سایر منابع:
سایر خبرها
بازار گران در آستانه رمضان/ نظارت بر قیمت ها خواسته شهروندان
و می گوید: اینکه این روزها، همه جا صحبت از نظارت های بهداشتی از اصناف مختلف است، اقدام بسیار شایسته ای محسوب می شود اما مردم در کنار آن، خواستار کنترل قیمت و نظارت بر آن هستند. وی ادامه می دهد: در شرایط کنونی که اقتصاد خانواده ها به دلیل تعطیلی چند هفته ای کسب و کارها با مشکل مواجه شده، انتظار داریم حداقل کالاها را به قیمت قبلی تهیه کنیم و مغازه داران قاصد خبر افزایش قیمت اقلام مختلف ...
نگاهی بر 3 عنوان کتاب حوزه دفاع مقدس همدان در سال 98
دفاع مقدس استان همدان و در 181 صفحه و در سال 1398 به چاپ رسیده است. در بخشی از این کتاب می خوانیم: قرار بود دست به قلم شوم و از مردی که روزهای سربازی را در جنگ گذرانده بود، بنویسم. از سربازی که نه، راستش قرار بود از خودش بنویسم از مردی که تا چشم باز کرده بود پس از گذراندن روزهای اندک از زندگی همراه با آسایش، پدرش را بیمار و ناتوان و خودش را در سبزه میدان در حال میوه فروشی پیدا کرده بود. پایان پیام/ 580 ...
رئیس اتاق اصناف مشهد: اصناف صبور باشند، برای رونق بازار برنامه داریم/ شلوغی در تک ، خلوتی در سلمان
: فعلا گفته اند ساعت 18. هنوز روز اول است. شاید بشود زیادش کرد. ازدحام در مجتمع تک اوضاع در بقیه بازار ها نیز کمابیش مشابه است؛ البته به جز مجتمع تک که دیروز را با ازدحام جمعیت تجربه کرد. نکته درخور تأمل، حضور خانوادگی برخی مشتریان برای خرید است. انگار نه انگار که کرونایی وجود دارد. یکی از آن ها به کودک دوساله اش اشاره می کند و با افتخار می گوید: کرونا کیلویی چند؟ این بچه را از روز ...
کارخانه دار معروف و پیک موتوری در این کارگاه چه می کنند؟
گروه اجتماعی خبرگزاری فارس - عطیه اکبری: این روزها که ویروس کرونا عالم گیر شده،کشورهای اروپایی درگیر جنگ ماسک شده اند و هر روز خبری از دزدیده شدن محموله های ماسک منتشر می شود؛ فرانسه محموله ماسک اسپانیا را می دزدد؛ چک، محموله ایتالیا را به سرقت می برد؛ دزدان ایتالیایی محموله پزشکی تونس را غارت می کنند اما خبرها در ایران غافلگیرکننده است. روزی نیست که خبر راه اندازی کار ...
اینفلوئنسرهای اینستاگرامی دور میز شرط بندی
چند باری پولی هم بردند و بیشتر آنها باختند. یکی از کاسب ها در یک دوره تا 70 میلیون تومان (سال 91) شرط بست، همه را باخت و مجبور شد از آن شهر برود. این روایت اولین مواجهه خسرو با سایت های شرط بندی است. او آن موقع نوجوان بود و در شهرشان این شرط بندی ها را دیده و شنیده بود؛ زمانی که هنوز سایت شرط بندی فارسی به این صورت رایج نشده بود. هشت سال بعد دنبال کار بوده و یک دوست مجازی پیشنهاد کار ...
امداد برای حاشیه شهر!
دارند و همه شان دلی کار می کنند. مرکز کارش را روی روال خودش انجام می دهد، ولی بچه ها در هر زمینه ای که بتوانند جهادی کار می کنند. ما چارچوب و مرز نداریم. مددکاران ما تا هر جایی که شما فکرش را بکنید، می روند. گاهی نیروی ما برای حل مشکل یک نفر به فریمان رفته است. گاهی مردم به من پیام می دهند که مثلا همسایه ما چنین مشکلی دارد. من با بچه ها مطرح می کنم و هر کدام بتوانند کمک می کنند. این همکاری باعث می ...
