سایر منابع:
سایر خبرها
حسین رضازاده: وزنه زدن در المپیک پکن برایم خطرناک بود ؛ مدال طلای سیدنی خیلی به من چسبید
باید 212.5 کیلو می زدم. حسین رضازاده ادامه داد: در تمرین تا به حال این وزنه را نزده بودم و رکورد 210 کیلو را در یک ضرب زده بودم و باید 212.5 را می زدم، چون اگر این وزنه را نمی زدم پنجم یا ششم می شدم، انتخاب وزنه اهمیت زیادی دارد و نقش مربی را نشان می دهد. قهرمان اسبق وزنه برداری جهان و المپیک تصریح کرد: تا المپیک سیدنی عنوان قوی ترین مرد جهان در اختیار ...
خلیل آزمون و آرزوهای بزرگش برای سردار
از این موضوع گلایه دارند. آزمون سپس با اشاره به الگوی حرفه ای خود در ایران و خارج از ایران حرف هایش را ادامه داد: الگوی من زلاتان ابراهیموویچ است و الگوی داخلی ام علی دایی است. بخش دیگری از این گزارش تدوین شده، پدر سردار آزمون را در حال تماشای بازی فرزندش در استادیوم نشان می داد و و صحنه بعدی سردار را نشان می داد که به استرس پدرس در هنگام تماشای بازی، لبخند می زد. ...
احسان خرسندی: پس از شکسته شدن لپ تاپ قطبی، مرزبان از پرسپولیس اخراج شد
...> پرسپولیس مثلا ساعت 1 بعد از ظهر رضایت نامه مرا داد و فردای آن روز ساعت 7 شب نقل و انتقالات به پایان می رسید. من هر وقت قراردادم با پرسپولیس تمام می شد، آقای پازوکی، مدیر تیم های پایه پرسپولیس به من زنگ می زد و می گفت که برو هیئت فوتبال قراردادت را یک ساله، دو ساله، سه ساله تمدید کن. من می رفتم و قراردادم را تمدید می کردم. چون همیشه در پرسپولیس بودم هیچ وقت مدیر برنامه نداشتم و مشاوران خوبی هم نداشتم ...
پرویز پرستویی؛ عباس قادری و دیگر ماجراهای آقای بازیگر
...، در برنامه اش، این پست را نشان داد و علیه من حرف های تندی زد و گفت که جیره خوار نظام هستم. راه ارتباطی و شماره تماسی از او نداشتم، برای همین از طریق دایرکت اینستاگرام به او پیام دادم. به او محترمانه گفتم، پستی که برای سردار سلیمانی گذاشتم، کاملا نظر شخصی خودم بود و به توصیه کسی نبود. من برای دفاع از پستم درباره شهید سلیمانی، به سراغ او رفتم و گفتم برای این کار، پولی نگرفته ام. همان یک بار هم بود ...
جدال پرگل دایناسورهای فوتبال ایران+ عکس
همکاری سه بازیکنی است که بعدها تبدیل به مهمترین بازیکنان فوتبال ایران شدند. گل محمدی از راست توپی را برای فرستاد، او یک پاس خوب در محوطه جریمه به دین محمدی داد و ستاره این بازی خودش را دو گله و تیمش را سه گله کرد. تعویض اجباری ابراهیم قاسمپور هم ضربه بزرگی به پاس بود ، وحید امیری بازیکن پاس یک گل به خودی زد و رضا احدی در دقیقه 87 در یک صحنه تک به تک غلامپور را هم دریبل کرد و گل پنجم تجارت را به ثمر رساند. بیشتر بخوانید: مثبت شدن تست کرونا 7 بازیکن گل گهر رد شد رقم دقیق بدهی های عجیب روی دست استقلال مطهری: استوکس را فراموش کرده ایم ...
پیشنهاد رشوه به اسکورت پوتین در اصفهان
اتفاقی؟ گفت: آقای دوست زاده امروز نزدیک اذان صبح شهید شدند. من گفتم: امکان ندارد. گوشی را برداشتم و شماره اش را گرفتم. زنگ پشت زنگ؛ اما کسی برنمی داشت. به برادرم زنگ زدم و با گریه ها تائید حرف برادرم متوجه حقیقت شدم.
روایتی نو از مرگ و زندگی زیر موشک باران دزفول
دهان محمد گذاشتم، با لحنی کلافه گفت: مادر هوا خیلی گرم است. من هم باخیال آسوده گفتم عزیزمادر برو و پنکه را روشن کن. زیر کلید پنکه دو تخته فرش بود که محمد روی آن ها رفت تا دستش را به کلید برساند، فاصله مان تقریباً سه یا چهار متر بود. همان طور که داشتم محمد را نگاه می کردم چشمم به ساعت بالا سرش خورد ساعت 11و 25قیقه بود که ناگهان در یک چشم برهم زدنی حس کردم وارونه شدم و دیگر از آن به بعد ...
