مثل زمانی که مادر وهب نصرانی سرِ از پیکر جدا شده فرزندش را به چنگ می گیرد و مقابل دشمن می اندازد و بی باکانه می گوید آنچه در راه خدا داده بازپس نمی گیرد. یا سکانسی که زهیر بن قین بجلی خود را در کارزار معرفی می کند و با صدایی رسا و لب هایی خشک و تشنه از مولایش حسین (ع) می گوید ...