معلم خصوصی شیطان صفت؛ راز خودکشی های دختر پشت کنکوری
سایر منابع:
سایر خبرها
هنر با پولسازی سازگار نیست
بهزاد رفتم، به من گفت اگر دختر رضاشاه بودی قبولت نمی کردم، اما من مدت ها نزد پدرت کار کرده ام و با همان لهجه اصفهانی هم به من گفت که حسین تو بالاخره یک چیزی می شوی. استاد بهزاد هم طراحی را به من آموخت. بعد از او، نزد استاد مصورالملک رفتم که طرح هایی به من داد و از من خواست آنها را طراحی کنم. می گفت تو قلم را مثل شمشیر به دست گرفته ای و داری به جنگ مردان می روی. در روز چند ساعت کار می کردید ...
رضا، مهاجری به سوی خوبی ها نجمه حسنی
...، خانواده ام مرا در جمع خودشان نمی پذیرفتند و از سوی دیگر، من هم نیازی به حضور در جمعشان نمی دیدم. برای مصرف مواد در کابین وانت، دخترم را در سرمای زمستان بالای ماشین رها کردم. رضا در حالی که بغضش را فرو می برد گفت: یادم هست یک روز زمستان برای انجام کاری از خانه بیرون رفتم، دختر چهار ساله ام را که می خواست با من بیاید با خودم سوار وانت کردم. آن روز سرد زمستانی برای اینکه بتوانم ...
درد دندان معتادم کرد – نصیرنیوز
ویژه وقتی که همسرش مواد را کنار گذاشت و پس از مدتی هم وی را برای همیشه رها کرد. به خاطر سرکوفت ها ترک کردم به خاطر پسر کوچکم، به خاطر سرکوفت ها، به خاطر همه روزها و شب هایی که از خماری درد کشیدم و در خیابان ها آواره بودم تصمیم گرفتم من هم ترک کنم. خیلی اتفاقی از طریق یکی از دوستانم با جمعیت طلوع بی نشان ها آشنا شدم و به اینجا آمدم . الناز 18 روز تمام در اتاق سم زدایی به سر برد ...
جلودار خط ایستادگی | شرح زندگی و شهادت محمد سروش که نام ونشان چندانی از او در شهر نیست
تکتم جاوید/شهرآرانیوز - پسرم را که در تب می سوخت، روی شانه ام گرفته و تازه از دکتر برگشته بودم که دایی ام را جلوی خانه مان دیدم. پرسید: برادرت به من زنگ زده، نمی دانی چه کار داشته؟ همین را که گفت، دلم کنده شد. طاقت نیاوردم. ماشین گرفتم و به خانه برادرم رفتم. به محض اینکه وارد شدم، با تسلیت مهمانانی که آنجا نشسته بودند، دنیا روی سرم خراب شد. محمد در یکی از همان ماموریت های مهم به شهادت رسیده بود ...
وقتی تاجر ایرانی دختر جوان ژاپنی را متحول کرد
اتاق ها را پوشانده بودند، یکی یکی در می آوردیم و با چوب می زدیم خاکشان در بیاید. کاغذهای در و پنجره اتاق ها را هم عوض می کردیم و بعد با پدر، مادر، برادر و خواهرانم به معبد می رفتیم و دعا می خواندیم، مثل گذشته در محیط معبد چیزی برای سلامتی پدر و مادرم و سربلندی کشورم و نیک فرجامی خودم و خواهرانم و برادرم دعا می کردم. 10 روز بعد سالروز تولدم بود و من هجده ساله شده بودم. دیگر پدرم توی پاکت اُتوشی داما ...
فرش اهدایی به حرم امام رضا(ع) مایه برکت کارگاهم شد/ چشمانم کار بافندگی را از دست بافنده ها ربوده بود
کتابم را جمع می کردم و پای صحبت هایشان می نشستم. بعد از ازدواج وقتی همسرم علاقه زیادم را به این عرصه دید، حمایتم کرد؛ یک روز که باهم برای زیارت به قم رفته بودیم از آنجا مقداری طرح و نقشه، نخ و دار خریداری کردیم. اولین بار طرح “و ان یکاد” خریدم؛ دوست داشتم اولین کارم را با آیه قرآن شروع کنم و به کمک یکی از اقوام، دار قالی را بنا کردیم و من بدون هیچ آموزشی، شش سال شروع به گره زدن ...
