سایر خبرها
کم کردن فاصله با خدا در محفل شهدا + تصاویر
،روی تابوت جوان رعنایی که نه جنگ دیده بود و نه امام و انقلاب ،اما در راه امام و انقلاب جان داد؛ ساره کمالی می گوید که پسرم فدایی حضرت زینب سلام الله علیها و رقیه سلام الله علیها است، من از خدا نخواستم پیکر شهیدم برگردد حالا هم که برگشته راضی ام به رضای خدا. مادر شهید علی جمشیدی دست می کشد روی تابوت و به شهیدش خوش آمد میگوید، با اشک چشمانش تاکید می کند، سری که برای خدا دادم که پس نمی گیرم ...
توصیه شهید اسلامی در خصوص عهد و پیمان بستن با خدا و امامان
معرض آزمایش قرار می گرفتم و ما هم امانتی نزد پدر و مادرانمان بیشتر نیستیم که خداوند به آن ها داده است و چه بهتر که خود این امانت ها را در راه خدا بدهیم. ((إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلی أَهلِها)) خداوند به شما امر می کند که امانت ها را به صاحبان آن بسپارید امانتی که بر دوش من و شما سنگینی می کند؛ و قطره قطره خون شهدای کربلا های ایران و لبنان و فلسطین بار مسئولیت ...
ببین برای این روزها چقدر شهید داده ایم
ها روضه می خواند و می گفت: زینب جان در کربلا حسینت را چه کردند، حسینت را سر بریدند و بدنش را به خاک و خون کشیدند. سال ها بعد وقتی خبر شهادتش را برایم آوردند، مادرم به من دلداری می داد و می گفت: مادر حواست را جمع کن! ناشکری نکنی، این بچه از همان کودکی امام حسینی (ع) بود. شهید در دوران انقلاب فعالیتی داشت؟ خدا می داند زمانی که فعالیت های انقلابی مردم گسترده تر و ...
دیدارهایی که حال دل آدم را خوب می کند/ اینجا خدا، جانشین عزیزان خانواده است
برایم سئوال بوده چرا دیدار با خانواده شهدا حال دل آدم را عوض می کند؛ هنگام نگارش این گزارش به دلم می افتد شاید رازش در حدیث نبوی باشد که فرمود خداوند می فرماید من جانشین شهید در میان خانواده اش هستم و هرکس خانواده شهیدی را خشنود کند مرا خشنود کرده و هرکس که خانواده شهیدی را برنجاند مرا آزرده است به اتفاق چند نفر از مسئولین راهی منزل شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده می شویم. خانه شان در ...
برای استاد سفرهای رؤیایی و شگفت انگیز
هم پاریسی که امینه پاکروان می خواست در ایران بسازد، در پاریس با احمد بهار، محیا خبوشانی، فتح الله پاک روان، ولی خان اسدی، ملک حشمت؛ خانم دکتر ملک حشمت آشنا شدم؛ تعجب نکنید همه این ها را من در سفر پاریس دیدم به علاوه اصغر قزاق یا همان اصغر سگ دست یا اصغردله و غلام پشمی و ظفر، اصغر قزاق سر راه یک عروسی را در کوچه نوغان گرفته بود و باج می خواست و می خواند: می کِشم قداره را، می شکنم دروازه را تا برم ...
روایت عاشقانه های مادر شهید هادی چوپان و فراق دوساله دیدارشان در گلزار شهدا
ا به بیمارستان قائم (عج) برده اند. با امام جماعت محله راهی بیمارستان قائم (عج) شدیم. وارد بیمارستان که شدم، چند تابوت از شهدا گذاشته بودند. قبل از آنکه سر تابوت هادی برسم، همان شعر قبل رفتنش یادم افتاد: هادی می ره به جبهه، برمی گرده با جعبه. هادی با همان جعبه ای که خودش گفته بود، برگشت. پارچه سفیدی را که رویش انداخته بودند، کنار زدم. انگار خوابیده بود. صورتش عجیب سفید بود. آرام به صورتش دست کشیدم و ...
