دلیخت: قبل از امضای قراردادم کل تورین را گشتم
سایر خبرها
داستان کرونا و جهادی ها(13) روایت سیزدهم؛ قناری
افتادن در پرتگاه نجات می داد، توی دستم فشار دادم و گفتم: اگه نذاری برم تو، همین امشب از غصه می میرم نگاهم کرد؛ از آن نگاه ها که توی این دو سالِ بعد از شیرین، هزار بار مثلش را دیده ام. یک جورهایی ترسید. مچش را از دستم بیرون کشید و گفت: برو اونجا لباسات رو عوض کن و بپرس باید چیکار کنی یک ساعت بعد، مثل کسی که توی هزارتویی بی پایان سرگردان شده، داشتم توی راهروها با پارچ آب راه می رفتم و برای مریض هایی که تند تند گلویشان خشک می شد آب می بردم. به قلم علی علیزاده 313/ ...
قصه آمدن و رفتن هشتمین شهید مدافع حرم ارتش
من اشاره کردند که گفتی؟! گفتم: نه. بعد یکی از خانم ها دست به صورت همسرم کشید و گفت: مبارک باشد، برادر من هم شهید شد، پسر شما هم همین طور. تا این را گفت، همسرم گفت: آخ قلبم... حسین... آخ قلبم. من از جا بلند شدم، گفتم: خجالت بکش! تو که آبروی ما را در برابر حضرت زینب بردی! زینب زینب گفتن تو همین اندازه بود؟! گلاب را برداشتم و ریختم رویش. مادر، شما مخالف بودید برود سوریه؟ با ارتش رفتنش چطور؟ ...
حس می کردم لایق کاپیتانی منچستریونایتد نیستم!
گرفتن بازوبند کاپیتانی مصدوم مجروح و احساس کردم به اندازه ای که می بایست قادر به مشارکت نیستم. من پیش از آغاز فصل به دیدن سر الکس رفتم، ما یک تیم فوق العاده پر از شخصیت های بزرگ و بازیکنان درخشان داشتیم، به فرگی گفتم که لیاقت کاپیتان بودن را ندارم و او گفت که تو بازوبند را خواهی بست و به همراه رایان گیگز کاپیتان خواهی بود. فرگوسن در ادامه مدعی شد اگر بازوبند را به کریستیانو رونالدو بدهد وین رونی عصبانی می شود و اگر به نمانیا ویدیچ بدهد ریو فردیناند شاکی خواهد شد. موضوع رفاقتی بود، ما مانند پلیس در رختکن بودیم و همه چیز را حفظ می کردیم، اما در آن مقطع من احساس بی ارزشی بودن می کردم. ...
از فرگوسن تا انیشتین: چرا ستاره های باید مربی شخصی داشته باشند؟
...؛ در تیمی که حدود 20 بازیکن یا بیشتر وجود دارد و فقط 11 نفر از آنها می توانند از روز شنبه شروع کنند و در ترکیب اصلی باشند. اگر شما در آن گروه جزو بازیکنان جوان هستید و سعی می کنید راه خود را برای حضور در تیم پیدا کنید آن زمان توسعه و پیشرفت شما چطور حاصل خواهد شد؟ بازی ها ضخیم و سریع می شوند و گاهی شما دو روز فرصت دارید تا برای بازی بعدی آنها را آماده کنید پس لازم دارید که نکات لازم را بگویید. من ...
ماجرای چهلمین کرونایی کیش/ وقتی وارد بیمارستان شدم به شدت می ترسیدم/ کادر درمان برایم مثل فرشته ها بودند
آمده بود، او هم علائم بیماری را داشت اما تستش منفی شد، شاید هم در رفت و آمدهای اولیه به ادارات کیش در همان اوایل گرفته باشم، دقیقاً نمی دانم ولی وقتی دوستانم شنیدند که کرونا گرفته ام به من گفتند که تو که خیلی رعایت می کردی چطور مریض شدی؟ طوری بود که دیگران را هم تشویق به رعایت ماندن در خانه و رعایت موارد بهداشتی می کردم، سعی می کردم در اینستاگرام نقاشی کنم و مردم را تشویق می کردم در ...