اینجا مسلمان خانه رضاست/ ماجرای دختر مسیحی که از عشق امام رضا (ع) مسلمان شد
متوجه شدم دلم لرزید به امام حسین(ع) گفتم می خواهم به کربلا بیایم تا تو را بشناسم. مطمئن بودم اگر من بچه ای داشتم که با او اینگونه برخورد می کردند در جا سکته می کردم و می مردم، به امام حسین(ع) گفتم من را دعوت کن تا به کربلا بیایم. این بانوی تازه مسلمان شده بیان می کند: در آن برهه پولی نداشتم برادرم هم بیمار بود، با یکی از همکارانم در مشهد تماس گرفتم که برو و برای برادر بیمار من در حرم ...
شهاب حسینی در کنار برادر بزرگش + عکس
...، برای ادامه تحصیل به دانشکده خلبانی رفتم ولی چون دو تا از برادرانم در آن زمان قبل از انقلاب سیاسی بودند، اخراجم کردند. بعد از آن رفتم رشته زبان و ادبیات انگلیسی و سرنوشت طوری رقم خورد که دبیر بشوم. 30سال کارمند آموزش پرورش بودم. البته فعالیت های دیگری هم داشتم؛ مثل فعالیت های تجاری. در کنار این فعالیت هایی که گفتم، شعر هم می گفتم و داستان هم می نوشتم. حتی یادم هست چند فیلمنامه هم ...
33 سال است در قرنطینه خانگی هستم
به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم ، از شروع جنگ تحمیلی چندین سال گذشته بود و صدای انفجارها از فاصله دور در مرزهای کشور هر روز به گوش می رسید و بارها و بارها، سردشت هم مورد حملات هوایی قرار گرفته بود. اما این حمله، یکی از وحشیانه ترین و غیرانسانی ترین اقدام های نظامی رژیم بعث در جنگ تحمیلی بود. بمباران شیمیایی سردشت توسط صدام و با حمایت برخی کشورهای غربی، خانواده های زیادی را داغدار کرد که خانواده خانم شافعی یکی از آن هاست. به بهان ...
33 سال است در قرنطینه خانگی هستم
به گزارش ایسنا، خراسان در ادامه نوشت: از شروع جنگ تحمیلی چندین سال گذشته بود و صدای انفجارها از فاصله دور در مرزهای کشور هر روز به گوش می رسید و بارها و بارها، سردشت هم مورد حملات هوایی قرار گرفته بود. اما این حمله، یکی از وحشیانه ترین و غیرانسانی ترین اقدام های نظامی رژیم بعث در جنگ تحمیلی بود. بمباران شیمیایی سردشت توسط صدام و با حمایت برخی کشورهای غربی، خانواده های زیادی را داغدار کرد که خانواده خانم شافعی یکی از آن ها ...
دوباره زندگی ام را می سازم
. هر کدام از خواستگارها را به دلیلی رد می کردم. لیسانس ادبیاتم را که گرفتم نتوانستم کار پیدا کنم. از طرفی چون عاشق درس خواندن بودم تغییر رشته دادم و پرستاری را انتخاب کردم. درسم تمام شده بود و طرحم را شروع کرده بودم که اتفاق جدیدی در زندگی ام افتاد. رگ خواب خاله ام مرا به یک نفر معرفی کرده بود. پسر دایی شوهرش. می گفت ازدواج ناموفقی داشته اما در سن کم ازدواج کرده. می گفت هر ...
خاطرات یک وکیل/ تازه داماد،فردای ماه عسل ، زن دیگری را یواشکی صیغه کرد و به خانه برد!
سوزش کف دستم را احساس کردم متوجه شدم بی آنکه با اراده خودم باشد، صورت کاظم را با سیلی دردناکی نواخته ام. دستم مورمور می شد. بدنم هنوز داغ بود. لیلا روی صندلی نشسته بود و به من و کاظم نگاه می کرد. کاظم، اما مثل مجسمه ایستاده بود. بدون آنکه کمترین تکانی بخورد. حتی به سیلی سخت من هم واکنش نشان نداد. ازش بدم آمده بود اما در عین حال دلم برایش سوخت. چرا حرفی نمی زند؟چرا یک کلمه اعتراض نمی کند ...
آقایی : از دست دادن المپیک؛ هرگز!
کرده اند و من زودتر درگیر قرنطینه شدم. المپیک آنقدر برایم با ارزش هست و در این سال ها به حدی برای آن تلاش کرده ام که قصد ندارم تسلیم شوم. هر چند قرار بود اردو های تیم آغاز شود ولی کرونا باز هم مانع شد: فدراسیون بعد از اطلاعیه ستاد مبارزه با کرونا در ورزش تصمیم گرفت اردو ها را تشکیل دهد، اما با موج دوم شیوع ویروس وضعیت شهر ها زرد یا قرمز شد و تشکیل اردو را به تأخیر انداخت. به هر حال امیدوارم زودتر مسائل حل شود تا به تمرینات برگردیم. ...