روایتی از مبارزه ای آخرالزمانی میان جن و انسان در کتابفروشی ها
از توانم در مبارزه کاسته می شد. حدود یک ساعتی می شد درگیر نبرد با دیوی بودم که سرسختانه مقاومت می کرد و رام نمی شد، که به یکباره دیو اطراف حصار محافظ من چرخید و دیواره ای از آتش اطرافم را فرا گرفت، اما چون میان آب ایستاده بودم حرارتی به من نرسید. وقت زیادی نمانده بود، اگر شب از راه می رسید قدرت دیو چند برابر می شد، تمام عزمم را جزم کردم تا ذکر آخر را بگویم و کار را یک سره کنم، که ناگهان موج مهیبی ...
راز محبوبیت ژنرال شهید سردار سلیمانی
خدایی او قطعا همره ما و مردم عزیز ایران و منطقه خواهد بود. هیچ کس فکر نمی کرد پیکر پاک و مطهر ایشان بتواند سمبل وحدت و یکپارچگی ملت بزرگ و قدر شناس ایران شود. با تمام تبلیغ های سوء خون خواران عالم استکبار که، قصد داشتند شخصیت والای ایشان را تغییر دهند اما باز هم خودشان باعث شدند مردم بیدار شوند. این ...
روایت تنگناهای بیمارستانی که ضامن بقای یک دانشکده است!
...> وی بیان کرد: همچنین بار اورژانس بیمارستان امام حسین (ع) با تجهیز مناسب بیمارستان خاتم الانبیا (ص) به شدت کاهش می یابد که این در خدمت رسانی به مردم بسیار مفید خواهد بود و هرگونه کمک خیران برای ایشان باقیات الصالحات خواهد بود. خون دل ها خوردیم تا بیمارستان شد حجت الاسلام عباس امینی، امام جمعه شاهرود با یادآوری اینکه بیمارستان با زحمت زیاد و با خون دل خوردن مسؤولان و مردم در ...
هرگز دوست ندارم برای خودم کشته شوم
سرورم حسین (ع) ثابت کردند که بنده خدا هستند. اول پیروزی بر کافران و بعد شهادت که حق است. اگر کشته شوم یا اگر بکشم باز هم برای نفس پرستی نیست زیرا در راه رضای خداست زیرا می خواهم این قطره خون که در رگهای من جاری است در راه اسلام ریخته شود و توصیه می کنم به مادرم که برای مردن من ناراحت نشود زیرا مردن حق است چه این که در دفاع از مملکت اسلامی کشته شوم. مادرم اگر شهید شدم ناراحت نباش ...
پایی که جا ماند/ روایت محیط بان خوزستانی از حمله مسلحانه شکارچی ها
به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، ساعت یازده و نیم شب بود که دستگیره درِ کانکس به آرامی پایین آمد؛ سریع از جایم پریدم، حتما برای چادرِ زنبورداریِ بغل دستمان مشکلی پیش آمده و برای گرفتن کمک به سراغم آمده اند. اما همه چیز در کمتر از صدم ثانیه اتفاق افتاد، آنقدر سریع که نشد به دلم بد راه ندهم، چون سایه درشتِ بلندبالایی از دل سیاهی شب بیرون آمد و چشم در چشمم فریاد زد که بر زمین بخوابم! ...
امام جمعه شاهرود: ارتقای تجهیزات بیمارستان خاتم الانبیاء(ص) ضروری است
...، خاطر نشان کرد: این بیمارستان در طول مدت شیوع ویروس کرونا، توانسته بخش عظیمی از بار درمانی این شهر را به دوش بکشد و بسیاری از بیماران کووید-19 در این بیمارستان با روشهای پاراکلینیک و بالینی تشخیص داده شده و پس از مشاوره عفونی به بیمارستان امام حسین(ع) شاهرود که بیمارستان اختصاصی بیماران کرونایی است انتقال داده شدند. ابوالقاسمی فر با گلایه از اینکه هیچ گونه بودجه ای در خصوص مقابله با ...