ویشکا آسایش | عکس جالب ویشکا آسایش بعد از قرنطینه + بیوگرافی و تصاویر
...... هیچ وقت یادم نمی رود یک روز در خانه، مشغول گپ زدن با دایی بودم که ایشان به من گفتند ویشکا! ما در حال انتخاب بازیگر برای سریال امام علی هستیم، دوست داری بازی کنی؟ من هم چون فکر کردم دایی من را دست انداخته، با خنده گفتم البته، خلاصه من برای تست گریم به پشت صحنه کار رفتم و تست دادم و شوخی شوخی برای این نقش انتخاب شدم، تا آخرین لحظه ای که جلوی دوربین قرار نگرفته بودم، فکر می کردم ...
بائو: خدا به من زندگی دوباره داد
داشتم و در کل اینطور است که مثلاً 3 روز خوب هستم اما یک روز حالم بد می شود. امروز هم حس چشایی و بویایی ام را از دست دادم و فکر کنم 50 درصد کار می کند. کلاً شرایط عجیب و غریبی است. خدا را شکر از آن وضعیتی که داشتم خیلی خیلی بهتر هستم و در واقع 80، 85 درصد خوب شدم. چطور متوجه شدی کرونا گرفتی؟ - وقتی که لرز داشتم و فشار خونم برای اولین بار روی 17 آمد. به پاهایم که دست می زدند سرد ...
بازیکن اسبق استقلال: رکوردار حضور در فینال آسیا هستم
بازیکن اصلی و 2 بازیکن ذخیره و این نشان می دهد چه تیمی بود. چطور شد به استقلال آمدید؟ من فوتبال را از زمین های خاکی خیابان عباسی شروع کردم، چهار تا آجر می گذاشتیم و از صبح تا شب دنبال توپ می دویدیم، در سن 12 سالگی به راه آهن رفتم و در تمام رده های این باشگاه بازی کردم، بعد یکی از اطرافیان استقلال مرا با خود به باشگاه برد و خیلی زود قرارداد بستم، سال 68 بود. چند روز بعد نیز ...
گفت وگو با سه جوان که در بحران کرونا عکاسی کرده اند
کرونا بروید؟ روال این اتفاقات اینطور است که عکاس و خبرنگار آفیش می شوند اما در این ماجرای کرونا به ما گفتند که اجبار نیست حتماً حضور داشته باشید یعنی یک حالت اختیاری وجود داشت و گفتند اگر بروید خیلی بهتر است. من هم طبعاً به خاطر احساس وظیفه و مسوولیتی که در قبال اطلاع رسانی وقایع و بازتاب دادن زحمات کادر درمانی می کردیم، تصمیم گرفتم که برای عکاسی بروم. عکاسی در بیمارستان ها چطور ...
اسمم را می شنیدند، می گفتند تو همانی که فقط تیرک می زنی؟
. درست است (باخنده)؟ راستش را بخواهید بدشانسی است بیشتر. الان دو سال است که می خواهم به تیم های لیگ برتری بیایم ولی نمی شود. سال قبل قرار بود به ماشین سازی بیایم و قرارداد هم بستیم ولی من به باشگاه مس کرمان قول داده بودم و در این تیم ماندم. من یکسال در لیگ یک بوده ام و خوب کار کردم؛ بعد هی می گفتم یک سال دیگر بمانم و همان زمان چند تا پیشنهاد لیگ برتری داشتم. دو سال پیش که ابتدا آقای حسینی بود ...
خلیل: بابت فرار از مدرسه مادرم مرا به باد کتک می گرفت!/ مقابل رئال مادرید 7 گل خوردم و تا خانه گریه کردم
و من به عنوان مدافع بازی می کردم. یک روز، بالو از من خواست که به عنوان دروازه بان بازی کنم، بنابراین من هم با عملکرد خوبی که داشتم درون دروازه جا گرفتم. از مدرسه خوشتان می آمد؟ من از مدرسه بین المللی و مشهوری که پدرم بابتش کلی هزینه کرده بود همیشه فرار می کردم و به همین دلیل هم چند بار از مادرم کتک خوردم! یا وقتی دوباره با لباس های کثیف از مدرسه به خانه برگشتم با دمپایی مادرم ...
