آخرین وضعیت فرماندار کهگیلویه بعد از ابتلا به کرونا
سایر منابع:
سایر خبرها
راه اندازی 6 خانه ورزش روستایی در شهرستان آوج
...: دهیاران و متولیان این خانه های ورزشی باید بیش از پیش در فعال سازی این خانه ها کوشا باشند چون خانه های ورزشی که درب آنها به روی علاقه مندان بسته باشد، تجهیزات آنها به روستاهایی که فضا و مکان لازم برای استقرار و استفاده از این وسائل و تجهیزات را فراهم کنند، منتقل می شود. وی در ادامه بر ضرورت شناسایی و احیای بازی های محلی در مناطق روستایی شهرستان آوج از سوی متولیان امر تاکید کرد. ...
بلای شوم بر سر سارا و وحید در خانه مجردی ولنجک
... وحید ادامه داد: بعد از اینکه سارا متوجه ماجرا شد و فهمید نامزدم مقابل در خانه آمده به آشپزخانه رفت و چاقو برداشت .او تهدیدم کرد اگر رابطه ام را با نامزدم به هم نزنم خودش را می کشد.من که ترسیده بودم او را آرام کردم و به او قول دادم نامزدی ام را به هم می زنم تا رابطه ام را با ادامه دهم .بعد از اینکه او آرام شد خوابیدم. اما یکباره در خواب تمام بدنم سوخت. من متوجه شدم سارا ظرف حاوی اسید را از ...
با کرونا شوخی داریم؟!
گو با ایرنا گفت: من تنها برای سلامتی شخصی از ماسک استفاده نمی کنم بلکه برای سلامتی اطرافیان و فرزندان و خانواده ام این روزها ماسک می زنم. او می گوید: هنوز مردم ما سختی های ناشی از کرونا را درک نکرده اند، شهروندان باید بدانند که حتی بعد از بهبودی از کووید - 19 تا سال ها درگیر اثرات ناشی از آن هستند. این خانم که مادر دو فرزند است، معتقد است مقابله با این ویروس به تنهایی از سوی ...
ستاره اسکندری از معاشرتش با کتاب می گوید
چندین تئاتر دیگر، از جمله نمایش خانه برناردا آلبا به کارگردانی علی رفیعی به عنوان تهیه کننده حضور داشته است. شما از چه سالی با کتاب و خواندن محشور شدید و امروز می دانید این اتفاق چرا و چطور افتاد؟ من در پنج سالگی و پیش از دبستان رفتن، سواد داشتم و کتاب توکایی در قفس نیما یوشیج را خواندم و، چون از همان سنین متوجه شدم که کتاب خواندن فرصت و تجربه زیست در دنیایی دیگر را به آدم می ...
ورود مجلس به حادثه تخریب خانه زنی در بندرعباس
اشاره به حادثه تخریب خانه پیرزنی در کرمانشاه در اردیبهشت ماه سال جاری گفت: با بی تدبیری سرپناه کسی را خراب کردند که جز خداوند یاوری نداشت. صحنه استعانت مادر و فرزند از خداوند و فریاد خدای آن کودک دل هر انسانی را به درد می آورد. علاج بعد از واقعه خود درد است و تکرار دو حادثه مشابه در یک سال جای تامل دارد، به پیگیری این حادثه و علل آن خواهیم پرداخت. اما احمد نادری، نماینده تهران و رییس ...
گوش ها و اعصابت، خلاص اند!
عزیز پناهی - من سال 1366 اعزام به خدمت شدم و برج9 هم به علت انفجارات توپ وخمپارها گوش چپ را ازدست دادم. با شرایط آن موقع ما70کیلومتر داخل خاک عراق بودیم و یک بیمارستان صحرایی داشتیم. من بعد از یک هفته بستری شدم و پرده گوشم از بین رفت. از آن موقع باید پیشگیری از باد و هوا کنم و آب حتی یک قطره نباید به گوشم نفوذ کند. عفونت های شدید می کند و جبران ناپذیر. ازنظر شنوایی که اصلا صفر و صفر ...
