سایر منابع:
سایر خبرها
روایت مادرها و پدرهای کهریزک:دلم برای زندگی تنگ شده...
حتی نوای آن ترانه شلوغ که از رادیو ضبط پرتابل پخش می شود هم به لب پدرها و مادرهای محکوم به زندگی در کهریزک لبخند نمی آورد. اینجا لبخند دیگر اعتبار خودش را از دست داده است. لبخند مال آن روزهایی بود که خانه ای بود. حالا، در این حکایت رانده شدن، لبخند دیگر جایی ندارد. از راهروهای بخش های آسایشگاه که بگذری، پدرها و مادرها، مبهوتند. مادرها مبهوت مانده اند به گل روسری همدیگر. پدرها مبهوت مانده اند به تاب خوردن تسبیح های ارزان قیمت در انگشتان لرزان. ...
ضرغامی: موسوی حاضر نشد بعد از انتخابات به تلویزیون بیاید
باید نسبت به ماهیت استکبار که شاه آلت دست و عروسک خیمه شب بازی آن ها بود آشنا می شدند. پدر شاه -رضاخان- که این همه ادعای قلدری می کرد روزی که باید کشور را ترک می کرد فقط به او پیغام دادند که شما باید کشور را ترک کنید که او نیز مانند بچه آدم سرش را پایین انداخت و پذیرفت؛ این را در فیلم آقای جوزانی با عنوان در چشم باد بسیار خوب نشان داده ایم که بازیگر نقش رضاخان مدام قدم می زند و به سرداران ...
در اردوگاه محکومان موادمخدر پایتخت چه می گذرد؟
داشتی؟ و جواب، پوزخند کشیده ای است که یعنی این سوال است تو می پرسی؟ که زنم که مرد، مواد شد زن و خانه و زندگی ام. که اگر زنم بود، حالا من زندان بودم؟ چندتا بچه داری؟ یک دختر، 4تا پسر. زندان سخته؟ بالاخره زندانه دیگه. چهاردیواریِ بسته که آسون نمی شه. فکر و خیال بیرون آدمو ول نمی کنه. اگه بخوای زندان رو توی یه خط تعریف کنی چی می گی؟ زندان مکتب ...
شاهرخ استخری: سریال دلنوازان یک تنه فارسی وان را له کرد
می گفتم نه، می گفتند ای بابا مگر تو کی هستی؟ مگر او کیست، چه کار کرده، که فلان فیلمنامه را رد می کند، دل مردم از ماهی n میلیون تومان مهمتر است. *** به خاطر پول بازی نکرده ام، هر جا رفتم یا برای به دست آوردن تجربه ای بوده، یا واقعا عاشق آن نقش بوده ام یا دوست داشتم یک قالب دیگری از خودم را امتحان کنم. هرکدام از انتخاب هایم استدلال های محکمی داشته است. الان بعد از گذشت 5 سال، سریال آمین ...
طیب حاج رضایی به روایت فرزندش
، اما خاطره ای که خیلی در ذهنم برجسته است به سال 1338 یا 1339 برمی گردد که داشتیم با پدرم و دوستش از خیابان ری به طرف میدان شاه سابق (قیام فعلی) برمی گشتیم که پدرم گفت: حاجی! خدا لعنت کند سرشناسی را! با خودم گفتم: مگر سرشناسی چیز بدی است؟ بد است همه آدم را بشناسند و به او احترام بگذارند؟ تازه امروز می فهمم حرف پدرم چقدر درست بود و شهرت چه بلایی سر آدم ها می آورد! *به نظر شما علت آوازه و ...
سرنوشت خاکستری دختری در پرونده قتل پدر
تا یونس نیز بازداشت شده و تحت بازجویی قرار گیرد. این مرد دخالت در قتل را نپذیرفت و گفت: من از نقشه این زن و دخترانش هیچ اطلاعی نداشتم و او دروغ می گوید. زمانی که بی گناهی یونس در این جنایت ثابت شد وی با تبرئه در اتهام قتل آزاد شد و طاهره این بار در بازجویی ها گفت: شوهرم با من رفتار خوبی نداشت و مرتب مرا به باد کتک می گرفت. یک روز به دختر بزرگم سمیرا گفتم که می خواهم پدرت را بکشم که همزمان ...