منزل اسدزاده، ارث نوه یتیم من است!
آشنا شدم. آن زمان اسدزاده تازه از آمریکا برگشته بود. سه شب بعد از این آشنایی زمانی که قرار بود به همراه دوتن از دوستان مهندسم برای انجام کاری به اروپا سفر کنم، اسدزاده برای بدرقه ام به فرودگاه آمد. این معرفت اسد برایم خیلی قشنگ بود و همین مسئله باعث آغاز دوستی سی و سه ساله ما شد. ماجرای مالکیت منزلی که آقای اسدزاده در آن سال ها ساکن بودن چیست؟ منزلی که اسد در آن ساکن بود را ...
ربودن خواستگار سابق، شرط ازدواج دختر جوان
...> شاکی روز بعد با حضور نزد قاضی رسولی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای ناحیه 34 تهران از ماموران قلابی به اتهام آدم ربایی و سرقت مسلحانه خودرویش شکایت کرد. با بررسی شماره پلاک خودروی متهمان، مشخص شد آن ها چند روز قبل پژو را در غرب تهران سرقت کرده بودند. سرانجام یکی از متهمان سوار خودروی سراتو شناسایی و دستگیر شد. متهم پس از انتقال به پلیس آگاهی گفت: چند ماه پیش متوجه سرقت گوشی دختر جوانی از سوی ...
ناگفته های تلخ یک زن از 25 سال اعتیادش
کرده بودیم، شوهرم یکی از دوستاش را آورده بود خونه، منم تازه 20 میلیون پولی که خواهرم برام فرستاده بود به دستم رسیده بود و داده بودم دست شوهرم باشه، بالاخره مرد خونه اون بود که این دوست شوهرم تمام پول ها رو از جیب شلوار شوهرم برداشت و رفت. بدون پول موندیم و هرچی گشتیم طرف رو پیدا نکردیم و دوباره برگشتیم ایران شرایط مثل قبل شد. بعد از آن معتاد شدم و از ریخت و قیافه افتادم، راهم از همسرم جدا شد. اول ...
قرص اورژانسی در شیردهی، رابطه مشکوک داشتم
سوال مخاطب نی نی بان: باسلام وخدا قوت بنده یک خانم 29 ساله هستم و یک دختر 7 ماهه دارم که بچه چهارمم هست ولی از بعداز چهل روز از زایمانم دیگر پریود نشدم وفقط گاهی خیلی کم دچار لکه بینی میشدم بعد از دوماهگی دخترم به بهداشت مراجعه کردم و از امپول ضدبارداری 3 ماهه استفاده کردم و بعدش دچار خونریزی به مدت 15 روز شدم .و بعداز دوره 3ماهه امپول دوباره برای شارژ امپول به بهداشت مراجعه نکردم و الان 3 ماه ...
شهیدی که به دست کومله ها ارباً اربا شد + عکس
...، جوان چابکی به سرعت گلوله که فرشته مرگشان شده بود، طعمه را که نباید میدادند! فراموشی گرفتم خبر شهادتش را در روزنامه ها زدند، آیت الله جزایری هم آن را در نماز جمعه اعلام کرد: شهید صفرعلی لاریزاده به دست دموکرات ها به شهادت رسید ، آن هفته برای نماز نرفتم، دم در خانه کز کرده بودم تا اگر کسی برای تسلیت آمد بگویم برود، دا طاقت این خبر را نداشت. مثل مسلم چند ...
کوتاه از حادثه
جشن تولد خیالی 2جوان متجاوز دختری 16ساله به خیال اینکه قرار است به مهمانی جشن تولد برود قدم در دام سیاهی گذاشت که 2پسر جوان برایش پهن کرده بودند. به گزارش همشهری، چند روز پیش دختری 16ساله به همراه والدینش راهی دادسرای جنایی تهران شد تا از 2پسر متجاوز شکایت کند. این دختر نوجوان به بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران گفت: مدتی قبل در باشگاه ورزشی با دختری به نام عاطفه آشنا شدم. او یکی ...
دستگیری ضاربان متخصص بیهوشی
...> ابوترابی ادامه می دهد: اتفاقی را که در حال رخ داده بود، باور نمی کردم و لحظاتی بعد نیمه بی هوش شدم و وقتی چشمم را باز کردم که روی تخت اورژانس بودم. همه صورت و لباس هایم غرق خون بود. پس از آن به بیمارستان ارومیه منتقل شدم و تحت درمان قرار گرفتم. هم اکنون هم پزشکان گفته اند که چشم راستم دچار خونریزی شبکیه شده که خیلی خطرناک است و باید منتظر ماند و دید که آیا قابل درمان است و بینایی اش برمی گردد یا ...