ماجرای آخرین اعزام شهید مرحمتی به پُرچالش ترین عملیات دفاع مقدس
باشه و نه چیز دیگری... من مزدم را می خواهم... ماجرای اسم اصلی حسین/بخاطر مادر از گمنامی صرف نظر کرد بعد هم رو به مادر گفت: می خواهم از شما اجازه بگیرم که گمنام باشم. بعدش هم می خواهم بدانم اسم واقعی من چیست؟ مادرم گفت: پس برای بازجویی آمدی؟ حسین جان، رفتی جبهه و می جنگی و به تکلیفت عمل می کنی. این یعنی به آرزویت هم رسیده ای، دیگر چه می خواهی؟ انشاءالله تو و دوستانت صحیح و ...
رازگشایی علیرضا فغانی از دلیل مهاجرت خود و برادرش و اتهامات رنگی
قسمتی که به ضررشان است همه را می نویسند ولی جایی که به نفع شان بوده را فراموش می کنند که تکلیف این افراد در فوتبال مشخص است. فقط هستند. حالا آن یک جمله من پرسپولیس بودم را گذاشتند و طرفداران استقلال هجمه درست کردند و فحاشی و این بحث ها که مثل همیشه برایم اهمیت نداشته است. *چیزی که در تو وجود داشت و تو را متمایز می کرد این بود که می گفتند خودت را از ستارگان فوتبال هم بالاتر می بینی و از ...
پوگبا: مادرم می دانست که به منچستریونایتد بازمی گردم/ چیزهای زیادی از پیرلو و اسکولز آموختم
تلاش کنم. باید بیشتر کار کنم و هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن در پیش دارم. پیرلو و اسکولز، هافبک هایی بودند که کنترل بازی را در دست می گرفتند، بازیکنانی که باید به آنها نگاه کرد و چیزهای زیادی از آنها آموختم. وی یادآور شد: فوتبالم را به عنوان مهاجم آغاز کردم، سپس به پست مهاجم دوم رفتم و بعد از آن در پست پال چپ به بازی گرفته شدم. خدارا شکر که به پست دفاع نرفتم چون می خواستم بیشتر به توپ ...
ماتیس دی لیخت : در اولین ورودم به باشگاه با دیدن کریستیانو رونالدو و جیان لوئیجی بوفون از شدت ذوق زدگی ...
گفتند رفتن به یک کشور خارجی برای یک بازیکن 19ساله سخت است و باید انتظار سختی را داشته باشی. ولی یوونتوس گفت به من اعتماد دارد و می داند که خیلی زود جایگاهم را در تیم بدست می آورم” ماتیس دی لیخت در ادامه صحبتهایش در توضیح اولین ورودش به باشگاه یوونتوس گفت: ” اولین بار که وارد رختکن یوونتوس شدم مثل بچه ای بودم که وارد مغازه شیرینی فروشی شده. آخر بوفون و رونالدو آنجا بودند. همینطور اطراف را نگاه می کردم و توی دلم می گفتم این کیست؟ این کدام ستاره بود؟ دو ماه طول کشید تا توانستم به خودم بیایم و خودم باشم”. ...
کرونا بساط ما را جارو کرد
...، خواب دیدم کرونا گرفته ام. آنقدر از این خواب استرس گرفتم که فردایش با ماسک رفتم سر بساط. دوستانم می گفتند چرا شلوغش می کنی، خبری نیست. چون من چهارراه ولی عصر دستفروشی می کنم چینی های زیادی آنجا می بینم. حتی سر بساطم هم آمده بودند که بعدش همه جا را ضدعفونی کردم. همین برای من نگران کننده بود. تا اینکه بالاخره کرونا از راه رسید و بساط ما را برچید. برای بابک همه چیز خوب پیش ...
اسم رمزی که بعثی ها را گیج می کرد!
ام حمزه که بهش می گفتیم حنظله! با پسر دیگری بود بنام اکبر قربانی که الان هم هستند. اینها یا امدادگر بودند و یا حمل مجروح بودند. ته ستون بودند و من هم چون تخریبچی دسته بودم، پشت آنها بودم. ستون را راه انداختند و رفتیم و یک جایی گفتند بنشینید. بعد گفتند تخریبچی بیاید. آنها دنبال تخریبچی لشگر بودند، من فکر کردم با من کار دارند. رفتم جلو. فرمانده گروهان قاسم کارگر بود. گفت تو چرا آمدی؟ گفتم ...