پیکاسوی چپ دست
ببرم تا خیالشان راحت شود نهال بچه ماست. نمی دانم چرا این قضیه مهم است. تا حالا چیز مستندی درباره ویژگی های آدم های چپ دست نخوانده ام. حرف هایی درباره فعالیت بیشتر نیم کره راست یا باهوش بودن شان به گوشم خورده ولی پی هیچ کدام شان را نگرفته ام. ترجیح می دهم فعلا دخترم را توی دسته بندی های علمی و غیرعلمی وارد نکنم. دلم نمی خواهد حتی یک روز زودتر از زمانش فن و هنری را به اجبار به او آموزش دهم. دوست دارم حالا حالاها ذهنش از هر قید و بندی آزاد باشد. ...
ایل در یک روز
تواند باشد. بچه ها با مشک آبی و چوبدستی هایی که از خودشان بزرگتر است و جلوی دست و پایشان را می گیرد در حال انجام کارهای روزمره هستند. صدای زنگوله بزها، آواز لالایی آرام بخش مادری را که گهواره تکان می دهد مثل یک ارکستر مطلوب همراهی می کند. آن سوتر زنی با گیس بافته و لباسی رنگی که چین و گل دارد، با دوک نخ ریسی تصویری زیبا خلق کرده است. چادرها به صورت منظم در فاصله کوتاهی از هم برپا شده اند و ...
ماجرای جوان ایرانی که گرفتار داعش شد
طول مسیر بارها دیده بودم، زن و بچه ای همراهشان نبود. به ترکی گفتم که می خواهم به اروپا بروم. یکی از آنها که ترکیه ای بلد بود از من پاسپورتم را خواست و من به دروغ گفتم، ندارم. بعد ادامه داد که اگر پاسپورتی از داخل کوله ام پیدا کند مرا برهنه خواهد کرد و سرم را خواهد برید، چاره ای جز گفتن حقیقت نداشتم. گذرنامه را از داخل جیب جلویی کوله درآوردم و تحویلش دادم. وقتی برایشان مشخص شد ایرانی ام سر و صدایی ...
پروین گفت برای آمدن به پرسپولیس باید پانصد هزار تومان بدهید - عادل راست می گوید، همه چیز فوتبال ما
توی یک مراسم دانیال رو دیدم و کلی با هم خوش و بش کردیم. یادش به خیر توی مراسمی که در مشهد برگزار می شد، بعضی از هنرپیشه های معروف اومده بودند. من و حشمت خان هم توی لابی هتل نشسته بودیم و هیچ کدوم به درستی اون ها رو نمی شناختیم. از بین این عزیزان، من خانم بنی اعتماد رو می شناختم و با کمک ایشون بود که فهمیدم چه هنرمندانی تو این مراسم حضور دارند. البته بعضی از هنرمندان خوبمون مثل محمدرضا فروتن و ...
فضای رسانه ای غرب اختناق آمیز است
های دینی مثل ماه محرم می آمدند از همه کشورها در مراکز مذهبی و مساجد شرکت می کردند . مسجدها بعد از 11 سپتامبر شاهد جمعیت کمتری شده هر ملیتی در مسجد خودش حضور دارد مثلا مسجد پاکستانی ها یا مسجد افغانستانی ها حتی بعضی ها در خانه هایشان در ماه محرم عزاداری می کنند و جمعیت ها پراکنده شده است. شما هر چند وقت یک بار به آمریکا می روید؟ من سال گذشته آمریکا بودم یکی از دخترهایم به ...
"شپش"به جان دانش آموزان بالاشهری افتاد
دخترم چیزی به عنوان مسئول بهداشت وجود نداشت و در این مدرسه هم که هست، مراقبت خاصی ندیدیم. اگر نظارت وجود داشت، وقتی شپش در بین یک یا چند پایه شایع شد، جلوی سرایت آن گرفته می شود اما در مدرسه ها معمولا این اتفاق نمی افتد و وقتی که همه درگیر شدند، تازه مدرسه متوجه می شود! یکی دیگر از مادرها هم که مدرسه دخترش مربی بهداشت دارد می گوید که شخصا دیده مربی بهداشت موی همه بچه ها را با یک وسیله مشترک ...