عدم اختصاص بودجه کرونا به بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) شاهرود
بیمارستان خاتم الانبیاء ( ص) یک بیمارستان آموزشی-درمانی وابسته به این دانشگاه است، ابراز داشت: این بیمارستان در طول مدت شیوع ویروس کرونا، توانست بخش عظیمی از بار درمانی این شهر را به دوش بکشد و بسیاری از بیماران کوید -19 در این بیمارستان با روش های پاراکلینیک و بالینی تشخیص داده شده و پس از مشاوره عفونی به بیمارستان امام حسین ( ع) شاهرود که بیمارستان ریفرال کرونا انتخابی وزارت بهداشت بوده است منتقل و تحت ...
فرازی از وصیت نامه شهید محمدرضا عسگری
. وصیتی دیگر سلام علیکم بهتر است درآغاز ,سخنی چند بار پدرم, رهبر کبیرانقلاب بگویم . به نام خدا ویاد رهبر کبیر انقلاب وبه نام خدای آن امام بزرگوار,خمینی بت شکن پدرما یتیمان. ای امام عزیز سلام برتو .این سلام یک پاسدارکوچک و غرق گناه این مرز وبوم است ک به سویت می فرستند . ای که توانستی ما را از گناهان نجات دهی, ای کسی که توانستی راه انسان بودن و رفتن به سوی خدا را به من بیاموزی ...
توصیه شهید میرفارسی برای سرافرازی ملت ایران در پیشگاه خداوند
.... به خدا لحظاتی به این خوبی نداشتم و خیلی خوشحالم. سلام گرم مرا بپذیر ای مادر گرامی که بعد از خداوند و امام امت مهربان ترین و عزیزترین موجود نزد من هستی، خواهران فداکارم و برادران عزیزم بدانید که ما در راه مقدس گام گذاشته ایم. سلام بر تو ای مادر مهربان ای کسی که در شب های تاریک سر من بر دامن می گذاردی و نوازش می کردی من بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده بودم در راه الله و برای پاسداری و حراست ...
خدایا تو را شکر که در زمان رایحه انفاس قدسیه ولی فقیه ما را حیات بخشیدی
...> یعنی بار امانت خون پدر را به دوش می کشد و اسم فرزند دخترم را رضوان؛ زیرا اگر از خط اسلام منحرف نشود به بهشت و رضوان خداوند خواهد رسید امیدوارم که خدا این لیاقت را به همه ما عنایت فرماید که در خلد برین با اولیاء ا... محشور شویم. و اما والدینم، کلام را گویای ابراز نیات قلبی خود در وصف شما نمی بینم، فقط همین را می توانم بگویم که مرا عفو کنید جداً شرمنده ام، من امانتی بودم در دست شما ...
با ستاره ها| شهید عبدالعلی ولایی نقشی فعال در انقلاب و دفاع مقدس داشت
دوستی و عشق و علاقه به این خاندان از کلام و احادیث و روایاتشان تا زیارت مرقد مقدسشان که رأس آنها زیارت قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است. دست از یاری اسلام و انقلاب و امام و قرآن عزیزمان برندارید و برادران اهل محل، مسجد و خانواده های شهدا را فراموش نکنند و انشاءالله ادامه دهندگان راه شهدای اسلام باشند. سیره اخلاقی شهید ولایی عبدالعلی از کودکی با سفرهای زیارتی عتبات، عاشق ...