انصاری: ویروس کرونا از بین برود بهتر است که بازی های لیگ برگزار شود
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری میزان محمد انصاری در گفت وگو با سایت باشگاه پرسپولیس ، در خصوص این روزها که همانند خیلی از مردم در خانه مانده و تمرینات اختصاصی انجام می دهد گفت: ما هم مثل همه مردم در خانه هستیم و سعی می کنیم که در خانه هم بمانیم . این روزها تمریناتم را به صورت اختصاصی در منزل انجام می دهم اما گاهی هم مجبور هستم که به بیرون از خانه بروم اما در کل سعی می کنم که در خانه بمانم و بیشتر ...
برگرد قاتل خندان
تر نمی توانست وجود داشته باشد. این بار اما کلید بهشت دست دشمن بود و پرز ناخواسته عصر طلایی آبی واناری ها را بنیان گذاشت. شکست مفتضحانه بارسلونا در زمینه جذب بکام، آنها را به سمت پاریس کشاند؛ جایی که ستاره برزیلی نوظهور با مدیران باشگاه سن ژرمن به مشکل خورده بود و دو طرف آمادگی انتقال با اولین پیشنهاد جدی را داشتند. پس رونالدینیوی 23ساله راهی نیوکمپ شد؛ از آن جابه جایی ها که اگر پاری سن ژرمن صد تا ...
از بازی کنار اسکولز و پیرلو چیزهای زیادی یاد گرفتم
و کارهای زیادی انجام می دادم. پیرلو و اسکولز هافبک هایی بودند که بازی را کنترل می کردند، بازیکنان به کار آنها نگاه می کردند و من چیزهای زیادی از آنها یاد گرفتم. من کارم را به عنوان یک مهاجم آغاز کردم و سپس شماره 10 شدم و سپس شماره 6. خدا را شکر که مدافع میانی نشدم! به خاطر اینکه می خواستم خیلی در جریان بازی باشم و صاحب توپ شوم. من مهاجم بودم و خیلی عقب می رفتم؛ بنابراین یک مربی به من ...
هماوردی یک زنِ شاعر با کرونا
. مشکل تنفسی زیاد داشتم اما ترس رفتن به بیمارستان را داشتم چون اگر به بیمارستان می رفتم، پدرم روحیه اش را از دست می داد. این بیمارستان نرفتن هم به این مسئله برمی گردد که من یکی از خواهرانم را در بیمارستان از دست دادم و همین باعث خاطره تلخ در ذهن پدر و مادرم شد. تا اینکه حالم بسیار بد شد و اصلا هوشیاری نداشتم و این حالت سه روز طول کشید. چون قبل از این هم مشکل ریوی داشتم این هم بر تشدید بیماری اضافه ...
ستاره های مستطیل سبز، مدیون برادر کوچکی به نام فوتسال
... 7 _ کوتینیو کوتینیو می گوید: من از 6 سالگی فوتسال بازی می کردم و سپس هنگامی که هفت ساله بودم به واسکودوگاما رفتم و تا 11 سالگی قبل از اینکه به زمین فوتبال بروم، فوتسال بازی می کردم. فوتسال جایی است که مهارت هایم را یاد گرفتم. شما وقتی فوتسال بازی می کنید، فنی تر و خیلی سریع تر می شوید. شما باید یک بازیکن تکنیکی باشید تا بتوانید به طور صحیح فوتسال بازی کنید. فوتسال خیلی به پیشرفت من ...
پوپک بسامی : برای پرستاری از بیماران مبتلا به کرونا جانم را هم بدهم، باز هم خوشحالم
که گفتم در دوران دبیرستانم به شدت دوست داشتم رشته تربیت بدنی را انتخاب کنم اما مادرم با من صحبت کرد و گفت در بیرون از مدرسه هم همیشه در سالن ورزشی و باشگاه هستی، دوست دارم تو رشته تجربی انتخاب کنی و پزشک شوی. خودم خیلی مخالف نبودم ولی بعدها پرستاری علاقمند شدم و حالا خیلی دوستش دارم. *پرستاری چه دنیایی دارد؟ ویژگی های این شغل چیست؟ با روحیاتت سازگار است؟ من دختری هستم که مراقبت ...