مطب پزشکان در قرنطینه / بازگشایی 25درصد از مطب ها در مشهد
یکی از دکتر ها همین چنددقیقه قبل رسید. شاید بتوانی با او صحبت کنی و بعد مطب را نشانم می دهد و به طرف مطب می روم. در می زنم. بعد از چنددقیقه در را باز می کند و با حرص و عصبانیت می گوید: مطب هنوز باز نشده. چه کار دارید؟ خودم را معرفی می کنم و با تصور اینکه ممکن است چنددقیقه ای فرصت گفتگو داشته باشد، سوالم را مطرح می کنم، اما انگار ورود به این مطب فقط برای افراد مشخصی امکان پذیر است و آقای ...
پیک بیکاری
چون 95 درصد راننده های ما متاهل هستند، زن و بچه دارند و برای همین باید خیلی مراعات کنند. همه کارهایی که تلویزیون می گفت را انجام دادیم و تا الان خدا رو شکر برای کسی مشکلی پیش نیامده است. در دنیای کسب وکارهای اینترنتی وضع کمی پیچیده تر است. در بخشی کار افت کرده و در بخشی دیگر رونق گرفته. اسنپ که مدت هاست تجارتش را بر مبنای خریدهای غیر حضوری و سپردن کار به راننده ها و پیک های موتوری بنا ...
برندها و مراکز خرید لندن در یک نگاه
اولین فروشگاه آن در سال 1706 در مرکز لندن افتتاح شده و هنوز در ساختمان قدیم خود فعالیت می کند. پریمارک | Primark در سال 2007 فروشگاهی به نام پریمارک فعالیت خودش را آغاز کرد و بازدیدکنندگا تمامی اجناس مورد نیاز خودشون را می توانند با قیمت های باورنکردنی خریداری نمایند. در این فروشگاه شما می توانید با پرداخت کمترین هزینه خریدهای بسیاری را انجام دهید. آدرس: 14-28 ...
پدر 24 متری اهواز و ماجراهای او با پیکر شهدا/ از عشق به سردار تا نجات مردم
: حالا که این سربازها دارند از خونشان برای حفظ شهر و کیان اسلام مایه می گذارند ما یک مغازه و تلفنش را از آن ها دریغ کنیم؟ کار به جایی رسید که بچه های محل خودشان مغازه را باز و بسته میکردند و دخل و تلفن و همه امکانات در اختیار سربازان بسیجی قرار گرفته بود تا اگر کاری پیش آمد هیچ مانعی سد راهشان نشود. نقاهتگاه با سوزن اوستا حسن اسم بیمارستان امام که آمد خاطرات جنگ در ذهن ...
سعید راد: این تیم بازهم قهرمان لیگ برتر می شود
که با ماشین کار می کند ، لوازم یدکی را با قیمت مناسب می خرد ؟ همه چیز ، چندین برابر شده . گرانی بیداد می کند . خودِ من وقتی برای مایحتاج منزل به سوپرمارکت ، تلفنی سفارش می دهم از صاحب مغازه می پرسم چه خبر شده ؟ او هم می گوید آقا ،تقصیر ما نیست قیمت ها بالا رفته و... آقایان دولت، به مردم پول بدهید تا با آبرو و بدون استرس برای زن و بچه شان خرید کنند . بازهم می گویم این مردم خیلی نجیب و صبور هستند ، هوایشان را داشته باشیم . واقعا در این شرایط نمی توانم حرف های دیگری بزنم هرچند که می دانم ممکن است به مذاق بعضی ها خوش نیاید . ...
منِ عزیز : نامه های یک رمان نویس به خودِ آینده اش اگر نامه ای برای خود ده سال بعدتان بنویسید، چه چیزهایی ...