جانباز استوار
منتظرم بغضش بترکد و شانه هایش بلرزد. صدایش که می لرزد به گوشه ای خیره می شود. سرش را با گل های سرمه ای رنگ فرش گرم می کند. چندبار پشت هم نفس عمیق می کشد. آرام گوشه چشم هایش را با پشت دست تمیز می کند و نم اشک هایش را با سر آستینش می گیرد. صادقی مشکلات زیادی دارد، اما بار ها تأکید می کند که مبادا حرفی از این مشکلات ریز و درشت آورده شود مبادا دل یک منافق با شنیدن غصه های معیشتی این جانباز خوش شود ...
محرم امسال به تلویزیون باز خواهم گشت
به گزارش سینماپرس ، عنایت بخشی در گفت وگو با میزان، پیرامون آخرین فعالیت های خود در عرصه بازیگری گفت: در حال حاضر به دلیل شیوع دوباره و اوج گیری بیماری کرونا بار دیگر خانه نشین شده ام، ترجیح می دهم برای حفظ سلامت خود، خانواده و جامعه کمتر از خانه خارج شوم به همین دلیل چند پیشنهادی که برای بازی داشتم را به بعد موکول کردم. وی با اشاره بر حضورش در سریال جدید خود به مناسبت ماه محرم اظهار ...
روایت منجی 11 زن و مرد از جهنم کلینیک سینا
به گزارش امیدنامه، روزنامه شهروند نوشت: زندگی اش از این رو به آن رو شده است. دستفروشی که تا سه شنبه شب، مثل همیشه زندگی اش با روال عادی می گذشت اما در آن جهنمی که درست روبه روی بساط دستفروشی اش ایجاد شد، همه چیز تغییر کرد. عنایت که این روزها به منجی آن شب کذایی معروف شده، حالا قرار است آتش نشان شود. کاری که در خون و رگ و ریشه اش است. هنگام خطر نه از مرگ می ترسد نه از آسیب؛ فقط نجات برایش مهم است. ...
پرخاشگری و پارازیت در مجلس/ سختگیری به دولت وسط سنگلاخ!
...، دارم با این همه بار میروم؛ یک جا گیر میکنم، کمکم کنید؛ سختگیری نکنید. دولت، آن عنصر وسط میدان است؛ وسط معرکه است. کار اجرائی سخت است. من یادم هست افراد خدمت امام میرفتند، میگفتند که آقا فلان جا اشکال دارد، بازرگانی چنین شده. خوب، هر بخشی از کشور نابسامانیها زیاد است و همیشه هم هست؛ آن روز هم بود، خیلی هم بود. میرفتند به امام شکایت میکردند. بنده دیده بودم یا از بعضیها شنیده بودم که ...
"قندچی" ها محصول چه شرایطی اند؟
(بدنه اسبی کامیون) را که با دست ساخته بودم نشان دادم؛ چهره آقای نیازمند در آن لحظه را هیچ وقت از یاد نمی برم، انگار همین حالا بود، آن قدر خوشحال شد که کم مانده بود من را بغل کند؛ بعد از دیدن گاراژ، نیازمند رفت و گفت که یکی-دو روز بعد بروم وزارتخانه . وقتی رفتم، پرسید اگر ما حمایت کنیم تو کارخانه تولید کامیون راه اندازی می کنی؟ من هم که عشق تولید بودم سریع گفتم بله . ایجاد تفکر اقتصادی و ...
شهید سیدابراهیم کسائیان : هر جا اسلام است وطن ماست / جهان را اسلامی کنید
خالقم را سجده کنم. من بنده خوبی برای خدا نبودم و نتوانستم پاک و مؤمن باشم چون در جمع یاران امام در جبهه بودم. فهمیدم که ارزش آن را نداشتم که در جمع عاشقان باشم و خدا به من محبت کرد و مرا راه جبهه و جهاد را شناساند فقط یکی از این دو راه را داشتم آن هم در این خاک است که برای رسیدن به معبودم داشتم و آن سنگر است. من باز به عملیات خمینی می روم تا ببینم دوستانم و همسنگرانم در کجا هستند و به ...