بازخوانی اهانت رژیم پهلوی به امام رضا(ع) از زبان یکی از مجروحان واقعه آبان 1357
به خانه ام در خیابان طبرسی بروم. سمت پایین خیابان با جمعیتی چشمگیر از نیروهای ارتش مواجه شدم که خیلی غیرطبیعی بود. کنجکاو شدم بدانم جه خبر است. موتورم را کنار خیابان گذاشتم و به آن قفل زدم. دقایقی بیرون حرم رفت وآمدها را نظاره گر بودم، دیدم عده ای با لباس شخصی که ساواکی بودند به داخل حرم می رفتند، ابتدا مخفیانه برخی از مردم را که به آنها مشکوک بودند از حرم بیرون آورده، کتک می زدند و سوار ماشین ...
اسیدپاشی مرموز بعد از پایان رابطه عاشقانه
ارتباط برقرار کردیم اما بعد از مدتی متوجه شدم لیدا دختری نیست که به درد من بخورد و به همین دلیل تصمیم گرفتم ارتباطم را با او قطع کنم. به لیدا گفتم ما آینده ای با هم نداریم اما لیدا حرفم را قبول نکرد و مدام اصرار داشت که به این رابطه برگردد. ما مدتی با هم ارتباط نداشتیم و من با دختر دیگری نامزد کرده بودم. روز حادثه لیدا در خانه من را زد و وقتی در را باز کردم وارد شد. داشتیم با هم صحبت می ...
اسیدپاشی مرموز بعد از پایان رابطه عاشقانه
تأیید کرد، اما مدتی بعد وقتی پسر جوان از بیمارستان مرخص شد، علیه لیدا شکایت کرد و گفت: من در دانشگاه عاشق لیدا شدم و با هم ارتباط برقرار کردیم، اما بعد از مدتی متوجه شدم لیدا دختری نیست که به درد من بخورد و به همین دلیل تصمیم گرفتم ارتباطم را با او قطع کنم. به لیدا گفتم ما آینده ای با هم نداریم، اما لیدا حرفم را قبول نکرد و مدام اصرار داشت که به این رابطه برگردد. ما مدتی با هم ارتباط ...
روایت زندگی حامد علیزاده، جودوکاری که 2بار المپیکی شد
تا اینکه واقعا خوب شد. وقتی چیزی را از دل و جان بخواهی خدا بهت می دهد. بعد که خوب شدم رفتم پیش دکتر و گفتم یادت است یک زمانی می گفتی این دست دیگر خوب نمی شود؟! حالا ببین! گفت: حامد تو چه کار کردی؟! به خدا تو بهترین اراده دنیا را داری. شماره ام را داده بود به مریض هایش که از روند درمانشان ناامید شده بودند که بروید با این آدم صحبت کنید! باید یک چیز هایی را از خدا عاشقانه بخواهی. نه اینکه توی خانه ...
قتل به خاطر شوهر جدید!
او به من فرصت دوباره می داد و ازدواج نمی کرد اکنون دستم به خون آلوده نمی شد و کنار او و فرزندانم بودم. از زندگی قبل از زندان بگو. مغازه لباس فروشی داشتم و همراه زن و بچه هایم زندگی خوبی داشتم اما همه چیز به خاطر تغییر رفتارم نابود شد. چرا؟ چون من معتاد شدم. یکی از مغازه داران که همسایه ام بود مواد مصرف می کرد و مرا کم کم آلوده به شیشه کرد. کسب وکارم را از ...
آبان خونین مشهد؛ نگاهی به یکی از جنایت های رژیم طاغوت در مواجهه با اعتراض های مردمی سال 57
شاهدان عینی ماجرای هجوم نیروهای محمدرضا پهلوی به حرم مطهر امام رضا(ع) بوده، این حادثه را این گونه بازگو می کند: در آن روزها منزل ما فاصله چندانی با حرم مطهر نداشت. آن روز در خانه بودم که ناگهان صدای گلوله و هیاهوی مردم را شنیدم. از خانه بیرون آمدم و دیدم مردم از حرم بیرون می دوند و فریاد می زنند. سربازها به حرم مطهر امام رضا(ع) حمله کرده اند. با سرعت خودم را به حرم رساندم. وقتی وارد حرم شدم، ماجرا ...