دورۀ ارشد شدم. هنوز دوست پسر دوران لیسانسم را می دیدم، با اینکه او در کنتیکت زندگی می کرد و طی این مسافت طولانی برای هر دوی ما دشوار بود. معجزه است که طی این همه سال آن نامه را گم نکرده ام اما فکر می کنم واقعیت این است که این نامه دغدغۀ مهمی برای من شده بود. صبح روز تولد بیست و چهار سالگی ام آن نامه را باز کردم؛ قبل از خواب نامه را کنار تختم گذاشتم تا صبح که چشم باز می کنم اولین چیزی ...
کتاب با مادرم همراه – سیمین بهبهانی
درست است. می بینی؟ در خواب می بینم، نه در بیداری. نزدیکم نیستی؛ زنگ میزنی، از آن سوی دنیا. با این همه نمی توانم با تو به دلخواه سخن بگویم. هوم. چه خوشبختم! چی میگی؟ معلومه که خوشبختی! زیر موشک نیستی. زیر آوار نرفتی. از دس دشمن فرار نکردی. صد فرسخ پیاده ندویدی. سر مرزا منتظر یه لقمه نون که سق بزنی، یه وجب جا که کپه مرگ بذاری، وانستادی. مرگ پیر و جوون و بچه رو جلوی چشمت ندیدی. مثل کردا، مثل مردم ...
نان، جان، کووید-19
نصف جهان: پیرمرد چند دقیقه به چشم های او در آینه خیره شد. حلب خالی ای که دست چپش بود را کمی جابه جا کرد. به سختی گونی را از کف اتوبوس بلندکرد و روی دوش راستش انداخت. هنوز به طور کامل از اتوبوس پیاده نشده بود که راننده جوان از پشت فرمان بلند شد و به سمتش رفت و فریاد کشید: این گونی، خودِ کروناست، اینجا زن و بچه مردم نشسته، برو پایین، زود باش. راننده در حالی که همچنان سر پیرمرد داد می زد با کف کفشش ...
متأسفانه فیلمسازان و فیلمنامه نویسان ما از اواخر دهه 70 به این سو، چشمشان را بر سوژه هایی بکر بسته اند
با آقای خمسه همبازی بودم. در این سریال از یک عبارت شیرازی به عنوان تکیه کلام استفاده کردم و می گفتم: چطوری گُمپ گُلم!؟ هنوز که هنوز است مردم در همه جای ایران مرا که می بینند با مهربانی می گویند: چطوری گمپ گلم! هیچ جایزه ای بالاتر از این نیست که بعد از 20 یا 30 سال مردم هنوز نقش و تکیه کلام شما را به یاد داشته باشند. بله، جشنواره و جایزه هم مهم است، اما نباید خیلی در مسیر کاری خودمان روی آن حساب کنیم. دوست دارم مردم فیلم خروج را ببینند، چون مشکلات روز مملکت است و فیلم دغدغه مندی است. *جوان ...
کرونا، زن جوان را نجات داد!
نصف جهان: روزنامه ایران ، خبری منتشر کرده که نشان می دهد کرونا هم برخی اوقات می تواند خیر و برکت داشته باشد! چند روز قبل زن جوانی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از راننده یک پراید شکایت کرد و گفت: حدود 40 روز از خانه بیرون نرفته بودم چون با شیوع ویروس کرونا می ترسیدم مبتلا شوم و خانواده ام نیز گرفتار شوند تا اینکه مجبور شدم بخاطر تهیه مایحتاج خانه به خرید بروم. کنار خیابان به انتظار ...