شهید انصاری؛ تنها استاندار شهید کشور
. سرانجام 15 تیر سال 60 توسط منافقین در شهررشت در حالیکه یازده زخم عشق را به جان خرید، آرام و مطمئن ندای حق را لبیک گفت. * شهید انصاری به روایت همسرش اوایل تیرماه سال 1360 به مناسبت شهادت 72 تن از گیلان به تهران آمده بودم. عصر روز چهاردهم تیرماه علی آقا تلفن کرد و گفت: فردا شهید می شوم. به دلم افتاده و می دانم به لقاء الله خواهم رسید. بغض گلویم را گرفت و با ناراحتی پرسیدم: چرا این ...
گفت وگوی خواندنی تسنیم با خانواده شهید شهرکردی ناوچه کنارک / همسرم علاقه عجیبی به امام رضا(ع) داشت
دادند تا امروز امنیت و آسایش داشته باشیم، البته این رفتن ها و دفاع ها هنوز ادامه دارد، دفاع از حرم آل الله، دفاع از چادر و حجاب، دفاع از مرزهای زمینی، هوایی و دریایی. زمانی که از دفاع از مرزهای دریایی صحبت می کنیم ناخودآگاه دل ها متوجه شهید دریادل استانمان یعنی شهید جعفر کوهی فایق و 18 دریا دلی می شود که در 22 اردیبهشت ماه سال جاری زمانی که در ناوچه کنارک در حال خدمت و پاسداری از مرزهای آبی ...
ستاره های بی ستاره!
بالای 50 درجه آفتاب سوزناک تابستان ها و نفس های به شماره افتاده از شرجی های خفه کننده می اندازد. استانی که جان های بسیاری داد تا انقلاب جان بگیرد و جمهوری اسلامی روی پای خود ایستاده و پرچم مزین به الله اکبر با افتخار به اهتزاز درآید. خوزستانی که خرمشهر و آبادان و شوش و دزفول و هویزه و بسیاری از شهرهای آن آماج موشک و گلوله دشمن بعثی قرار گرفت، پای بیگانه به برخی شهرهای آن باز شد و تا ماه ها در ...
کنایه سخنگوی دولت به احمدی نژاد
شفاهی در ایران امروز از دهه شصت به بعد هستم که چند ترم، سنگ قبر نوشته، کنده کاری و یادداشت های روی صندلی ها و نیمکت ها و دیوارهای کلاسی، گرافیت های روی دیوارها، کنده کاری های روی درختان و اماکن عمومی و... با همکاری دانشجویان کارشناسی ام، جمع آوری شده است و فرصت جمع وجور کردن و طبقه بندی آنها را نداشتم. انگار دچار سندروم بی حوصلگی جمعه ها شده ام. بی اختیار غروب هر جمعه، جمعه های شاملو را همنوا با ...
اینجا بدون من
. با صدای لرزان گفت: خانم شفائی تورو خدا به مادرم چیزی نگویید. بیشتر نگاهش کردم. الهه بود، دانش آموز کلاس هفتم خودم. الهه جان این موقع صبح با این ساک، توی خیابان چه کار می کنی؟ بی اختیار به گریه افتاد. خانم توروخدا.... خانم توروخدا.... گفتم: دخترم نگران نباش و به من بگو چی شده؟ کمکت می کنم. نمی خواهم برایت مشکلی پیش بیاید. گریه اش به هق هق تبدیل شده بود و پشت ...
من هم کورونا گرفتم منتشر شد
روبه روی صورتم، و دارم آرام می چرخانم. چند بار می بندم و بازشان می کنم. دنبال نیرویی می گردم درونشان، درون انگشت ها و مچ دستم. حس می کنم الکل و آب و صابون، همه چیز را از درون و بیرونشان شسته و برده است.... کف دست راستم را آرام از روی ساعد می کشم تا بالا روی بازوم و می برم تا بالای شانه ها. خبری نیست نه از عضله ها، نه از کول ها... همه، در معامله ای زیان بار، جای خود را داده اند به واژه ها ...