زیباترین اوقات زندگی شهید بروجردی ساعات قبل از شهادتش بود
ها و دریافت نظریات شهید بروجردی خدمت وی رسیده بودم و جلسه ای داشتیم. وسط جلسه دیدم بروجردی رادیو را به گوشش چسباند و بعد هم برخاست و ایستاد. به اعتراض گفتم: مثلاً دارم حرف می زنم! . به خواهش گفت: بگذار ببینیم امام چه می گوید . امام که صحبت می کردند، بروجردی به احترام فرمایشات ایشان برمی خاست، می ایستاد و گوش می داد. اعتقادش این بود که در شنیدن کلام رهبر هم باید احترام لازم را به جای ...
میرحسینِ رزمندگان
وزرا آمدند آن سه هزار تومان را پس دادند و گفتند ما با همین هفت تومان امورات مان می گذرد . یعنی این قاعده بود و استثنا نبود؛ آقای رضا کنگرلو در دفتر نخست وزیر کار می کرد و مسئولیت چندانی هم نداشت، یک نفری بود در دستگاه که کارهای متفرقه را انجام می داد. روزی به من گفت آقای مهندس چک حقوق اش را به من داد و گفت برو این حقوق من را بگیر و بیار؛ من رفتم گرفتم که 3500 تومان بود. دادم به آقای مهندس و گفتم ...
روایتی از بانویی که زخم جنگ را بر تن دارد اما هنوز مقاوم ایستاده است + تصاویر
به گزارش خبرگزاری تسنیم از دزفول ، روایتی خواندنی و ناشنیده از بانویی که زخم جنگ را بر تن دارد اما هنوز مقاوم ایستاده است. بانویی که در افق نگاهش قصه ها برای گفتن دارد اما تاکنون گنجینه رنج هایش ناگفته مانده است بانویی در ورای چشمان صبورش داغ رفتن عزیزانش را به نظاره نشسته است. همان رفتنی که رنگ خدایی دارد و یقینا بهشت در انتظارش نشسته است. همان بهشتی که خدا به صابران وعده داده است ...
مریم حیدرزاده: هرکس علیه پرسپولیس حرف بزند بلاکش می کنم!
بالای سر می بریم. با اینکه لیگ در شرف آغاز است و از چند روز دیگر تمرینات آغاز می شود ولی هنوز بعضی از تیم ها مخالف برگزاری لیگ هستند. فوتبال به حرف نیست و باید در زمین ثابت کنید که بهترینید. دقیقاً مثل پرسپولیس که در این سال ها به همه نشان داد بهترین تیم ایران است. استقلالی ها و سایر تیم ها از پرسپولیس و قدرتش می ترسند به همین دلیل دوست ندارند بازی ها برگزار شود. آن ها به خودشان ایمان ندارند ...
بهترین بازی های واکین فینیکس، جوکر جدید سینما
می خورد. شخصیتی که به نظر می رسد از تروما و زخم های روانی کودکی اش ضربه خورده است و حالا از لحاظ روانی ثبات ندارد. تاد فیلیپس در گفتگو های گوناگون از نقش واکین فینیکس در به ثمر رسیدن فیلم جوکر گفته است. گویا فینیکس پیشنهادات زیادی سر صحنه می داده و فیلیپس می گوید: سخت است که بگویید یک بازیگر، به خصوص بازیگری مثل واکین فینیکس، چه طور می تواند با حضورش باعث ارتقا و بهتر شدن هر صحنه بشود ...
در مجلسِ موعظۀ امیرمومنان
دو نفر از همکلاسی هایم، می رفتیم به منزل ایشان در خیابان ایستگاه در شاهرود. خودش در را باز می کرد و به مهربانی ما را می پذیرفت. روی زمین می نشستیم و درسِ نهج البلاغه می گرفتیم. از آنجا، پیاده و گاهی دوان دوان، خودمان را می رساندیم به کلاس دبیرستان که هشت صبح شروع می شد. آن بزرگوار، بابت این تدریس ها هرگز از ما پولی دریافت نکرد که هیچ، ما را به چایِ صبحگاهی هم مهمان می کرد. دل به همین خوش می داشت که ...