صمیمی: کرونا نداشتم، کیت خراب بود!
.... من هم برای بازی برگشت مقابل گیتی پسند آماده شدم و دوست داشتم برای سومین بار با مس به عنوان قهرمانی در لیگ برسم که خوشبختانه این اتفاق رقم خورد. دروازه بان ملی پوش مس سونگون درباره شایعه ابتلای او به کرونا و غیبت اش در دیدار رفت مقابل گیتی پسند عنوان کرد: حقیقت اش را بخواهید من به کرونا مبتلا نشده بودم و جواب آزمایش هایم از همان روز اول منفی بود. جواب آزمایش من برای بازی رفت کمی دیر ...
تجربه من از کنکور دکتری 98
گویند چطور رزومه خود را تقویت کنید. غلبه بر استرس، رمز پیروزی روز آزمون دکتری برای من روز پراسترسی بود، اضطراب ناشی از آزمون به اضافه مشکلات خانه و دختر کوچکی که نمی خواست از من جدا شود شروع بسیاری بدی بود، وقتی آزمون شروع شد هنوز قلبم تند می زد و وقتی به زمان فکر می کردم حالت تهوع داشتم، یک لحظه کنترل خودم را به دست آوردم. نفس عمیقی کشیدم و چشم هایم را برای 5 دقیقه بستم. دیگر به ...
با "رستم" بوکس ایران؛ از رینگ تا شاهنامه خوانی
ای آموزش ندیدم. * از چه زمانی بوکس را به صورت جدی در اولویت قرار دادید؟ شهریور 1335 زمانی که دیگر توان تحمل ناهنجاری های جامعه را نداشتم، بوکس را به صورت جدی آغاز کردم و یک سال بعد نیز قهرمان بوکس شدم. وقتی در خیابان می دیدم کسی به کسی زور می گوید، ناراحت می شدم، مثل زمانی که به محل کار پدرم می رفتم و می دیدم که رییس پدرم با فخر و مباهات با او رفتار می کند و همین رفتار و ...
بیوگرافی کامل خاطره حاتمی + تصاویر
. در فیلم های سینمایی هم قرنطینه را خیلی دوست دارم. دخترم در آن فیلم نقش یک دختر سرطانی را داشت و موهایش را به خاطر بازی در ان نقش از ته تراشیده بود. یادم است اولین بار که خاطره را با موهای تراشیده دیدم واقعا ناراحت شدم و فورا به یاد مادرانی افتادم که فرزندانی با بیماری های سختی مانند سرطان دارند و بسیار متاثر شدم. در اولین اکران فیلم هم موقع تماشا مدام گریه می کردم و در فکر مادرانی بودم ...
اندوه سردشت 33 ساله شد
. این جانباز شیمیایی که به گفته خود، دختر و خواهرش هم از بازمانده های خردل موجود در بدنش بی نصیب نمانده اند، می گوید: نقطه صفر مرزی شاید آخر دنیا باشد اما اگر ساکنان همین مناطق جلوی دشمن نمی ایستادند این روزها زندگی برای پایتخت نشینان طور دیگری بود. چند سال بعد ازدواج کردم و بچه دار شدم. به خاطر مواد شیمیایی موجود در بدن من دخترم هم بیمارشد اما هیچ پرونده ای ندارد. بارها به بنیاد شهید و بنیاد ...
سرقت برای خرید مواد مخدر
به گزارش جهان نیوز ، محمد 24 ساله متهمی است که ادعا می کند برای کارکردن موتور سرقت کرده است. محمد در گفت وگو با میزان گفت: چند روز پیش یکی از هم محلی هایمان در میدان امام حسین (ع) سراغم آمد و گفت موتوری دارد که فعلا لازمش ندارد و به من پیشنهاد کرد که از آن استفاده کنم. وی افزود: من هم که بیکار بودم، از این پیشنهاد استقبال کردم و موتور را از او قرض گرفتم. این متهم ادعا ...
عزیزیان:از استقلال نمی رفتم، عابدزاده آبی پوش نمی شد
جوانان پرسپولیس قرار گرفتم و با این تیم قرارداد امضا کردم، 2 روز بعد از این که در تمرینات این تیم شرکت کردم علی پروین که برای تماشای تمرینات جوانان آمده بود گفت این بچه از فردا در تمرینات بزرگسالان شرکت کند و فقط برای مسابقات به جوانان برود. بعد جدا شدید؟ من دنبال این بودم که بتوانم بازی کنم و برای خودم تجربه کسب کنم. در آن روزها علی پروین به جوانان بهای زیادی نمی داد و بیشتر از بازیکنان با ...