باید کرد، گفت: معلمان به صورت خودجوش از ابتدا پای کار آمدند یعنی از درِ یخچال خانه برای آموزش استفاده کردند و تلاش های ارزشمندی بود اما با توجه به اینکه ضرورت داشت آموزش ها منسجم باشد و هم امکان نظارت وجود داشته باشد ضمن اینکه آموزش و پرورش باید به خانواده ها اطمینان دهد که دانش آموزان در محیط امن آموزش می ...
بیوگرافی هنگامه قاضیانی + عکس
است و اطلاعات زیادی در مورد آشنایی با همسرش وجود ندارد. او زمانی که 19 ساله بوده است تنها فرزندش ( اشکان ) را به دنیا می آورد و پس از 5 سال زمانی که پسرش 5 ساله بوده طلاق می گیرد. هنگامه قاضیانی در مورد طلاقش در مصاحبه ای گفته است که : من یک زن 24 ساله بودم که یک بچه 5 ساله داشت و در آن زمان کلی از آرزوهایم خراب شده بود البته این شکست برای من یک فرصت بزرگ هم به حساب می آمد. ...
خاطرات پدرو آلمادوار از قرنطینه/ قسمت سوم: زنده باد اندوه
به والنسیا آمده و با خانواده هایی از کلمبیا، نیکاراگوئه و رومانی در یک مرکز که از طرف بنیادی خصوصی به نام به عشق هنر وقف شده زندگی می کند. با اینکه کار پاره وقت دارد (روزها پِیک پیتزا است و شبها سرایداری می کند) اما هنوز مدارکش را دریافت نکرده است. شرایط فعلی سقف بالای سرش را تضمین کرده، و وقتی همه چیز به شکل عادی برگردد، ماجرای بزرگ برای او و خانواده اش تازه شروع خواهد شد. دوست بازیگرم ...
معلم روستای قزلجه آق امام محرومیت را دور زد/ از سنگر تعلیم و تربیت تا چرخ سلامت
...، حدود 30 سال است که در عرصه تعلیم و تربیت فعالیت می کنم و طی این سال ها تنها چهار الی پنج سال را در شهر تدریس کردم اما با بزرگ شدن فرزندانم دوباره به محیط روستا برگشتم، عاشق بچه های روستا هستم به همین دلیل همیشه علاقه مند بودم در روستاها به تدریس بپردازم. وی ابراز می کند: مدرسه ما در یک روستای محروم قرار دارد و در این ایام کرونایی با هزینه شخصی سؤالات و تکالیف درسی را چاپ کردم و در ...
گفت وگوی ویژه با حمیده عباسعلی: شکوفایی ام در در المپیک ببینید
مراکش را نداشتم. ضمن اینکه شیوع ویروس کرونا باعث شد رقابت های باقیمانده لغو شود. الان که به یک ماه قبل نگاه می کنم، با خودم می گویم که چقدر همه چیز برای من به موقع اتفاق افتاد. همیشه خدا همراهم بوده و این بار هم حضورش را در تک تک لحظه های زندگی ام با تمام وجود حس کردم. سهمیه ام قطعی شد و بعد هم این همه اتفاق غیرقابل پیش بینی افتاد. اگرچه در یکی دو روز اول بعد از مصدومیت؛ چون مشخص نبود که المپیک ...
گفت وگو با غسال فوت شدگان کرونایی
خانم رحمانی 58 سال سن دارد و از 18 سالگی ، پس از ازدواج با همسرش که آزاده جنگ تحمیلی است کار در غسالخانه را شروع کرد. می گوید که به کارش اعتقاد دارد و حتی لحظه ای در این 30 سال در باره صواب بودن و ثواب بردن از کارش تردید نکرده است. مادر پنج فرزند است ؛ چهار پسر و یک دختر معلول . معاش زندگی خانواده هفت نفره عمدتا از کار کردن مادر تامین تامین می شود ، هر چند که ناچیز باشد. او را از طریق ...
سپرهایی از جنس غیرت و ایثار در هجوم بیرحمانه کرونا
وضعیت امروز همه ی ما کادر درمانی هاست که سال ها درس خوانده ایم و آموزش دیده ایم تا در چنین بحران هایی حافظ جان مردم باشیم. او تنها فرد فداکار خانواده اش نبود ؛ برادر بزرگترش جراح عمومی است که از همان روزهای اول انتشار ویروس کرونا در یکی از بیمارستان های تهران مشغول به خدمت است. داستان برادر دومش اما کمی متفاوت تر است؛ او از طلاب جهادیست؛ علی کاظمینی 27 ساله از همان روزهای ابتدایی ...