هرکار پسندیده و با ارزشی اگر حرام نباشد، عمل صالح است
.... حتی امام صادق(ع) می فرمایند: نه تنها کار صالح انجام می دهد، بلکه ثواب جبهه دارد: الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله [4] هرکه زحمت بکشد برای اینکه زن و بچه اش در رفاه باشند، مثل کسی است که در راه خدا جبهه و شهادت داشته باشد. همین روایت را راجع به خانم هم داریم. خانمی آمد خدمت پیغمبر اکرم(ص) و گفت من پیغامی از همۀ زن ها دارم و اینکه چرا در میان مرد و زن تبعیض هست؟ پیغمبر اکرم(ص ...
صحبت های تکان دهنده جوان ایرانی گرفتار داعش
بچه ای همراهشان نبود. به ترکی گفتم که می خواهم به اروپا بروم. یکی از آنها که ترکیه ای بلد بود از من پاسپورتم را خواست و من به دروغ گفتم، ندارم. بعد ادامه داد که اگر پاسپورتی از داخل کوله ام پیدا کند مرا برهنه خواهد کرد و سرم را خواهد برید. چاره ای جز گفتن حقیقت نداشتم. گذرنامه را از داخل جیب جلویی کوله درآوردم و تحویلش دادم. وقتی برایشان مشخص شد ایرانی ام، سر و صدایی بلند شد که کم مانده بود سکته کنم ...
چگونه با کودکانی که مورد آزار جنسی قرار گرفته اند، رفتار کنیم
...، و چگونگی واکنش نشان دادن نسبت به میل جنسی از جانب کودک؛ از طرف دیگر همه کودکان احتیاج دارند آزادانه احساسات و نیازهایشان را بگویند. این کارشناس ارشد بالینی، به سیستم غلط آموزش و پرورش در این رابطه اشاره کرد و افزود:. در سکانسی هوشمندانه از فیلم خانم درخشنده، می بینیم که یکی ازدست اندرکاران مدرسه وقتی که دختر بچه می خواهد در مورد تجاوز با او حرف بزند، می گوید آیا مشکلت به "درس" یا ...
گفتگو با قربانی یک اسیدپاشی عجیب
به گزارش راوی نیوز ، روزنامه ایران در این باره نوشت: مادر یک زن که مخالف ازدواج دوم وی بود، دست به اسیدپاشی هولناکی زد. این مادر به بهانه مهمانی، شب به خانه دخترش رفت و درحالی که نوه اش را از سمیه دور کرده بود، روی این زن اسید پاشید. حادثه اسیدپاشی به این زن 30 ساله در رفسنجان، بامداد چهارشنبه رخ داد و سمیه که خود پرستار بیمارستان اصلی شهر رفسنجان است، در آنجا بستری شد و خیلی زود به ...
ناگفته هایی از زندگی شهید حسین فهمیده
حاج خانم این پسر را می شناسید؟ مادرم گفت: بله اقا شناسنامه بچه من دست شما چکار می کند؟ چون محمد حسین من شناسنامه اش را دست کسی نمی دهد اما آن اقا گفت: پسر شما زخمی شده و ما می خواهیم شما را به دیدار فرزندتان ببریم اما در جستجوی پدرش هستیم. مادرم زمین نشست و همان آقا که شهید مستوفی بود گفت: چیزی نشده، نگران نباشید اما مادرم گفت: من خواب بچه ام را دیدم چه اتفاقی برایش افتاده؟ ما نگذاشتیم مادرم اذیت ...
آدم برفی
پاهایشان غرچ غرچ می کرد. آدم برفی از سگ سؤال کرد: تو که خیلی وقته اینجا هستی به من بگو قبلاً هم این دختر و پسرو اینجا دیدی؟ سگ پیر گفت: آره که دیدم. تازه اون دختر چند تکه استخوان جلوی من گذاشت اما من لب به استخونا نزدم. آدم برفی خیره شده بود به آن دوتا و با تعجب پرسید: چرا اونا دست همدیگر رو گرفتند؟ سگ جواب داد: چون اونا با هم نامزدند. اون دختر و پسر چند وقت دیگه می رن زیر یک سقف تا با هم زندگی ...
ضرغامی: رهبر انقلاب مانیفست مقابله با استکبار را به بهانه برجام صادر کردند/ اصغرزاده از طرف خودش ...