یعقوب زاده: در مسابقه برابر سپیدرود پاهایم می لرزید!
برای همیشه از فوتبال دور می کرد باشگاه ملوان سخت خواهان جذب من بود من هم به خاطر نا ملایماتی هایی که دیده بودم تصمیم گرفتم که دیگه تو رشت فوتبال نکنم با دلخوری رفتم ملوان و قرارداد سه ساله امضا کردم. چند وقت بعد فریدون عسگرزاده شد سرمربی سپیدرود و از من خواست که برگردم به سپیدرود اما دیگه دیر شده بود و ملوان اجازه برگشت من رو نمی داد من هم به صورت شفاهی به مسئولان وقت ملوان اعلام کردم ...
روایتی از پرستار کرونایی ها که مدافع حرم است
به عنوان نیروی داوطلب چه بود؟ برای پاسخ به این سوال کمی مکث می کند و ادامه می دهد: کادر درمان واکنش های مختلفی داشتند. بعضی ها کنایه می زدند و می گفتند از کدام بیمارستان آمدید؟ وعده استخدام به شما دادند؟ من گفتم هیچ کدام. ما داوطلبانه آمدیم فقط برای کمک به شما و بیماران. شاید کمی فشار کار شما کمتر شود. اول باورشان نمی شد. یک پرستار جلو آمد و گفت امکان نداره. همه از این بیمارستان فراری ...
صادقی: عشق بازوبند نبودم
شکر در آن بازی خیلی خوب بازی کردم. اولین شهرآورد زندگی ات دلهره نداشتی؟ شب عجیبی بود، من قرار بود به عنوان یک جوان 21 ساله در بزرگ ترین بازی فوتبال ایران به میدان می رفتم، اگر بگویم دلهره و استرس نداشتم دروغ بزرگی گفته ام اما انگیزه ام فوق العاده بود، خودتان می دانید شهرآورد یعنی چی؟ به اندازه 100 مسابقه ارزش دارد. برای خودم نقشه کشیده بودم، کوهی از انگیزه داشتم، فقط به این فکر ...
روایت 55 روز برزخی در “قلب کرونا”/دلتنگ توام مادر
خورد مریم بود گفت:《 نگران مادر نباش، من هستم》. دلم نیومد قضیه رو بهش بگم گفتم بی خیال یک روز و تموم میشه؛ سریع رفتم واسه عملیات آماده شدم آخه وضعیت مقابله با کرونا مثل عملیات نظامی بود؛ همیشه خدا از ماسک زدن بدم میومد اونم ماسک ان 95 ولی خوب چاره ای نبود؛ دکتر اومد بیمار معاینه کرد و برگشتم پیش بقیه که یکدفعه انگار لولوخورخوره داشته باشم همه از کنارم رد شدن ولی جرات نداشتن با دکتر ...
کشتی آنجلیکا را زیر موشک باران بازی کردیم
حمله می کند و چه موقعی می توانید دفاع کنید. این ویروس کارش مشخص نیست. اینکه در خانه نشسته اید و ممکن است اتفاقی بیفتد را نمی توان پیش بینی کرد. یکی از دوستان ما دکتر رفته و به او گفتند سرما خورده ای. به خانه آمد و فوت شد. این دوران خاص و غریب است و من فکر می کنم طبیعت دارد از ما انتقام می گیرد. آن زمان شرایط کار کردن چطور بود؟ زمان هایی که موشک باران نبود ضبط انجام می دادید؟ ...
کتاب فریادرس؛ داستان هایی از کرامات امام زمان
اومدیم یک نگاهی بهش بندازیم. - مش جعفر، نگاه نداره که، یعنی تو فکر می کنی این ها واقعاً میرند زیارت، و امام رضا علیه السلام از دستشون راضییه. نه بابا! همه این کارها ظاهر سازیه. مش جعفر وقت نمازه، بیا بریم نمازمون را اوّل وقت بخونیم تا خدا و پیامبر رو از دستمون راضی و خوشحال کنیم. - حاج آقا شما تشریف ببرید تا اذان و اقامه را بگید ما هم یااللَّه می گیم و تو رکوع به شما می رسیم ...