جهنم هفته دوم بیماران مبتلا به کرونا
ساعت او به سختی می توانست غذا خورده یا حتی مایعات بنوشد. روز چهاردهم بیماری که برای اغلب مبتلایان روز خارج شدن از فاز واگیرداری است، درد بدن مجددا به سراغ آریا آمد. او تصور کرد به خانه اول بازگشته، با این تفاوت که می توانست راحت تنفس کند. روز هفدهم فروردین ماه، زمان ارسال نامه این خانم به وب سایت بیزینس اینسایدر، او اعلام کرد دوران سخت بیماری را پشت سر گذاشته است، هر چند هنوز برخی ...
گفت وگو با سه جوان که در بحران کرونا عکاسی کرده اند
بچه های عکاس بتوانند نمایش قدرت خوبی از فعالیت همه گروه ها در کنار هم از پرستار و کادر درمانی گرفته تا آتش نشان،پلیس، گروه جهادی، بسیج، ضدعفونی کننده و تولید ماسک و... در کنار هم داشته باشند. عکاسان در این ماجرا واقعاً انسجامی به وجود آوردند و دارند این همکاری ها را زنجیره وار به هم وصل می کنند تا مردم بدانند چه اتفاق گسترده ای در جریان است. خداراشکر اتفاق خوبی هم که افتاد این بود که به خاطر خانه ...
کرونا، جنگ جهانی چهارم است/ خدا کند تا نَفَس دارم، خدمتگزار باشم/ مرگ بر آمریکا می گویم اما حاضرم برای ...
...> شهید حسین علی آتشی، برادر حاج اکبر وقتی هوای جبهه به سر ته تغاری خانه می افتد... سال 59، سال آخر رشته ریاضی در دبیرستان "مروی" بودم که جنگ شروع شد. کارنامه هایم را هنوز دارم. جبر و آنالیز، فیزیک، شیمی و هندسه تحلیلی، همه را 20 می گرفتم. اما با 31 نفر از بچه محل ها و همشاگردی هایمان تشخیص دادیم اصل درس در مناطق عملیاتی و در دفاع از وطن مقابل دشمن است. خلاصه، من که فرزند دوازدهم ...
سیگاری ها کمتر کرونا می گیرند/ شاید نیکوتین دشمن کرونا باشد
است که قربانی به خاطر فقر و تنگ دستی شب گذشته خود را در زیرزمین خانه اش حلق آویز کرد. خانواده این مرد که به طور ناگهانی با جسد او رو به رو شدند با تماس با اداره پلیس درخواست کمک کردند. زن قربانی پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی مدعی شد که همسرش ماهانه از بانک پول دریافت می کرد اما 4 ماه بود که پول نداشت و دو فرزندشان به شدت گرسنه بودند به همین خاطر امکان دارد که این اتفاق موجب خودکشی ...
ماجرای چهلمین کرونایی کیش/ وقتی وارد بیمارستان شدم به شدت می ترسیدم/ کادر درمان برایم مثل فرشته ها بودند
تواند برای همه جذاب و آموزنده باشد. به همین خاطر تصمیم گرفتیم با یکی از مبتلایان به ویروس کرونا در کیش مصاحبه کنیم، خیلی اتفاقی با خانم منصور آبادی آشنا شدیم، دختر جوانی که به نوع بدخیم ویروس کرونا مبتلا شد، از کرونا ترسید، با آن جنگید و حالا دوران نقاهت خود را در قرنطینه سپری می کند. او چهلمین کرونایی کیش است که اینچنین از روزهای بیماری خود می گوید: با سلام. زهرا منصور آبادی ...
دیداری که سردار سلیمانی اجازه نداد ضبط شود
پاشو پاشو محمدمهدی حاجی شهید شد. هنگام شهادت پدرم من یکساله بودم و محمد مهدی رت 6 ماهه مادرم بار دار بود. برای همین ما هیچ درکی از لحظه خبر شهادت بابا و تشیع پیکر مطهرش نداشتیم اما با شهادت حاج قاسم همه چیز برامون تجسم و یاداور شد. منی که سالها اجازه نمیدادم کسی با کلمه ی یتیم صدام کنه اما گریه امانم نداد و با ناله می خواندم یتیمی درد بی درمان یتیمی. همه گریه می کردیم. تصاویری دیگر از دیدار آن روز سردار با خانواده شهدای غدیر کرمان انتهای پیام/ ...