دستان خدا بر روی زمین
و یک پسر بچه ذوق زده به استقبال خانم رازی و دکتر موسی نژاد آمدند. دکتر موسی نژاد با وجود درد کمری که داشت با کمک راننده ی وانت یخچال را داخل خانه بردند. دلم سوخت که بعد از این دکتر باید درد کمرش را تحمل می کرد. بچه ها، خانم رازی را بغل می کردند و او هم مانند مادری مهربان ناز و نوازششان می کرد. دخترک می گفت خاله خوب شد که آن روز، برای پنجره ی اتاقمان شیشه خریدید، دیگر شب ها ...
جسد دختر مرده در بیابان های تهران زنده شد! / قاتل بعد از بازداشت شوکه شد
هایش مرا خام خودش کرده بود و بعد از مدتی از من خواستگاری کرد و من به او جواب مثبت دادم و، چون خانواده بهروز در خارج از کشور بودند و خانواده خودم در شهرستان زندگی می کنند به همین خاطر یک مراسم نامزدی کوچک گرفتیم و قرار بود مراسم عروسی ام را در آلمان بگیریم. افشاگری راز خواستگار فریبکار همه چیز خوب پیش می رفت و منیژه در رویای زندگی در کشور آلمان بود تا اینکه یکی از دوستان بهروز ...
کرونا نان ما را آجر کرد
میلگردها را به هم وصل و قبل از بتن ریزی آماده کنیم. دو ماه قبل وقتی مشغول کار با دستگاه فرز بودیم دستگاه شکست و به ستون برخورد کرد. سنگ فرز به چشمم خورد و از بالای ستون افتادم و دستم شکست و خانه نشین شدم. از درد چشم و دست نمی توانستم بخوابم. بعد از چند هفته دوباره برگشتم سر کار. وقتی بیمه بیکاری نداری مجبوری با هر وضعیتی کار کنی. الان هم با سرد شدن هوا و بارش نمی توانم آرماتوربندی کنم و فعلاً با یک ...
ورقی از دفتر خاطرات کرونایی 2 پزشک
...، بیاییم حالا که آنها با این همه ایثار پای کار هستند ما هم پای کار باشیم یعنی ماسک بزنیم، فاصله اجتماعی را رعایت کنیم و اگر کاری ضروری نداریم از خانه خارج نشویم. وقتی ما با لبی خندان عزم سفر می کنیم و از مناطق شمالی کشور و دیگر جاهای خوش آب و هوای ایران سر در می آوریم، در بیمارستان ها عده ای جان می دهند، برخی در زیر دستگاه اکسیژن به سختی نفس می کشند و عده ای هم چون کادر درمان، جان خود را کف دست گرفته و جانفشانی می کنند. اکنون بیش از یکهزار فرد مبتلا به بیماری کووید- 19 در مراکز درمانی استان یزد بستری هستند و این اس ...
دانشجوی پزشکی به اتهام اسیدپاشی محاکمه می شود
مردم ناشناسی وارد خانه شد و بعد از پاشیدن اسید روی من و سپیده فرار کرد. همان موقع یک تاکسی کرایه کردم تا ما را به بیمارستان برساند. من و سپیده او را نمی شناسیم و نمی دانیم به چه قصدی این بلا را سر ما آورد. بعد از این توضیحات، تحقیقات برای شناسایی مرد اسید پاش ادامه داشت تا اینکه مرد جوان خلاف اظهارات قبلی اش گفت فرد اسیدپاش همان دختر مورد علاقه اش بوده است. بنابراین او بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفت ...
منشی شرکت را صیغه کردم ولی ....