جلسات مطرح شد تا توانستیم به این جمع بندی برسیم و همه قبول کنند؛ مسئله این بود که اگر شاه با پشتیبانی آمریکا بخواهد مثل کودتای سال 32 به کشور بازگردد خون شهدا پایمال شده و زحماتی که برای به ثمر نشستن این انقلاب انجام شده از دست خواهد رفت، لذا این تجربه ما از گذشته اهمیت زیادی داشت که می دانستیم باید اقدامی صورت بگیرد تا مداخله خارجی از بین برود. کلاً سفارت آمریکا چند کار را خیلی صریح انجام می داد ...
عطر و بوی قرآن در پیراهن شهید پس از29سال
تهران بروید ما نیز به معراج شهدا رفتیم. آنجا تابوت حسین علی را به ما نشان دادند. من، مادرش و دو برادرش گریستیم و گفتیم چه شد حسین علی با دستان باز رفتی و دست بسته برگشتی. وقتی تابوت باز شد کارت شناسایی، مهر و تسبیح مشهد در جیبش بودو بعد از 29 سال لباسش عطر و بوی قرآن می داد. حرف آخر حاج اصغر بالویی چیست؟ فرزندم را تقدیم امام زمان(عج)، رهبر ومردم شریف ایران کردم. امانتی بود دستمان که خدا داد و خودش گرفت. امیدوارم امانتدار خوبی بوده باشیم و همه راه شهدا را ادامه دهیم. منبع: ...
گفت و گو با کلیم الله توحدی موسیقیدان و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ کردهای خراسان/ فیض الله پیری
... پس شما اثبات می کنید که داستان کلیدر مربوط به کردهای خراسان است؟ - بله، فقط نامها را عوض کرده اند.حق هم داشت. اما در کتاب من، اسامی را واقعی نوشته ام. مثلا بلقیس نام مستعار گلستان است. شخصی که مثل کلمیشی که دولت آبادی او را زیاد می کوبد، آدم والایی بوده است. وقتی کتاب منتشر شد، عده ای مرا تحریک کردند که بیا از دست دولت آبادی شکایت کن، چون به ما توهین کرده است. گفتم شما اینقدر ...
سرگذشت جوان ایرانی که گرفتار داعش شد
رفتیم ولی پلیس جلویمان را گرفت. راه بسیار کمی داشتیم تا یونان اما نشد. با حسرت می گوید “ای کاش پلیس اجازه خروج می داد، تا این همه سختی و بدبختی نمی کشیدیم”. بعد ادامه حرفش را می گیرد: به مأموران پلیس گفتیم ما گردشگر هستیم و می خواهیم برویم از پل بازدید کنیم ولی اصرارمان نتیجه ای نداد و دست آخر رفتیم و گفتیم که ایرانی هستیم و می خواهیم برویم یونان. آنها هم ما را سوار ماشینشان ...
چرا عروسی را در دو ماه محرم و صفر تعطیل کرده اید؟
پایان رسید علاوه برآن یک ماه و بیست روز دیگر نیز سکوت کرد. بعد از گذشت شش ماه از فوت آن نازنین داماد، به منزل پدر داماد رفت فاتحه ای خواند و گفت برای دخترم چه فکری کرده اید؟ آن خانواده داغدیده گفتند فکر چی؟! پدر دختر گفت خداوندی که انسان را آفریده و از راز و رمزهای درونی او خبر دارد، چهار ماه و ده روز را، عده وفات قرار داده است و ما به احترام شما آن را تا شش ماه ادامه دادیم. آیا تصمیمی ...
لم د اد ه با کیبورد
هم همین طور حالا ما اسم نمی بریم که ریا نشه. رازِ این جوونی چیه به نظرتون؟ همه اش هم که نمیشه گفت "به خاطر جراحی پلاستیکه" . من که غلط نکنم این نامرد ا ورزش میکنن. بعد سوالی که مطرح میشه اینه که: این عزیزان که این جور د ارن سرحال تر میشن، کِی تصمیم د ارن به د یار باقی بشتابن پس؟ اصلا فرد اروز، د لشون میاد به د یار باقی بشتابن با این حالِشون؟ اون وقت مارو بگی؛ تو 50سالگی به د یار باقی می شتابیم. تو ...