داونتیسم سوت و کور
آرزوهایش می پرسم، می گوید: من؟ فقط آرزوی موفقیت. برای همه جوان ها آرزوی موفقیت دارم. نه اینکه فقظ نگران خودم و دوست هایم باشم. ما همسانیم. با همه یکی هستیم. فرقی با بقیه نداریم. قهوه تو دوس داشتی؟! کار ما در داونتیسم تمام شده؛ کافه ای که در آن مهربانی با قهوه ها و دمنوش ها سرو می شود. کم کم آماده رفتن می شوم. وحید اما خسته به نظر می رسد: برو بیرون ! برو بیرون دیگه! می خندم و خیالش ...
کسب وکارهای خلوت
هم چون مشتری نداشتند، نیمه باز بودند و کرکره را تا نیمه بالا کشیده اند. صاحب یک مغازه لباس کودک هم در فلکه دوم صادقیه امید چندانی به کاروکاسبی در روزهای کرونایی ندارد: با توجه به اینکه هنوز شیوع کرونا ادامه دارد، نمی توانیم انتظار داشته باشیم مشتریان زیادی به مغازه ها مراجعه کنند. مردم آن قدر از کرونا ترسیده اند که فقط برای خریدهای ضروری بیرون می روند و درشرایط فعلی کسی به دنبال خرید لباس نیست ...
هجوم وسواس
مشکوک به کرونا بود: پدر دوستم کرونا داشت و او هم مدتی از پدرش پرستاری می کرد. چند روزی قرنطینه بود و بعدش همدیگر را دیدیم. وقتی علائم نداشت و هر دو ماسک زده بودیم، خطری نبود. پیاده روی جایگزین اتوبوس سمیرا مجبور است هر روز به محل کارش برود. قبل از تعطیلات نوروز دورکار بود اما او و همکارانش که نگران از دست دادن کارشان هستند، ترجیح می دهند هنوز در محل کار حاضر شوند. سمیرا قبل از اینکه ...
در خانه ماندن برای ثروتمندان است
شعار سال : به عنوان یک فروشنده دوره گرد سبزیجات که هر روز حدود 90 کیلومتر از مونوفیا به قاهره می رود، مجبورم پشت یک کامیون شلوغ با 15 نفر دیگر همراه شوم. سامیرا اوت، 46 ساله، دستورالعمل های فاصله گذاری اجتماعی کروناویروس را که به مردم توصیه کرده تا جای ممکن در خانه بمانند، مسخره می داند. در ادامه این مطلب آمده است: برای اوت به عنوان یک زن بیوه با چهار فرزند، مانند میلیون ها مصری دیگر ...
پریناز ایزدیار| جنجال ماجرای ازدواج اش + عکس و بیوگرافی
بیشتر آن می شود پس به کلی آنها را کنار گذاشته ام ازدواج پریناز ایزدیار ازدواج کردن را دوست دارم به خصوص عاشق بچه هستم و همچنین عاشق تجربه حس مادری ، اما فکر می کنم ازدواج یک پختگی لازم دارد که من هنوز به آن نرسیده ام این پختگی یک طرفه نیست ، دوطرفه است هم زن و هم مرد باید به جایی رسیده باشند که مسئولیت زندگی را دونفری به دوش بکشند پریناز ایزدیار و همسرش ، پریناز در حال حاضر مجرد ...
آغاز موج جدید کرونا پس از شنبه شلوغ
خیابان انقلاب می شد دید که چگونه رشته های در خانه بمانیم و فاصله اجتماعی را حفظ کنیم پنبه می شوند و باز سردار مهماندار خطابش با مردم تهران بود: ما همچنان از مردم درخواست می کنیم از سفرهای غیرضروری خودداری کنند چراکه همه افرادی که در این ساعات به محدوده مرکزی مراجعه می کنند کارمند نیستند. کارمندان در ساعت 35: 6 تا7:30 وارد این محدوده می شوند. اما ترافیک در این ساعت ناشی از حضور برای خرید و مغازه های ...