جغرافیای جهاد؛ از مبدا قم به مقصد رشت
سکوی تغسیل خوابیده بودم چه انتظاری داشتم . انگار که خاطراتش مرور شده باشد چند دقیقه ای مکث میکند و ادامه میدهد: هر طور که بود آن روز بالاخره به ترسم غلبه کردم. از خدا ته دلم مددخواستم و به بچه ها گفتم فقط همین بار اول سخت است و اگر از پسش بربیایم دفعات بعدی خبری از ترس و دلهره نیست، دائم به همکارانم قوت قلب دادم و سعی کردم که کمکشون کنم حالا همه این روزها را با همین بچه ها در غسالخانه ...
عبور از تابلوهای ممنوع
از ناکامی هایش می نویسد: شرکت آرامکو دیگر در مجتمع مسکونی خود به هیچ زنی که اهل عربستان باشد اسکان نمی دهد. برای پیداکردن آپارتمان، هر بار می شنود بدون حضور پدر یا همسرش کسی در آن شهر به او که یک زن تنهاست خانه ای اجاره نمی دهد. او و یکی دیگر از زنان همکارش (که به هر دشواری توانسته بود رضایت نامه ای را با امضای یکی از مردان خانواده اش تهیه کند) درنهایت مجبور می شوند خانه ای در شهری دیگر اجاره کنند ...
خانه ملک الشعرا بهار؛ مامن جسم و روح شاعری توانا
کرد تا تحصیلات ادبی خود را با وجود تمام مشکلاتی که داشت، ادامه دهد و در همان سال لقب پدرش، ملک الشعرایی آستان قدس را از مظفرالدین شاه دریافت کرد. مادر وی اهل سواد، شعر و دانش بود، به گونه ای که بهار در زندگی نامه خود می گوید که پدرش ترجمه های الکساندر دوما را که تازه منتشر شده بود به خانه می آورد و با صدای بلند برای افراد خانواده می خواند و چون خسته می شد، مادرش خواندن را ادامه می داد: "از همان اوان ...
5 نفر از استخر بیرون مان کردند 5 میلیون نفر برای مان استخر ساختند
...> - یادتان هست برای اولین بار به سراغ چه خانواده ای رفتید و مشکل شان چطور رتق و فتق شد ؟ - بله، به ما خبر دادند جانبازی در محله مان هست که به نان شب محتاج شده و توانایی پرداخت اجاره خانه اش را ندارد. راستش باورمان نشد.گفتیم مگر می شود روزی جانت را کف دستت بگذاری به جنگ بروی و فداکاری کنی و حالا این همه تنها بمانی. رفتیم به خانه این جانباز و دیدیم بله مثل این که می شود! با کمک هم اجاره خانه اش را ...
ساختمان های یک شهر کویری را شیشه ای می سازند!/ نامه های هوایی روس ها برای مردم سمنان!/ مردم از ترس روس ...
: از کاروانسرای واقع در میدان سعدی هم چیزی به خاطر دارید؟ در گذشته به کاروانسرای میدان سعدی، رباط سرخ می گفتند. من در دوران سربازی به آنجا رفته بودم. داخل آن قهوه خانه ای داشت و تر و تمیز بود. وقتی پدرم از دنیا رفت، از برادرانم شنیدم که می گفتند پدرمان در مرمت ارگ سمنان هم دست داشته است. اما درباره خانه امیر هم چند نکته ای بگویم. می گویند امیری به منطقه ما آمده بود که منزلش در طالب آباد ...
یادداشت| اسد الله علم؛ بانفوذترین چهره دربارِ پهلوی که "دوست واقعی انگلیس" بود!
این شبکه هدایت یک رشته عملیات را در دست گرفت که در اسناد سرویس امنیت اطلاعاتی آمریکا با نام رمز بدامن شکل گرفت. در گفته های فردوست آمده است: "شاپور جی که با همه رسمی بود، خانه علم را مانند خانه خود می دانست و با خانم و دخترهای علم کاملا خودمانی بود. او در خانه علم راحت بود و ممکن بود شب ها در آنجا بخوابد و روزها با دخترهای علم تنیس بازی کند و در فصل گرما در استخر شنا کند و با بچه ها و ...
روایتی از پرستار کرونایی ها که مدافع حرم است
به غسالخانه ای می رفتم که طلبه ها و بر و بچه های جهادی اموات کرونایی را داوطلبانه در آن غسل و کفن می کردند. من با رعایت دستورات بهداشتی به جمع آن ها می رفتم برای غسل و کفن اموات. تلخ ترین خاطرات من همان جا رقم خورد. نه اینکه بترسم. تلخ بود. بیمارانی که روز قبل آب و غذا دهانشان گذاشته بودم و تیمارداری شان را کرده بودم غسل و کفن کنم و دفن شان کنم. آن هم اینطور غریبانه. خانواده ها می ...