این سن کتکم زده است، گفت: از همان دوران کودکی، مادرم طوری با ما رفتار کرده بود که همه خانواده تابع نظرات او بودیم. هیچ گاه جرئت نداشتم برخلاف میل مادرم حرفی بزنم یا رفتاری انجام بدهم. همه اعضای خانواده بدون چون و چرا به خواسته هایش عمل می کردیم. فقط کافی بود نگاهی غضب آلود داشته باشد تا از ترس به امر و نهی هایش پاسخ مثبت بدهیم. حتی پدرم جرئت نمی کرد با او مخالفت کند. در واقع مادرسالاری عجیبی در خانه ...
دستگیری گروگانگیری که تصور می کرد قاتل است
که باز کردم در بیابان های اطراف تهران بودم و به سختی خودم را به کنار جاده رساندم و با کمک راننده ای عبوری به بیمارستان منتقل شدم. نقشه نافرجام فرار از کشور در ادامه تحقیقات مشخص شد که نامزد سابق دختر جوان، ماشین وی را به همراه تمام مدارکش سرقت کرده است. مشخصات متهم و خودروی سرقتی دراختیار همه واحد های گشتی قرار گرفت و کمی بعد مأموران موفق شدند او را سوار بر خودروی سرقتی در جنوب ...
معلمی که کلیه خود را به پدر شاگردش اهدا کرد
بستری شدم و در روز مبعث کلیه ام را به پدر شاگردم اهدا کردم. بگذریم از درد بی امان بعد از عمل و خواب معنوی و شفایی که گرفتم. 21 سال از آن اتفاق می گذرد و من پیش خدای خودم سربلندم. عموی آن 6 دختر شدم و تا زمان ازدواج از آن ها حمایت کردم. کمک کردم تا با جهیزیه آبرومند راهی خانه بخت شوند و باور می کنید با دعای خیر آن خانواده حالا در 71 سالگی در سلامت کامل به سر می برم و هیچ مشکل جسمی ندارم. ...
بازدیدهای کتابی فرماندار ویژه سقز
به گزارش روابط عمومی فرهنگ وارشاد اسلامی کردستان, فرماندار ویژه سقز به مناسبت هفته کتاب در دیدار با اعضای انجمن ئاسوی ژیار، مسوول کتابخانه و رییس کانون پرورش فکری کودکان و جوانان شهر صاحب اظهار داشت: شهر صاحب دارای چشم انداز توسعه ای خوبی است و نوید شکوفایی اقتصادی را می دهد. کامل کریمیان اضافه کرد:ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی باید در اولویت امور فرهنگی باشد. وی با اشاره به ...
دختر جوان:نامزدم زورگیر خشنی بود نه مهندس
. وی در تشریح ماجرا گفت: مدتی قبل با بهروز در اینستاگرام آشنا شدم. او خودش را پسری ثروتمند معرفی کرد و گفت که خانواده اش در آلمان هستند. بهروز به خواستگاری ام آمد و خانواده ام نیز که ساکن یکی از شهرستان ها هستند، موافقت کردند. من به خاطر کارم به تهران آمده ام. چون خانواده بهروز نیز ایران نبودند، نامزدی کوچکی گرفتیم و قرار شد مراسم عروسی را در آلمان بگیریم. همه چیز خوب پیش می ...
از انصار الخمینی لبنان تا دسته گل ایرانی شهید وهب
از شهادت مشخص شد که او مسئول گروه های مبارزاتی شیفت شب بود و مسئولیت خدمات رسانی یکی از مناطق و همچنین مسئولیت ثبت و ضبط عملیات ها و شهدا و خسارت ها برای رسانه ها را هم به عهده داشت، همه اینها را من نمی دانستم، وقتی از دیرآمدن هایش ناراحت می شدم به او می گفتم: آنها بهتر از ما هستند؟ ما به وجود تو حداقل بعضی روزها نیاز داریم. ، زیاد توضیح نمی داد و می گفت: در این کارها خیر است. ، بعد از شهادتش ...
کتابخانه 75 متری این روستا سالن مطالعه ندارد؛ اما 500 عضو جذب کرده!