ریشه های تاریخی ناراحتی خانواده هاشمی از اسدالله لاجوردی
. سیداحمد آقا رابطه خوبی با خانواده ما و پدرمان داشت... . دختران هاشمی در آغوش آیت الله لاهوتی، پدرهمسرشان آیت الله لاهوتی پس از بازگشت به ایران علاوه بر اینکه از سوی امام خمینی به عنوان نماینده وی و امام جمعه رشت منصوب شد، مدتی فرماندهی کمیته های انقلاب اسلامی و نیز فرماندهی سپاه پاسداران را برعهده گرفت. با برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی او نیز مثل بسیاری از مبارزان ...
سرگذشت جوان ایرانی که گرفتار داعش شد
رفتیم ولی پلیس جلویمان را گرفت. راه بسیار کمی داشتیم تا یونان اما نشد. با حسرت می گوید "ای کاش پلیس اجازه خروج می داد، تا این همه سختی و بدبختی نمی کشیدیم". بعد ادامه حرفش را می گیرد: به مأموران پلیس گفتیم ما گردشگر هستیم و می خواهیم برویم از پل بازدید کنیم ولی اصرارمان نتیجه ای نداد و دست آخر رفتیم و گفتیم که ایرانی هستیم و می خواهیم برویم یونان. آنها هم ما را سوار ماشینشان ...
اگر تمام فرزندانم پسر بود به جبهه می فرستادم
...، دوست می شد. در نهایت با دو تن از صمیمی ترین دوستانش به نام های داود ربیعی و مهدی گنجی شهید شد. ** برادر همسرم 8 سال مفقودالاثر بود برادر همسرم رضا هم در جنگ حضور داشت. قبل از اعزامش به تهران آمده بود گفت: "زن داداش الان که دعوت نامه ای برای بندگان خدا آمده است، دعا کن من هم شهید شوم" گفتم: "مادرت در شهرستان چشم به راه توست چرا دعا می کنی شهید شوی!" چند روز بعد که اعزام ...
نماز جماعت مختلط با امام جماعت زن+عکس / نحوه پرداخت وام 25 میلیون تومانی خودرو / سرگذشت جوان ایرانی که ...
مرد سوری پرسید می دانی ما سَلَفی هستیم؟ با شنیدن سَلَفی، برق از سرم پرید و مطمئن شدم که کارم تمام تمام است. گفتم نه به خدا. من چهار شبانه روز می شود که با شما می آیم تا به یونان و از آنجا پیش دایی ام به آلمان بروم. گفت دروغ می گویی و تو نفوذی نیرو های اطلاعاتی هستی! به بغض افتادم و گفتم نه من مهاجرم و می خواهم برای ادامه زندگی به اروپا بروم. بابک حرف هایش را قطع می کند و آب می ...
مجلسی که کانون اکثریت جامعه است، سر ماجرای بابک زنجانی دچار تنش شد
اطاعت نمیکنم. این نمی شود. اضافه میکنم که روز دوشنبه قبل از آن کشمکشها و قشون کشی ها، آقای مهندس موسوی خدمت آقا رسیدند و آقا به ایشان تاکید کردند که من کمکت می کنم، تو قانون را رعایت کن، من از تو حمایت میکنم و به او تذکر دادند که اگر لشگرکشی خیابانی شروع شود از دست تو خارج میشود. ایشان قبول کرد از آقا و بعد رفت دنبال نظر خودش. یا مثلاً فرض کنید در آن جلسه ای که همان آقای آخوندی که شما به ایشان ...
تحریم های جدید آمریکا علیه چند شرکت ایرانی ( بابک زنجانی ، مجموعه شرکت هایش و بانکی در مالزی)/ رقیب من ...
که برای ثبت نام کاندیداتوری انتخابات مراجعه کرده بود، سوال شد که چه چیزی باعث حضور شما در این عرصه شد که در پاسخ اینگونه اعلام کرد که از من سوال سیاسی نکنید؛ حالا جای سوال دارد که چه طور این خانم می خواهد درآینده پاسخ مسائل سیاسی کشور را بدهد که برای چنین وظیفه مهمی در کشور اقدام کرده است.به اعتقاد وی، حضور این قبیل افراد در رقابت های انتخاباتی، ایجاد طنز و تمسخر در اتفاق ملی و کشوری است و باید ...