روایتی شنیدنی از آزاده ای که قبل فتح خرمشهر اسیر شد
.... در آن لحظات نفس گیر ناگهان صدایی آشنا به گوشم رسید صدای علی دوستم بود که حدود پنج متری من روی زمین افتاده بود. همان طوری که دراز کشیده بودم. صدایش زدم و سینه خیز خود را نزدیک او رساندم. چند جای بدنش تیر و ترکش خورده بود آرام و در حالی که به سختی نفس می کشید صدایم زد. بیا پیشم. گفتم: علی جان باشه میام، ولی حرف نزن، چون خونریزیت شدیدتر می شه. الان بچه های امدادگر می آیند. ...
سلطان محمدی: برای پرستاری بیماران کرونایی از قرآن کمک گرفتم/ تا عمر دارم خدمت خلق می کنم
توانستم دورکاری کنم و با هیچ کس ارتباط نداشته باشم ولی تصمیم گرفتم برای بیماران کاری انجام دهم تا قدم ناچیزی برای کاهش آلام و رنج مردم برداشته باشم. با خدا صحبت کردم و از او پرسیدم که باید در این اوضاع چه کاری انجام بدهم تا از من راضی باشد. برای حضور در بیمارستان استخاره قرآن گرفتم و خوب آمد، به خدا گفتم وقتی به من می گویی برو، پس خودت مواظب من باش و به پرستاری بیماران کرونایی پرداختم. ...
اسراف مایه بی عدالتی در جامعه
در حیاط اذان گفتم. این آقا گفت: احسنت، خوشم آمد اذان گفتی. من یک عمری است می خواهم اذان بگویم خجالت می کشم. گفتم: الله اکبر خجالت دارد؟ خوب خجالت می کشی زیر لحاف الله اکبر بگو. اگر دیدی زلزله نشد سرت را بیرون کن و بگو. اگر دیدی بیرون لحاف هم نشد، بیا بیرون بگو. اگر طوری نیست برو پشت بام بگو. کسی که از گفتن الله اکبر خجالت می کشد مملکت با این آدم ها پیش نمی رود. این خودش مانده، اینها وارسته نیستند ...
اگر ایران نبود، عربستان نمی توانست شلوارش را بالا بکشد!
کبنا ؛ حدود یک دهه است که اردشیر زاهدی، داماد سابق پهلوی دوم، وزیر خارجه و سفیر سابق ایران در انگلیس و آمریکا، در باب زیاده خواهی دولت هایی که از قضا در گذشته با مسؤولان آن ها مراودات نزدیک داشته، هشدار هایی جدی می دهد. این مواضع، اما بازتاب ها و واکنش های مختلفی را درپی داشته است. عده ای او را عامل جمهوری اسلامی می دانند و عده ای هم مواضع او را به روحیه وطن پرستی اش نسبت می دهند. اما زاهدی خودش بار ها گفته و می گوید مواضعش همین هایی است که به صراحت بیان می کند و هیچ عا ...
گزارش روز به روز تا فتح "خونین شهر"؛ فتحی مافوق طبیعت + عکس
لا به لای مواضع دشمن عبور کنیم و نمی دانستیم که دشمن کجا هست و کجا نیست. این جا برای ما در حکمِ یک منطقه ی کور بود. ما همین جوری سرمان را انداخته بودیم پایین و داشتیم می آمدیم. اگر درگیر می شدیم، باید عملیات را زودتر شروع می کردیم. ناگهان ابر آمد و کلّ آسمان منطقه را پوشاند. بعد از آن هم باران بسیار تندی شروع شد. خُب، شما می دانید وقتی که بارندگی شدید باشد، نگهبان خودش را می پوشاند، سر و رویش را ...
دو سکانس خواندنی از حماسه بیت المقدس
دلمه بسته و زیر نور آفتاب سیاه شده بودند. با دیدنش در این وضعیت غصه ام گرفت. نفر دوم که کنار این جوان بود، قفسه سینه اش سوراخ سوراخ بود. انگار رگبار خورده بود. سوراخ های عمیقی در سینه اش بود که با هر ضربان قلبش از این سوراخ ها خون بیرون می زد. خون ها هم روی هم لخته شده و مثل قندیل از سوراخ های گلوله آویزان بود و تا روی زمین امتداد داشت. روی زمین نشسته بود و کمی به جلو خم شده بود و به این صحنه نگاه می ...
از خرمشهر تا کنارک با ناوسروان تکاور ارتش/ خرمشهر را خدا آزاد کرد را با همه وجود لمس کردیم
باشد یک کاری برای شهرمان کرده ایم. گفتم: چشم. هم برای خودم ساندویچ گرفتم و هم برای همرزمانم. آنجا دلم را به دریا زدم و نگرانی ام را مطرح کردم. به آن دخترها گفتم: بروید به مردم بگویید خانم ها را از شهر خارج کنند. اگر هم بحث کمک است، فقط مردها بمانند. واقعاً نگران بودم زنان و دخترانمان به دست عراقی ها اسیر شوند. اما خب، چه زنان و چه مردان خرمشهری، تا وقتی امکان داشت، در شهر ماندند و در هر جا ...