در خصوص زندگی حصرت زهرا (س) بود که البته کتاب بزرگسالان محسوب می شد؛ اما چون از طرف کتابخانه قدیم روستا به عنوان جایزه دریافت کرده بودم، به قدری برایم لذت بخش بود که بارها و بارها خواندم و هنوز هم بعد از 21 سال آن کتاب را دارم. استقبال مردم روستا از کتاب خوانی رضایت بخش است فارس: استقبال مردم مؤمن آباد از کتاب و کتاب خوانی چگونه است؟ مؤمن آبادی: استقبال مردم مؤمن ...
اشتیاق به انجام توصیه های رهبری سربازان حاج قاسم را پای کار آورد
به گزارش قدس آنلاین ، زمانی که شیوع ویروس منحوس کرونا در جامعه منجر به ناامیدی برخی از مردم شده بود، اجرای رزمایش مواسات و حمایت از خانواده های که بعد از بحران کرونا دچار مشکلات اقتصادی شده بودند، همدلی و امید وصف نشدنی را بین آحاد مردم ایجاد کرد. مسؤول جهادی سربازان حاج قاسم فردی که بود به سراغش رفتیم تا از جزئیات کامل این گروه جهادی مطلع شویم. محسن صادقی اظهار کرد: تقریباً ...
ربودن عروس تهرانی در شب نامزدی / دوست پسرش او را 48 ساعت با خود برد + عکس
ارتباطش را با من ادامه دهد و مدعی بود که عاشق و دلباخته من است، اما من تصمیم خودم را گرفته بودم و مدتی بعد هم با یکی از بستگانم نامزد شدم. فریبا درباره روز حادثه گفت: آن روز شهروز با من تماس گرفت و خواست مرا ببیند و وقتی به محل قرار رفتم همراه یکی از دوستانش به زور مرا ربودند و به خانه ویلایی در اطراف تهران منتقل کردند. او 48 ساعت مرا آنجا حبس کرد و مرا به شدت کتک زد تا به خواستگارم جواب رد ...
تجربیات عجیب قهرمان کشتی جهان از کرونا
. بیشتر علائم سرماخوردگی داشتم و البته حس چشایی ام مختل شده بود. من فقط نگران این بودم که همسر باردار و دخترم را آلوده کنم، اما جواب تست آنها هیچگاه مبت نشد. من خودم در قرنطینه از آنها دور شدم. این قهرمان کشتی فرنگی جهان درباره شروع تمریناتش بعد از ابتلا به کرونا می افزاید: روی تردمیل استرس زیادی داشتم و ماسک تنفسی روی صورتم بود. ناگهان دچار درد شدیدی در ناحیه قفسه سینه شدم. ماسک را پایین ...
با تمام وجود غمگینیم
سلانه سلانه چون آقای نعیمی دچار مشکل تکلم و حرکتی هم شده بود اما خیلی خوشحال شدم که دیدمشان. چند ثانیه ای صحبت کردیم و رفتم. چند وقت بعد آگهی فوت خانم آقای نعیمی را دیدم. خشکم زد. گلویم خشک شده بود... *چهارم همشهری جوان و 24 و کلی نشریه خواندنی و پرمخاطب کشور، به خاطر دلایل سیاسی و اقتصادی و سلیقه مدیران جدید و...، یا کیفیت و مخاطبشان افت کرد یا تعطیل شدند. دیگر کسی حوصله ورق ...
شأن رفیع ارفعی
شدم که می خواستم در همان لحظه به سراغ خریدن کتاب بروم. فردای آن روز به پژوهشگاه رفتم و نسخه ای از کتاب را خریدم. فرمان کوروش بزرگ با کاغذ گلاسه و چاپ نفیس و روکش پارچه ای قرمز و آبی کشیده شده بر جلد مقوایی سخت، و با عنوان طلاکوب شده، و ابعاد کتاب نیز بزرگتر از هر کتابی بود که تا آن روز دیده بودم. هنوز هم در کتابخانه ام قد این کتاب بلندتر از ارتفاع همه کتاب هاست. تا این لحظه که این مطالب را می نویسم ...