آن قدر جنگیدم تا کافه، کافه بماند
بعد از مدت ها دوباره به سراغش رفتیم، دل پر دردی داشت؛ زمانی که کار به جاهای سخت رسید، رسانه ها کافه داونتیسم و بچه هایش را فراموش کردند؛ انگار که دیگر ما با همه مشکلاتمان، خوراک خوبی برای رسانه ها نبودیم. آیلین با این بچه ها که خودش اصرار دارد بچه نیستند و فرشته اند، بیش از 300کنسرت داخلی و چندین کنسرت خارجی برگزار کرده است بدون آنکه ریالی هزینه برای کسی بتراشد و حالا امروز زندگی شخصی اش طوری درگیر ...
شب را باید بی چراغ روشن کرد
چنان است که فراموش می کند کلید اتومبیل را از او پس بگیرد. لحظه ای بعد دومین مرد همراه اتومبیل از محل می گریزد اما هنوز چند خیابان بیشتر نرفته که از خودرو پیاده می شود و در میانه ی خیابان فریاد می کشد: کور شدم. کور شدم. همه جا سفید است. نمی توانم هیچ چیزی را ببینم . او نخستین کسی است که در قرنطینه ی بیماران جان می سپارد. اگر حس شهوت دوستی او فوران نمی کرد و دستان او بیگاه بر سینه ی آن دخترک فاحشه و ...
گفتند برای بیمارستان داوطلب هست، شما به غسالخانه می روید؟
عملیات پاکسازی خانه های مردم از گل و لای را شروع کردیم. در زلزله کرمانشاه به کمک هم وطن های کردمان رفتیم. حالا هم اینجا تیماردار بیماران کرونایی شدیم. در بیمارستان که بودیم بعد از چند روز دوباره جلسه گذاشتند و گفتند این کار سخت هم روی غلتک افتاد و عده ای بعد از شما داوطلب کمک و خدمات رسانی در بیمارستان ها شده اند اما یک جا هست که کسی میلی به خدمت در آنجا را ندارد. به غسالخانه می روید؟ حدس مان درست ...
کفن پیچی متوفیان کرونا چه تفاوتی دارد؟
کافور و وایتکس و کلر در فضا آمیخته است. همه در حال انجام کارهایشان هستند. درست در همان زمانی که وارد غسالخانه شدم، پیکر متوفی مسن سالی وارد سالن می شود، این در حالی صورت می گیرد که هنوز کار شستن مرده قبلی تمام نشده است و عده ای در بخش دیگری از غسالخانه در حال شستشوی فرد دیگری هستند. خانم پشت باجه دعوتم می کند که به داخل بروم و از نزدیک روند شستشو را ببینم، اما نمی دانم چرا خجالت کشیدم و ...
اوج عرفان و تعالیم دینی در کلام صدیقۀ طاهره(س)
؟ آن را هم نمی دانم! اگر من از منبر پایین بیایم و به من بگویید چقدر نمی دانی، می گویم: اندازهٔ کل عالم؛ و اگر بگویید چقدر می دانی، می گویم: به خدا چیزی نمی دانم. اگر شما بگویید پس اینهایی که روی منبر می گویی چیست، می گویم: همه را یا از قرآن یا از روایات قرض گرفته ام و خودم چیزی بلد نیستم. حالا که چیزی بلد نیستی، خودت را یک سروگردن از مردم بالاتر ندان، سینه ات را جلو نده و توقع نداشته باش که همه ...
رخ به رخ با کرونا در کوچه پس کوچه های اتابک
خانه بیرون نیایید، خریدهایتان را به مارکت خدمت بسپارید در محله اتابک فعالیت های جهادی از همان روزهای ابتدایی شیوع کرونا شروع شد. برادرم که فرمانده پایگاه بسیج مسجد حسینی است، به همراه نیروهای بسیج و اهالی مسجد، تشکیلاتی به نام "قرارگاه خدمت" راه انداختند و شروع کردند به فعالیت هایی مثل ضدعفونی کردن خیابان های محله و حتی فضای داخلی مغازه ها، توزیع محلول های ضدعفونی میان مردم و... آن ها در ...