استمرار انتخابات با کمک فضای مجازی
چرا به انتخابات مربوط است. ببینید نماینده مجلسی که با این همه ضرب و زور و هزینه و تلاشی که ستادها می کنند و تائید صلاحیت و بعد هم تبلیغات و صداوسیما وقت می گذارد، قرار است چه کار بکند برای شما؟ دو تا وظیفه دارد دیگر، نظارت و تقنین. هم قرار است بر اجرای قوانین نظارت کند، هم قرار است قانون گذاری بکند. در شرایط کنونی، نود درصد ماجرا نظارت است. یعنی اگر یک نماینده خوبی می خواهد برود مجلس و من مثلاً ...
روایت خمسه خمسه ای که برسر مردم ریخت
پرتی که ریشه اش می تواند به جای مانده از آن دوران فراغ باشد. هذیان گونه از پسرش سالم سخن می گوید که مسجدسلیمان بود، دخترش نرگس که کمرش ضرب دیده و دختر کوچک دوساله اش زینب که آن موقع نمی دانست در کجا و در آغوش چه کسی به خواب می رود. تعریف می کند: آن موقع هیچکدام از بچه ها یکجا نبودند. من از آنها خبر نداشتم. هرچه با اشاره می خواستم درباره بچه هایم بپرسم، کسی متوجه نمی شد. بعد از یک هفته ...
روایت کارگری برای همدلی/ این نوجوانان برای کمک مؤمنانه کارگری می کنند+ فیلم و عکس
و قواره اش به گونی های 10 کیلویی می خورد. کنار هر پَک، ماکارونی و رب گوجه فرنگی و تن ماهی و روغن و خرت وپرت های دیگر هم گذاشته بودند؛ تقریباً مشابه آنچه در تمام این روزها بارها دیده بودم. رزمایش کمک مؤمنانه مملو بود از صحنه های این چنینی و برایم جذابیت خاصی نداشت؛ جز یک سوژه عادی خبری! کمی که قدم زدم، لابه لای بسته ها، دست نوشته هایی نظرم را بیش از بقیه به خود جلب ...
زنجان شهر غواصان دریادلی که دریا ندارد/لحظه های ناب اقتدار و عزت
خبرگزاری مهر -گروه استان ها: جنگ تحمیلی هشت ساله در حالی بر ایران اسلامی تحمیل شد که این کشور به لحاظ برخورداری از توان و آمادگی در بخش های مختلف به خصوص بخش نظامی شرایط خوبی نداشت و صدام و سران حزب بعث عراق با علم به این موضوع و با توجه به حمایت جهانی که داشتند در سودای پیشروی آسان در عمق خاک ایران بودند، سودایی که در همان نخستین گام با شکست مواجه شد. ملت ایران در صحنه هشت سال دفاع ...
نشست دعوت در فارس| کشاورز: خط قرمز نداشتیم/ برمایی: بازیگر نمی شوم/ شریعت پناهی: مهمان ها را فدا نکردیم
نمی شوند اما در دعوت این طور نیست هر کسی کار خودش را درست انجام می دهد و این همدلی و همراهی در بین عوامل وجود دارد. ما هم امسال مرحله پیش تولیدمان را زودتر از سال های گذشته شروع کردیم. هدف گذاری و آزمون و خطا کردیم و همه ما تجربیاتمان را روی هم ریخته و به اینجا رسیدیم. **آقای پیوندی شما چقدر از تجربه حضورتان در برنامه ماه عسل استفاده کردید؟ پیوندی: ماه عسل برندتر بود و بر همین ...
زمین گیری امروز رژیم صهیونیستی ریشه در فتح دیروز خرمشهر دارد
را نشانه گرفته بود من گفتم یعقوب حداقل خم شو و راه برو، همزمان که برگشت مرا نگاه کند و به من جواب دهد تیری به بازویش برخورد کرد این در حالی بود که اگر برمی گشت مستقیماً به قلبش میخورد. ایمن خواه گفت: پس از اینکه خدمتم تمام شد، وقتی میخواستم جدا شوم و کارت پایان خدمت بگیرم فراق یاران ما را آزرده خاطر کرده بود، بعد از خدمت وارد سپاه پاسداران شدم و بازهم در جنگ حضور داشتم، اما بعد از زمان ...